خبرگزاری فارس: فیلم سینمایی «ویلاییها» یکی از آثار قابل اعتنا در حوزه سینمای جنگ است. در این فیلم کارگردان موقعیتی بکر یعنی زندگی سرشار از اضطراب خانواده های فرماندهان جنگ که کمتر در سینمای جنگ ایران به آن پرداخت شده را به تصویر کشیده است و مخاطب خسته از فیلمهای کلیشه ای در ژانر دفاع مقدس را با ابعاد پنهان حال و هوای جنگ آشنا میکند. سوژه پتانسیل آن را دارد که کارگردان به سمت به رخ کشیدن مهارت هایش برود اما روایتی ساده و صمیمی را برای بسط و گسترش ایده مرکزی انتخاب میکند. طراحی صحنه در این فیلم یکی از ویژگیهای اثر است که در هر پلان در خدمت قصه و درام قرار گرفته است. با مهدی موسوی طراح صحنه فیلم که با ظرافت خاصی فضای فیلم را طراحی کرد به گفت و گو نشستیم.
از عکسهای بریتانیایی الهام گرفتم
با توجه به این مهم که فضای فیلم به رئال نزدیک است برای طراحی صحنه چقدر از فضای دهه 60 استفاده شده چقدر به واقعیت نزدیک شدید و چقدر از مستندات تصویری در ساخت فضای فیلم بهره بردید؟
فیلمنامه «ویلاییها» بعد از فیلم «اروند» به من پیشنهاد شد وفاصله زیادی از هم نداشتند. کارهایم را براساس تحقیق و پژوهش پیگیری میکنم و تحقیقات در این حوزه (دفاع مقدس) داشتم برای کارهایم سعی میکنم از رفرنس عکس استفاده کنم. مختصاتی برای این کار از دهه 60 در ذهنم داشتم.
به یاد دارم ازیک عکاس بریتانیایی یک سری عکس دیدم در فضای جنگ ایران و عراق بود. صحنه هایی از شهر خرمشهر و دزفول و اتفاقاتی که در خط مقدم ایران و عراق صورت گرفته بود عکس گرفته بود و این عکسها برای من الهام بخش بود. و تاثیر مستقیمی بر من گذاشت.
فیلمنامه «ویلاییها» وابسته به اجرا بود
چگونه با عکاس بریتانیایی آشنا شدید؟
از طریق یکی از دوستان با ایشان آشنا شدم .ایشان عکاسی هستند که برای جای خاصی کار نمیکند و برای آرشیو خودش عکس میگیرد و از اقصی نقاط دنیا و جنگ هایی که اتفاق افتاده و فضاهای فولکور مناطق مختلف عکاسی میکند. عکس های آن دوره را وقتی برایم فرستاد روی من تاثیر بسزایی گذاشت. دوست داشتم در فضایی کار کنم که بتوانم الهاماتی که از عکس ها گرفتم را در کار پیاده کنم. وقتی فیلمنامه «ویلاییها» به دستم رسید فیلمنامهای بود که خیلی دوستش داشتم و از آثاری بود که به شدت به اجرا وابسته بود و موقعیت فیلمنامه به گونه ای روایت میشد که درام قصه در میان ویلاهایی بود که ساخت مهندسین اروپایی (فرانسوی) بود و قطعاً به لحاظ معماری تاثیرگرفته از ذهنیت معماران اروپایی بود و عموماً با موقعیت ایران. به همین دلیل قالب معماری را به سمت معماری اروپایی بردیم.
ویلاهای اندیمشک تخریب شده بود
از ویلاهای احداث شده در منطقه اندیمشک چقدر کمک گرفتید؟
ما رفتیم و ویلاها را دیدیم اما ویلاها تخریب شده بودند و آن بخشی که از ویلاها باقی مانده بود عموما به طویله گوسفند و انبار تبدیل شده بود که در اصل هیچ چیزی از آن باقی نمانده بود که بتوان از آن استفاده کرد. بخشی هم که باقی مانده بود با دیوارهای بلوکه محصور کرده بودند با دیدن مختصات به این نتیجه رسیدیم که میتوان موقعیت را در منطقه پیاده کرد و به مجری طرح پروژه، کارگردان و فیلمبردار که در بازبینی اولیه با هم همراه بودیم اعلام کردم و به این نتیجه رسیدیم که مجموعه را در همان اندیشمک دکورسازی کنیم و فیلمبرداری را انجام دهیم.
