ماهان شبکه ایرانیان

مقایسه نظریه روانشناختی بالبی با تعالیم اسلام در ارتباط با نقش مادر در تربیت کودک

ضرورت تربیت کودک از آنجایی است که اولاً ذهن کودک خالی و هنوز آلوده به پلیدی نشده و گرفتار مسائل دنیوی نگردیده است

مقایسه نظریه روانشناختی بالبی با تعالیم اسلام در ارتباط با نقش مادر در تربیت کودک

مقدمه

ضرورت تربیت کودک از آنجایی است که اولاً ذهن کودک خالی و هنوز آلوده به پلیدی نشده و گرفتار مسائل دنیوی نگردیده است. ثانیاً در این دوران روحیه الگوپذیری و تقلید در کودکان بیشتر و حس استقلال طلبی در آنان کمتر بوده؛ درنتیجه امکان تربیت کودک در این زمان برای والدین به خصوص مادران بیشتر فراهم می گردد. علاوه بر این، بنا به گفته قرآن در آیه 28 انفال، فرزند نیز مانند اموال و سایر نعمت ها وسیله ای برای آزمایش انسان هاست و اگر انسان بتواند با تربیت صحیح، او را در مسیر رشد و کمال قرار دهد؛ از این امتحان با موفقیت بیرون آمده و به پاداش عظیم می رسد. «وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أَمْوَالُکمْ وَأَوْلاَدُکمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عظِیمٌ: و بدانید که اموال و فرزندان شما [وسیله ] آزمایش [شما] هستند و خداست که نزد او پاداشی بزرگ است » (انفال /28).

خانواده مهم ترین و اصلی ترین عامل شناختی در تربیت و آرامش فرزندان است. در این میان نقش مادر به عنوان مدیر خانواده از پدر پررنگ تر است. اسلام نیز، برای مادر نقش بیشتری نسبت به پدر در سازندگی کودک قائل است. کودک شش تا نه ماه در رحم مادر قرار داشته و جسم و روح خود را از مایه های وجود او می گیرد و از کارگاه جسم و اعصاب مادر تغذیه می کند. مدت اقامت نطفه در صلب پدر بسیار اندک ولی مدت اقامت جنین در رحم مادر نزدیک به دویست و هفتاد روز است.

روانشناسانی چون بالبی به رابطه مادر و کودک اشارات فراوانی کرده اند. نظریات مختلفی چون نظریه ارتباط شیء روی این مسئله نیز تأکید کرده و بیان می کند که مادر و ویژگی های او مثل ثبات و. .. در آینده یک انسان نقش زیادی دارد. یکی از مقبول ترین نظریات درباره پیوند های عاطفی نوباوه با مراقبت کننده، نظریه کردارشناختی دلبستگی جان بالبی است. وی اولین کسی است که این نظریه را مطرح ساخته است.

پژوهش حاضر ابتدا دیدگاه بالبی و دیگر روانشناسان را بر اساس نظریه دلبستگی مطرح می کند و در ادامه به تبیین رابطه بین ویژگی های مادر و نوع دلبستگی او با فرزندش می پردازد. آنگاه تأثیر مادر بر تربیت فرزند را از دیدگاه اسلام در دو بعد عوامل پیشینی (وراثتی) و عوامل پسینی (محیطی) و نقش مادر را از نظر ویژگی های اخلاقی، دینی و فرهنگی بر تربیت کودک موردتوجه قرار می دهد. سپس نقش پدر و میزان تأثیرگذاری وی بر مادر را در کنار دیگر عوامل محیطی بررسی می کند و در آخر به مقایسه دیدگاه های اسلام با دیدگاه های علمی روانشناسی و بیان مشترکات و مفترقات آن می پردازد.

دلبستگی و نظریه بالبی

«دلبستگی عبارت است از پیوند عاطفی عمیقی که با افراد خاص در زندگی برقرار می کنیم، به طوری که باعث می شود از تعامل با آنان احساس نشاط و شعف کرده و به هنگام استرس، از اینکه آنان را در کنار خود داریم احساس آرامش کنیم » (برک، به نقل از سید محمدی، 1387: 272).

«واژه دلبستگی از نظر زیست شناختی به نظام رفتاری اولیه کودک اشاره دارد که تحت شرایط تهدیدکننده فعال گشته و در این حالت کودک از نظر نزدیکی به مادر به دنبال امنیت و آسایش می گردد».

بالبی (1969) اعتقاد دارد «دلبستگی پیوند یا گره های هیجانی پایدار بین دو فرد است، به صورتی که یکی از طرفین تلاش می کند نزدیکی یا مجاورت با مظهر دلبستگی را حفظ کرده و به گونه ای عمل کند تا مطمئن شود که ارتباط ادامه می یابد. وی معتقد است که این گره هیجانی منجر به نزدیکی مادر و کودک می گردد و نخستین تجلیات دلبستگی محسوب می گردد. دلبستگی نگهدارنده نزدیکی متقابل بین دو فرد در تمام مراحل زندگی است». در ماه های نخست بعد از تولد، دلبستگی برای نوزاد شامل تعامل های ساده و بازشناسی ادراکی نشانه هاست؛ اما در پایان سال اول زندگی، کودک به گونه ای به مادر دلبسته می گردد که در جدایی از او علائم درماندگی و استیصال را نشان می دهد. بنابر این، تقرب جویی کودک به چهره دلبستگی و احساس درماندگی در زمان جدایی از مظهر دلبستگی و پناه بردن به او و احساس آرامش در کنار او در موقعیت های تنیدگی زا دو ویژگی اصلی دلبستگی هستند (فوگل، 1997). در این رابطه درباره دلبستگی نظریات مختلفی ارائه شده که در ذیل به بررسی آن پرداخته می شود و در ادامه نیز مراحل و انواع دلبستگی بیان می گردد.

2-1- نظریه دلبستگی

نظریه دلبستگی اشاره دارد که نوزادان و بچه های کوچک نیازمند آنند با کسانی که آنها را بزرگ می کنند نوعی رابطه عاطفی رضایتمند برقرار کنند تا از این طریق بتوانند در بزرگسالی ذهنی پویا و خلاق داشته باشند و با افراد همسن خود و یا سایر کسانی که مایل هستند رابط صمیمانه دوستی برقرار نمایند. (مک کارتی و ادواردز، به نقل از لبیبی، 1390: 95). اساس نظریه دلبستگی این است که هر موجود جدیدی که متولد می شود، نسبت به کسی که او را به دنیا آورده احساس تعلق و وابستگی دارد و ناخودآگاه علاقه خاصی به او دارد و اصولاً حیات او وابسته به اوست، این احساس یک رفتار طبیعی است چون برای بقای او ضروری است. در مورد دلبستگی مجادله نظر وجود دارد. برخی مانند فروید بر اساس نظریه روان کاوی، تغذیه را شرط اولیه ای در نظر می گیرند که والدین و نوزادان به کمک آن پیوند های عاطفی برقرار می کنند. رفتارگرایی هم بر اهمیت تغذیه تأکید می کند؛ اما به دلایل دیگر مثلاً زمانی که مادر گرسنگی بچه را رفع می کند؛ بچه یاد می گیرد نوازش های نرم، لبخندهای گرم و کلمه های تسلی بخش او را ترجیح دهد؛ زیرا این رفتارها با کاهش تنش همایند شده اند (برک، به نقل از سید محمدی، 1387: 346). مادری که از رشد فرزندش حمایت می کند، ناراحتی او را تقلیل می دهد. برای مثال او فرزند خود را هنگام تغذیه در آغوش می گیرد، صبورانه منتظر می ماند تا شیر کافی بخورد و.... در دیدگاه رفتارگرایی، گرچه تغذیه زمینه ساز مهمی برای رابطه نزدیک است، اما دلبستگی به ارضای گرسنگی وابسته نیست (همان).

