هر هفته، ایندیوایر indiewire از منتقدین فیلم یک سؤال میپرسد و جوابهای آنها را به شما ارائه میکند.
سؤال این هفته:
بهترین اثر استیون سودربرگ کدام است؟
سودربرگ پس از ساخت فیلم اول و تحسینشدهاش «جنسیت، دروغ و نوار ویدئویی» در سال 1989 یکی از کارگردانان پرکار هالیوود به حساب میآید. او جزء معدود کارگردانان موفق در هالیوود است که در طول دوران کاریاش همچنان زیباییشناسی منحصربهفردش را حفظ کرده و توانسته است میان فیلمهای پرخرج («یازده یار اوشن» Ocean’s Eleven، «ارین براکویچ» Erin Brockovich) و پروژههای مستقل شخصیاش (the girlfriend experience, full frontal) تعادل را برقرار کند. فیلمهای استیون سودربرگ میان همه اقشار مردم از عاشقان سینهچاک سینما تا دختران نوجوان محبوب است.
همچنین بخوانید:
بررسی فیلم Logan Lucky آخرین ساخته استیون سودربرگ
حالا بریم سراغ پاسخ منتقدین:
الن زیبرمن منتقد Brightest Young Things – Tiny Mix Tapes
بهترین فیلم استیون سودربرگ «خارج از دید» Out of Sight. است. سیر زمانی شکسته آن ظریف، خندهدار و جذاب است، همچنین کاراکترهای فرعی بهیادماندنی زیادی دارد. سودربرگ راهی پیدا کرد که رمانالمور لئونارد را از آن خود کند و البته آهنگساز دیوید هلمز هم کار فوقالعادهای ارائه میدهد و تمام نشانههای موسیقی که در فیلم میشنویم بینقصاند. در حالی که «خارج از دید» Out of Sight بهترین فیلم سودربرگ است اما «دوازده یار اوشن» Ocean’s Twelve فیلم موردعلاقه من است. فیلمهای کمی هستند که سبک، کمدی و سینما را با چنین ابتکار و دقتی با هم ترکیب میکنند.
مارک یانگ منتقد Sound on Sight – New York Movie Klub
به این فکر کردم که بر خلاف همه از فیلم «شیوع» Contagion دفاع کنم که به نظر من فیلم خوبی است که هم از سمت منتقدین و هم تماشاگران در سال 2011 نسبت به آن بیمهری شد؛ اما اگر بخواهم صادق باشم، این فیلم مورد علاقه من نیست. فیلم مورد علاقه من «خارج از دید» Out of Sight است تا حدی که فقط ترکیبی از صحنههای بازی دان چیدل میتواند به تنهایی بهترین فیلم از نظر من باشد.
استفان ویتی منتقد The Star-Ledger
سؤال سختی است چون همه فیلمهای ساختهشده توسط “سودربرگ” متفاوتاند. «The Limey» فیلم بهتری است یا «چه»؟ Che? البته من طرفدار «قاچاق» Traffic هستم، فیلمی که با ظرافت تمام چندین روایت را بازگو میکند در حالی که به اصل داستان وفادار میماند و تصویر درستی به تماشاگران ارائه میدهد. به عنوان کارگردانی که گاهی اوقات از رسوم روایت داستانها در هالیوود آزردهخاطر به نظر میرسد،سودربرگ موفق شده با این فیلم اثری خلق کند که هم هنرمندانه و هم ملموس باشد.
اندرو ولش منتقد Adventures in Cinema
من فکر میکنم که بهترین فیلم “سودربرگ” را هنوز ندیدهام. فیلمهای زیادی هستند که میتوانم بگویم خوب و یا حتی خیلی خوبند، برای مثال سری فیلمهای «اوشن» the ‘Ocean’s و یا «بیاستفاده» Haywire, «خبرچین» The Informant! و یا «قاچاق» Traffic, اما نمیتوانم به طور مشخص هیچ یک از اینها را انتخاب کنم. فیلمهای این کارگردان از نظر بصری جذابند اما همچنین سردی خاصی در فیلمهایش وجود دارد که بسیار ناخوشایند است. به طور کلی دوست داشتم بیش از این جذب کارهای سودربرگ میشدم که البته، به این معنا نیست که او یا فیلمهایش را دوست ندارم. بهترین فیلم او احتمالا میان فیلمهایی است که من هنوز موفق به دیدنشان نشدهام.
مکس ویس منتقد Baltimore Magazine
نظر من فیلم «خارج از دید» Out of Sight است، این فیلمی است که “جورج کلونی” را یک ستاره کرد، برای همین لااقل من تا ابد مدیون سودربرگ هستم. به علاوه صحنههای بسیار جذابی هم داشت، مثل صحنه بسیار جذاب صندوق عقب ماشین و یا آن صحنههای اکشن درگیرکنندهاش. همچنین، سودربرگ موفق شد بهترین حقه کارگردانی شناختهشده را به همه ما بزند: او کاری کرد که جنیفر لوپز همانند یک بازیگر واقعی به نظر بیاید.
اسکات نای منتقد Rail of Tomorrow
تنها فیلمی که هر سال بیشتر از قبل، با وجود همه مشکلات بیش از پیش میدرخشد و بیشتر مرا به فکر فرو میبرد، اگر صادقانه بگویم «چه» Che است. تصمیم نامعمول، تحریکآمیز و حساس سودربرگ که داستان “چهگوارا” را به دو کمپین انقلابی (و یک بازدید از سازمان ملل متحد) خلاصه کرد، باعث شد این فیلم از هر فیلم زندگینامه سادهای مکاشفهآمیزتر باشد، حتی با این که مجبور شد داستان را در 2 فیلم فیلمبرداری کند. فیلم این اجازه را به ما میدهد که همراه “چه” در دنیویترین شرایط بنشینیم، نظارهگر مذاکرات وی درباره مشکلاتش باشیم و همچنین ببینیم که چطور با روش سرسختانهای که میتواند یک کتابچه راهنمای جنگ چریکی باشد، به هر کمپین قدم میگذارد، بدون اینکه بیننده را تشویق به انجام عملیات چریکی کند. فیلم «چه» Che از تلاشهایی که برای جلوه دادن این شخصیت به عنوان یک رهبر شده به طور کامل حمایت میکند و حتی با این که خود جنبش را زیر سؤال میبرد (رفتار سربازان با وی در قسمت 2 فیلم مصداقی برای این جریان است) و “سودربرگ” تصاویر ماندگاری به فیلم بخشیده که بدون اینکه بیش از حد بر داستان غالب شوند، به روی مضامین او قرارگرفتهاند. (در قسمت اول، در صحنهای که گروه از آب میگذرند، کوچکترین تقلای آنها موجهایی روی سطح آب درست میکنند که از کنترل آنها خارج است) فقط آرزو میکنم که 4 ساعت و نیم وقت آزاد داشتم تا دوباره این فیلم را ببینم.
مایک مکگرنگان منتقد The Aisle Seat
با توجه به اینکه سودربرگ مدام بین فیلمسازی برای مخاطب عام و کارهای تجربی در رفت و آمد است، به نظرم برای این سؤال باید دو جواب بدهم. بهترین فیلم وی برای مخاطب عام فیلم «قاچاق» است که به مشکل مصرف مواد از زوایای مختلفی نگاه میکند و کشف میکند که این مشکل احتمالا حل نخواهد شد. این فیلم تحریککننده است، در پایان فیلم شما را با کلی فکر رها میکند تا در مورد آنها تامل کنید، در عین حال بسیار صاحب سبک و سرگرمکننده است و همه بازیگران سرشناسش بازیهای خوبی ارائه میدهند؛ اما در مورد فیلمهای تجربی و خارج از روال سودربرگ، من همیشه به فیلم «حباب» Bubble علاقه داشتهام، فیلم ترسناکی که به صورت دیجیتال فیلمبرداری شده و درباره زندگی ناامیدانه چند کارگر است که در یک کارخانه عروسکسازی کار میکنند.”سودربرگ” بهخوبی فضایی مضطرب ایجاد کرده و از این طریق توانسته از بازیگران غیرحرفهای این فیلم، بازیهای قابل قبول بگیرد. دریکی ازبهیادماندنیترین سکانسهای فیلم، او نشان میدهد که کلهی عروسکها چطور ساخته میشوند. با کارگردانی کاملا دقیق او، این روند ترسناکترین کار دنیا به نظر میآید. «قاچاق» Traffic و «حباب» Bubble جلوه زیبایی از گوناگونی کارهای سودربرگ به عنوان یک کارگردان ارائه میدهند، هم در زمینه موضوع و هم رویکرد فنی. من همهکارهای او را دوست نداشتهام، اما بلندپروازی وی من را مطمئن میکند که بیصبرانه منتظر پروژههای جدیدی که رونمایی میکند باشم.
جویی مگیسون منتقد The Awards Circuit
چند گزینه شایسته برای این انتخاب وجود دارند ولی باید بگویم که به نظر من بهترین فیلمش ممکن است «مجیک مایک» Magic Mike باشد. این را به این دلیل میگویم که این فیلم نباید اینقدر خوب از آب در میآمد و به نظر من کارگردانی استیون سودربرگ و تواناییهای فیلمسازی او بود که باعث شد این فیلم اینچنین زیبا خلق شود. این فیلمی است که در ابعاد مختلفی خوب به نظر میآید در حالی که احتمالا اصلا نباید خوب به نظر میرسید. من طرفدار تعدادی از فیلمهای سودربرگ هستم اما این فیلم به نظر من از همه تحسینبرانگیزتر است.
شان لوی منتقد The Oregonian
«The Limey» از نظر اندازه، شکل و تأثیرگذاری تقریبا فیلمی فوقالعاده است. «قاچاق» نمونه محشری از فیلمی با چند روایت است. «خارج از دید» یک تریلر باظرافت است. من همیشه از «پادشاه تپه» دفاع میکنم و این فیلم را تحسین میکنم و دستکم 10 تا از فیلمهای دیگر سودربرگ هستند که دیدنشان لذتبخش است؛ اما «The Limey» از معدود فیلمهایی است که حتی تصور تغییر قسمتی از آن نیز غیر قابل باور است.
کریستی لمیر منتقد Associated Press/What The Flick
وقتی«شیوع» Contagion در سال 2011 اکران شد، فهرستی از 5 فیلمی که به نظر من برترین فیلمهای سودربرگ هستند تهیه کردم و «قاچاق» Traffic را در جایگاه اول گذاشتم. من تحت تاثیر بلندپروازانه بودن فیلم قرار گرفته بودم (هنوز هم مرا تحت تاثیر قرار میدهد) که چقدر ماهرانه از هر زاویهای موضوع پیچیده قاچاق بینالمللی مواد را بررسی میکند و سودربرگ به چه زیبایی گروه بازیگران فوقالعاده این فیلم را مدیریت میکند؛ اما من عاشق «The Limey» هستم! باحال و خطرناک همراه با طنزی تلخ و”ترنس استمپ” حقیقتا سرسخت است!
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
1,214