ما به همراه تیم سازنده دکور قریب به 40 تا 45 تیم دکور مشغول شد در روزهای گرم جنوب مشغول به کار شدیم.
مختصات درام فضای سرد را ایجاب میکرد/ سبزینگی منطقه آزاردهنده بود
چرا در بهار و گرمای جنوب کار کردید؟
درست در اردیبهشت ماه سال گذشته در منطقه اندیشمک مستقر شدیم و کار کردیم در ماههای سرد رفتیم منطقه را دیدم اما فضای درام قصه ایجاب میکرد که فضا سرسبز نباشد من از کارگردان خواستم تا موقعیت فیلمبرداری را به فصل بهار و تابستان بیندازیم که حتی الامکان از فضای سرسبزی کاسته شود. مختصات درام این فضا را ایجاب میکرد. وقتی مستقر شدیم بازهم درختان کُنار واقع در منطقه سبزینگی خاصی داشت که برای فضای فیلم آزاردهنده بود. نمی خواستیم درخت ها را قطع کنیم تصمیم گرفتم با اضافه کردن رنگهای خاکی و خاکستری به درخت ها فضای لازم را ایجاد کردیم. پودرهایی را با این رنگ ها آماده کردیم که آسیب به درختان نزند، روی درختان پاشیدیم تا سبزینگی را کم کنیم. سرسبزی زمین هم علفهایی بود که روئیده بود آن را سوزاندیم که فضای بیرونی سرسبزی چندانی نداشته باشد. رنگ هایی که بیس اصلی این خونه ها را تشکیل میدهد در جلسات مختلف با کارگردان، آقای ملکان (تهیه کننده)و جلسات مشاوره که می گذاشتیم و مستنداتی که من ارائه می دادم به این نتیجه رسیدیم که رنگ ها به سمت هارمونی قالب فیلم برود و تلاش کردیم این اتفاق به درستی رخ دهد.
چقدر از عکسهای موجود از آن زمان برای بازسازی فضای داستان استفاده کردید با توجه به این که منطقه تقریباً تخریب شده بود؟
از فضای داخلی ویلا مستنداتی نداشتیم. اما از فضاهای خارجی خانم قیدی مستنداتی ارائه کردند که مربوط به زنان فرماندهانی بود که در آن دوره در محیط خارجی ویلاها عکس گرفته بودند تاحدودی از آن عکس ها استفاده کردیم . بخشی هم ساخته ذهن خودم بودم مثل نیمههای دیواری که در حیاط ها کشیده میشد . سعی شد فضای بیرونی ساختمانها گرفته نشود و حتی الامکان از منافذ نوری آجرهایی که خلل و فرج دارند و از فضای میانی آجرها بتوانم استفاده کنم. تمام تکنولوژی گرمایش و سرمایش استفاده شده در ساختمانهای آن زمان برقی بود من حس می کردم باید به لحاظ اکسسواری تانکر نفت، بشکه به مجموعه اضافه کنم که بتوانم بیس رنگی را بشکنم و به مجموعه بیرونی رنگ اضافه کنم. شغل برای زنان فرماندهان تعریف کردیم قاعدتاً آنها شغلی نمیتوانستند در آن محیط داشته باشند اما قطعاً به عنوان زنان پشت خط مقدم قطعا فعالیتهایی داشتند که برای آن ها تعریف گذاشتیم. یک مجموعه اکسسوار بسته به کاری که انجام میدهند در حیاط اضافه کردیم . بازهم احساس کردم فضای بیرونی لخت است و باید لوازمی اضافه شود که یک سری منبع آب که در ارتفاع نصب شود و وسایل بازی کودکانه برای بچه ها بیاوریم و در بیرون ویلاها قرار دهیم اما با همان شکل و شمایل دهه 60 و آن کهنگی که میتوانستیم ایجاد کنیم.
باغچه برای خانه خیری در نظر گرفتید...
من عکسی گرفته بودم که مربوط به بوته هایی بود که گل قاصدک داشت و وقتی باد می آمد قاصدک ها را باد می برد. از آن عکس استفاده کردم و مجموعه بوته ها را جابجا کردیم و در محوطه کاشتیم. در قصه روایت باغچه برای خانه خیری در نظر گرفته شده بود و این باغچه را در آن احداث کردیم.
مشکل جدی چیدمان ویلاها بود
پیش از این گفتید که خانه ها توسط اروپاییها ساخته شده بود و همین فضا را در ویلاها میبینیم اما ویلاها در این سبک هم با هم متفاوت هستند و از سوی دیگر 4 ویلایی که در اثر دیده میشود تفاوتهای آشکاری دارند.
شرکت تراولز فرانسه این ویلاها را احداث کرد و هیچ عکسی از آن زمان وجود نداشت ما هم بسته به ه شرایط درام و اتفاقاتاتی که درهر لوکیشن می افتد و فضاهای نوری که لازم داشتم با شکافتن دیوار و استفاده از جنس در و پنجره که به فضای نور داخل ویلا لمطه نزند و در عین حال برای بصری اتفاق درستی باشد سعی کردم به آن سمت بروم.
در بخش چیدمان مشکل جدی تری داشتم. خانوادههایی وارد این ویلا میشدند که زندگی موقت در این ویلاها داشتند و آورده چندانی با خود نداشتم هرزمان ممکن بود نیاز باشد که این ویلاها را ترک کنند. مجموعه ویلاها در دل پادگان جای داشت و وسایلی که مورد احتیاج این افراد بود از پادگان تامین می شد و همین کار ما را سخت می کرد. خانه نباید خالی از آکسسوار باشد و دیوارهای تخت و بی روح نداشته باشیم و باید به سمت اکسسواری برویم که اغراق نشود و افرادی که اسکان موقت دارند چه می توانند با خود حمل کنند . شاید سخت ترین بخش کاربرای من این بخش بود. رفته رفته تحقیق کردم با افرادی که در آنجا بودند و ربطی به این ویلاها نداشتند صحبت میکردم و در آخر مجموعه ای بود که به آن رسیدیم.
بیس اصلی معماری تفاوت نداشت اما در جا نمایی درها، پنجرهها، فضاهای نوری، جنس رنگ دیوارها و کهنه کاری و پتینه سازی بنا بر کاربردی که در قصه داشتند دقت شد. درجزئیات سعی کردیم متفاوت باشد. این تفاوت ها هم براساس اتفاقاتی بود که کاراکترها در قصه برایشان رخ می داد تغییراتی ایجاد می شد. به طور مثال خانه خیری، همیشه زنها در آن حضور دارند ، کار میکنند . احساس می کردم خانه خیری باید در جایی قرار بگیرد که مشرف به میدان و معبر خیابان باشد که مشرف باشد و بتواند هایس را درست ببیند برای همین منظور ایوان خانه خیری بالاتراز سطح زمین قرار میگیرد. به این موارد خیلی فکر کردم . پنجرههایی که مشرف به باغچه باشد. بسته به شرایط قصه، برای لوکیشن پلن تعریف می کردیم و آن را اجرا می کردیم.
تمام ساخت و سازها و موارد که اشاره شد قبل از فیلمبرداری بود؟
بله تمام این موارد در جلساتی مطرح شد که با کارگردان داشتیم و به آن رسیدیم . خدا را شکر من به عنوان طراح با کارگردان تعامل خوبی داشتیم و توانستیم خیلی خوب یکدیگر را پوشش دهیم. فکر می کنم نتیجه کار قابل قبول بود.
از نتیجه کار و ساخت و ساز ایجاد شده در فیلم برای عکاس بریتانیایی فرستادید
بله برایشان بسیار جذاب بود و دوست داشت به ایران بیاید و دوباره عکاسی کند.
رختشورخانه را در قطار فرسوده ایجاد کردم
رختشور خانه و معراج شهدا در این کار فضای بسیارقابل باوری داشت که توانست روی مخاطب تاثیر زیادی داشت.
برای رختشورخانه مستنداتی نداشتیم و این که چطور می شد این فضای تاثیرگذار را حتی برای یک سکانس کوتاه در ذهن مخاطب ایجاد کنم بسیار مرا درگیر کرده بود. رفرنسهای محدود و معدودی توانستم پیدا کنم .و به این ایده رسیدم که از واگنهای قطار فرسوده که در محوطه قرار داشت استفاده کنم و آنها را به هم چسباندیم و آن فضا را ساختم . من از بیس و تکسچر دوران قبل پهلوی بود به شدت فرسوده بود و تکسچر چوب زیر آفتاب جنوب از هم شکافته بود و حس کردم این فضا را به رختشورخانه تبدیل کنم به آن فضای اصلی خواهیم رسید. اتود اولیه را زدیم و به نتیجه رسیدیم که فضای رختشورخانه آنگونه که در فیلم دیدید اجرا شود.
فضای اولیه معراج را فراهم کردیم/ تاثیر مادری که بالای سر جنازه سوخته نشسته بود
فضای معراج شهدا، همیشه این در ذهن تداعی می شود که اجساد شهدا در باکسهای چوبی آماده است و به مناطق مختلف ارسال میشود. من با جانبازان زیادی صحبت کردم و حتی افرادی که در مناطق عملیاتی بودند، اکثراً فضای معراج شهدا را همانگونه که در فیلم های دیگر دیدیم تصویر میکردند اما من عکسی از دوستم دیدم؛ جایی بود که اجساد ایرانی و خارجی سوخته و روی هم قرار گرفته بودند . برای اینکه جنازهها در فصل گرما آسیب نبیند حجم زیادی از یخ را بعثیها خالی کرده بودند روی جنازه ها . این عکس روی من تاثیرگذاشت و یادم هست مادری پشت به تصویر نشسته بود بالای سر جنازه سوخته. در آن شرایط جنگ هنوز اجساد تفکیک نشده و کولر گازی و سردخانه وجود نداشت . اجساد را در ابتدا با هر وسیله ای به پشت خط مقدم می آوردند و از آنجا به شهرهای مختلف فرستاده میشدند. من با خانم قیدی صحبت کردم که این عکس فضای درستی از فضای اولیه معراج است . حجم یخی که در میان جنازهها وجود داشت و نایلونهای پر از خون آبه است. خدا را شکر این اتفاق افتاد وپنکه های سقفی هوا را تهویه میکند و داخل کولرها یخ میانداختیم که گردش هوا و تهویه به شکل بصری صورت بگیرد. من خودم از فضای ایجاد شده بسیار راضی بودم.
برای هر پلان به موقعیت کاراکترها و شرایط درام فکر کردم / نام داوران را دیدم مطمئن شدم برایم اتفاقی نمیافتد
بعد از دیدن فیلم از کارتان راضی بودید؟
من نباید بگویم از کار راضی بودم اما تمام دوستان طراح صحنه تک تک به من زنگ زدند و گفتند بهترین کاری که از سینمای جنگ ارائه شده در بخشهای مختلف «ویلاییها» بود . همه منتظر بودند جایزه را من بگیرم اما وقتی نام داوران را دیدم مطمئن بودم که اتفاقی برای من در جشنواره فیلم فجر نمیافتد. برایم واضح بود که حتی جزء کاندیداها هم نخواهم بود. من فیلم «ویلاییها» را خیلی دوست دارم . ذره ذره اش برای هر پلان، موقعیت کاراکترها و شرایط درام فکر کردم . همیشه با افتخار از آن اسم می برم. فیلم بسیار شریفی است.