ماهان شبکه ایرانیان

نقد فیلم سه کام حبس &#۸۲۱۱; کلکسیونی از آسیب‌های اجتماعی

سه کام حبس اسم غریبی برای یک فیلم ایرانی است. از این اسم برمی‌آید که فیلم باید ربطی به مواد مخدر داشته باشد


سه کام حبس
اسم غریبی برای یک فیلم ایرانی است. از این اسم برمی‌آید که فیلم باید ربطی به مواد مخدر داشته باشد. یا درباره مصرف مواد مخدر سبک باشد. در همان تیتراژ ابتدایی هم تذکر داده می‌شود که دیدن این فیلم برای افراد زیر 12 سال مناسب نیست. اما فیلم بسیار فراتر می‌رود و کلکسیونی از آسیب‌های اجتماعی حول مساله مواد مخدر فراهم می‌کند.
سه کام حبس درباره مجتبی و نسیم زوجی است که در منطقه‌ای جنوبی در شهر تهران زندگی می‌کنند. سکانس‌های اولیه‌ی فیلم زندگی عادی این زوج را نشان می‌دهد و روی ناامنی اقتصادی زندگی آن‌ها تاکید دارد. مجتبی (با بازی محسن تنابنده) توی کار پخش ظروف یک بار مصرف است و موتورش عصای دستش در کار است. نسیم بیرون از خانه کار نمی‌کند و نوزادی هم دارد، اما در خانه کسب‌کاری راه انداخته و عروسک‌های بنجل پلاستیکی را قالب می‌زند و رنگ می‌کند. پنهان از چشم شوهرش هم گاهی سیگاری می‌کشد.
در فیلم‌های ایرانی اینقدر زود و زیاد با فاجعه روبرو می‌شویم که از همان اول نگرانیم چرا هنوز مشکلی به وجود نیامده. آن‌ها سوار موتور می‌شوند.. آیا با یک تصادف خونین روبرو می‌شویم؟ (در فیلم اول امروز یک تصادف فاجعه‌بار داشتیم) موتور مجتبی را پلیس می‌گیرد و می‌فرستد پارکینگ. یک نوزاد دارند..

سه کام حبس

آیا در دقیقه‌های آینده یک مورد مرگ تراژیک نوزاد داریم؟ (یاد تابستان داغ و ملبورن و چند فیلم دیگر این سال‌ها می‌افتم) مجتبی در محل کار زنش دعوا راه می‌اندازد و حقوق عقب‌افتاده او را می‌طلبد.. آِیا باز یکی دیگری را هل می‌دهد و خیلی راحت و دستی دستی کسی که او را هل داده‌اند سرش می‌خورد به لبه دیواری و می‌میرد؟ (در فیلم دوم با این مساله روبرو بودیم و هل دادن و قتل غیرعمد از موضوعات موردعلاقه فیلم‌های ایرانی شده)
اتفاق این بار از جنس مشکلاتی که در بالا گفته شد نیست. اما خیلی زود اتفاق می‌افتد. وقتی نسیم با یک تلفن به خانه برمی‌گردد و می‌بیند مجتبی روی زمین افتاده. و اصرار دارد به هیچ شکلی نرود بیمارستان. دوساعت بعد از خواب بیدار می‌شود در حالی که یک ور بدنش لمس شده و صورتش کج شده و خودش را خیس کرده است. سکته مغزی اتفاقی است که افتاده. اما این تازه دومینوی اتفاقات است.
سه کام حبس از جهاتی یادآور فیلم موفق پارسال «متری شش و نیم» است. فیلمی که البته در اکران موفق‌تر از جشنواره بود. مثل همان فیلم پر است از خرده‌فروش‌های مواد مخدر، دنیای پر از سیاهی و مصرف‌کنندگان جزء و فروشندگان کوچک و فروشندگان بزرگ و پلیس‌ها و سربازهایی که بعضی رشوه می‌گیرند و بعضی نمی‌گیرند.