مقبول ترین نظریه درباره پیوندهای عاطفی نوباوه با مراقبت کننده نظریه کردارشناختی دلبستگی است. جان بالبی اولین کسی است که این نظریه را مطرح ساخت. بر اساس این نظریه، تغذیه مبنای دلبستگی نیست. به عقیده او رابطه نوباوه با والد به صورت یک رشته علائم فطری آغاز می شود که والد را به طرف نوباوه می کشاند. به مرور زمان پیوند عاطفی صمیمی برقرار می شود. (برک، به نقل از سید محمدی، 1387: 347). رفتارهای دلبستگی نوزادان مانند لبخند زدن، غان و غون کردن، چنگ زدن و گریه کردن، علائم اجتماعی ذاتی هستند که والد را به نزدیک شدن به نوزاد و مراقبت کردن از او و تعامل با وی ترغیب می کند. وقتی که مادر نزدیک نوزاد می ماند، این رفتارها تضمین می کنند که نوزاد تغذیه خواهد شد، از خطر در امان خواهد بود و تحریک و محبت لازم برای رشد سالم را دریافت خواهد کرد (برک، به نقل از سید محمدی، 1387: 38).

2-2 -مراحل دلبستگی

2-2-1- پیش دلبستگی (تولد تا 6 هفتگی): نوزادان در این سن بو و صدای مادر خود را تشخیص می دهند اما هنوز به مادر دلبسته نیستند زیرا اهمیتی نمی دهند با فرد ناآشنایی به سر برند (برک، به نقل از سید محمدی، 1387: 347).

2-2-2- دلبستگی در حال انجام (6 هفتگی تا 8-6 ماهگی): در این مرحله نوزاد به مادر خود به شکلی پاسخ می دهد که با یک غریبه فرق دارد. بااینکه نوزاد مادر خود را تشخیص می دهد اما زمانی که از او جدا می شود هنوز اعتراض نمی کند لذا دلبستگی در حال انجام است اما هنوز ایجاد نشده است (برک، به نقل از سید محمدی، 1387: 347).

2-2-3- دلبستگی واضح (8-6 ماهگی تا 18 ماهگی -2 سالگی): دلبستگی به مادر، در نوزاد به وضوح پیداست. نوزاد اضطراب جدایی از خود نشان می دهد و ضمن اعتراض به ترک مادر تلاش می کند او را نزد خود نگه دارد. نوزاد در این سن شدیداً به حمایت عاطفی مادر نیازمند است (همان).

2-2-4- تشکیل رابطه متقابل (18 ماهگی تا 2 سالگی و پس از آن): در این مرحله اعتراض به جدایی کاهش می یابد. کودک زبان باز کرده و به جای دنبال کردن والدین هنگام ترک او، از قانع سازی و خواهش استفاده می کند (همان).

کودکان در نتیجه تجربیات خود در این 4 مرحله پیوند عاطفی باثباتی با مادر خود برقرار می کنند که در غیاب آنها می توانند از آن به عنوان یک پایگاه امن استفاده کنند. این بازنمایی درونی، جزء مهمی از شخصیت می شود که به عنوان الگوی واقعی درونی یا یک رشته انتظارات درباره در دسترس بودن شخصیت های دلبستگی و احتمال فراهم آوردن حمایت در مواقع استرس عمل می کند. این تصویر ذهنی، الگو یا راهنمایی برای کلیه روابط صمیمی در آینده می شود، از کودکی و نوجوانی تا دوران بزرگسالی (همان).

2-3- انواع دلبستگی

کیفیت دلبستگی از کودکی به کودک دیگر متفاوت است. روشی که برای ارزیابی کیفیت دلبستگی به کار برده می شود، موقعیت غریب نام دارد؛ یعنی کودک با محیط بازی ناآشنا مواجه شده که طی آن جدایی های کوتاه از مادر و سپس پیوند مجدد با او دارد. انواع دلبستگی در کودکان عبارتند از:

2-3-1- دلبستگی ایمن: در این نوع دلبستگی کودک از مادر خود به عنوان پایگاه امن برای کاویدن محیط استفاده می کند. وقتی تنها می ماند ممکن است گریه کند یا نکند اما اگر گریه کند به علت غیبت مادر است. وقتی مادر برمی گردد شدیداً تماس با او را خواهان است و گریه او فوراً کاهش می یابد (برک، به نقل از سید محمدی، 1387: 349).

2-3-2- دلبستگی دوری جو: کودک هنگام حضور مادر نسبت به او بی اعتناست. وقتی مادر ترکش می کند ناراحت نمی شود. به افراد غریبه شبیه مادر خود واکنش نشان می دهد. هنگام پیوند مجدد از استقبال کردن از مادر دوری می جوید یا در این زمینه کند است. وقتی مادر او را بلند می کند به او نمی چسبد (همان).

2-3-3- دلبستگی مقاوم: کودک قبل از جدایی، خواهان نزدیکی به مادر است و اغلب به جستجوی محیط نمی پردازد. وقتی مادر برمی گردد؛ خشم، رفتار خصمانه و گاهی کتک زدن از خود نشان می دهد. برخی حتی پس از آمدن مادر به گریه ادامه داده و به راحتی نمی توان آنها را آرام کرد (همان).

2-3- 4- دلبستگی آشفته و سردرگم: این نوع دلبستگی ناامن ترین مدل دلبستگی است. کودک هنگام پیوند مجدد رفتارهای سردرگم و متضاد دارد. مثلاً وقتی مادر او را در آغوش می گیرد به جای دیگر نگاه می کند یا با نگاه بی روح و افسرده به او نزدیک می شود. برخی بعد از آرام شدن به طور غیره منتظره گریه می کنند یا حالت های عجیبی به خود می گیرند (برک، به نقل از سید محمدی، 1387: 350-345). در خانواده هایی که از لحاظ مرتبه اجتماعی- اقتصادی متوسط اند و شرایط باثباتی دارند، کیفیت دلبستگی در سال های کودکی امن و باثبات است. برعکس در خانواده هایی که از لحاظ مرتبه اجتماعی- اقتصادی پایین هستند و استرس های روزمره زیادی دارند، وضع دلبستگی بی ثبات است و در خانواده هایی که متحمل تغییرات مهم زندگی مثل تغییر شغل و وضع زناشویی می شوند، کیفیت دلبستگی گاهی در جهت مثبت و گاهی منفی تغییر می کند (همان: 351).

لازم به ذکر است شکل دلبستگی در فرهنگ های مختلف باهم متفاوت است؛ اما بااین حال الگوی ایمن رایج ترین الگوی دلبستگی در کلیه جوامع است به هرحال شکل دلبستگی بر ابعاد مختلف رشد کودک مؤثر بوده و می تواند اثرات مثبت و یا منفی را به همراه داشته باشد.

