ماهان شبکه ایرانیان

کارکردهای تفسیری استنادهای قرآنی در خطبه های حضرت زهرا علیها سلام

بینامتنی،[۱] یکی از رویکردهای نقد ادبی معاصر است که روابط بین متون را مورد بررسی قرار می دهد (ر.ک: مفتاح، ۲۰۰۵: ۱۲۱) براساس این نظریه هیچ مؤلفی خالق اثر خویش نیست، بلکه اثرش باز خوانشی از آثار پیشینیان یا معاصرانش است (مختاری و ابراهیمی، ۱۳۹۲: ۴؛ نیز ر

کارکردهای تفسیری استنادهای قرآنی در خطبه های حضرت زهرا علیها سلام

طرح مسئله

بینامتنی،[1] یکی از رویکردهای نقد ادبی معاصر است که روابط بین متون را مورد بررسی قرار می دهد (ر.ک: مفتاح، 2005: 121) براساس این نظریه هیچ مؤلفی خالق اثر خویش نیست، بلکه اثرش باز خوانشی از آثار پیشینیان یا معاصرانش است (مختاری و ابراهیمی، 1392: 4؛ نیز ر.ک: گراهام، 1385: 129) هدف بینامتنی روشمند کردن تعامل متن با دیگر متن ها است، اما باید گفت، روابط بینامتنی تنها به کشف معانی پنهان متن خلاصه نمی شود. با توجه به حدیث ثقلین که به اقتران قرآن و عترت تصریح دارد، پیوند ناگسستنی اهل بیت(ع) با قرآن، ضرورت رجوع به سخنان آنان را در تبیین آیات الهی به عنوان اصیل ترین مرجع در فهم معارف قرآنی به وجود می آورد، از این رو، کلام این بزرگواران از منابع مهم در علم تفسیر محسوب می شود.

استنادهای قرآنی خطبه های حضرت زهرا(ع)، می تواند به عنوان منبع تفسیر نقلی مورد استفاده قرار گیرد و از این طریق دامنه تفسیر نقلی توسعه یابد. حضرت زهرا(ع) در طول زندگانی خویش دو خطبه مهم ایراد نموده است که در این مقاله کارکردهای تفسیری استنادهای قرآنی آنها مورد بررسی قرار می گیرد.

شیوه عمومی مفسران تفسیرهای روایی که از قرون اولیه اسلامی تاکنون رایج بوده، نوعاً این گونه است که در ذیل هر آیه اگر روایتی از معصومان(ع) وجود دارد، آن را به عنوان تفسیر آیه ذکر می کنند. درحالی که اگر به روابط بینامتنی که از آیات قرآن در خطبه ها و دعاها و سایر سخنان صادره از معصومان(ع) صورت گرفته است، توجه شود، مشاهده می شود که در بسیاری از این روابط بینامتنی، تفسیری از آیات نیز صورت گرفته است. حضرت زهرا(ع) به سان سایر معصومان در خطبه های خویش به آیات قرآن استشهاد نموده که به نوعی تفسیری از آن آیات را ارائه می دهد.

با جستجوی آیات مورد استناد حضرت زهرا(ع) در تفاسیر شیعی به ویژه تفاسیر مأثور، به بخشی از سخنان حضرت(ع) به همراه استنادهای قرآنی ایشان اشاره شده است، ازجمله استناد حضرت زهرا(ع) درباره مسئله ارث به آیات 5 و 6 سوره مریم (کاشانی، 1336: 5 / 381؛ حویزی، 1415: 3 / 324؛ و نیز ر.ک: حسینی شاه عبدالعظیمی، 1363: 8 / 145؛ طباطبایی، 1417: 14 / 22؛ مکارم شیرازی، 1374: 13 / 10)، آیه 75 سوره انفال (حویزی، 1415: 2 / 172؛ قمی مشهدی، 1368: 5 / 381-380)، آیه 11 سوره نساء (عیاشی، 1380: 1 / 225؛ بحرانی، 1416: 2 / 33؛ قمی مشهدی، 1368: 3 / 345)، آیه 16 سوره نمل (حویزی، 1415: 4 / 75؛ قمی مشهدی، 1368: 9 / 537) و آیه 180 سوره بقره (همان: 1 / 159؛ همان: 2 / 232) همچنین حضرت(ع) در زمینه سنت الهی مرگ میان انبیا و پدرش به آیه 144 آل عمران استناد کرده است (حویزی، 1415: 1 / 401-400)

تنها اثری که پیرامون خطبه های حضرت زهرا(ع) با قرآن نگاشته شده است، مقاله «خطبه فدکیه تفسیری بر آیات قرآن کریم» از معصومه ریعان که در فصلنامه بانوان شیعه، شماره چهار، تابستان 1384به چاپ رسیده است. در این مقاله صرفاً آیاتی که به صراحت در این خطبه استفاده شده مورد بررسی قرار گرفته است و به کارکرد تفسیری این آیات اشاره ای نشده است، از این رو، این پژوهش بر مبنای خطبه فدک و عیادت، کارکردهای تفسیری استنادهای قرآنی خطبه های حضرت زهرا(ع) را مورد بررسی قرار می دهد و درصدد پاسخ گویی به پرسش های ذیل است:

1. انواع کارکردهای تفسیری استنادهای قرآنی در خطبه های حضرت زهرا(ع) چگونه است؟

2. فراوانی هر یک از این کارکردها به چه میزان است؟

گونه های تفسیری در خطبه های حضرت زهرا(ع)

روابط بینامتنی خطبه های حضرت زهرا(ع) با قرآن، به اشکال مختلفی می تواند عهده دار شرح آیات قرآن و بیان و مراد الهی باشد، به عبارتی، حضرت(ع) در بسیاری از موارد مضمون آیه را بازمی گشاید و با شرح و بسط آن، کارکردی تفسیری و یا بیان مصداقی خاص بدان می بخشد. این تشریح ممکن است در قالب های مختلفی باشد. در این بخش در حد توان این کارکردهای تفسیری بررسی می شود.

الف) تبیین معنا

این گونه از کارکرد تفسیری، دربردارنده سخنانی است که ناظر به تبیین مفاد آیات است. بخش عمده ای از خطبه های حضرت زهرا(ع) از این نوع است که به تبیین عبارت ها و آیات قرآن و رفع ابهام از آنها اختصاص دارد و به نوعی حضرت تفسیری جدید از آیه را ارائه می دهد. این ابهام زدایی و ایضاح به انحاء مختلفی صورت گرفته است:

1. تبیین تفسیری عبارات و آیات

بخش عمده ای از خطبه های حضرت زهرا(ع) در مقام تفسیر عبارت های قرآنی است؛ یعنی حضرت مدلول الفاظ قرآن را برای تفسیر موردنظر خویش قرار داده است.

1. حضرت زهرا(ع) بعد از آنکه فلسفه احکام مختلف الهی را بیان می کند در پایان آن به عنوان نتیجه گیری از مباحث قبل می فرماید: «اِتَّقُوا اَللّٰهَ حَقَّ تُقٰاتِهِ وَ لاٰ تَمُوتُنَّ إِلاّٰ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» (آل عمران / 102) وَ «أَطِیعُوا اللهَ فِیمَا أَمَرَکمْ بِهِ وَ نَهَاکمْ عنْهُ فإِنهُ «یَخْشَى اَللّٰهَ مِنْ عِبٰادِهِ اَلْعُلَمٰاءُ». (فاطر / 28)

کارکرد تفسیری: در این فراز از خطبه فدک، تفسیر «حَق تُقاتِهِ» در آیه اول و تفسیر «العلماء» در آیه دوم بیان شده است. جمله «وَ أَطِیعُوا اللهَ فِیمَا أَمَرَکمْ بِهِ وَ نَهَاکمْ عَنْهُ» عطف تفسیری برای آیه 102 آل عمران که توسط حضرت زهرا(ع) اقتباس شده، می باشد. حضرت(ع) با بیان این جمله فرموده است که منظور از «حق تقوای الهی» این است که به دستورهای الهی عمل شود؛ آنچه که دستور به انجام آن داده شده است، عمل شود و آنچه که دستور به ترک آن داده شده است، ترک شود. در این فراز از خطبه، آیه 28 فاطر به عنوان تعلیل جمله قبل آمده است و این را می فهماند که هر کس که به دستورهای خدا عمل کند، به عنوان عالِم شناخته می شود، هرچند این فرد تحصیلات مکتب و مدرسه ای نداشته باشد و در ظاهر جزو افراد عامی باشد.

به خوبی ملاحظه می شود که مفاد کلام حضرت تفسیر معنای «حَق تُقاتِهِ» و «العلماء» است. این برداشت، در روایتی از امام صادق(ع) به گونه ضمنی تبیین شده است که می فرماید: «منظور از علما کسانی هستند که اعمال آنها هماهنگ با سخنان آنها باشد کسی که گفتار و کردارش هماهنگ نباشد عالم نیست». (عیاشی، 1380: 1 / 194؛ و نیز: ر.ک: فیض کاشانی، 1415: 4 / 237؛ بحرانی، 1416: 1 / 667)

2. حضرت زهرا(ع) در ضمن بیان اوصاف پیامبر؛، به گذشته اعراب و حاضران در مسجد اشاره می کند و می فرماید:

وَ کُنْتُمْ عَلىٰ شَفٰا حُفْرَةٍ مِنَ اَلنّٰارِ (آل عمران / 103)

مذْقَةَ الشارِبِ وَ نَهْزَةَ الطامِعِ وَ قَبْسَةَ الْعَجْلَانِ وَ مَوْطِئَ الْأَقْدَامِ تَشْرَبُونَ الطرْقَ وَ تَقْتَاتُونَ الْقِد أَذِلةً خَاسِئِینَ «تَخٰافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ اَلنّٰاسُ. (انفال / 26)

مِنْ حَوْلِکمْ فَأَنْقَذَکمُ اللهُ تَبَارَک وَ تَعَالَی بِمُحَمد؛ بَعْدَ اللتَیا وَ التِی وَ بَعْدَ أَنْ مُنِی ببُهَمِ الرجالِ وَ ذُؤْبَانِ الْعرَبِ وَ مَرَدَةِ اهل الْکتَابِ «کُلَّمٰا أَوْقَدُوا نٰاراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اَللّٰهُ (مائده /64)

کارکرد تفسیری: حضرت(ع) در این فراز از خطبه، عبارت «وَ کُنْتُمْ عَلىٰ شَفٰا حُفْرَةٍ مِنَ اَلنّٰارِ» را تفسیر نموده است. حضرت مقصود از «لبه و پرتگاه آتش» را اوضاع گذشته جزیره العرب می داند و آن را این گونه بیان می کند: «به خاطر ضعف و ناتوانی شما، هر کس از راه می رسید، می توانست شما را نابود کند، همچون جرعه ای برای تشنه و لقمه ای برای خورنده و شکار هر درنده و لگدکوب هر رونده و پایمال هر رهگذری می شدید. از آب گندیده و ناگوار می نوشیدید و از پوست جانور و مردار سد جوع می کردید. پست و ناچیز بودید و از هجوم همسایه و همجوار در هراس». (مجلسی، بی تا: 829)

در ادامه خطبه، حضرت مصداق بارز عبارت «فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهٰا» از آیه 103 آل عمران را، حضرت محمد؛ می داند. بیان این مصداق مطلبی است که در روایتی از امام صادق(ع) بیان شده است (طبری، 1412: 4 / 25؛ و نیز ر.ک: سیوطی، 1404: 2 / 61؛ فیض کاشانی، 1415: 1 / 366؛ بحرانی، 1416: 1 / 673) بی شک عبارت «فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهٰا» با توسعه مفهومی که دارد می تواند فاعل متعددی نظیر خدای متعال، پیامبر؛ و جبرئیل را شامل شود، اما حضرت روی یک فاعل که طبعاً معیار نجات عرب جاهلی است، تأکید دارد. همچنین عبارت «فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهٰا» به صورت مجمل و کلی بیان شده است و ادامه کلام حضرت تبیین آن است که می فرماید:

در چنین حالی خدا محمد؛ را به سوی شما گسیل داشت. او پس از آن همه رنج ها و سختی ها که کشید، شما را از ذلت رهایی بخشید. رزم آوران ماجراجو، سرکشان درنده خو، جهودان دین به دنیا فروش و ترسایان دور از حق از هر سو به او تاختند و با او به مخالفت برخاستند. «چون هر زمان آتش اخگر به هیزم و هیمه فتنه افکندند، خدا آن را خاموش ساخت» و هر گاه شاخ شیطان نمایان می گشت و یا مشرکی دهان به یاوه گویی می گشود، او برادرش علی(ع) را در کام آن می افکند. علی(ع) هم در مقابل تا آن زمان که بر مغز و سر مخالفان نمی کوبید و بینی آنها را به خاک مذلت نمی مالید، ترک امر نمی نمود. (مجلسی، بی تا: 829)

3. حضرت(ع) در توصیف پیامبر؛ و روش دعوت او می فرماید:

ثم قالت: اَیهَا الناسُ! اِعلَمُوا اَنی فاطِمَةُ وَ اَبی مُحَمد، اَقُولُ عوْداً وَ بدْءاً، وَ لا اَقولُ ما اَقُولُ غَلَطاً، وَ لا اَفْعَلُ ما اَفْعَلُ شَطَطاً، «لَقَدْ جٰاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مٰا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» (توبه / 128) فاِنْ تعْزُوهُ وَتَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ اَبی دُونَ نِسائِکُمْ، وَ اَخَا ابن عَمی دُون رِجالِکُمْ، وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِی اِلَیهِ صَلی اللهُ عَلَیهِ وَ الِهِ. فَبَلغَ الرسالَةَ صادِعاً بِالنذارَةِ، . ...

کارکرد تفسیری: سیاق آیه 128 سوره توبه، در هر دو متن درباره وصفِ عملکرد پیامبر؛ در تبلیغ رسالتش است. اصل واژه «حرص» در لغت به معنای شدت علاقه به چیزی است و حریص کسی است که رغبت شدید و مفرطی که توأم با فعالیت است، داشته باشد (مصطفوی، 1430: 2 / 227) مقصود از «حرِیصٌ علَیکمْ» این است که پیامبر؛ با حرص کوشش می کند تا مردم ایمان بیاورند. سعی و تلاش حضرت؛ در حد حرص، آن است که می کوشد مردم به کمال ایمانی خود برسند (ر.ک: جوادی آملی، 1385: 8 / 290-289) مفاد کلام حضرت زهرا(ع) بعد از ذکر آیه، تبیین عبارت «حَرِیصٌ عَلَیکمْ» است و آن را چنین بیان می کند:

پس پیامبر؛ رسالت خود را ابلاغ کرد، درحالی که مردم را انذار می نمود، و به طریق مشرکان پشت پا زده و بر کمر آنان زده و گلوگاه آنان را گرفته است، این در حالی بود که پیامبر مردم را به وسیله حکمت و موعظه نیکو به راه پروردگارش دعوت می کرد، او بت ها را می شکست و با دست خود به سرهای مشرکان ضربه وارد می کرد تا اینکه شب کنار رفت و صبح آشکار شد و حق از آن موضع خالصش ظاهر شد و زعیم و رهبر دین به سخن درآمد و حنجرهای دهان آن شیطان ها لال گشت و جمعیت نفاق هلاک شدند و گره های کفر و شقاق باز شدند و همه شما به کلمه اخلاص و توحید سخن گفتید.

این تفسیر چیزی است که در کتب تفسیری یافت نمی شود و تفسیری است که حضرت(ع) در این فراز از خطبه ارائه داده است.

4. حضرت زهرا(ع) در توبیخ انصار فرموده است:

وَ أَطْلَعَ الشیطَانُ رَأْسهُ منْ مَغْرَزِهِ هاتِفاً بِکمْ فَأَلْفَاکمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِیبِینَ وَ لِلْعِزةِ فِیهِ مُلَاحِظِینَ ثُم اسْتَنْهَضَکمْ فَوَجَدَکمْ خِفَافاً وَ أَحْمَشَکمْ فَأَلْفَاکمْ غضَاباً فوَسَمْتُمْ غیرَ إِبِلِکمْ وَ وَرَدْتُمْ غَیرَ مَشْرَبِکمْ.

کارکرد تفسیری: حضرت زهرا(ع) جریان سقیفه را دنباله رو و پاسخ به ندای شیطانی دانسته است. مضمونی که قرآن در آیه 22 سوره ابراهیم در معرفی شیطان به تصویر می کشد. سیاق در دو متن متفاوت است. سیاق در کلام حضرت مربوط به توبیخ و سرزنش انصار است اما سیاق آیه مربوط به سخن شیطان به پیروانش در روز قیامت است.

در این فراز حضرت(ع) مفهوم عبارت «لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِیبِینَ» (اجابت دعوت شیطان) را به زیبایی در ادامه کلامش تفسیر می نماید و می فرماید:

شما سبکبار در پی او دویدید و به آسانی در دام فریبش خزیدید و او آتش انتقام را در دل هاتان برافروخت. آثار خشم در چهره شما نمایان گردید و سبب شد که بر غیر شتر خود داغ نهید و در غیر آبشخور خود وارد شوید (مجلسی، بی تا: 830 - 829)

مقصود از این جملات آن است که، شیطان برای اینکه کسی دعوتش را اجابت کند ابتدا توخالی و خفیفش می کند. حضرت(ع) نیز می فرماید: «شیطان وقتی دریافت شما توخالی و سبک هستید از شما درخواست کرد برخیزید و دنبالش بروید» (تهرانی، 1391: 93) سپس شیطان به طرف غضب تحریکتان کرد و دید آدم های غضبناکی نسبت به امامت امام علی(ع) هستید (ر.ک: طبرسی، 1403: 1 / 101) و از حریم خودتان تجاوز کردید و به امری دست یازیده اید تعیین خلیفه که در شأن شما نیست. این گونه است که دعوت شیطان را اجابت کردید.

5. حضرت زهرا(ع) در تبیین وقایع پس از رحلت پدرش می فرماید:

«وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ اَلْإِسْلاٰمِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی اَلْآخِرَةِ مِنَ اَلْخٰاسِرِینَ». (آل عمران / 85) ثُم لَمْ تَلْبَثُوا إِلا رَیثَ أَنْ تَسْکنَ نَفْرَتُهَا وَ یسْلَسَ قِیادُهَا ثُم أَخذْتُمْ تورُونَ وَقْدَتَهَا وَ تُهَیجُونَ جَمْرَتَهَا وَ تَسْتَجِیبُونَ لِهُتَافِ الشیطَانِ الْغوِی وَ إِطفَاءِ أَنوَارِ الدین الْجَلِی وَ إِهْمَالِ سنَنِ النبِی الصفِی.

کارکرد تفسیری: سیاق آیه فوق، تأکید و تحفظ دین اسلام به عنوان نقطه محوری همه ادیان الهی است و پذیرش غیر اسلام را باطل و بی اثر برمی شمارد (جوادی آملی، 1389: 14 / 729) حضرت(ع) از این سیاق جهت تبیین تصدی ناحق اهل سقیفه نسبت به منصب امامت استفاده نموده و عمل آنان را عین خروج از اسلام و گردن نهادن به دینی غیر از اسلام دانسته است (حسینی زنجانی، 1390: 531) هدف حضرت از بیان این آیه در کلامش تفسیر مفهوم جدید از آن بوده؛ یعنی ایشان آیه را آورده و در ادامه تفسیری هم سو با هدف و سیاق کلامش ارائه نموده است؛ بدین گونه که مفهوم آیه را با عبارت «إِطْفَاءِ أَنْوَارِ الدینِ الْجَلِی وَ إِهْمَالِ سُنَنِ النبِی الصفِی» تفسیر می کند؛ زیرا خاموش کردن انوار دین و از بین بردن سنت های نبوی مستلزم پذیرش دینی غیر از اسلام است. در حقیقت، حذف امامت امام علی(ع) دینی غیر از اسلام طلبیدن است. این تفسیر در روایتی از امام صادق(ع) نیز اشاره شده است. (ر.ک: مجلسی، 1403: 65 / 291؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، 1379: 7 / 283)

6. حضرت زهرا(ع) در خطبه عیادت درباره پندار باطل اهل سقیفه فرموده است:

اسْتَبْدَلُوا وَ اللهِ الذنَابَی بِالْقَوَادِمِ وَ الْعَجُزَ بِالْکاهل فَرَغْماً لِمَعَاطِسِ قوْمٍ «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً». (کهف / 104)

کارکرد تفسیری: سیاق آیه درباره مشرکان است که می پنداشتند در عمل خود راه یافته اند. حضرت(ع) این آیه را درباره قوم خویش استفاده می کند که تصور می کردند در تعیین خلیفه عمل خوبی را انجام دادند. حضرت(ع) با عبارت «استَبْدَلُوا وَ الله الذنَابَی بِالْقَوَادِمِ وَ الْعَجُزَ بِالْکاهل» مقصود از آیه «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» را بیان می کند؛ یعنی مقصود از پندار باطلشان را، انتخاب ناسزا در رهبری و رها ساختن سزاوار دانسته است. (ر.ک: قزوینی، 1386: 598)

2. تمسک به تقیید آیه

گاه برخی از آیات قرآن به صورت مطلق بیان شده اند و روایات معصومان(ع) به آنها قید می زنند. در میان خطبه های بررسی شده از حضرت زهرا(ع)، موارد معدودی به این نوع کارکرد تفسیری اختصاص دارد. حضرت(ع) درباره پیمان شکنی انصار فرموده است:

فَأَنی حزْتُمْ بعْدَ الْبَیانِ وَ أَسرَرْتُمْ بَعْدَ الْإِعْلَانِ وَ نَکصْتُمْ بَعْدَ الْإِقْدَامِ وَ أَشْرَکتُمْ بَعْدَ الْإِیمَانِ بُؤْساً لِقَوْمٍ «نَکثُوا أَیمانَهُمْ» مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ «وَ هَمُّوا بِإِخْرٰاجِ اَلرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللّٰهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ». (توبه / 13)

کارکرد تفسیری: خطاب در کلام حضرت(ع) به انصار است اما خطاب آیه به مشرکان مکه است که می خواستند رسول اکرم؛ را از میان خود اخراج کنند (ر.ک: سیوطی، 1404: 3 / 215؛ فیض کاشانی، 1415: 2 / 325) سیاق کلام حضرت(ع) درباره خارج کردن امام علی(ع) از صحنه امامت است. مقصود ایشان این بوده که علی(ع) را از خلافت دور کردن در حقیقت حضرت رسول اکرم؛ را از صحنه خارج کردن است (تهرانی، 1391: 136) زیرا پیغمبر؛ او را از ناحیه خدا برای خلافت معرفی داشته بود.

حضرت(ع) قید «منْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ» را برای «نکثُوا أَیمانَهُمْ» قائل شده است، به این معنا که خیانت اهل سقیفه بعد از عهد بستن با پیامبر؛ صورت گرفته است. همچنین در این فراز از خطبه، حضرت پیمان شکنی انصار را این گونه تفسیر می کند: «اکنون پس از آن همه زبان آوری چرا دم فرو بستید؟ و حقایق را پس از آشکار شدن مکتوم می دارید؟ آن هم برابر مردمی که پیمان خود را شکستند؟ و پس از قبول ایمان راه شرک پیشه کردند». (مجلسی، بی تا: 832)

از منظر دیگر، به نظر می رسد حضرت مسئله خیانت مشرکان را بر جریان سقیفه تطبیق می دهد و خیانت اهل سقیفه را نظیر همان خیانت مشرکان می داند.

3. تبیین مجملات

«المجمل هو ما کان غیر ظاهر الدلاله علی المقصود» (معارف، بی تا: 224؛ و نیز ر.ک: مدیر شانه چی، 1388: 104) در مقابل مجمل، مبین است. «المبین و هو ما اتضحت دلالته و ظهرت» (همان) وضوح سخن، با قوانین حاکم بر محاوره های عرفی افرادی که با زبان واحدی سخن می گویند، تناسب دارد؛ زیرا در این حالت است که تفاهم، حاصل شده و افراد آن زبان با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند، بنابراین بهترین تعریف مجمل عبارت از لفظی است که معنای آن واضح و روشن نیست. لفظی که مطابق قوانین قابل استعمال نزد اهل یک زبان شأن آن وضوح و عدم ابهام است. (همان) تبیین آیات مجمل به وسیله قرآن و سنت و روایات صورت می گیرد. حضرت زهرا(ع) در کلامش گاه آیه ای یا عبارتی را مجمل ذکر می کند و در ادامه با ذکر آیه ای دیگر و یا کلامش اجمالش را تبیین می کند.

1. حضرت(ع) در مقام تهدید به اهل سقیفه فرموده است: «لِکل نَبَإٍ مُسْتَقَر وَ سَوْفَ تعْلَمُونَ»، «منْ یأْتِیهِ عَذابٌ یخْزِیهِ وَ یحِل عَلَیهِ عَذابٌ مُقِیم».

کارکرد تفسیری: عبارت «لِکل نَبَإٍ مُسْتَقَر وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ» اقتباس از آیه 67 سوره انعام است که تهدید صریحی از وقوع عذابی حتمی در دنیا و آخرت برای مشرکان است (طوسی، بی تا: 4 / 164؛ و نیز ر.ک: طباطبایی، 1417: 7 / 139) کلام حضرت(ع) نیز در مظان تهدید به عاملان سقیفه است اما این تهدید به صورت مجمل است و حضرت آیه «منْ یأْتِیهِ عَذابٌ یخْزِیهِ وَ یحِل عَلَیهِ عَذابٌ مُقِیم» (هود / 39) را به کلامش منضم ساخته و اجمال آیه قبل را تبیین نموده است. این آیه درباره قوم نوح است که به عذاب دنیوی و اخروی دچار شدند. حضرت(ع) اهل سقیفه را به قوم نوح تشبیه نموده همان گونه که قوم نوح گرفتار عذاب دنیوی و اخروی شدند، آنان نیز افزون بر عذاب الهی که روز قیامت گرفتارش می شوند، در دنیا نیز ذلت خواهند داشت. بدین ترتیب آیه دوم تفصیلی برای اجمال آیه نخست است.

2. حضرت(ع) در توبیخ به حاضران در مسجد فرموده است:

فَالْتَفَتَتْ فاطِمَةُ(ع) إِلَی الناسِ وَ قَالَتْ مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِینَ الْمُسْرِعَةَ إِلَی قِیلِ الْبَاطِلِ الْمُغْضِیةَ عَلَی الْفِعْلِ الْقَبِیحِ الْخَاسِرِ «أَ فَلاٰ یَتَدَبَّرُونَ اَلْقُرْآنَ أَمْ عَلىٰ قُلُوبٍ أَقْفٰالُهٰا» (محمد / 24) کلا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِکمْ مَا أَسَأْتُمْ مِنْ أَعْمَالِکم فأَخَذَ بسَمْعِکمْ وَ أَبْصَارِکمْ وَ لَبِئْسَ مَا تَأَولْتُمْ وَ سَاءَ مَا بِهِ أَشَرْتُمْ وَ شَر مَا مِنْهُ اغْتَصَبْتُمْ.

کارکرد تفسیری: حضرت(ع) مضمون «مَا أَسَأْتُمْ مِنْ أَعْمَالِکمْ» را از «ما کانُوا یکسِبُونَ» اخذ کرده و مفهوم التزامی آیه را در نظر داشته است؛ یعنی الفاظ متن قرآن بر چیزی خارج از معنای انجام اعمال زشت دلالت دارد[2] و بدین صورت بین سخنش و متن قرآن خوانشی آگاهانه و عمیق برقرار ساخته است. کارکرد تفسیری این دلالت آن است که حضرت(ع) عبارت «ما کانُوا یکسِبُونَ» به معنای آنچه به دست می آوردید، که در آیه به صورت مجمل و کلی آمده با عبارت «ما أَسأْتُمْ مِنْ أَعْمَالِکمْ» به معنای آنچه که از اعمال زشت و سوء انجام می دادید، تبیین کرده است.

افزون بر این، عبارت «کلا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِکمْ مَا أَسَأْتُمْ مِنْ أَعْمَالِکمْ» اقتباسی از آیه «کَلاّٰ بَلْ رٰانَ عَلىٰ قُلُوبِهِمْ مٰا کٰانُوا یَکْسِبُونَ» (مطففین / 14) است که با اندکی تغییر در ساختار آیه در خطبه آمده است. با توجه به فضای صدور این فراز از خطبه فدک که بعد از بیان سخنان ابوبکر و اعتراض حضرت به سکوت مردم است (تهرانی، 1391: 174) حضرت با بهره گیری از استناد قرآنی، علت باطل گرایی مردم را عدم تدبر در قرآن و یا بی توجهی به قرآن در اثر قفل خوردن بر قلوب شان دانسته است و با مستندسازی کلامش به قرآن قصد دارد مردم در اعمال شان تجدید نظر کنند و میان دوگانگی صدق و کذب حاکم بر جامعه، حقیقت را تشخیص دهند.

ب) استشهاد به آیات قرآن

در پاره ای از فرازهای خطبه فدک، حضرت(ع) موضوعی را بیان و آیه قرآن را به عنوان شاهدِ دیدگاه خود ذکر نموده است؛ یعنی، مطلبی بیان شده و برای قانع ساختن مخاطب و یا تعلیم چگونگی استفاده از قرآن در احتجاج، مستند قرآنی آن مطلب بازگو شده است (غلامی، 1392: 77) بیشتر سخنان حضرت(ع) در استشهاد به قرآن، مربوط به مسائل اعتقادی است تا در برخورد با غاصبان خلافت بتواند آنان را اقناع سازد:

1. حضرت(ع) درباره سنت الهی مرگ انبیا و پدرش فرموده است:

أَ تَقُولُونَ ماتَ مُحَمد؛ فَخَطْبٌ جَلِیلٌ. .. حُکمٌ فَصْلٌ وَ قَضَاءٌ حَتْمٌ «وَ مٰا مُحَمَّدٌ إِلاّٰ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ اَلرُّسُلُ أَ فَإِنْ مٰاتَ أَوْ قُتِلَ اِنْقَلَبْتُمْ عَلىٰ أَعْقٰابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلىٰ عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اَللّٰهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اَللّٰهُ اَلشّٰاکِرِینَ». (آل عمران / 144)

کارکرد تفسیری: سیاق و فضای حاکم بر هر دو متن یکسان است. مقصود آن است مرگ سنت خداست؛ یعنی همه بندگان خدا، اعم از پیامبر و غیرپیامبر، باید شربت مرگ را بنوشند. پایه استدلال حضرت به این آیه چنین بود که مرگ حضرت محمد؛ مسئله عجیبی نیست، بلکه در این مطلب سنت الهی جاری گردیده است؛ اما معنای این سخن چنین نیست که اگر رسول خدا؛ از دنیا رفت، شریعت و دین او نیز باید از بین برود و شرافت و حرمتش هتک گردد (ر.ک: قزوینی، 1386: 525-524) در حقیقت حضرت واپس گرایی و ارجاع به گذشته را با مرگ پدرش ممنوع می داند.

در این فراز از خطبه حضرت(ع) آیه 144 سوره آل عمران را به عنوان دلیل سخن خویش در مرگ پدرش می آورد تا کلامش با مستند قرآنی مخاطبان را قانع سازد.

2. حضرت(ع) درباره عاقبت غصب فدک فرموده است: فَبِعَینِ اللهِ مَا تَفْعَلُونَ «وَ سَیَعْلَمُ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ». (شعراء / 227)

کارکرد تفسیری: متن قرآنی با توجه به سیاق سوره در مقام تهدید مشرکان است که با اشعار و سخنان خود مسلمانان را مورد اذیت قرار می دادند (ر.ک: ابن عاشور، بی تا: 19 / 215؛ طباطبایی، 1417: 15 / 332) با توجه به فضای صدور خطبه، کلام حضرت نیز در مظان تهدید به غاصبان خلافت و فدک است و در این فراز از خطبه آنان را «ظالم» می نامد. آیه 227 سوره شعراء عطف بر عبارت «فَبِعَینِ اللهِ مَا تَفْعَلُونَ» است تا دلیلش را معین کند، یعنی ستمکاران به زودی می دانند چه عاقبتی دارند؛ زیرا خدا همه اعمال آنان را می بیند و هیچ چیز از او مخفی نیست و اعمال شما (اهل سقیفه) در محضر او انجام می پذیرد (قزوینی، 1386: 539) بنابراین حضرت با استشهاد به آیه فوق دلیل محکم و بدیعی را برای کلامش می آورد.

3. حضرت زهرا(ع) درباره دلیل رویگردانی اهل سقیفه از حکم خدا در مسئله فدک فرموده است: کلا «بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَ اَللّٰهُ اَلْمُسْتَعٰانُ عَلىٰ مٰا تَصِفُونَ». (یوسف / 18)

کارکرد تفسیری: متن قرآن رد صریح حضرت یعقوب(ع) در برابر سخن دروغین برادران یوسف است. حضرت(ع) به مثابه قرآن عمل سقیفه را نظیر برادران یوسف دانسته، همان طور که غالب شدن هواهای نفسانی شان باعث شد یوسف را به چاه بیندازند، اهل سقیفه نیز به دلیل گرفتار شدن به تسویل، نفسشان ظلم را عدل و باطل را حق جلوه داد. با توجه به سیاق خطبه فدک، به نظر می رسد حضرت(ع) آیه فوق را به عنوان دلیل رویگردانی خلیفه و غاصبان از حکم خدا درباره ارث حضرت و امامت علی(ع) آورده است.

همچنین از منظر دیگر حضرت با تطبیق دادن اهل سقیفه با داستان برادران یوسف یکی از مصادیق پنهان آیه را آشکار کرده؛ زیرا این مصداق ورای مصداق ظاهر آنکه خبر از ماهیت برادران یوسف است، می باشد.

ج) گسترش مصداقی و مفهومی آیات

یکی از کارکردهای تفسیری استنادهای قرآنی خطبه های حضرت زهرا(ع)، گسترش موضوعاتی است که در قرآن به کار رفته است؛ بدین معنا که کاربرد عرفی و لغوی آن در محدوده ای از معنا و موضوع است و در کارکرد تفسیری آن فراتر و یا فروتر از عرف و لغت است (فاکر میبدی، 1393: 318-317) بر این اساس حضرت(ع) نه تنها به شرح عبارت ها و آیات قرآن اهتمام داشته، بلکه در مواردی نیز به گسترش مفهومی و مصداقی آیات توجه داشته است:

1. توسعه در مفهوم فتنه

حضرت(ع) در بیان عملکرد اهل سقیفه می فرماید:

هَذَا وَ الْعَهْدُ قَرِیبٌ وَ الْکلْمُ رَحیبٌ وَ الْجرْحُ لَما ینْدَمِلْ وَ الرسُولُ لَما یقبَرْ ابتِدَاراً زَعمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَةِ «أَلاٰ فِی اَلْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکٰافِرِینَ». (توبه / 49)

کارکرد تفسیری: سیاق هر دو متن درباره عذر اجتناب از فتنه است، اما متن قرآن درباره عذر اجتناب یکی از منافقان در عدم حضورش در جنگ است. کلام حضرت نیز عمل اهل سقیفه در مسئله جانشینی بعد از پیامبر؛ را مصداق عذر اجتناب از فتنه می داند و بیان می دارد «سردمداران سقیفه مصداق کفر بوده اند و هنگامی که مرتکب این اعمال شدند مؤمن نبودند» (تهرانی، 1391: 96) «فتنه» در لغت به معنای اختبار و آزمایش است (ابن فارس، 1404: 4 / 471؛ ابن منظور، 1414: 13 / 317) مقصود از فتنه شرک، کفر و گناه است؛ زیرا سبب عذاب هستند و «ال» در «الفتنه»، ال جنس است؛ یعنی در فتنه عظیمی سقوط کردند. (ابن عاشور، بی تا: 10 / 116؛ طبرسی، 1372: 5 / 58)

به خوبی ملاحظه می شود که مفاد کلام حضرت گسترش مفهوم فتنه است، به نحوی که شامل هر ظلم و ناحقی و جز آن می شود، چیزی که نه در لغت عرب یافت می شود و نه در تفاسیر. (ر.ک: فراهیدی، 1409: 8 / 128-127؛ رازی، 1420: 16 / 65)

2. توسعه در مصداق کفر

حضرت زهرا(ع) درباره علت سکوت و عقب نشینی انصار فرموده است:

أَلَا وَ قَدْ أَرَی أَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ إِلَی الْخَفْضِ . .. وَ دَسَعْتُمُ الذِی تَسَوغْتُمْ فَ «إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی اَلْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اَللّٰهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ». (ابراهیم / 8)

کارکرد تفسیری: سیاق آیه فوق درباره سخن حضرت موسی(ع) به قومش، بنی اسرائیل است، ولی فضای صدور کلام حضرت درباره موانع قیام انصار و علت کفرپیشگی آنان است. مقصود حضرت آن است که اهل سقیفه غیر از خودشان به کس دیگر زیان نمی رسانند و جز دینشان، چیز دیگری را از دست نخواهند داد. (قزوینی، 1386: 536)

معنای لغوی «کفر»، پوشاندن است (راغب اصفهانی، 1412: 714) حضرت(ع)، با جداسازی مفهوم آیه از جزئیات مورد نزولش و توجه به تشابه میان اهل سقیفه با مورد نزول آیه، مصداق واژه «کفر» را گسترش داده؛ زیرا در جریان سقیفه، اهل سقیفه نعمت امامت را پوشاندند و به انکار ولایت مبادرت نمودند. بدین ترتیب، حضرت(ع) مصداقی از کفر را بیان کرده و با این سخنش تفسیری جدید و به نوعی تحلیلی از اوضاع جامعه آن روز مدینه را ارائه داده است.

3. توسعه در مصداق اِفساد

حضرت زهرا(ع) در خطبه عیادت، خطاب به زنان مهاجر و انصار درباره عمل سران سقیفه به این آیه استشهاد نموده است: «أَلاٰ إِنَّهُمْ هُمُ اَلْمُفْسِدُونَ وَ لٰکِنْ لاٰ یَشْعُرُونَ». (بقره / 12)

کارکرد تفسیری: مفاد آیه فوق درباره منافقان است که خود را مصلح معرفی نمودند، اما خدای سبحان از دروغ شان پرده برمی دارد و آنان را «مفسد» می نامد. فساد در لغت به معنای ایجاد خلل در نظم است (راغب اصفهانی، 1412: 636) تبلیغ سوء، توطئه علیه نظام اسلامی، اِلقای شبهه در صحت دَعْوی وحی و نبوت و صحیح بودن دعوت به مبدأ و معاد و مانند آن، از مصادیق بارز افساد در زمین و زمینه زندگی اجتماعی است (جوادی آملی، 1389: 2 / 271) حضرت(ع) با توجه به نفاق سردمداران سقیفه و تشابه وضعیت آنان به آیه فوق، بدان استناد می نماید و زنان مهاجر و انصار را آگاه می سازد.

با توجه به سیاق کلام حضرت(ع) که این آیه در آن آمده است به نظر می آید حضرت مصداق افساد را گسترش داده است و آن را به زمامدار و زعیم فاسق نیز سرایت داده؛ زیرا زمامدار فاسقی که شایستگی رهبری جامعه را ندارد، مخل نظم در جامعه است.

د) جری و تطبیق آیات (تعیین مصداق)

جری در لغت به معنای جاری شدن است (فراهیدی، 1409: 6 / 174) و در اصطلاح عبارت است از «انطباق الفاظ و آیات قرآن بر مصادیقی غیر از آنچه که آیات درباره آنها نازل شده است» (شاکر، 1381: 147) اصطلاح «جری» برگرفته از روایات معصومان(ع) است (عیاشی، 1380: 1 / 10) و به ویژگی جهانی و جاودانه بودن قرآن اشاره دارد، کتابی که در غایب همانند حاضر جاری است و بر گذشته و آینده همانند حال منطبق می شود (جوادی آملی، 1388: 1 / 167) بررسی تفصیلی بحث جری و تطبیق نخستین بار توسط علامه طباطبایی در تفسیر المیزان صورت گرفته است. وی دراین باره می نویسد: «قرآن از حیث انطباق معارف و آیاتش بر مصادیق، دامنه ای گسترده دارد، پس هیچ آیه ای از قرآن اختصاص به مورد نزولش ندارد، بلکه هرگاه امری با مورد نزولش متحد باشد و همان ملاک را داشته باشد، بر آن نیز جاری می شود» (طباطبایی، 1417: 3 / 67؛ و نیز ر.ک: همان: 1 / 42) شیوه اهل بیت چنین است که آیات را بر آنچه قابل تطبیق باشد، منطبق می کنند گرچه از مورد نزول آنها خارج باشد. حضرت زهرا(ع) در ضمن تفسیر آیات در خطبه های خویش درصدد بیان جری و تطبیق آیات نیز بوده و در مواردی مصادیق آنها را به طور ضمنی بیان می کند. کشف و تعیین این مصادیق، به واسطه در نظر گرفتن سیاق آیات اقتباس شده و خطبه ها، صورت می گیرد. بر این اساس، در خطبه های حضرت(ع) توجه به سیاق به تعیین مصادیق کمک می کند (ر.ک: قائمی نیا، 1389: 334) در این بخش به بررسی انواع این مصادیق می پردازیم.

1. مصداق بارز

در مواردی استنادهای قرآنی خطبه های حضرت(ع) به بیان مصداق بارز آیه اشاره دارد که نوعی تنگ نمودن دایره معنایی را در پی دارد. توضیح آنکه، عبارت های قرآن به حسب ظاهر فراگیر و از دایره وسیع معنایی برخوردار است، اما تبیین حضرت موجب می شود تا ذهن مخاطب به سمت برخی از مصادیق خاص متوجه شود که از آن به مصداق بارز تعبیر می شود.

1. حضرت زهرا(ع) عاقبت سقیفه را این گونه ترسیم نموده است: «لَتَجِدُن وَ اللهِ مَحْمِلَهُ ثَقِیلًا. .. «وَ خَسِرَ هُنٰالِکَ اَلْمُبْطِلُونَ». (غافر / 78)

کارکرد تفسیری: آیه فوق، مخالفان انبیاء را باطل پیشه و خسران زده می داند. بی شک این آیه با توسعه مفهومی که دارد مطلق باطل پیشگان و خسران زدگان را شامل می شود اما کلام حضرت(ع) روی یک نوع باطل پیشگان که طبعاً معیارش مخالفت با حق است، تأکید دارد؛ یعنی حضرت(ع) دایره این باطل پیشگان را تنگ ساخته و مصداق معینی را ذکر کرده است، چنان که ایشان غاصبان خلافت را زیانکار و پیروان باطل دانسته است.

2. حضرت زهرا(ع) در مقام تهدید و هشدار به اهل سقیفه فرموده است:

فَدُونَکهَا مَخْطُومَةً مَرْحُولَةً تَلْقَاک یوْمَ حَشْرِک فَنِعْمَ الْحکمُ الله وَ الزعِیمُ محَمد وَ الْمَوْعِدُ الْقِیامَةُ وَ عِنْدَ الساعَةِ «یَخْسَرُ اَلْمُبْطِلُونَ» (جاثیه / 27) وَ لَا ینْفَعُکمْ إِذْ تَنْدَمُونَ.

کارکرد تفسیری: سیاق متن قرآن درباره منکران معاد است که در عرصه قیامت زیانکار می شوند (ر.ک: طباطبایی، 1417: 18 / 177) اما سیاق مقامی[3] کلام حضرت(ع)، تهدید نسبت به اصحاب سقیفه است؛ یعنی عبارت «یَخْسَرُ اَلْمُبْطِلُونَ» با توجه به شرایط اجتماعی مرتبط با خطبه، معنای خاصی یافته و هدف از بیان عبارت «یَخْسَرُ اَلْمُبْطِلُونَ» تفسیر جدید از آن است، بدین گونه که حضرت(ع) اهل سقیفه را مصداق بارز «مبطلون» دانسته که حق امامت امام علی(ع) را باطل ساختند. حضرت ضمن بیان مصداق بارز آیه به تفسیر آن نیز پرداخته است و خسارت اهل سقیفه را با عبارت «وَ لَا ینفَعُکمْ إِذْ تَنْدَمُونَ» تفسیر و تبیین می نماید؛ یعنی این خسارت را اظهار پشیمانی می داند که سودی برایشان ندارد.

3. حضرت زهرا(ع) در خطبه عیادت که در جمع زنان مهاجر و انصار ایراد نمود، در توبیخ مردانشان فرموده است:

قَالَتْ أَصْبَحْتُ وَ اللهِ عَائِفَةً لِدُنْیاکن قَالِیةً لِرِجَالِکنَ. .. وَ بِئْسَ «مٰا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اَللّٰهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی اَلْعَذٰابِ هُمْ خٰالِدُونَ». (مائده / 80)

کارکرد تفسیری: آیه فوق درباره منافقان یهود است (ر.ک: طوسی، بی تا: 3 / 611؛ طبرسی، 1372: 3 / 358) اما تطبیق آیه بر منافقان یهود، سبب حصر آن نمی شود بلکه نفاق حالتی است که تنها به عصر نزول اختصاص ندارد، از این رو مردم هر دوره ای نسبت به دین آن روزگار و وحی و نبوت از حالت نفاق بیرون نیستند (ر.ک: جوادی آملی، 1390: 23 / 414) بنابراین قرائت آیه فوق در این خطبه به دلیل مناسبت و تشابه روحیه مسلمانان آن روز مدینه با اهل کتاب است.

حضرت با تلاوت بخشی از آیه 80 سوره مائده غاصبان خلافت را از مصادیق بارز آیه می داند. این استناد قرآنی حضرت برای برجسته سازی کلامش و تأکید اشمئزاز و تنفرش از غاصبان خلافت صورت گرفته است.

4. حضرت(ع) در خطبه عیادت فرموده است:

«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ اَلْقُرىٰ آمَنُوا وَ اِتَّقَوْا لَفَتَحْنٰا عَلَیْهِمْ بَرَکٰاتٍ مِنَ اَلسَّمٰاءِ وَ اَلْأَرْضِ وَ لٰکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنٰاهُمْ بِمٰا کٰانُوا یَکْسِبُونَ» (اعراف / 96) «وَ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ هٰؤُلاٰءِ سَیُصِیبُهُمْ سَیِّئٰاتُ مٰا کَسَبُوا وَ مٰا هُمْ بِمُعْجِزِینَ». (زمر / 51)

کارکرد تفسیری: حضرت در این فراز به دو آیه استشهاد می کند. آیه نخست بیانگر این سنت الهی است که اگر مردم جامعه ای اهل ایمان و تقوا شوند، خدا در همین دنیا از آسمان و زمین برکاتی را بر آنها نازل می کند، اما اگر جوامع بشری به جای ایمان و تقوا، راه تکذیب و عصیان را پیش گیرند، خدا آنان را کیفر می نماید. حضرت به دلیل مناسبت میان وضعیت مردان مهاجر و انصار با این آیه، آن را تلاوت نمود از این رو با توجه به سیاقی که این آیه در آن اقتباس شده است به نظر می آید یکی از مصادیق بارز ایمان و تقوا داشتن، انتخاب رهبر و زعیمی شایسته برای جامعه است و صرف اینکه افراد مؤمن و متقی باشند اما رهبری فاسد و فاسق را برگزینند، برکات الهی برای اهل آن جامعه نازل نخواهد شد.

حضرت(ع) با چینش منطقی در پی این آیه، که بیانگر قاعده ای کلی است و حکم کبرای استدلال را دارد، به آیه ای دیگر استشهاد می فرماید که نقش صغرای استدلال را می یابد و بدین ترتیب، حکم افراد جامعه خویش را مشخص می کند؛ زیرا حضرت با اسم اشاره «هؤُلاءِ» به جامعه خویش اشاره می کند؛ یعنی اگر این مردم نیز اهل ظلم باشند، به نتایج اعمال شان دچار خواهند شد و نمی توانند خدا را عاجز کنند تا دست از سنت های خود بردارد. (مصباح یزدی، 1392: 2 / 268) اما در متن قرآن مقصود از «وَ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ هٰؤُلاٰءِ»، کافران و مشرکان قوم پیامبر؛ هستند (طوسی، بی تا: 9 / 37؛ آلوسی، 1415:12 / 268؛ ابن عاشور، بی تا: 24 / 110) می توان گفت حضرت(ع) در آیه دوم نیز مصداق بارزی از آیه را بیان داشته؛ یعنی مردان مهاجر و انصار را مصداق بارز «ظالمان» معرفی می نماید.

5. حضرت زهرا(ع) در خطبه عیادت در مقام توبیخ زنان مهاجر و انصار به دو آیه قرآن تصریح نموده است: «لَبِئْسَ اَلْمَوْلىٰ وَ لَبِئْسَ اَلْعَشِیرُ» (حج / 13) و «بئْسَ لِلظاٰلِمٖینَ بدَلًا». (کهف / 50)

کارکرد تفسیری: حضرت(ع) با توجه به انفتاح دلالتی آیه 13 سوره حج، یکی از مصادیق بارز یاور و همنشین بد را، پذیرش زمامدار و رهبر فاسد می داند. همچنین در آیه دوم نیز یکی از مصادیق بارزی که ظالمان به جای حق برمی گزینند، پذیرش زمامداری دانسته که از جانب غیرخدا ادعا می کند؛ زیرا ظلم، نهادن چیزی در غیر جای ویژه خود است. (ابن منظور، 1414: 12 / 373)

2. مصداق اعلی

در تفسیر مصداقی قرآن، مواردی وجود دارد که از آن به مصداق اعلی تعبیر می شود؛ بدین معنا که تعبیر قرآنی که تاب معنای گسترده ای را دارد، بر یکی از مصادیق که برتر از بقیه است تطبیق می شود (فاکر میبدی، 1393: 323) به عبارتی دیگر، برخی از آیات قرآن، دارای مصادیق با مراتب مختلف اند، از این رو کامل ترین و عالی ترین مصداق آن آیه، مصداق اکمل آیه محسوب می شود (رضی بهابادی و علی بخشی، 1390: 17) خطبه های حضرت زهرا(ع) در برخی از استنادهای قرآنی، به گونه ای هستند که به یکی از کامل ترین مصادیق آیه اقتباس شده، اشاره می کند.

1. حضرت(ع) در توصیف کمالات امام علی(ع) در خطبه فدک، فرموده است: «کُلَّمٰا أَوْقَدُوا نٰاراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اَللّٰهُ» (مائده / 64) أَوْ نَجَمَ قَرْنُ الشیطَانِ أَوْ فغَرَتْ فَاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ قَذَفَ أَخاهُ فی لَهوَاتِهَا».

کارکرد تفسیری: سیاق کلام حضرت(ع) در رابطه با تبیین اوصاف امام علی(ع) است. اما سیاق متن قرآنی درباره جنگ افروزی یهودیان بر علیه اسلام و مسلمانان است، از این رو حضرت میان دو متن سازش استوار برقرار ساخته است.

«طفأ»، فرونشستن زبانه آتش و خاموش شدن آن است و اشاره به نابود کردن کامل آتش دارد (مصطفوی، 1430: 7 / 100) مقصود از آیه این است هرگاه آتش جنگ را معاندین اسلام روشن می کردند، خدا به دست مردم فداکار و مؤمن، آن را خاموش می ساخت و شر آنها را دفع می نمود (منتظری، 1374: 110) به خوبی ملاحظه می شود که فاعل فعل «أطفأ» مصادیق متعددی می تواند داشته باشد و شامل همه فداکاران صدر اسلام و اصحاب راستین پیامبر؛ شود ولی حضرت(ع) در این قسمت از کلامش، مصداق اعلی «کُلَّمٰا أَوْقَدُوا نٰاراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اَللّٰهُ» را، امام علی(ع) دانسته است. در حقیقت، کلام فاطمی با تجرید وقایع آیه از خصوصیات زمانی و مکانی، آن را بر امام علی(ع) تطبیق داده است.

2. حضرت در ادامه اوصاف امام علی(ع) می فرماید: «لَا تَأْخُذُهُ فِی اللهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ».

کارکرد تفسیری: این بخش از خطبه با آیه «... یُجٰاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ وَ لاٰ یَخٰافُونَ لَوْمَةَ لاٰئِمٍ. ..» (مائده / 54) رابطه بینامتنی دارد که با اندکی تغییر در کلام حضرت حضور یافته است. حضرت(ع) پس از رهیافت به معنای عام آیه مصداق اعلی آیه را، امام علی(ع) دانسته است.

تبیین این مصداق مستند به روایتی از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) است که در ذیل روایتی تطبیق این آیه را امام علی(ع) و اصحابش دانسته اند. (ر.ک: طبرسی، 1372: 3 / 321؛ فیض کاشانی، 1415: 2 / 43)

3. حضرت(ع) در خطبه عیادت درباره امامت همسرش چنین فرموده است: «وَیحَهُمْ «أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَى اَلْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لاٰ یَهِدِّی إِلاّٰ أَنْ یُهْدىٰ فَمٰا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ». (یونس / 35)

کارکرد تفسیری: با توجه به سیاق کلام حضرت زهرا(ع)، وی حضرت علی(ع) را شخصیتی شایسته و لایق زمامداری و رهبری دانسته است، بدین ترتیب مقصود از «فَمَنْ یَهْدِی إِلَى اَلْحَقِّ» امام علی(ع) است. بدیهی است که ائمه(ع) بارزترین مصداق راه یافتگان به حق هستند نه مصداق منحصر.

برداشتی که از آیه مورد استشهاد حضرت زهرا(ع) صورت گرفت در روایات نیز آمده است اما این گونه استدلال نشده است بلکه انبیا و ائمه(ع) را افراد اعلم هر زمان معرفی می کند که شایستگی زمامداری و رهبری جامعه را دارند. (ر.ک: کلینی، 1407: 1 / 202؛ ابن بابویه، 1378: 1 / 221)

3. مصادیق پنهان

یکی از کاربردهای استنادهای قرآنی خطبه های حضرت زهرا(ع)، بیان مصداق های پنهان آیه است، در این بخش به تبیین و بررسی آنها پرداخته می شود:

یک. حکم جاهلی عدم ارث بری دختران

حضرت(ع) در محاکمه اهل سقیفه جهت دادخواهی از ارث خویش فدک فرموده است:

وَ أَنْتُمُ الْآنَ تَزْعُمُونَ أَنْ لَا إِرْثَ لَنَا «أَ فَحُکْمَ اَلْجٰاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اَللّٰهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ» (مائده / 50) أَ فَلَا تَعْلَمُونَ؟

کارکرد تفسیری: حضرت زهرا(ع) در این فراز به یکی از مخالفت های علنی اهل سقیفه با حکم خدا در قرآن و احیای رسوم جاهلیت؛ یعنی محرومیت دختران از میراث پدران اشاره فرموده است در حقیقت ایشان عمل خلیفه را عمل جاهلی می داند؛ زیرا در زمان جاهلیت، زنان و دختران ارث نمی بردند و ارث تنها به مردان و پسران اختصاص داشت (مصباح یزدی، 1392: 2 / 136؛ رفیعی، 1385: 183) بنابراین، این آیه دریچه دلالتی جدیدی به سوی کلام حضرت(ع) گشوده است؛ زیرا انفتاح دلالتی آیه به گونه ای است که این معنا را برمی تابد که اگر کسی به ظاهر مدعی اسلام باشد، ولی قضا و داوری او مورد قبول اهل بیت(ع) نباشد، داوری او جاهلانه است (جوادی آملی، 1389: 22 / 618) سیاق متن قرآن این گونه است که پس از ریشه یابی اعراض هواپرستان از فرمان های الهی، این آیه در مقام نتیجه گیری و بیان لوازم آن اعراض است با این بیان که چرا با پافشاری بر رسوم جاهلی از دین حق رو برمی گردانند. (ر.ک: طباطبایی، 1417: 5 / 356)

با توجه به سیاق کلام حضرت(ع)، به نظر می رسد حضرت در این فراز ارث نبردن خویش را مصداق حکم جاهلیت می داند. این مصداق از حکم جاهلی، امر چندان علنی نیست و اگر حضرت نمی فرمود، وصول به آن ممکن نبود. همچنین از منظر دیگر می توان گفت، حضرت در این کلامش توسعه در مصداق حکم جاهلی داده است. در حقیقت حکم جاهلیت تنها اختصاص به دوران پیش از اسلام ندارد، بلکه هرگاه مردم از خدا جدا شوند و داوریشان مورد قبول اهل بیت نباشد، حکمشان جاهلی است.

دو. ربودن خلافت، خسران آشکار

حضرت(ع) خطاب به زنان مهاجر و انصار فرموده است: وَیحَهُمْ أَنی زَعْزَعُوهَا عَنْ رَوَاسِی الرسالَةِ. .. «أَلاٰ ذٰلِکَ هُوَ اَلْخُسْرٰانُ اَلْمُبِینُ». (زمر / 15)

کارکرد تفسیری: سیاق متن قرآنی درباره مشرکان مکه است که با پرستش بت ها به زیانی آشکار افتادند. مصداق آشکار آیه فوق آن است، هنگامی که انسان سرمایه ایمان را از دست می دهد دچار خسران آشکار می گردد اما حضرت زهرا(ع) ربودن خلافت از دست اهل بیت پیامبر(ع) را مصداق خسران آشکار می نامد (ر.ک: مصباح یزدی، 1392: 2 / 253 - 252) این مصداق از «خسران مبین» امر آشکاری نیست و حضرت(ع) با توجه به مناسبت و تشابه میان آیه و وضعیت غاصبان خلافت آیه را می آورد و مصداق پنهان آن را علنی می سازد؛ یعنی همان طور که مشرکان در عرصه قیامت متوجه خسران شان می شوند، اهل سقیفه نیز متوجه خواهند شد.

نتیجه

استنادهای قرآنی خطبه های حضرت زهرا(ع)، منبع مهمی در تفسیر قرآن محسوب می شود و از این طریق می توان دامنه تفسیر نقلی آن حضرت(ع) را توسعه بخشید و از کارکردهای تفسیری آنها در موارد مشابه بهره جست.

بهره گیری حضرت(ع) از آیات گاه در جهت تبیین معنا، جری و تطبیق، گسترش مفهومی و مصداقی آیات و نیز استشهاد به آیات قرآن است.

بخش اعظم این گونه ها را تبیین معنا تشکیل می دهد که تعداد آنها 12 مورد است؛ یعنی سخنانی که در طی آن، حضرت(ع) معنای ظاهری آیات و یا عبارتی را بیان کرده و یا عبارتی در قرآن به صورت مجمل و کلی بیان شده و حضرت(ع) آن را تبیین نموده است. ذکر تطبیق آیات، که به بیان مصادیق بارز، اعلی و پنهان آیات می پردازد و از حیث فراوانی در مرتبه بعد از تبیین معنا قرار دارد و تعدادش 10 عدد است. این مصادیق در موضوع امامت امام علی(ع) و اوصاف آن حضرت، اهل سقیفه و نیز درباره برگزیدن رهبر و زعیم فاسد و فاسق است که خود ناشی از اوضاع و شرایط مدینه در عصر حضرت زهرا(ع) است و حضرت با توجه به شرایط عصر خویش مصداق جدیدی از آیات را ارائه داده است که می تواند در شرایط مشابه آن نیز مورد تعمیم قرار گیرد. استشهادهای حضرت(ع) به قرآن نیز از دیگر گونه ها است که تعداد آن 4 مورد است و در موضوع اعتقادی است تا در برخورد با اهل سقیفه و غاصبان خلافت بتواند آنان را اقناع سازد. کوچک ترین بخش، گسترش مفهومی و مصداقی آیات است که تعداد آن 3 مورد است و در سه محور فتنه، کفر و افساد است.

کارکردهای تفسیری استنادهای قرآنی در خطبه های حضرت زهرا علیها سلام.PNG

نمودار انواع کارکردهای تفسیری خطبه های حضرت زهرا(ع)

منابع و مآخذ

الف) کتاب ها

 قرآن کریم.

 آلن، گراهام، 1385، بینامتنیت، ترجمه پیام یزدانجو، تهران، نشر مرکز.

 آلوسی، سید محمود، 1415 ق، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، بیروت، دار الکتب العلمیه.

 ابن بابویه (صدوق)، محمد بن علی، 1387 ق، عیون أخبار الرضا(ع)، تحقیق مهدی لاجوردی، تهران، جهان.

 ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، 1379 ق، مناقب آل ابی طالب(ع)، قم، علامه.

 ابن عاشور، محمدطاهر، بی تا، التحریر و التنویر، بی جا.

 ابن فارس، احمد، 1404 ق، معجم مقاییس اللغه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی.

 ابن منظور، محمد بن مکرم، 1414 ق، لسان العرب، بیروت، دار صادر.

 بحرانی، سید هاشم، 1416 ق، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، مؤسسه البعثة.

 تهرانی، مجتبی، 1391، شرحی کوتاه بر خطبه حضرت زهرا(ع)، تهران، مؤسسه فرهنگی پژوهشی مصابیح الهدی.

 جوادی آملی، عبدالله، 1385، سیره رسول اکرم؛ در قرآن، قم، اسراء.

------- ، 1389، تفسیر تسنیم، قم، اسراء.

 حسینی زنجانی، عزالدین، 1388، حکمت فاطمی، قم، بوستان کتاب.

 حسینی زنجانی، سید عزالدین، 1390، شرح خطبه حضرت زهرا(ع)، قم، بوستان کتاب.

 حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد، 1363، تفسیر اثنی عشری، تهران، میقات.

 حویزی، عبدعلی بن جمعه، 1415 ق، تفسیر نور الثقلین، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، قم، اسماعیلیان.

 رازی، فخرالدین محمد بن عمر، 1420 ق، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

 راغب اصفهانی، حسین بن محمد، 1412 ق، مفردات ألفاظ القرآن، بیروت، دار القلم، چ 2.

 رفیعی، رضا، 1385، فاطمه سیدة نساء العالمین، قم، بوستان دانش.

 سعیدی روشن، محمدباقر، 1388، آشنایی با علوم قرآن، قم، جامعة المصطفی؛ العالمیة.

 سیوطی، عبدالرحمن، 1404 ق، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.

 شاکر، محمدکاظم، 1381، روش های تأویل قرآن: معناشناسی و روش شناسی تأویل در سه حوزه روایی، باطنی و اصولی، قم، بوستان کتاب.

 طباطبایی، سید محمدحسین، 1417 ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی.

 طبرسی، احمد بن علی، 1403 ق، الإحتجاج علی اهل اللجاج، تحقیق محمدباقر خرسان، مشهد، نشر مرتضی.

 طبرسی، فضل بن حسن، 1372، مجمع البیان لعلوم القرآن، تهران، ناصر خسرو، چ 3.

 طبری، محمد بن جریر، 1412 ق، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار المعرفه.

 طوسی، محمد بن حسن، بی تا، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

 عیاشی، محمد بن مسعود، 1380 ق، کتاب التفسیر، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، علمیه.

 غلامی، مرجان، 1392، پایان نامه گونه شناسی روایات امام جواد(ع) و امام هادی(ع) در تفسیر قرآن، تهران، دانشگاه الزهراء(ع).

 فاکر میبدی، محمد، 1393، مبانی تفسیر روایی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

 فراهیدی، خلیل بن احمد، 1409 ق، کتاب العین، قم، هجرت.

 فضل الله، سید محمدحسین، 1419 ق، تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دار الملاک.

 فیض کاشانی، محمدمحسن، 1415 ق، تفسیر الصافی، تهران، صدر.

 قائمی نیا، علیرضا، 1389، بیولوژی نص، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

 قزوینی، محمدکاظم، 1386، فاطمه زهرا(ع) از ولادت تا شهادت، ترجمه حسین فریدونی، تهران، آفاق.

 قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، 1368، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

 کاشانی، فتح الله، 1336، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تهران، کتابفروشی محمدحسن علمی.

 کلینی، محمد بن یعقوب، 1407 ق، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة.

 مجلسی، محمدباقر، 1403 ق، بحار الأنوار الجامعة لدر أخبار الأئمه الأطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

 ------- ، بی تا، زندگانی حضرت زهرا(ع)، ترجمه محمد روحانی علی آبادی، تهران، مهام.

 مدیرشانه چی، کاظم، 1388، درایة الحدیث، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ 8.

 مصباح یزدی، محمدتقی، 1392، رساترین دادخواهی و روشنگری، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.

 مصطفوی، حسن، 1430 ق، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بیروت، دار الکتب العلمیة.

 مظفر، محمدرضا، 1370، اصول الفقه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.

 مفتاح، محمد، 2005 م، تحلیل الخطاب الشعری: استراتیجیه التناص، بیروت، المرکز الثقافی العربی.

 مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، 1374، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه.

 منتظری، حسینعلی، 1374، خطبه حضرت زهرا(ع)، قم، دفتر مؤلف، چ 2.

ب) مقاله ها

 رضی بهابادی، بی بی سادات و معصومه علی بخشی، 1390، «گونه شناسی گفتارهای قرآنی امام موسی کاظم(ع)»، حدیث پژوهی، شماره 6، ص 30-7، کاشان، دانشگاه کاشان.

 مختاری، قاسم و ابراهیم ابراهیمی، 1392، «بینامتنیت قرآنی و روایی در شعر دعبل خزاعی»، اراک، پژوهش های ادبی قرآنی، شماره 1، ص 76 - 53، اراک، دانشگاه اراک.

 معارف، مجید، 1383، «اجمال و تبیین در روایات»، تهران، مطالعات اسلامی، شماره 66-65، ص 250-233، مشهد، دانشگاه فردوسی.

پی نوشت ها

[1] Intertextuality

[2] دلالت التزامی عبارت است از دلالت لفظ بر چیزی که خارج از معنای موضوع له قرار دارد، ولی در ذهن با آن ملازم است؛ به عبارت دیگر دلالت التزامی، دلالت لفظ بر خارج معنای موضوع له که تصور معنای موضوع له با تصور آن معنا نوعی تلازم دارد، است (سعیدی روشن، 1388: 186) علامه مظفر برای دلالت التزامی دو شرط را ذکر کرده است: 1. تلازم میان لفظ و معنا، باید تلازم ذهنی باشد و تلازم خارجی بدون رسوخ در ذهن کفایت نمی کند. 2. تلازم به صورت لزوم بین بالمعنی الأخص باشد؛ یعنی به محض تصور لفظ، معنا نیز بدون قرار دادن واسطه دیگری به ذهن آید. (ر.ک: مظفر، 1370: 1 / 121)

[3] سیاق مقامی (Situational Context) در تفسیر نص نقش تعیین کننده دارد. مراد از این نوع سیاق امور و شرایط زمانی و مکانی مرتبط با دلالت متن است. واژه و جملات زبانی در ارتباط با این شرایط، معنای خاصی را می رسانند و بدون توجه به این شرایط، دلالت آنها کامل نمی شود. (قائمی نیا، 1389: 344 - 343)

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان