سرویس جهان مشرق - پس از ترور سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه و جمال جعفر معروف به ابومهدی المهندس فرمانده نیروهای حشدالشعبی عراق در تاریخ 13 دیماه 1398، توسط نیروهای تروریستی رژیم آمریکا موسوم به سنتکام، جمهوری اسلامی وعده داد که در واکنش به این اقدام تروریستی آمریکاییها، انتقام سختی را در دستور کار قرار خواهد داد.
به طوریکه مقام معظم رهبری در پیامی به مناسبت شهادت سپهبد سلیمانی و همراهانش فرمودند: «با رفتن او به حول و قوهٔ الهی کار او و راه او متوقف و بسته نخواهد شد ولی انتقام سختی در انتظار جنایتکارانی است که دست پلید خود را به خون او و دیگر شهدای حادثهٔ دیشب آلودند».[1]
هر چند در ابتدا بسیاری با شنیدن کلیدواژه "انتقام سخت"، آن را یک اقدام نظامی علیه نیروهای تروریستی آمریکایی تصور میکردند و به همین دلیل حمله موشکی به پایگاه عینالاسد را مصداق آن تلقی میکردند اما حضرت آیتالله خامنهای 18 دیماه در دیدار مردم قم فرمودند: «بحث انتقام بحث دیگری است، دیشب یک سیلی به آنها زده شد اما در مقام مقابله، این اقدامات نظامی به این شکل کفایت نمیکند بلکه باید حضور فسادبرانگیز امریکا در منطقه تمام شود».[2]
جریان تردیدافکن داخلی همصدا با بنگاههای سخنپراکنی ضدانقلاب در شبکههای فارسیزبان، تحقق این سیاست منطقهای جمهوری اسلامی ایران را با همکاری بازوان محور مقاومت مورد سؤال و انکار قرار داده و عملاً اخراج آمریکا از منطقه را ناممکن خواندند. این جریان با طرح سؤالات مختلف این پرسش اصلی را مطرح میکنند که چگونه قرار است تا آمریکا مجبور به خروج از منطقه شود.
بیشتر بخوانید:
شاید بهترین پاسخ برای این تردیدآفرینیها که با هدف تضعیف سیاست اخراج آمریکاییها از منطقه مطرح میشود، یادآوری عقبنشینی خفتبار رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان باشد.
پنجشنبه پنجم خردادماه 1379 – مقارن با 25 می 2000- ارتش رژیم صهیونیستی بدون هیچ قید و شرطی و بدون امضای توافقنامه سازش با نیروهای جبهه مقاومت از مناطق جنوب لبنان عقبنشینی یا به زبان بهتر فرار کرد.
همچنانکه "ایهود باراک" نخستوزیر اسبق رژیم صهیونیستی بعد از گذشت 19 سال، این تصمیمش را "تاریخی" خواند و گفت که به آن افتخار میکند، چرا که «خروج اسرائیل از لبنان، مانع از کشته شدن صدها سرباز شد».
باراک ادامه داد: «[در خصوص این تصمیم] با اعتراضات شدیدی مواجه شدیم. ولی تصمیم گرفتیم؛ چرا که بیش از 25 سرباز ما سالانه در لبنان کشته میشد».[3]
در حقیقت در آن شرایط فرار از جنوب لبنان، یکی از گزینههای انتخابی صهیونیستها نبود بلکه تنها راهی بود که مقاومت لبنان به آنها تحمیل میکرد؛ اما چگونه؟
شاید در یک کلمه بتوان گفت با "تغییر نظام محاسباتی دشمن" که این خود نیز در نتیجه اقدامات زنجیرهای جریان مقاومت بود تا این مهم محقق شود.
1- همگرایی بیشتر جریانهای ضدصهیونیستی
افزایش همگرایی و همکاری گروههای ضدصهیونیستی، یکی از نخستین گامها برای اجبار صهیونیست به منظور فرار از جنوب لبنان بود؛ هر چند در این بین حزبالله لبنان نقش محوری داشت و نوک پیکان این عملیات پیچیده بود اما از توان همافزای سایر گروهها نیز علیه اشغالگران صهیونیست بهرهبرداری شد.
به همین دلیل برای تکرار این الگو و اخراج آمریکا از منطقه بایستی ابتدا در عراق و سپس در سایر کشورهای منطقه عناصر همسو با محور مقاومت، ایجاد اتحاد و ائتلافی ضدآمریکایی را عمود خیمه خود قرار دهند.
2- حذف عناصر مزدور و وطنفروش
"گیورا آیلند"رئیس بخش عملیات ستاد ارتش صهیونیستی در آن زمان طی یک مصاحبه گفت: «رویکرد ارتش این بود که در داخل خاک لبنان و به طور مشخص کمربند امنیتی به عرض یک کیلومتر بجای عمق 10 یا 15 کیلومتری خاک لبنان باقی بماند تا بر عوارض جغرافیایی مسلط باشد، واحدهای نظامی به عملیات خود مانند گذشته ادامه دهند و ارتش لحد تقویت شود».
آنتوان لحد از اتباع لبنان با حمایت ارتش اسرائیل، یک جریان مسلح مزدور به نام "ارتش جنوب لبنان" در جهت منافع صهیونیستها تشکیل داده بود؛ وی هنگام فرار ارتش صهیونیستی از جنوب در سال 2000 به تل آویو رفت و اداره یک رستوان کوچک با نام بیبلوس به او سپرده شد.
آیلند در پاسخ به این سؤال، پس چرا ارتش اسرائیل نظر خود را عوض کرد و حتی با شتاب از جنوب لبنان خارج شد؟ تاکید کرد: «این حزب الله بود که زمان و چگونگی عقب نشینی از جنوب لبنان را بر ما تحمیل کرد به ویژه هنگامی که ارتش مزدور لحد را نابود ساخت، ما مجبور شدیم بدون مقدمه سازی و اتخاذ ترتیبات لازم با شتاب از خاک لبنان خارج شویم. در نهم ماه مه سال 2000، آنتوان لحد سرکرده ارتش مزدور موسوم به "ارتش جنوب لبنان" در یک مصاحبه از رئیس جمهوری وقت لبنان خواستار عفو عناصرش شد».[4]
به همین ترتیب بایستی در عراق و سایر کشورهای منطقه، عناصر آمریکاپرست و مزدوران مسلح ارتش آمریکا به مرور از متن به حاشیه منتقل شده و مسیر اضمحلال را در پیش گیرند. در واقع یکی از موانع اصلی تحقق اخراج آمریکا، پیشمرگان آنها در کشورهای مختلف هستند که بایستی از میان برداشته شوند.
3- بسترسازی و ایجاد مقدمات قانونی و حقوقی
هرچند که رژیم صهیونیستی به هیچ یک از قوانین و مفاد حقوق بینالملل وقعی نمیگذاشت اما فشارهای قانونی در شرایط تنش میتواند بخشی از پروسه اخراج را تشکیل دهد. همچنانکه سازمان ملل متحد با تصویب قطعنامه 425 از اسرائیل خواست هر چه زودتر خاک لبنان را تخلیه کند و یک نیروی پاسدار صلح را در خاک لبنان مستقر کرد.
در عراق و سایر کشورهای منطقه نیز قانون خروج یا اخراج نیروهای آمریکایی ابتدا بایستی به عنوان یک قانون داخلی به تصویب برسد و سپس به عنوان یک مطالبه در مجامع حقوقی طرح شود. قطعاً این مفاد قانونی نیازمند حمایت افکار عمومی و یک فشار نظامی است.
4- ایجاد مطالبه عمومی در منطقه
همانطور که اخراج نیروهای صهیونیست از جنوب لبنان به یک مطالبه عمومی در لبنان تبدیل شده بود، اخراج اشغالگران آمریکایی از منطقه نیز باید به عنوان گفتمانی همهگیری و منطقهای از سوی اقشار مختلف ملتهای منطقه تکرار شود. به ویژه در کشورهای همچون عراق یک نظام انتخاباتی در آن حاکم است، تلاش احزاب برای اخراج آمریکاییها باید به عنوان یک مزیت رأیآور و یک امتیاز انتخاباتی مورد توجه قرار گیرد؛ و احزاب سیاسی از طرح خود برای اخراج آمریکاییها – به مثابه نیروهای فسادبرانگیز در کشورشان- با شجاعت حمایت کنند.
5- افزایش تلفات نظامی و لجستیکی راهبردی از طریق عملیات استشهادی
یکی از روشهای موفق حزب الله در جنگ فرسایشی با صهیونیستها، انجام عملیاتهای شهادتطلبانه بود که ضمن وارد آوردن خسارات جانی فراوان به صهیونیستها، روحیهٔ سربازان و مزدوران این رژیم را به شدت کاهش میداد. به همین سبب سرهنگ نوام بن تسیفی از فرماندهان اسرائیل میگوید: "ما از لبنان عقب نشینی نکردیم، بلکه گریختیم.[5]
به گفته برخی کارشناسان نظامی، با توجه به مراحل طی شده از 1982 تا 24 می 2000، میتوان مبنای مقاومت حزبالله را در این دوره بر مبنای توسعه و تکامل مبارزه مسلحانه با اشغالگران صهیونیستی تعریف کرد که مراحل آن از حملات شهادت طلبانه تا حملات چریکی و تکامل آن به شبیخونهای سنگین به مقرها و تجمعات نیروهای رژیم صهیونیستی بود.
گفتنی است که حزب الله، پیش از سال 2000، بر شدت حملات ایذائی خود ضد صهیونیستها در جنوب لبنان افزود و کار را از عملیات چریکی پارتیزانی و ایذائی به عملیات حرفهای تبدیل کرد و ضرباتی سخت و کمرشکن به صهیونیستها وارد کرد.[6]
طبق آمارهای موجود، تا سال 1994 حدوداً هر ماه 45 عملیات ضدصهیونیستی در زمان اشغال لبنان انجام میشد. این مقدار همزمان با توسعه کیفی تجهیزات مورد استفاده و تنوع در عملیاتها در سال 1995 به 70 عملیات در هر ماه رسید. از آن سال به بعد تعداد این عملیاتها همواره شاهد رشد قابل توجه بود تا اینکه نهایتاً در سال 1998 ماهیانه بالغ بر 120 عملیات ضد صهیونیستی انجام میشد. تمامی اقدامات پیچیده و پیشرفته صهیونیستها برای مقابله با این عملیاتها نیز که با استفاده از تکنولوژیهای بالا نظیر رصد از طریق سنسورهای حرارتی و کمینهای پیشرفته صورت میگرفت، در جلوگیری از این عملیاتها ناکام بود. [7]
به همین ترتیب نیروهای مقاومت اسلامی در منطقه نیز بایستی در حوزه اقدام سخت و عملیات نظامی نیز علاوه بر افزایش چشمگیر شمار تلفات نظامیان آمریکایی، در حوزه زیرساختی و لجستیکی نیز صدمات هدفمند و سنگینی را به آمریکاییها وارد کنند.
تضعیف روحیه سربازان و فرماندهان نظامی سنتکام به عنوان بخشی از مقاصد این هدف میتواند، مانع عکسالعمل مؤثر نظامیان آمریکایی علیه محور مقاومت گردد.
بیشتر بخوانید:
6- پیوند خوردن مسائل منطقه با امور داخلی
همانگونه که صهیونیستها برای فرار از این مهلکه، و کاهش تلفات جانی سربازان خود که تأثیر مستقیم در انتخابات آنها داشت، مجبور به خروج از جنوب لبنان شدند؛ در آمریکا نیز شعار رقابت انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری در این کشور باید "خروج از منطقه غرب آسیا" باشد که این مساله زمانی جامهعمل خواهد پوشید که هزینه ادامه حضور در منطقه بشدت افزایش یابد و افکار عمومی نسبت به آن بیش از گذشته معترض شوند.
7- امید به نصرت الهی
در کنار عوامل مادی و تلاشهای ظاهری، امید به نصرت الهی و دریافت امدادهای غیبی، هم بخش دیگری از رمز موفقیت نیروهای مقاومت در ماجرای فرار نیروهای صهیونیست از جنوب لبنان بود. رهبر حزبالله لبنان سیدحسن نصرالله همواره با ذکر مصادیق، از عوامل غیبی دخیل در پیروزهای مقاومت برای مجاهدان و فرماندهان این راه سخن میگوید؛ فرماندهان حزبالله نیز خود در صحنه نبرد این نصرت الهی را در مبارزه با صهیونیستها به خوبی حس کردهاند.
حالا رزمندگان ضد آمریکایی در کشورهای منطقه و همهٔ دلبستگان مقاومت که خونخواه سپهبد شهید سلیمانی و ابومهدی المهندس هستند با اتکای به همین سنت الهی میدانند که با ادامه خط جهاد و مقاومت، پیروزی قطعی در انتظار مجاهدان این راه مبارک است.
شاید تا زمان اعلان رسمی عقبنشینی و فرار صهیونیستها از جنوب لبنان، بسیاری از تحلیلگران عرصه بینالملل حتی تصور این شکست مفتضحانه به ذهنشان خطور نمیکرد و سخن از ناتوانی اسرائیلیها برایشان قابل هضم نبود اما زنجیرهٔ اقدامات رزمندگان مقاومت اسلامی در لبنان به طور کامل این نظام محاسباتی را تغییر داد، به طوری که امروز برای کارشناسان سیاسی شکست اسرائیل یک مؤلفه طبیعی و پذیرفتنی است.
امروزه نیز رزمندگان و فعال سیاسی علاقهمند به مقاومت اسلامی در کشورهای منطقه قادر هستند تا آنچه که به عنوان یک ناشدنی در اذهان تحلیلگران غربگرا است، عملی و محقق نمایند و آمریکاییها را مجبور نمایند تا از کشورهای منطقه به سوی خلیج خوکها فرار کنند.
[1] پیام رهبر انقلاب اسلامی در پی شهادت سردار بزرگ و پرافتخار حاج قاسم سلیمانی و همراهان او؛ 13 دیماه 1398
[3] https://www.donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-3552953
[4] https://www.islamtimes.org/fa/article/540965/
[5] https://snn.ir/fa/news/513563/
[6] https://fa.alalamtv.net/news/1814731/
[7] www.tasnimnews.com/fa/news/1396/03/04/1419192/