این نویسنده در گفتوگو با ایسنا درباه اینکه بعضا یکی از مسائل ادبیات ایران این است که نویسندگان با گذشت زمان کتابهای قویتری ارائه نمیدهند و بهترین آثارشان برای دوره جوانیشان است، اظهار کرد: این اتفاق فقط به ادبیات مربوط نیست و دامنگیر هنرهای دیگر از جمله نقاشی و سینما هم هست مثلا کسی که فیلم «نار و نی» را میسازد، دیگر کاری انجام نمیدهد. البته این اتفاق در ادبیات بیشتر پیش میآید. میتوان شهرت بادکنکی را عاملی برای این موضوع دانست. مثلا شخصی اثری تولید میکند اما بهجای اینکه کارش نقد شود، آنقدر تشویق میشود و به او پر و بال میدهند که نویسنده خود را گم میکند.
او افزود: به جای آنکه اطرافیان نویسنده نقد اساسی و درست داشته باشند و ضعفهایش را بگویند این فرد را بالا میبرند. بعد این فرد فکر میکند دیگر به قله رسیده و دچار وسواس میشود. این وسواس و ترس از اینکه کار بعدیاش را درست انجام دهد، باعث میشود که فرد، دیگر موفق نباشد. در ادبیات داستانی ما از این افراد بسیار داشتهایم.
امیریان سپس خاطرنشان کرد: برخی از نویسندهها هم بودند که واقعا نسبت به آنها امید وجود داشته، مثلا در بیستسالگی کتابی نوشته بود که یک شخص دیگر در پنجاهسالگی هم نمیتواند بنویسد اما این فرد را به بخش مدیریت بردهاند و گفتهاند این فرد مدیر خوبی میشود. و این نویسنده چنان در چنبره مدیریت و ماجرای بروکراسی اداری میافتد که دیگر وقت نمیکند و از فضای نوشتن دور میشود و نمیتوانداثر جدیدی بنویسد. دوستی داشتیم که میتوانست یکی از ستارهها در بخش طنز باشد اما با تشویق دوستان دیگر راه خود را عوض کرد که متأسفانه در این عرصه موفق نشد.
او همچنین اظهار کرد: آفرینش اثر هنری باید جوششی باشد. هنرمند یا نویسنده باید اطلاعات خود را بهروزرسانی کند و فقط بر داشتههایش اکتفا نکند. او باید کارهای جدید را ببیند و بخواند و همواره خود را یک طلبه بداند. اگر او فکر کند که به قله رسیده و در کار خود بهترین است، به خود صدمه میزند و نمیتواند کاری را به درستی انجام بدهد. ما اشخاصی مانند محمدرضا بایرامی، احمد دهقان، داوود غفارزادگان، حمیدرضا شاهآبادی یا بزرگان ادبیات کشورمان مانند احمد محمود، محمود دولتآبادی و هوشنگ گلشیری را داریم که با وجود موفقیت، همچنان به کار خود ادامه دادند. به طور مثال گلشیری با اولین کتاب خود «شازده احتجاب» معروف شد اما نوشتن را ادامه داد و تحقیق زیادی انجام داد. آنها از بسیاری از خوشیهای خود زدند تا خود را در اوج نگهدارند و به اوج برسانند.
نویسنده «گردان قاطرچیها» تأکید کرد: مشکلات اقتصادی هم وجود دارد اما این موضوع باعث نمیشود که نویسنده نتواند کار بعدی خود را انجام بدهد. گاهی همین مشکلات باعث میشود فرد ذهن خلاقتری داشته باشد و مشکلات مردم را به خوبی درک کند.
او با بیان اینکه تا فردی شاگردی نکند نمیتواند به استادی برسد، اظهار کرد: زمانی که 21 سال داشتیم در تحریریه روزنامه میز و صندلی داشتیم و چیزی که مینوشتیم سریع چاپ میشد. یکی از قدیمیهای تحریریه میگفت، قدیم اینطور نبود. کسی که کاری میآورد، اجازه نداشت بنشیند و باید میایستاد. گاه نوشتههایش را جلو چشمش پاره میکردند و میگفتند برو بهتر از این بنویس. بعد از مدتی میگفتند یکچارپایه بگذار و بنشین و کمکم به میز و صندلی میرسیدند و در صورتی که فرد به این نقطه میرسید، جایگاه خود را پیدا میکرد.
امیریان خاطرنشان کرد: تشویقهای بیش از حد باعث خراب شدن نویسنده یا هنرمند میشود. زمانی کودکی آمد که حافظ قرآن بود. اما آنقدر لیلی به لالایش گذاشتند که سریع فراموش شد. این تشویقها باعث شد این فرد راه خود را گم کند. در اثر داستانی هم همینطور است. باید اندازه و ظرفیت فرد را بدانیم، البته خود فرد نیز باید جهانبینی و ظرفیت داشته باشد. اگر ظرفیت نداشته باشد خود را گم میکند و صاحب ادعا میشود و بعد هم از بین میرود و تمام میشود.