2-4- دلبستگی و رشد بعدی:

پرورش دلبستگی در انسان ها فرایند طولانی است که تغییراتی را در ساختارهای روانی شامل می شود که باعث می شود نوزاد رابطه عاطفی عمیقی با مراقب خود برقرار کند. بالبی باور داشت که این پیوند پیامدهای مادام العمر دارد و از گهواره تا گور بر روابط تأثیر می گذارد. (برک، به نقل از سید محمدی، 1387: 38). هیچ تغییری به اندازه تجارب کودک در خانواده اش نمی تواند روی رشد شخصیت او تأثیر بگذارد. این تأثیرات از ماههای اول ارتباط کودک با تصویر مادرش شروع شده و در طول سالهای کودکی و نوجوانی در ارتباطاتش با هر دو والد وسعت می یابد. به این ترتیب اشکال مختلف دلبستگی که شیوه رفتار او را در موقعیت های مختلف تعیین می کند پایه گذاری می شود. این الگوها اساس تمام تجارب او و درنتیجه تمام برنامه زندگی اش می شود (بالبی، 1973: 418).

فروید معتقد است سلامت روانی و ناسازگاری را می توان در سال های آغازین زندگی ردیابی کرد؛ مخصوصاً در کیفیت روابط کودک با والدین. احساس درونی محبت و ایمنی که از رابطه دلبستگی سالم حاصل می شود؛ به تمام جنبه های رشد روانی کمک می کند. کودکانی که در بچگی دلبسته ایمن بودند؛ در بزرگسالی از لحاظ اعتمادبه نفس، شایستگی اجتماعی، یاری گر و محبوب بودن و مهارت های اجتماعی، وضعیت خوبی دارند. در مقابل کودکان دلبسته دوری جو در بزرگسالی، منزوی و کودکان دلبسته مقاوم، افرادی مخرب و دشوار هستند. درواقع دلبستگی در کودکی باعث می شود مهارت های شناختی– هیجانی و اجتماعی در سالهای بعدی بهبود یابد (برک، به نقل از سید محمدی، 1387: 38). ازاین رو به نظر می رسد بررسی نقش مادر به عنوان عامل تعیین کننده نوع دلبستگی کودک، ضروری است.

2-5- نقش مادر در ایجاد دلبستگی و تغییر آن

بسیاری از رویکردها در بحث از تعیین کننده های دلبستگی، اساساً بر ویژگی های مادر متمرکز شده اند. از زمان فروید، نقش برجسته مادر و یا چهره دلبستگی در تحول اجتماعی و هیجانی کودک مطرح گردید. تأثیر مادر بر تعیین نوع دلبستگی کودک به حدی است که نتیجه برخی پژوهش ها نشان داده است که شیوه تفکر زنان پیرامون دلبستگی در زمان بارداری، می تواند رفتارهای دلبستگی فرزندانشان در 12 ماهگی را پیش بینی کند (فوناگی، استیل و استیل، 1991). رشد اولیه کودکان، به طور عمده به سلامت و تعادل عاطفی والدینشان یا دیگر مراقبان اولیه بستگی دارد. این روابط مراقبت کننده عمدتاً تأثیرات محیطی را شامل می شود که بر ابعاد یادگیری و رشد کودک از جمله رشد ذهنی، مغز، عواطف، ارتباطات و اخلاق کودک تأثیر به سزایی دارد (میاک و کومپوس، به نقل از تبعه امامی، 1390: 5).

از نظر بالبی، خصوصیات اولیه مادر، بر ارتباط دلبستگی تأثیر مهمی دارد. آنچه مادر با خود به این ارتباط می آورد نه تنها تحت تأثیر ظرفیت های فطری اوست؛ بلکه مجموعه ای از ویژگی ها را نیز از تاریخچه طولانی ارتباطات بین فردی با اعضای خانواده خود حتی با سایر افراد خارج از خانواده و همچنین از جذب ارزش ها و عناصر فرهنگی خود، وارد رابطه دلبستگی با کودک می نماید (بالبی، 1969). وی علت بسیاری از روان رنجوری ها و اختلالات شخصیت را نتیجه محرومیت کودک از رابطه با مادر می داند. به طوری که کودک از یک رابطه گرم، صمیمانه و باثبات در رابطه با چهره دلبستگی محروم مانده است. در واقع شخصیت و رفتار کودک ناشی از چگونگی شکل گیری دلبستگی او می باشد و مادر عامل اصلی شکل گیری این فرآیند است (بالبی، 1969).

امنیت دلبستگی از طریق تجاربی که کودک با مادر خود در ارتباط با احساسات هیجانی و نزدیکی جسمانی به دست می آورد، افزایش می یابد. شواهد قابل توجهی مؤید آن است که برای ایجاد دلبستگی ایمن، مادران باید نشانه های هیجانی و احساسی کودک خود را به درستی مشاهده کرده؛ با احساس به آنها پاسخ دهند، عواطف خود را بروز دهند، احساسات و رفتارهای فرزند خود را بپذیرند و در هنگام ناراحتی و اندوه کودک، از نظر جسمانی و روانشناختی در دسترس او باشد. درنتیجه کودکانی که دلبستگی ایمن دارند؛ رشد بهتری خواهند داشت. این کودکان بهتر می توانند احساسات و هیجانات خود را کنترل کرده؛ اعتمادبه نفس بالایی دارند و کارایی بهتری خواهند داشت (تبعه امامی، 1390: 3). بالعکس در حوزه ارتباط مادر-کودک، شکست مادر در ایجاد یک ارتباط گرم، حساس و پاسخ دهنده طی سالهای اول زندگی، مشکلات رفتاری پایداری در کودک ایجاد می کند. (فوگل، 1997). بین میزان درگیری مثبت مادر با کودک و دلبستگی ایمن کودک نیز رابطه مثبت دیده شده است (مک کارتی و ادواردز، به نقل از لبیبی، 1390).

همچنین ویژگی های مادرانه در تغییر سبک دلبستگی نیز مؤثر است. برخی محققان به بررسی تأثیر ویژگی های مادرانه بر تغییر سبک دلبستگی پرداختند و راجع به دلبستگی مادر-کودک، برخی خصوصیات مادرانه و کودکانه و تجارب زندگی آنها را در 12 و 18 ماهگی ارزیابی کردند. این محققان، کودکانی که سبک دلبستگی آنها ثابت مانده بود را با کودکانی که سبک دلبستگی آنها تغییر کرده بود مقایسه کردند و دریافتند که برخی تغییرات قابل توجیه است. در این تحقیقات نمرات مادران کودکان ایمن باثبات، در پرخاشگری و ظن و بدگمانی و همچنین میزان اختلال در خانواده کمتر از گروههای دیگر بود. در این تحقیقات بر تأثیر هیجانات منفی والدین (مانند پرخاشگری، ظن و بدگمانی و خشم) بر افزایش و حفظ دلبستگی ناایمن تأکید می شود (جانسون و ویفن، به نقل از بهرامی و همکاران، 1387: 117).

همچنین نوع دلبستگی مادر نیز، بر چگونگی رفتار کودک مؤثر است به طوری که مادران با دلبستگی ناایمن در برابر ابراز هیجانی خود، بی ثبات، تحریک پذیر، نوسان خلقی و عدم حساسیت نسبت به دیگران را نشان دادند. رفتار و خلق عصبی و نامتعادل، بی قراری، تحریک پذیری هیجانی، کم بودن فعالیت روان شناختی، توجه طلبی، احساس ملال یا ناکامی، احساس رقابت جویی و ترس از دست دادن قدرت، رابطه بیشتری با دلبستگی ناایمن مادر و میزان بالاتری از توان پیش بینی کنندگی را در اضطراب جدایی کودک داشتند. این مادران در رفتار مادرانه خود، کمتر حساس و حمایت کننده و در حل مسائل با کودک خود کمتر کمک کننده بودند. در ابراز هیجان ها به کودک خود، بی تعادل تر بوده و سریع تر تحریک می گردند. بیشتر توجه طلب هستند تا توجه کننده و ممکن است با کودک خود در به دست آوردن قدرت یا تسلط رقابت کنند (ابوحمزه و خوشابی، 1386). به هرحال بر اساس تحقیقات صورت گرفته، نوع و کیفیت دلبستگی مادر در ارتباط با میزان پاسخ دهی و حساسیت وی نسبت به کودک قرار دارد.

2- 6- رابطه بین حساسیت مادری و تأثیر آن بر شکل گیری دلبستگی کودک

فرضیه محوری که توسط نظریه پردازان دلبستگی مطرح شده است؛ مؤید آن است که کیفیت دلبستگی حاصل پاسخ های مراقبت و میزان حساسیت مادری به علائم تقرب جویی کودک است (به نقل ازپدرسون و همکاران). منظور از حساسیت مادری، پاسخ دهی مناسب و به موقع مادر به علائم کودک و قابل دسترس بودن اوست (خانجانی، 1384: 85). درواقع عوامل چندگانه در مادر با کنش متقابل بر دلبستگی کودک تأثیر دارد و به طورکلی مادران دارای حساسیت مادری بالاتر تعاملات خود را به نحو مناسب تری ترتیب می دهند (خانجانی، 1384: 87 -88). گاهی وجود برخی شرایط، باعث می شود حساسیت مادری به طور قابل توجهی کاهش یافته و به تبع آن دلبستگی مادر-کودک دچار مشکل شود. این عوامل را می توان به عنوان موانع شکل گیری دلبستگی ایمن مطرح کرد.

2-7- موانع ایجاد دلبستگی: یکی از شرایطی که در میزان پاسخ دهی و حساسیت مادرانه تأثیر قابل ملاحظه ای دارد، ویژگی های نابهنجار مادر است (همان: 94) ویژگی های نابهنجار مادر یکی از مؤلفه هایی است که مانع ایجاد دلبستگی ایمن در کودک می گردد. این ویژگی ها شامل:

2-7-1- افسردگی: برخی معتقدند افسردگی در مقایسه با سایر مشکلات روان شناختی، قوی ترین اثرات را بر کودک دارد زیرا علامت اصلی این بیماری فقدان تهییج پذیری است. افراد افسرده نه تنها غمگین، بلکه دچار افت هیجانات و دل مشغولی با خود هستند. این عوامل باعث می شود که مادران افسرده در نقش والدینی خود کمتر پاسخ دهنده باشند. افسردگی و چهره خاموش مادر افسرده از همان ماه های اولیه زندگی بر نوزاد تأثیر منفی دارد؛ زیرا با شروع دوماهگی، نوزاد نسبت به نحوه تعامل دیگران با خود، حساس می شود. علاوه بر تأثیری که اختلال افسردگی مادر بر رفتار کودکان دارد؛ بر کیفیت دلبستگی کودک نیز تأثیر می گذارد؛ به طوری که کودکان مادران افسرده نسبت به سایر کودکان بیشتر احتمال دارد دلبستگی ناایمن با مادران خود داشته باشند (همو: 97)؛ درواقع دلبستگی های اجتنابی و دوسوگرا در بین فرزندان مادران مبتلا به افسردگی دوقطبی و تک قطبی بیشتر از کودکان مادران افسرده جزئی و بهنجار است. به طور خلاصه بررسی مطالعات انجام شده در این زمینه نشان می دهد که وجود افسردگی در مادر موجب مشکلات رفتاری و افسردگی در کودک می گردد. نوزادان مادران افسرده بهانه گیرترند حالت چهره ای آن ها منفی تر و فعالیت جسمانی آن ها کمتراست. به هرحال هرچه افسردگی مادر شدیدتر و مزمن تر باشد؛ و کودک نیز فرصت کمتری برای برقراری ارتباط با دیگر بزرگسالان غیر افسرده داشته باشد؛ بیشتر احتمال دارد که ایمنی دلبستگی کودک به خطر افتد (خانجانی، 1384: 100). بنابراین ارتباط بین کیفیت دلبستگی کودک با نشانه های مرضی مادر، به خصوص افسردگی آشکار شده است.

2-7-2- اضطراب و احساس ناامنی شدید: اضطراب شدید یکی از مؤلفه های اساسی احساس ناایمنی مادر بوده که نقش مهمی در کیفیت دلبستگی کودک و مشکلات رفتاری او دارد. مادرانی که احساس اضطراب شدید و مداوم دارند؛ دنیا را به عنوان مکانی خطرناک و غیرقابل اعتماد ادراک می کنند. مسلماً مادری که دچار احساس ناایمنی و اضطراب شدید است؛ نمی تواند ارتباط بهنجاری با کودک خود برقرار کند (همان). کودکان مادران مضطرب بیشتر احتمال دارد در معرض خطر دلبستگی ناایمن آشفته - سرگشته قرار داشته باشند. مادران ناایمن و مضطرب، شرایط مراقبتی و پرورشی را ایجاد می کنند که لزوماً نشانه های مرضی مادر را منعکس می سازد. اضطراب و احساس ناایمنی در مادر از طریق ایجاد محیط عاطفی - تربیتی ناسالم، روابط تعاملی نابهنجار بین مادر-کودک حساسیت مادری از مادر به کودک منتقل شده و کودک را در معرض خطر دلبستگی ناایمن و انواع مشکلات روان شناختی و رفتاری قرار می دهد (خانجانی، 1384: 104).

مشکلات روان شناختی مادر یکی از شرایطی که بر میزان پاسخ دهی مادر تأثیر می گذارد و می تواند تحول دلبستگی کودک را تحت الشعاع قرار دهد. معمولاً آسیب های روانی در میان کودکانی که والدین آن ها اختلال های عاطفی و روان شناختی مانند اضطراب و احساس ناامنی دارند؛ بیش از کودکانی است که والدین آن ها بهنجار هستند (خانجانی، 1384: 100).

2-7-3- میزان سازگاری مادر: میزان سازگاری والدین به خصوص مادر بعد از تولد در مقابله با شرایط جدید (تولد کودک) از عوامل مهم بر حساسیت مادری محسوب می شود. زوج هایی که بیشتر در مسئولیت های یکدیگر مشارکت می کنند؛ بعد از تولد کودک نیز از فعالیت و سازگاری بالاتری برخوردارند؛ همچنین سطح بالای رضایت خانوادگی با میزان گرمی، صمیمیت و حساسیت مادر نسبت به کودک مرتبط است. از سوی دیگر، عوامل شخصیتی نیز بر میزان سازگاری والدین مؤثر هستند. زنانی که اعتمادبه نفس بالاتری دارند و خودبینی آن ها در جهت گیری هایشان در سطح پایین تری است؛ از فرزندان خود بهتر مراقبت می کنند و نسبت به آن ها از حساسیت مادری بالاتری برخوردارند؛ بنابراین اگر سازگاری مادر نسبت به شرایط و موقعیت های جدید کمتر باشد؛ به همان اندازه از امنیت دلبستگی او با کودک کاسته خواهد شد.

2-7-4- اشتغال مادر: بر اساس یافته ها، اشتغال مادر چنانچه با تنیدگی های دیگر همراه شود؛ بر امنیت دلبستگی کودک تأثیر می گذارد (فوگل، 1997). یکی از عواملی که بر نقش سازگاری شغلی می افزاید؛ بازخورد مثبت یا منفی مادر نسبت به اشتغال است. هنگامی که سازگاری شغلی مادر و حمایت اجتماعی از او در سطح پایین باشد؛ اشتغال مادر بر کیفیت مراقبت از کودک تأثیر می گذارد و خطر تحول ضعیف اجتماعی - هیجانی کودک را افزایش می دهد (خانجانی، 1384: 105-106). مادرانی که به دلایل مختلف ازجمله مشکلات روانی مانند افسردگی و در نتیجه درگیری درونی با خود یا تنیدگی های ناشی از نقش های چندگانه در زنان شاغلی که دارای مسئولیت بیش ازحد هستند؛ در ساعاتی نیز که در کنار فرزند خود به سر می برند حضور روان شناختی ندارند. بنابراین کودک در عین همجواری با مادر احساس تنهایی، طرد و رهاشدگی می کند و مسلماً چنین شرایطی زمینه شکل گیری یک دلبستگی آسیب دیده را فراهم می سازد (خانجانی، 1384: 90).

نتیجه: روانشناسان رابطه مادر و کودک را تحت عنوان رابطه دلبستگی موردتوجه قرار داده اند. نظریه دلبستگی از کامل ترین نظریات روانشناسانی چون بالبی در زمینه رابطه مادر-کودک بوده است. در این زمینه نظریه ارتباط شی، نیز از محبوبیت برخوردار و بر رابطه بین ویژگی های مادر چون ثبات و... بر آینده کودک تأکید می کند. بهترین نوع دلبستگی، دلبستگی ایمن است. کیفیت دلبستگی حاصل پاسخ های مراقبت و میزان حساسیت مادری و پاسخ دهی او به علائم تقرب جویی کودک است بر اساس تحقیقات صورت گرفته؛ مادران دارای حساسیت مادری بالاتر تعاملات خود را به نحو مناسب تری با کودک ترتیب می دهند. در نتیجه ایمنی دلبستگی آن ها بیشتر خواهد بود. از نظر بالبی یکی از تعیین کننده های نوع دلبستگی، مادر و ویژگی های اوست. ویژگی های نابهنجار مادران، در میزان پاسخ دهی و حساسیت مادرانه آن ها تأثیر قابل ملاحظه ای داشته و از مؤلفه هایی است که مانع ایجاد دلبستگی ایمن در کودک می گردد. این ویژگی ها شامل: اضطراب، افسردگی، ناسازگاری مادر و تنیدگی های شغلی اوست و این ویژگی ها باعث تعاملات نابهنجار مادر و کودک گردیده و کودک را در معرض خطر دلبستگی ناایمن و انواع مشکلات روان شناختی و رفتاری قرار می دهد.

نقش مادر در تربیت کودک از دیدگاه اسلام

تربیت از ماده «ربو» به معنای افزودن و رشد و نمو کردن آمده. (ابن منظور، 1414 ق، ج 14: 305). در مشتقات مختلف آن می توان این معنی را به نوعی بازیافت. مثلاً به تپه «ربوه» گفته می شود زیرا نسبت به زمین برآمده است؛ نفس زدن را «ربو » می گویند؛ به سبب اینکه موجب برآمدن سینه است؛ «ربا» نیز از آن رو که زیادتی بر اصل مال است؛ بدین نام خوانده می شود (راغب اصفهانی، 1412 ق: 341)؛ بنابراین واژه تربیت، با توجه به ریشه آن، به معنی فراهم آوردن موجبات فزونی و پرورش است. در قرآن، مفهوم تربیت (از ریشه ر ب و) چندان موردتوجه قرار نگرفته است. در مواردی که این کلمه در رابطه با انسان بکار رفته، عمدتاً مفهوم رشد و نمو جسمی، مراد بوده است؛ چنان که در آیه «وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کمَا رَبَّیانِی صَغِیرًا» (اسراء/24) مشهود است. کلمه صغیر در برابر کبیر است و این قرینه ای است بر آن که تربیت در این آیه به معنی رشد و نمو جسمی از (ر ب و) است و در اصطلاح تعاریف متعددی از آن بیان شده: تربیت، کوشش و تلاش آگاهانه انسان برای ایجاد تغییر مطلوب است که معنی مطلوب و طرز برداشت آن از جامعه به جامعه دیگر فرق می کند (قائمی، 1372: 13).

کلمه «ام» در قرآن 35 بار به صورت مفرد و جمع آمده و در دو معنای حقیقی و مجازی به کار رفته است. در کتب لغت «ام » این گونه تعریف شده است: «ام همان است که چیزی از آن آغاز می شود و به آن بازگشت داده می شود» (واعظ زاده خراسانی، 1429 ق، ج 3: 416). این واژه در روایات نیز به طور فراوان ذکر شده و به معنای ریشه و سرچشمه نیز هست.

3-1- عوامل تربیتی

در دیدگاه اسلامی دو دسته عوامل در شخصیت و تربیت کودک دخالت دارند: عوامل پیشینی و عوامل پسینی. آغاز تربیت در اسلام از زمان ازدواج و انتخاب همسر است. عوامل پیشینی شامل ویژگی های روحی - روانی مادر است که از طریق وراثت به کودک، قبل از تولد منتقل می شود.

3-2-1- عوامل پیشینی (نقش وراثتی مادر)

عوامل تربیتی صرف نظر از فطرت که اختیار آن به دست انسان نیست؛ شامل عوامل ارثی و محیطی است. از نظر اندیشمندان حوزه تربیت، مادر دارای دو گونه نقش و تأثیر درباره کودک است: نقش وراثتی (پیشینی) و نقش محیطی (پسینی). در جنبه وراثت همه آنچه که مربوط به ویژگی جسمی و روانی او و اجداد گذشته است؛ از طریق ژن ها و کانال او به طفل منتقل می شود. صفات و شرایط جسمانی از زشتی و زیبایی، شکل، قد و حتی بیماری های مزمن از گذشتگان به طفل منتقل می شود و این صفات به گونه ای است که در تمام مدت حاملگی و حتی در دوران شیردهی با طفل همراه است.

عامل محیطی نیز به دو بخش تقسیم می شود: محیط رحم و محیط زندگی کودک که پس از تولد در آن رشد می نماید. محیط رحم و تأثیر آن بر کودک، جزء عوامل پیشینی محسوب می شود. خداوند در آیه 26 و 27 نوح به تأثیر وراثت و محیط اشاره کرده و آنگاه از زبان نوح می فرماید: «وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیارًا، إِنَّک إِن تَذَرْهُمْ یضِلُّوا عِبَادَک وَلَا یلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا کفَّارًا» در آیه مذکور لفظ «یلدوا» به نقش وراثت و عبارت «لایضلوا » به تأثیر محیط اشاره می کند. همچنین پیامبر (ص) دراین باره می فرماید: «وانظر فی ای نصاب تضع ولدک فانّ العرق دسّاس» بنگر که فرزندت را در چه نسل و نژادی قرار می دهی زیرا رگ و ریشه خانوادگی در فرزند تأثیر می گذارد (پاینده، 1382: 266). روایات نشان می دهند که تأثیر محیطی و به خصوص وراثتی مادر بیش از پدر است. «بینید نطفه خود را در چه محلی مستقر می کنید از قانون وراثت غافل نباشید؛ زیرا ژن به طور پنهان رخنه می کند» (ابشیهی، 1406 ق، ج 2: 218).

تأثیر گذاری مادر از طریق شیر نیز هست چراکه طفل از راه شیر با مادر رابطه خونی و وراثتی دارد و طرز فکر مادر و نحوه رفتارش، غم ها و شادی هایش در طول این مدت در طفل اثر می گذارد به خاطر همین در روایات بر انتخاب زن تأکید بیشتری شده است. امام علی (ع) دراین باره می فرماید: «در امر شیر دادن کودک به گزین باشید (دایه) چنان که این به گزینی را در امر ازدواج رعایت می کنید؛ زیرا امر شیر دادن، طبیعت ها را دگرگون می سازد» (کلینی، 1366، ج 2: 93). قرآن و روایات علاوه بر این، به عامل سومی به نام فطرت اشاره کرده اند «فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ: پس روی خود را با گرایش تمام به حق به سوی این دین کن با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است آفرینش خدای تغییرپذیر نیست» (روم/30).

بنابراین با انتخاب همسر، پرونده عوامل ارثی و بخشی از عوامل محیطی (محیط رحم) بسته می شود؛ زیرا محیط تربیتی را اجتماع و به خصوص خانواده تشکیل می دهد و اگر زن و شوهر که از ارکان خانواده اند از لحاظ روحی و جسمی سالم و تربیت یافته باشند؛ می توان توقع داشت بخش اعظم تربیت فرزند سامان یافته باشد (حسینی زاده، 1386: ج 1: 45). درهرحال به نظر می رسد بخش اعظم تربیت و آینده کودک درگرو عوامل محیط پیرامون وی باشد. بخشی از این مؤلفه ها پس از تولد فرزند و تحت عنوان عوامل پسینی یا نقش پسینی مادر، مورد بررسی قرار می گیرد.

3-2-2- عوامل پسینی (نقش محیطی مادر)

مجموعه عوامل تربیتی که پس از تولد کودک بر شکل گیری شخصیت او مؤثر است؛ شامل: مادر و پدر، دوستان و خویشاوندان و... می باشد. در این میان مادر به دلیل این که اصل، ریشه و سرچشمه وجود کودک بوده و کودک انعکاسی از واقعیات جسمی روحی او است؛ اسلام به تأثیر مادر در تربیت فرزند عنایت خاصی داشته؛ لذا در این پژوهش به بررسی نقش مادر و ویژگی های روحی او بر کودک و نقش مکملی پدر در این زمینه پرداخته می شود.

اگر فرایند تربیت، امری دائمی در نظر گرفته شود؛ مادر چون از همان کودکی با فرزند است و کودک حداقل تا هفت سال در خانه و در کنار مادر می ماند؛ بنابراین بیشتر خلق وخوها و رفتارهای او حتی در سنین جوانی و بعدازآن، منشأ گرفته از مادراست. بحث وراثت و محیط پیرامونی کودک و تأثیر آن در تربیت و شخصیت او همواره موردتوجه روانشناسان و مربیان تربیتی بوده و گاه تأثیر وراثت را بیشتر و گاه تأثیر محیط را مهم تر دانسته اند مانند نظر رفتارگرایان که انسان را لوح پاک و نانوشته ای معرفی کرده اند؛ چنانچه برخی در این زمینه می گویند «اگر کودکی به من بدهید؛ می توانم از او کشیش و یا جنایتکار بسازم» (هاشمی، 1375، ج 1: 38).

خانواده مرکز آرامش و محبت است؛ لذا کودک برای تطابق دادن خود با این محیط سعی می کند خود را شبیه افراد آن قرار دهد و کارهای والدین را تقلید نماید. البته تأثیرات محیطی کودک از مادر بستگی به نگرش زن از مادر شدن دارد. مادرانی که ذهنیت مثبت به مادر شدن خود دارند؛ تأثیرات مثبتی بر فرزندان خود در رفتار و کردار خواهند داشت تا مادرانی که این ذهنیت را ندارند. درنتیجه همواره آثار وجودی مادر از جسم و روان، در وجود کودک ظهور می کند و طفل در اکثر اطوار و برنامه های حیاتش، خودآگاه و یا ناخودآگاه، وجودش را بر طینت مادر می طند. ازاین رو بررسی ویژگی های روحی - روانی، فرهنگی و دینی مادر، به عنوان مؤلفه های مؤثر در تربیت فرزند، ضروری به نظر می رسد.

3-2-2-1– ویژگی های روحی - روانی مادر: نقش مادر در تربیت اخلاقی فرزند بر همگان روشن است و چندان نیازی به تبیین ندارد. حالات روانی مادر بر جنین تأثیرگذار است. اگرچه بر اساس مطالعات به دست آمده هیچ رابطه ای بین سیستم عصبی مادر و کودک وجود ندارد؛ ولی زمانی که مادر دچار اضطراب و ناراحتی می شود؛ موادی چون استیل کولین و آدرنالین ترشح می شود که این مواد باعث تغییر در ترکیبات خون می شود و از طریق جفت وارد بدن جنین شده و باعث به وجود آمدن اختلالاتی در بدن او می شود. همچنین برخی خصوصیّات مادر مانند ترس، پرخاشگری، خشم و خجالت نیز به کودک منتقل می شود. در جنگ جمل محمد بن حنفیه نتوانست جلوی حملات دشمن را بگیرد و ترسید. حضرت علی (ع) به او فرمود «این ترس را از مادرت به ارث برده ای» (فلسفی، 1362، ج 1: 78). اسلام، ویژگی عاطفی- روانی مادران را موردتوجه خاص قرار داده است. سفارش پیامبر (ص) به مردم در انتخاب همسر نیز بیانگر اهمیت تأثیرات اخلاقی مادر بر فرزند است. «از خضراء دمن (گیاه روییده در خرابه) بپرهیزید. گفته شد ای رسول خدا خضراء دمن چیست؟ فرمود: زن زیبارویی که در خانواده فاسد رشد کرده است» (محمدی ری شهری، 1377: 563). ویژگی های اخلاقی مادر به حدی در فرزند اثرگذار است که قوم بنی اسرائیل خطاب به مریم گفتند: «ای خواهر هارون، نه پدرت مرد بدی بود و نه مادرت زنی بدکاره» (مریم/28). امام حسین (ع) نیز وقتی سر حر بن یزید ریاحی را به دامن گرفت؛ حریت و آزادی او را از هوا و هوس و حاکمیت بنی امیه به مادرش نسبت داد: «اَنت حُرٌ کما سَمَّتْک اُمُک حُراً» تو آزادی و این آزادی را از مادر نشانه داری. همچنین وقتی عمر سعد اصرار بر بیعت کردن امام حسین (ع) با یزیدیان ورزید؛ امام عدم بیعت خود و یارانش را به مادران پاکیزه و پاکدامن نسبت داد (انصاریان، 1377: 437).

نیاز به محبت و تبادل عاطفی از معدود نیازهای روحی - روانی است که حتی از دوره جنینی تا لحظه مرگ بر تمام وجود آدمی تأثیر می نهد و ازآنجایی که کودک موجودی است متکی که در حیاتش استقلالی ندارد و در همه جا تابع مادراست؛ اگر در این سنین موردتوجه مادر قرار نگیرد؛ مضطرب و افسرده می شود. سخن امام خمینی (ره) نیز در این رابطه شاهدی بر این ادعاست. ایشان می فرمایند: «اول مدرسه ای که بچه دارد؛ دامان مادراست. مادر خوب، بچه خوب تربیت می کند و خدای نخواسته اگر مادر منحرف باشد؛ بچه از همان دامن مادر منحرف بیرون می آید و چون بچه ها آن علاقه ای که به مادر دارند به هیچ کس ندارند و در دامن مادر که هستند تمام چیزهایی که دارند و آرزوهایی که دارند خلاصه می شود در پدر و مادر، همه چیز را در مادر می بینند. حرف مادر، خلق مادر، عمل مادر در بچه ها اثر دارد » (فراهانی، 1378: 292). از این رو مادرانی که از اخلاق و ادب اسلامی برخوردارند و به فرزندان خود مهر و محبت و عاطفه نثار می کنند؛ فرزندانشان تا هنگامی که در رحم قرار دارند؛ متأثر از روحیات آن ها بوده بلکه پس از تولد نیز از ویژگی های روحی مادران خویش شکل می گیرند.

3-2-2-2– ویژگی های دینی: عبادت برای مادر امری ضروری است و بدون آن کار تربیتی او ناقص است. مادر الگوی کودک است و اگر او بخواهد نسلی سالم و مسلمان به جامعه تحویل دهد چاره ای ندارد که خود، مؤمن و معتقد به خدا و در حال تمرین بندگی او باشد. کودک همه چیز را از مادر و پدر تقلید می کند؛ مانند مادر سر بر مهر می گذارد و مثل پدر اذان می گوید. مادر به علت وظیفه سنگینی که بر عهده اوست نیاز دارد که در مراحل تربیت کودک، مقاوم و بردبار باشد و این جز از طریق ارتباط با معبود امکان پذیر نیست و عبادت همان فرصتی است که موجب می شود مادر با انرژی مضاعف به تلاش خود ادامه دهد (قائمی، 1371: 145). محیط اطراف کودک باید پاک و معنوی باشد چون کودک تحت تأثیر محیط های لامسه ای و صداها و مناظر است. وقتی کودک صدای مادر خود را حین خواندن نماز و قرآن می شنود؛ این الفاظ با گوشت و خون او در هم می آمیزد و او را برای انجام فرایض عبادی در سنین بالاتر آماده می سازد. لذا والدین به خصوص مادر با ایجاد محیط معنوی، زمینه تربیت کودک و هدایت فطرت او را فراهم می سازد و هر اندازه که مادر از سرمایه معنوی برخوردار باشد به همان میزان می تواند انسانی وارسته و مؤمن بسازد. او این ویژگی ها را از طریق وراثت نیز به فرزند خود منتقل می کند. امام صادق (ع) دراین باره خطاب به زراره فرمود: این جنایات حجاج برای اشتراک شیطان در نطفه اش و به خاطر مادر عیاش و لاابالیش بود (آقاجانی پلامی، 1380: 40).

3-2-2-3- خصوصیات فرهنگی: مادر اولین مربی فرهنگی کودک و مؤثرترین فرد در تمام مراحل رشد است. مادر با نفوذ و تأثیر خود می تواند فکر یا صنعتی را در کودک پدید آرد و او را به سوی شرارت یا خیراندیشی سوق دهد؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت فرهنگ جامعه تا حدودی ساخته مادران و وابسته به آن هاست. اگر مادر مغزی پرورده داشته و از لحاظ فرهنگی غنی تر باشد بهتر می تواند خود را از گمراهی و فریب مصون دارد و فرزندان خود را از فساد و تباهی برهاند. پیامبر (ص) فرمود: «از ازدواج با زن احمق بپرهیزید؛ زیرا همنشینی با او تباهی است و فرزندانش کفتار صفت هستند» (محمدی ری شهری، 1377: 563). لازم به ذکر است در کنار نقش مهم مادر در تربیت فرزندان، از یک عامل مهم و تأثیرگذار دیگر نیز نباید غافل شد که همان نقش محوری پدر و تأثیرات او بر رفتارهای مادر و به تبع آن فرزندان است که در ذیل به آن اشاره می گردد.

3-2-2-4- نقش مکملی پدر و تأثیر او بر روحیات مادر: تأثیر پدر بر تربیت فرزندان را می توان مستقیم و غیرمستقیم دانست. محققین متفق القولند که حضور پدر در خانواده بر پیشرفت تحصیلی و رشد شناختی کودک، تحول نقش جنسی، تحول اخلاقی و فقدان آسیب های روانی در کودک تأثیر مثبت دارد و عدم حضور پدر مساوی است با اختلال در هر یک از موارد مذکور. حضرت علی (ع) می فرمایند: «ما نحل والد ولدا نحلا افضل من ادب حسن » هیچ پدری هدیه ای بهتر از ادب نیکو به فرزندش نداده است (حر عاملی، 1409 ق، ج 15: 195)؛ اما منظور از تأثیر غیرمستقیم پدر بر تربیت فرزند، واسطه ای به نام مادر است. این پدر است که زمینه و امکانات را برای اهل خانه و خصوصاً مادر فراهم می سازد. قرآن کریم چه زیبا فرمود در آیه 233 سوره بقره «وَعلَی الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ» بر پدر است که خوراک و پوشاک مادر را در دوران شیردهی به طور شایسته بپردازد. طرز برخورد پدر با همسر خود نیز تأثیرات عمیقی در چگونگی روحیه همسر و به تبع آن اخلاق و رفتار فرزندان دارد. تأثیر این شیوه رفتاری مرد با زن تا جایی است که می تواند مبانی خانواده را استحکام بخشد و از نابهنجاری ها جلوگیری کند و یا بالعکس باعث سستی مبانی خانواده شود. لذا می توان گفت نقش و وظیفه پدر در امر تربیت فرزندان و رشد و پرورش ابعاد وجودی آنان مبتنی بر حس تفاهم و ایجاد تعادل است که حاصل آن ایجاد زمینه مناسب جهت امنیت و آرامش و تربیت صحیح فرزندان است. لازم به ذکر است برخی پژوهشگران نقش حمایتی مرد از همسر خود را نقش معمولی پدر قلمداد کرده و از تأثیر پدر بر تکوین پایه های اساسی بخشی از شخصیت کودک که متوجه به واقعیت می باشد؛ به عنوان نقش ویژه یاد کرده اند. درحالی که به عقیده نگارنده با توجه به مطالب یادشده، نقش حمایتی مرد از زن را باید نقش ویژه دانست.

در پایان این مبحث ذکر این نکته خالی از فایده نیست که تربیت به خصوص در خانواده ها می تواند صفاتی که از طریق وراثت به کودکان منتقل شده؛ تحت الشعاع قرار داده و به آن جهت دهد. کودک با فطرت پاک و بی رنگ (بی تفاوت) نسبت به دنیا متولد می شود و این خانواده است که به شخصیت او رنگ می دهد؛ چراکه کودک تفکر مستقل ندارد. تفکر او فکر و عقیده والدین است. پیامبر (ص) در این رابطه می فرماید: «کل مولود یولد علی فطرة: هر مولودی بر فطرت الهی متولد می شود» (ابن فهد حلی، بی تا: 312).

4- نتیجه گیری

- روانشناسان رابطه مادر و کودک را تحت عنوان رابطه دلبستگی موردتوجه قرار داده اند. نظریه دلبستگی از کامل ترین نظریات روانشناسانی چون بالبی در زمینه رابطه مادر-کودک بوده است. بهترین نوع دلبستگی، دلبستگی ایمن است. کیفیت دلبستگی حاصل پاسخ های مراقبت و میزان حساسیت مادری و پاسخ دهی او به علائم تقرب جویی کودک است. بر اساس تحقیقات صورت گرفته؛ مادران دارای حساسیت مادری بالاتر تعاملات خود را به نحو مناسب تری با کودک ترتیب می دهند و درنتیجه ایمنی دلبستگی آن ها بیشتر خواهد بود.

- ازنظر بالبی یکی از تعیین کننده های نوع دلبستگی، مادر و ویژگی های اوست. ویژگی های نابهنجار مادران در میزان پاسخ دهی و حساسیت مادرانه آن ها تأثیر قابل ملاحظه ای داشته و از مؤلفه هایی است که مانع ایجاد دلبستگی ایمن در کودک می گردد. این ویژگی ها شامل: اضطراب، افسردگی، ناسازگاری مادر و تنیدگی های شغلی اوست و این ویژگی ها باعث تعاملات نابهنجار مادر-کودک گردیده و کودک را در معرض خطر دلبستگی ناایمن و انواع مشکلات روان شناختی و رفتاری قرار می دهد.

- آموزه های اسلامی با یافته های دانشمندان علوم تربیتی در خصوص اثرات خلق وخوی مادر و نقش تربیتی او بر فرزند، تا حد زیادی در یک راستاست. با این تفاوت که آنچه در نظریه دلبستگی پیرامون نقش مادر در تربیت و آینده فرزند مطرح می شود؛ همگی مربوط به بعد از تولد است؛ درحالی که در اسلام بر اساس آنچه در خصوص نقش وراثتی و محیطی مادر درباره کودک بیان شد؛ آغاز تربیت و تأثیرگذاری مادر بر کودک از قبل تولد و دوران بارداری است. همچنین اسلام در تبیین تأثیر مادر در تربیت فرزند از نقش تربیتی غیرمستقیم و مکملی پدر نیز سخن به میان آورده؛ چنانکه پدر با فراهم نمودن اسباب آرامش و آسایش همسر چه از لحاظ مادی چه معنوی باعث می شود مادر با طیب خاطر به امر پرورش فرزندان مشغول شود و بالعکس بدرفتاری ها و کوتاهی او در انجام وظایف، تأثیرات منفی بر مادر و به تبع آن بر رفتار او با فرزند دارد. در نظریات دلبستگی اشاره ای به نقش پدر نشده است.

- آغاز تربیت در اسلام از زمان ازدواج و انتخاب همسر است. عوامل تربیتی صرف نظر از فطرت که اختیار آن به دست انسان نیست؛ شامل عوامل ارثی و محیطی است. آموزه های اسلامی نشان می دهند که تأثیر محیطی و به خصوص وراثتی مادر بیش از پدر است. این تأثیرگذاری از طریق شیر نیز هست؛ چراکه طفل از راه شیر با مادر رابطه خونی و وراثتی دارد. قرآن و روایات علاوه بر این موارد به عامل سومی به نام فطرت اشاره کرده اند و تربیت به خصوص در خانواده ها می تواند صفاتی که از طریق وراثت به کودکان منتقل شده؛ تحت الشعاع قرار داده و به آن جهت دهد.

- ویژگی های روحی - روانی، دینی و فرهنگی مادر نقش اساسی در شکل گیری شخصیت کودک دارد. مادری که از اخلاق اسلامی و فرهنگ مناسبی برخوردار باشد؛ می تواند فرزندانی موفق، شاداب و باهوش را تربیت کند. در این میان پدر به دلیل نقش حمایتی ویژه ای که دارد؛ می تواند با فراهم کردن امکانات رفاهی و ایجاد امنیت و آرامش در خانواده، تأثیر غیرمستقیم بر تربیت کودک ایفا کند.

منابع

قرآن مجید.

ابشیهی، شهاب الدین (1406 ق). المستطرف. انتشارات دار الکتب العلمیه.

ابن فهد حلی، احمد (بی تا). عدّة الداعی. (بی جا).

ابن منظور، محمد بن مکرک (1414 ق). لسان العرب. بیروت: نشر دار صادر.

ابوحمزه، الهام و خوشابی، کتایون (1386). جان بالبی (نظریه دلبستگی). تهران: نشر دانژه.

انصاریان، حسین (1377). نظام خانواده در اسلام. چاپ هفتم، قم: انتشارات ام ابیها.

آقاجانی پلامی، شعبان (1380). فرزند من. قم: انتشارات موسسه سماء.

برک، لورا ای (1387). روانشناسی رشد. ترجمه یحیی سید محمدی، نشر ارسباران.

پاینده، ابوالقاسم (1382). نهج الفصاحه. تهران: دنیای دانش.

تبعه امامی، شیرین (1390). پیش بینی سبک دلبستگی بر اساس عوامل رفتار مادرانه و رفتار کودک و اثربخشی آموزش شناختی -رفتاری مادرانه. پایان نامه چاپ نشده دکتری روانشناسی دانشگاه اصفهان.

جانسون، سوزان ام و ویفن، والری ای (1387). فرایندهای دلبستگی در زوج درمانی و خانواده درمانی. ترجمه فاطمه بهرامی و همکاران، تهران: نشر دانژه.

حر عاملی، محمد بن حسن (1409 ق). وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه. دار احیاء التراث العربی.

حسینی زاده، سید علی (1386). سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت. قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.

خانجانی، زینب (1384). تحول و آسیب شناسی دلبستگی از کودکی تا نوجوانی. تبریز: انتشارات فروزش.

راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1412 ق). المفردات فی غریب القرآن. دمشق: دارالعلم دار الشامیه.

فراهانی، مجتبی (1378). تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی. موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

فلسفی، محمدتقی (1362). کودک ازنظر وراثت و تربیت. تهران: نشر معارف اسلامی.

قائمی، علی (1371). نظام حیات خانواده در اسلام. انجمن اولیاء مربیان، واحد انتشارات.

قائمی، علی (1372). مجموعه بحث ها در زمینه خانواده و تربیت. انتشارات دارالتبلیغ اسلامی.

قائمی، علی (1372). مجموعه بحث ها در زمینه نقش مادر در تربیت. انتشارات دار التبلیغ اسلامی.

کلینی، محمد بن یعقوب (1366). الکافی. وزارت فرهنگ و آموزش عالی موسسه انتشارات و تحقیقات فرهنگی.

محمدی ری شهری، محمد (1377). میزان الحکمه. ترجمه حمیدرضا شیخی تلخیص سید حمید حسینی. دارالحدیث.

مک کارتی، جین ریبرز و ادواردز، روزالیند (1390). مفاهیم کلیدی در مطالعات خانواده. ترجمه محمدمهدی لبیبی، تهران، نشر علم.

واعظ زاده خراسانی، محمد (1429 ق). المعجم فی فقه اللغه القرآن و سر بلاغته. مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی.

هاشمی، سید مجتبی (1375). تربیت و شخصیت انسانی. جلد اول، قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه.

Bowlby, j. (1969). Attachment and loss: vol.II. Separation. Newyork: Basic books.

Fogel, A. (1997). Infancy: Infant, family and society. mestpublishing company.minne apolist. paul newyork.losangeles. Sanfrancisco.

Fonagy, P., Steele, h., & Steele, M. (1991). Maternal representations of attachment during pregnancy predict the organization of infant mother attachment at one year of age. Child development , 62 , 891 -905.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان