به گزارش مشرق، همزمان با ایام سالگرد عملیات کربلای 4، احمد دهقان از انتشار کتاب یادداشتهای روزانه شهید غلامرضا صالحی به عنوان مهمترین یادداشتهای روزانه هشت سال جنگ تحمیلی خبر داد.
این کتاب با عنوان تک آخر در 2000 صفحه آماده انتشار شده است. توسط نشر فاتحان در دست چاپ قرار گرفته است.
این نویسنده از سال 1393 در سکوت خبری آمادهسازی این کتاب را آغاز کرد و به گفته وی یکی از دلایل کمکاری وی در این سالها در عرضه رمان به این موضوع مربوط میشده است.
به گفته دهقان غلامرضا صالحی از فرماندهان قرارگاههای حمزه و نجف و همچنین قائممقام لشکر 27 در دوران جنگ تحمیلی بوده که یادداشتنویسی را از سالهای آغازین حضورش در جنگ آغاز کرده است.
این فرمانده از سال 1364 در بسیاری از جلسات تصمیمگیری و سرنوشتساز شرکت داشته و یادداشتهای روزانه وی از منابع بکر و دست اول در تاریخ جنگ تحمیلی محسوب میشود که انتشار آن میتواند بسیاری از نکات مبهم در تاریخ جنگ را روشن کند و در بعضی موارد تاریخ جنگ هشت ساله را متحول سازد.
دهقان درباره این کتاب گفت: این کتاب در سال 1365 آماده انتشار شد اما بلافاصله بعضی نهادها با انتشار آن مخالف کردند و کتاب توقیف شد. طی این سالها، ناشر و نویسنده و خانواده شهید غلامرضا صالحی تلاش کردند تا کتاب تک آخر منتشر شود.
وی ادامه داد: در ابتدا این نهادهای غیرمسئول ولی قدرتمند مخالف انتشار تمامی کتاب بودند، به طوری که در یک مورد لپتاپ من و تمامی اسناد کتاب مفقود شد، اما در انتها با 123 مورد ممیزی، با انتشار کتاب موافقت شد. این ممیزیها از یک کلمه تا دو صفحه را شامل میشود. با اینکه یقین دارم همه این ممیزیها نابجا هستند، اما یادداشتها چنان غنی و مهم است که میتواند روایت نو و غیرکلیشهای از تاریخ جنگ هشت ساله ارائه دهد.
این نویسنده درباره دلیل اهمیت این یادداشتها نیز گفت: امروزه خاطرات زیادی از تصمیمگیران جنگ منتشر میشود، اما این خاطرات مربوط به سه دهه پس از جنگ و با افکار و تمایلات امروزی هستند. به همین دلیل بسیاری از وقایع، با تفسیرهای امروزی و گاه تحریف شده همراه هستند. این در حالی است که شهید غلامرضا صالحی یادداشتهایش را همان روز و بدون اطلاع از وقایع روزهای بعد، برای خودش نوشته است. این یادداشتها روایتهای در صحنه و با ذکر تمام جزئیات هستند. به خصوص یادداشتهای سالهای 1365 تا 1367 یک منبع کمنظیر در تاریخ جنگ محسوب میشوند که میتواند به رازگشایی بسیاری از موضوعات و اتفاقات جنگ تحمیلی منجر شود. جالب است بدانید که در پایان هر سال، این فرمانده سررسیدی را که یادداشتهایش را در آن مینوشته، به خانوادهاش میداده و تأکید میکرده که این نوشتهها بزرگترین میراث من هستند و خوب از آنها مراقبت کنید. گویی خداوند این فرمانده گمنام را فقط آفریده بود تا تاریخنگار و چشم بینای جنگ هشت ساله باشد، زیرا او در 22 تیر 1367 به شهادت رسید و در 27 تیر 1367 و درست در روز قبول قطعنامه 598 در نجفآباد اصفهان به خاک سپرده شد.
این یادداشتها به صورت روزانه نوشته شدهاند. در ادامه، برای نخستین بار یک روز از یادداشتهای این شهید درباره بررسی عملیات کربلای 4 و تصمیمگیری برای عملیات کربلای 5 منتشر میشود:
پنجشنبه 11 دی 1365: ساعت 9 صبح جلسه در حضور آقای [علیاکبر] هاشمی رفسنجانی در گلف ادامه یافت. ابتدا ایشان با لحنی جدی گوشزد کرد که دیگر تحمل بینظمیهای سپاه را ندارد، فرماندهان سپاه موظفند نظم را رعایت کنند و سر ساعت مقرر در جلسات حاضر شوند. سپس بحث در رابطه با منطقه شلمچه ادامه یافت، هر چند در نظرات فرماندهان تضاد زیادی مشاهده میشد. مجدداً بحث پیرامون اشکالات و دلایل عقبنشینی عملیات کربلای 4 ادامه یافت. آقای [علیاکبر] هاشمی [رفسنجانی] با دقت هر چه تمامتر دست روی نکات خاصی میگذاشت که برادران تعدادی از آنها را نیز جوابگو نبودند. این بحث بالا گرفت، تا حدی که آقای [علیاکبر] هاشمی [رفسنجانی] با تندی خطاب به برادر محسن [رضایی] گفت که چرا شب عملیات [کربلای 4] مرا لحظه به لحظه در جریان عملیات نمیگذاشتید و چرا پس از صرف این همه امکانات و تلفات زیاد، جای پاهایی را که گرفتید، حفظ نکردید و...
در جواب، برادر محسن [رضایی] با لحن بسیار هیجانزده جوابهای پراکندهای داد. این بحث بررسی اشکالات و دلایل عقبنشینی عملیات کربلای 4 تا عصر ادامه داشت. بعد از نماز مغرب و عشاء و پس از جلسه کوتاهی که برادر محسن [رضایی] با عناصر قرارگاه در رابطه با عملیات شلمچه و زمانبندی آن تشکیل داد (مجموعاً معتقد بودند حداقل یک ماه زمان نیاز است)، بحث و تصمیمگیری شد. به دنبال آن مجدداً جلسه عمومی در حضور آقای [علیاکبر] هاشمی [رفسنجانی] ادامه یافت. ابتدا آقای [علیاکبر] هاشمی [رفسنجانی] نتیجهگیری کرد که طبق اطلاعات فرماندهان یگانها، عملیات در شلمچه در شرایط و زمان فعلی امکانپذیر نیست. بلافاصله برادر محسن [رضایی] کنار نقشه رفت و با صراحت گفت که نه اینطور نیست، ما هنوز از این منطقه ناامید نشدهایم و علت اینکه فرماندهان یگانها هر کدام نظری دارند، به این خاطر است که ما قبل از این جلسه جمعبندی و هماهنگی نداشتهایم. قطعاً برادران ما آماده مأموریت هستند. انشاءالله ما با قوت، خود را آماده اجرای عملیات در این منطقه خواهیم کرد. ضمناً برای غرب (نفتشهر) نیز آماده میشویم تا خدای ناکرده در صورت عدم موفقیت، بلافاصله به آنجا برویم.
پس از توضیحات برادر محسن [رضایی]، آقای [علیاکبر] هاشمی [رفسنجانی] با لحن جدی و ناراحت اظهار داشت که شما هیچگونه اطلاعی از وضع کشور و مشکلاتی که برای مردم به وجود آمده است، ندارید. مردم در این شرایط سخت تحت فشار هستند. وضع اقتصادی کشور به شدت خراب است. دشمن با بمبارانهای مداوم خود، فشار سختی به دولت و مردم آورده است. همه اینها را این ملت مظلوم تحمل کردهاند و در عوض منتظرند که شما در جبهه جواب آنها را خواهید داد. ولی متأسفانه شما در اینجا راحت منتظر امکانات نشستهاید و روز به روز زمان عملیات را به تأخیر میاندازید. خیلی پیش قرار بود که شما عملیات کنید ولی به دلایلی دائم به تأخیر انداختید. حالا هم همین را میگوئید. امام امت در جلسهای مطلبی را فرمودهاند که من در این جمع نمیتوانم بگویم ولی فقط همین را بدانید که امام از این وضع راضی نیست. ایشان فرمود که خیلی پیش تأکید کرده بودم که به دشمن فرصت ندهید، حتی ایذایی هم که شده. این عملیات کربلای 4 را نیز قرار بود یک ماه قبل انجام دهند که نظر من هم بود، ولی نشد. خلاصه اینکه امام امت معتقدند به هیچ عنوان و در هر شرایطی نباید به دشمن فرصت داد.
(در اینجا برادر محسن [رضایی] گفت که ما پس از این پشت دست خود را داغ میکنیم که منتظر قولها نباشیم. دیگر مثل گذشته به امکانات و تدارکات چشم نبندیم. چرا که اگر تأخیری بوده، به همین علت بوده است.)
آقای [علیاکبر] هاشمی [فسنجانی] در اینجا خطاب به برادران فرمود که من از این پس اجازه نمیدهم اینطور پیش برود. خودم شخصاً در کارها دخالت خواهم کرد. حالا هم از موضع فرماندهی جنگ، علیرغم نظرات متضاد فرماندهان، ابلاغ میکنم که شما باید ظرف یک هفته آینده در شلمچه وارد عملیات شوید و ظرف یک ماه آینده در غرب در کنار برادران ارتش وارد عمل شوید و به هیچ دلیلی هم تأخیر در آن را نمیپذیرم. باید با تمام توان و جدیت خود را آماده سازید.
در اینجا جلسه با حالتی قاطع پایان یافت. بلافاصله برادر محسن [رضایی] با همه فرماندهان جلسه تشکیل داد و به دنبال دستورات آقای [علیاکبر] هاشمی [رفسنجانی]، ابتدا گفت که این کشور و این انقلاب صاحب و سرپرستی دارد که او خود بهتر میداند چه باید بکند. حالا احساس میشود او از ما راضی نیست، لذا با تمام توان آمادهایم که رضایت او و خدا را جلب کنیم. سپس بحث چگونگی اجرای عملیات [کربلای 5] را از نظر آمادهسازی عقبه، سازمان رزم، تعیین خط حد قرارگاهها و یگانها و… به بحث گذاشت که تا ساعت 2 صبح ادامه داشت. در نتیجه مقرر شد که قرارگاه کربلا در این منطقه با 8 یگان به عنوان موج اول وارد عمل شود و بلافاصله پس از موفقیت، قرارگاه قدس با 6 یگان و قرارگاه نجف با 9 یگان وارد عمل شوند.