محسن تنابنده پریناز ایزدیار

اما خیلی کمتر از «متری شش و نیم» رئالیستی است و خیلی بیش از آن پر از اتفاق است. الگوی فیلم‌نامه فیلم جدید سامان سالور ، سه کام حبس ، بر پایه هرچه شدیدتر شدن بحران با پیش رفتن فیلم است. گره دائم کورتر می‌شود و سیاهی‌های بیشتری از مجتبی (و سایر آدم‌های فیلم) رو می‌شود. با هر اتفاق فکر می‌کنیم بدتر از این دیگر ممکن نیست.. اما باز ممکن است. باز بدتر می‌شود. و همین بدتر شدن‌ها از جایی به بعد قابل پذیرش نیست. زیاده‌روی است؛ و جلوی ارتباط عاطفی تماشاگر با فیلم را می‌گیرد. هنوز از شوک اعتراف مجتبی بیرون نیامده‌ایم که با یک حرکت خیلی ناشیانه نسیم کیف حاوی تمام زندگی‌اش (تلاش می‌کنم این نوشته تازگی تماشای بار اول فیلم را از بین نبرد) را در کشوی خانم پرستار می‌گذارد و هنوز از گم شدن همه‌ی زندگی شوکه‌ایم که راز زندگی خانم پرستار لو می‌رود و هنوز از این یکی کمر راست نکرده‌ایم که دو دختر نوجوان (و خیلی کم سن و سال برای این کار) ساک را قاپ می‌زنند و بعد به فاصله کمی بحران بعدی و بعدی و بعدی.
همین چیدنِ بحران‌های پیاپی است که گاه به باورپذیری کار خدشه وارد آورده. به میان آوردن خانمِ جلسه‌ای مذهبی و همسایه در نقش خریدار مواد (البته برای پسر نوجوانش) واقعا دیگر زیاده‌روی است.

فیلمی از سامان سالور

به جز این، به یادمان می‌آورد که سروشکل مذهبی و چادری و اعتقادات نسیم مدت‌های مدید است فراموش شده و نمی‌فهمیم «زن تهرانپارسی» در گوشش چه خوانده بود که اعتقاداتی مغایر با زندگی قبلی‌اش پیدا کرده بود و این‌که این اعتقادات از همان ابتدای فیلم سه کام حبس تا آخر آن کجا رفتند؟
سامان سالور از آن کارگردان‌هایی است که فضاهای خیلی متفاوت با هم را برای کار انتخاب کرده‌اند. از آن دست فیلمسازانی که همیشه از بیرون ماندن از چرخه سینمای ایران ترسیده‌اند و هر دوره راهکاری متناسب با شرایط آن دوره به ذهنشان رسیده. علیرضا امینی هم از این جمله است. هردوی این فیلمسازان اواسط دهه هشتاد و با ظهور فیلمسازی دیجیتال (که تسلط سرمایه و سینمای بدنه را روی جوانان تازه آمده سست کرده بود) چهره شدند و به فیلم‌سازانی هنری‌ساز مشهور شدند. سالور فیلم «چند کیلو خرما برای مراسم تدفین» را ساخت که اتفاقا آن‌جا هم همین محسن تنابنده نقش اصلی را داشت ولی بخشی از شهرتش را مدیون بازیگر نقش سومش یعنی محسن نامجو است که آن موقع چهره‌ای ناشناخته بود و کمتر کسی در عرصه موسیقی هم او را می‌شناخت. سالور یک مستند هم درباره زندگی نامجو دارد.

پوستر فیلم سه کام حبس

«آرامش با دیازپام ده» که از دیده‌شده‌ترین مستندهای ایرانی است و پیش از شهرت نامجو هم ساخته شده. هرچند بعد از شهرت او بود که بسیار دیده شد. سالور (مثل علیرضا امینی و البته کمتر از او) در سال‌های بعد انواع سینمای بسیار عامه‌پسندتری را تجربه کرد و دیگر از آن فیلمساز آوانگار هنری‌ساز خبری نبود. سه کام حبس هم ترکیبی است از «متری شش و نیم» با ملودرام‌های بی‌دقت سینمای ایران و آثار موسوم به سینمای اجتماعی و منتقد در سینمای ایران. این بی‌دقتی کلیدواژه کار است. از بی‌دقتی‌هایی در زمینه میزان هوش کاراکترها (کمد پرستار نیمه خلافکار بیمارستان دقیقا بدترین جا برای گذاشتن آن ساک است و نسیم گاهی بسیار باهوش و جسور است و گاهی کارهایی بسیار ناشیانه از او سر می‌زند) تا حتی بی‌دقتی در زمینه پزشکی. بیماری که سکته مغزی کرده و یک مسیر کوتاه را در مدتی بسیار طولانی و سلانه سلانه طی می‌کند چطور با لباس بیمارستان فرار کرده و تا خانه هم آمده؟ فیلم پر از این بی‌دقتی‌هاست.
پایان سه کام حبس هم برخلاف «متری شش و نیم» با امید به پایان می‌رسد. با یک شمه از خوبی انسان‌ها. چیزی که در آن فیلم پارسالی خبری ازش نبود.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان