ماهان شبکه ایرانیان

کارگردان «تیک آف»: آتش زدن پمپ‌ بنزین کار من نبود

احسان عبدی پور کارگردان فیلم «تیک آف» می‌گوید هدفش ساخت یک اثر گانگستری نبوده و آتش زدن پمپ بنزین و غیره کار آسانی است، اما کار او نیست.

خبرگزاری مهر: چند هفته‌ای است که فیلم سینمایی «تیک آف» ساخته احسان عبدی پور روی پرده های سینما است به همین منظور میزگردی با احسان عبدی پور کارگردان، سپیده عبدالوهاب تدوینگر و ساعد نیک‌ذات فیلمبردار این اثر در خبرگزاری مهر برگزار کردیم.

احسان عبدی پور کارگردان جوان سینما در سومین اثر بلند سینمایی خود با عنوان «تیک آف» سعی کرده است قصه چند جوان را روایت کند که عقده های کوچک قدیمی دارند و می خواهند این عقده ها را رفع کنند. او سعی کرده است با استفاده از یک بازی بگوید اگر دلت می خواهد کاری انجام بدهی آن کار را انجام بده. مصطفی زمانی، پگاه آهنگرانی، رضا یزدانی، سوگل قلاتیان، حمزه مقدم و ... بازیگران این فیلم هستند که در شهر بوشهر فیلمبرداری شده است.

عبدی پور در این فیلم هم یک بار دیگر تسلطش بر فضای بوشهر را نشان داده و ثابت کرده است زادگاهش را می شناسد و می تواند یک فیلم خوب با فضای آن منطقه بسازد اما او می گوید: هدفش از ساخت این فیلم نشان دادن فضاهای مختلف بوشهر نبوده و در واقع نمی خواسته است که یک فیلم توریستی بسازد.

شرح بیشتر این گفتگو را در زیر بخوانید:

 «تیک آف» روایتگر عقده های کوچک چند جوان است که سعی در رفع آن دارند. چگونه به سوژه این فیلم رسیدید؟

احسان عبدی پور: همواره در ته ذهن من سوژه عقده‌های قدیمی وجود داشت، اما ساخت «تیک آف» چند دلیل داشت که یکی از آنها دور از مرکز بودن، بود که حالا دیگر برایم رفع و رجوع شده است و دلیل اصلی ساخت فیلم نیست.

راستش را بخواهید من خودم همیشه دلم می خواهد به اوضاع شاخ بزنم. سوژه فیلم قبلی من آدم شاخ زنی نبود اما متناسب با توانایی خود می خواست وضعیت موجود را تغییر بدهد. «تیک آف» بازتاب جامعه و افرادی است که از نزدیک آنها را دیده ام و من این تیپ از آدم ها را دوست دارم. بسیاری از ایده های این فیلم واقعیت هایی است که اتفاق افتاده بودند، در واقع من چنین اتفاقاتی را در تابستان های بوشهر تجربه کرده بودم.

«تیک آف» بازتاب جامعه و افرادی است که از نزدیک آنها را دیده ام، من این تیپ از آدم ها را دوست دارم. بسیاری از ایده های این فیلم واقعیت هایی است که اتفاق افتاده بودند، در واقع من چنین اتفاقاتی را در تابستان های بوشهر تجربه کرده بودم
 
در ساخت «تیک آف» از آثار سینمای جهان الهام گرفته بودید؟ این فیلم کمی من را به یاد فیلم «باشگاه مشت زنی» می اندازد.

عبدی پور: «تیک آف» بیگانه از «باشگاه مشت زنی» نیست اما اصلا از آن تاثیر نگرفته است. بعدها که فیلمنامه را نوشتم یکی از دوستانم این موضوع را به من گفت و تازه یادم افتاد که «تیک آف» مقداری شبیه آن است. من آن فیلم را ندیده بودم و در یک غروبی با آن دوستم نشستیم و «باشگاه مشت زنی» را دیدیم اما به هرحال من تصمیم خودم را برای ساخت «تیک آف» گرفته بودم.

راوی فیلم از ابتدا وجود دارد و گویی بار معرفی کاراکترها و فضاسازی ها را به عهده دارد، علت استفاده از او تا این حد چه بود؟

عبدی پور: استفاده از راوی کمی اجباری بود زیرا او آمده است که مقداری از سوءظن ها را از بین ببرد. ما باید این کار را می کردیم و به اختیار من هم نبود. اگر می توانستید مراحل صداگذاری را ببینید متوجه می شدید که ما چند بار نریشن ها را تغییر دادیم تا هیچ برداشت عجیب و غریبی از بعضی حرف ها و بعضی سکانس ها نشود؛ اتفاقی بود که افتاد و اصلا هم خاستگاه آن دراماتیک نیست. به هر حال ما باید این کار را می کردیم و فکر نمی کنم که به ساختار فیلم آسیب زده باشد.

*اتفاقاتی که در «تیک آف» رخ می دهد به گونه ای است که باورمان نمی‌شود می تواند در شهر بوشهر رخ دهد؛ اتفاقات بزن بهادری که در برخی مواقع شهر را تحت تاثیر قرار می دهد.

عبدی پور: نرخ مهاجرت در بوشهر از همه جای ایران بیشتر است.

ساعد نیک ذات: بوشهر یک شهر بندری است و به واسطه همین موضوع با کشورهای غربی در ارتباط و بسیار مدرن است. این اتفاق نه تنها در بوشهر بلکه حتی در کردستان هم می توانست اتفاق بیفتد.

عبدی پور: مساله من این نیست که فیلم در بوشهر روایت می شود یا در تهران یا ایلام، من می خواستم بگویم این افراد یکسری آدم هستند که مدیاها باعث شده است زندگی آنها به هم نزدیک شود، اتفاقا بر خلاف آنچه که شما می گویید من فکر می کنم آدم هایی که دورتر از مرکز هستند خیلی متهورانه تر زندگی می کنند.

سپیده عبدالوهاب: من  بعد از اکران «تیک آف» تقریبا هر روز به این سوال به عنوان یک جوان تهرانی پاسخ می دهم. اتفاقا یکی از جذابیت های این فیلم برای من این بود که جوانانِ امروزی اش که بسیار به روزند و آگاه، نه با لهجه تهرانی صحبت می کنند و نه در تهران زندگی می کنند؛ دقیقا مشابه تجربه ای که با همکلاسی های غیرِ تهرانیِ دانشگاهم داشتم. واقعا در دوره دانشگاه  آنها که اهل تهران نبودند به مراتب باسوادتر، پویاتر و آگاه تر از بچه های تهران بودند به این دلیل ساده که به جای نازیدن به جغرافیایشان، تلاش کرده بودند و همچنان در راستای آنچه برایش به تهران آمده بودند تلاش می کردند، در صورتی که بعضی بچه های تهران خیلی نیاز نداشتند که بیشتر بدانند و یاد بگیرند، انگار به خودی خود در یک جایگاهی بودند.

نیک ذات: من بوشهری هستم اما در مشهد زندگی کردم و 10 سال است که به خاطر حرفه ام و علی رغم میل باطنی ام به تهران آمده ام. می توانم بگویم بین بومی بودن با سنتی بودن تفاوت زیادی وجود دارد. یک فرد می تواند بومی اما در عین حال مدرن باشد برای مثال در بوشهر افراد در فرهنگ کلامی شان بسیار از واژه های اسپانیایی و انگلیسی استفاده می کنند البته این یک افتخار نیست اما موضوعی است که به خاطر رفت و آمدهای کشتی های تجاری خارجی اتفاق افتاده است. این موضوع در استان های دیگر به شکل دیگری است برای مثال در کردستان افراد فیلسوف زیادی وجود دارد چون آنها سرگرمی های کاذب ندارند.

بنابراین این نگاه که اتفاقاتی که در «تیک آف» رخ داده است نمی تواند در شهرستان بیفتد، درست نیست. من واژه شهرستان را هیچ وقت دوست نداشتم چون به معنای افراد ساده دل، نادان و کم توان بوده است که من بسیار روی آن حساس هستم.

عبدالوهاب: به نظرم ما در هر کدام از کاراکترهای «تیک آف» رگه هایی از احسان عبدی پور را می بینیم. نکته بسیار جالب برای من این بود که ما هر ساله شاهد هستیم که تعدادی فیلمسازان جوان از شهرهای مختلف وارد سینمای ایران می شوند و برای اینکه وارد چرخه فیلمسازی شوند و امکان جذب سرمایه داشته باشند، فیلم های آپارتمانی در تهران می سازند، به همین دلیل به نظر من اتفاقا تلاشی که احسان عبدی پور و افرادی مانند او می کنند قابل تجلیل است. عبدی پور  سعی می کند تا مسیر خود و فضایی را که به آن نزدیک است و در آن رشد کرده است به تصویر درآورد. این موضوع برای یک فیلمساز جوان که در تلاش است تا مسیر جدیدی را برای خود باز کند، کار راحتی نیست و به نظر من بسیار تحسین برانگیز است. حتما برای او کار بسیار راحت تری بود که مثلا از مصطفی زمانی می خواست بدون لهجه بوشهری و به شکل معمول خودش صحبت کند. به یاد دارم یکبار یک نفر  به من زنگ زد و گفت اگر این اتفاقات در تهران، مثلا در یک آپارتمان در خیابان ایرانشهر می افتاد، بهتر نبود؟ و من به جد معتقد بودم که بی شک حاصل کار اثری می‌شد مانند بسیاری فیلم هایی که به دفعات دیده ایم.

امکان امتحان برای کسی که در لب مرز زندگی می کند خیلی بیشتر از دیگران است که «تیک آف» روی این مساله تاکید دارد

نیک ذات: ما به دریانوردان در زبان بوشهری «جاشو» می گوییم اینها چون به کشورهای مختلف می روند زبان های مختلفی را هم بلدند در این فیلم دایی «فایز» در یک سکانسی می گوید، رفتم متالیکا را در یک کشور دیگر گوش دادم و بعد دیگر هیچ وقت به آن گوش ندادم؛ این یعنی حق امتحان و انتخاب داشتن، امکان امتحان برای کسی که در لب مرز زندگی می کند خیلی بیشتر از دیگران است که «تیک آف» روی این مساله تاکید دارد.

«تیک آف» هم مانند «تنهای تنهای تنها» در فضایی می گذرد که موطن شما است و بر آن تسلط زیادی دارید. فکر می کنید اگر این اتفاقات در جایی غیر از بوشهر رخ می داد بازهم می توانستید در فضاسازی موفق باشید؟

عبدی پور: مقداری از این کار به دلیل تن پروری است بنابراین هیچ کلاسی ندارد که بگویم در آنجا فضاسازی را یاد گرفته ام زیرا من از ساده ترین ابزاری که دم دستم بود استفاده کردم و فیلم ساختم شاید اگر در تهران فیلم بسازم خیلی افتضاح شود. در حال حاضر نیز مشغول فیلمبرداری یک سریال 26 قسمتی، 50 دقیقه ای در تهران هستم که آن سریال می تواند نشان دهد که آیا می توانم به فضاسازی اینجا هم تسلط داشته باشم یا خیر. البته این موضوع به فایل ذهنی من، قصه ها و آدم ها مربوط می شود. به هر حال زبان و فرم، فکر هر شخص را عوض می کند. فایل تصویری که من از آدم ها دارم در این موضوع دخیل است به همین دلیل فکر می کنم اگر لحن هر چیزی به جای دیگری برود قصه چیز دیگری می شود. قصد من نشان دادن بوشهر نبود و اصلا حواسم هم به این موضوع نبود که من مشغول روایت یک قصه در بوشهر هستم، درواقع کاری به بوشهر نداشتم و حتی یک پلان توریستی هم از آن منطقه نشان ندادم. من می خواستم بگویم کاراکترهای «تیک آف» یکسری آدمیزاد هستند و هدف من این بود که بگویم این زاویه نگاه هم وجود دارد. بنابراین کاری نداشتم که قصه در کجا اتفاق می افتد؛ نه اینکه این موضوع دون شأنم باشد بلکه به نظرم این امر دون شأن هر اثری است که زندگی نگاری قومی را نشان می دهد.

حتی یک پلان توریستی هم از آن منطقه نشان ندادم. من می خواستم بگویم کارکترهای «تیک آف» یکسری آدمیزاد هستند و هدف من این بود ملافه ای از روی آنها بردارم و بگویم این زوایه نگاه هم وجود دارد. فاقاتی را در تابستان های بوشهر تجربه کرده بودم
 
چرا روی لهجه بازیگرها کار نشده بود؟ مصطفی زمانی و به خصوص پگاه آهنگرانی دورتر از لهجه بوشهری صحبت می کردند.

-نیک ذات: ما در بوشهر لهجه های متفاوتی داریم، یعنی محله به محله لهجه ها با هم فرق دارند در برخی جاها هم تند و هم فشرده صحبت می کنند.  لهجه های «تیک آف» چیزی بین فارسی سلیس و فارسی لهجه دار بود و به نظر من میانگین خوبی از حرف زدن ها به وجود آمده است که باعث می شود مخاطب منظوری را که فیلمنامه نویس در نظر داشته است برداشت کند. اگر لهجه ها به گونه ای دیگر بود ممکن بود آن منظوری که داشتیم حاصل نشود.

بازیگران بومی «تیک آف» بسیار بهتر از بازیگران دیگر از عهده نقش هایشان برآمده بودند، فکر نمی کنید اگر برای دیگر نقش‌ها هم از بازیگران بومی استفاده می کردید نتیجه بهتری می گرفتید؟

-عبدی پور: من عادت ندارم که از بازی بازیگرانم دفاع کنم اما به نظرم آنها در «تیک آف» نسبت به خودشان نه نسبت به سینمای ایران یک گام جلوتر هستند.

عبدالوهاب: به نظرم بازیگران بومی بکرتر بودند و این بکری، شما را تحت تاثیر قرار می دهد نه بازی آنها.

عبدی پور: من نمی توانم بپذیریم که مصطفی زمانی در این فیلم گامی به جلو برنداشته است.

نیک ذات: یک فیلمبردار اولین کسی است که یک فیلم را می بیند مخصوصا در نگاتیو، تا حالا نشده که من به بازیگری بگویم این فیلم نقطه عطفی در کارنامه کاری توست اما اگر این فیلم اجازه نمایش در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر را پیدا می کرد مصطفی زمانی مطمئنا برنده جایزه بازیگری می شد. او وقتی در سکانسی می گوید «پدرم 99 درصد آبرویم را برده است و من نمی گذارم آن یک درصد را تو ببری» می بینید که چقدر متفاوت با مصطفی زمانی دیگر فیلم ها است. او در آن سکانس باید هم با لهجه صحبت می کرد، هم استرس خود را نشان می داد، هم رگ گردن او بیرون می زد و هم چشمانش قرمز می شد و در عین حال احساس خود را منتقل می کرد. این امر کار سختی است بنابراین من فکر می کنم جنس بازی او در این فیلم نسبت به بازی های یکسانی که از او دیده ایم متفاوت تر است.

اگر این فیلم اجازه نمایش در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر را پیدا می کرد مصطفی زمانی مطمئنا برنده جایزه بازیگری می شد

این روزها بسیاری از فیلم هایمان روایتگر عشق های مثلثی است که کاراکترهای آن مدام مشغول رفت و آمد بین اتاق های مختلف هستند که هیچ چیز جدیدی در آنها نمی بینیم برای مثال نمی بینیم که لوکیشن روی آدم‌ها تأثیر بگذارد. در حالی که جغرافیا روی افراد تأثیر می گذارد و شکل و رفتارشان را تغییر می دهد. بنابراین به نظرم بازیگرانمان در این فیلم، بسیار خوب از عهده نقش هایشان برآمده اند.
 
*شخصیت دامو یک نقطه سفید در فیلم شما است که گویی در پی این است که مانند یک وجدان بیدار عمل کند اما کارکرد لازم از او را نمی بینیم. درباره این مساله توضیح می دهید؟

عبدی پور: دامو قرار نیست کاری را پیش ببرد. کارکرد مذهبی که در ذهنم داشتم در این فیلم توسط آن بچه اجرا شد. او یک نقطه پاک سفید در این فیلم بود. من می خواستم این موضوع را با او نشان دهم. دامو در انتهای فیلم، همه پرده ها را کنار می زند، چراغ ها را خاموش می کند و فرش می  اندازد و انگار مهیای رسیدن به کاراکتر جدید است. کاراکتری که گویا مهم نیست که به لحاظ فیزیکی وجود دارد یا نه. من همین قدر کارکرد را از او می خواستم و به نظرم او وجدانی است که باید او را ببینیم و به او توجه کنیم و به نظرم دامو نماینده وجهی از آدم ها است.

شیرزاد با بازی رضا یزدانی شخصیتی است که با ورود او مخاطب فکر می کند کنش های زیادی با خود به همراه می آورد، اما بازی او مدتی بعد تکراری می شود.

عبدی پور: به نظر من اینگونه نیست ولی اگر فکر می کنید تکراری شده حتما تکراری شده است. البته عده ای می گویند که کارهای او تکراری نمی شود و فکر می کنم این یک نظر است و شما حق دارید که بگویید می توانست بهتر شود.

نیک ذات: باید قمارباز باشید تا متوجه حرف های او شوید. وقتی آدم ها وارد یک وادی می شوند کم کم به آن سمت می روند، سپیده عبدالوهاب هم در آن کلیپ این موضوع را به اوج رسانده است. برای مثال در آن کلیپی که رضا یزدانی در آن می خواند اوج خلافکاری ها را می بینیم.

عبدی پور: اگر اتفاقات داستان را در آن بازی‌ای که در فیلم می‌بینید زیاد می کردیم «تیک آف» یک فیلم گانگستری می شد در حالی که کاراکترهای این فیلم تنها یک سری خواسته ها و عقده های رقیق دارند. من اتفاقا دوست نداشتم وارد فیلم های هالیودی شوم وگرنه تخیل پردازی و انجام کارهایی چون سوزاندن پمپ بنزین و غیره کار آسانی است، اما کار من نبود. من نمی خواستم وقتی کارکترها از یک دروازه وارد شهر می شوند از یک دروازه دیگر از یک شهر خراب خارج شوند. نمی خواستم انگیزه های گنگستری یا قصه های کلیشه ای را روایت کنم. همین قصه های کوچک را بیشتر دوست داشتم و در واقع هدف من این بود که بگویم که اگر دلت می خواهد کاری را انجام دهی انجام بده.

با همه این تفاسیر من فکر می کنم رضا یزدانی از آن کاراکتر مرد خسته و تنهای همیشگی‌اش خارج نمی شود.


عبدی پور: اتفاقا او با خود کنش به همراه می آورد. برای من او مانند کسی است که تمام دنیا را گشته و وقتی بر می گردد می گوید که باید همین جا همه چیز را درست کنیم. هیچ جای دنیا هیچ اتفاقی نمی افتد. کنش های او هم خیلی شوخی شوخی شروع می شود اما می بینیم که در قسمتی می گوید همه چیز به جز مرگ می تواند اتفاق بیفتد. این یعنی او با خود کنش زیادی را به همراه آورده است.

 او به بهانه سیمین وارد این شهر می شود، در حالی که مخاطب اصلا این شخصیت را نمی بیند، دلیل این امر چه بود؟

عبدی پور: من می خواستم کسی را که هیچ دلبستگی و خاطره ای از اینجا ندارد با یک وجهی وارد فیلم کنم که موثرترین دلیل هم توانست عشق باشد و به همین خاطر سیمین را در قصه گنجاندم.

ادامه دارد...

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان