سرویس فرهنگ و هنر مشرق - اختتامیه جشنواره فیلم فجر(اینجا) با تقسیم مساوی جوایز به پایان رسید، اما کانونهای قدرت (نه قدرت فردی) در سینما اجازه نمیدهند که هیچ افتتاحیه و اختتامیهای بدون حاشیه به پایان رسد و حواشی فرامتنی و ماجراجویی طراحی شده سینماگران، هر رویداد سینمایی را از حاشیه بینصیب نمیگذارد. بخشی از این حواشی اختتامیه سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر به اظهارات محمدحسین مهدویان بازمیگردد. در بخش کارگردانی ،نیکی کریمی برای فیلم آتابای، مرتضی فرشباف برای فیلم تومان، مجید مجیدی برای فیلم خورشید، محمدحسین مهدویان برای فیلم درخت گردو، سعید ملکان برای فیلم روز صفر، محمد کارت برای فیلم شنای پروانه، نامزدهای این جشنواره بودند.
مهدویان پس از دریافت سیمرغ بهترین کارگردانی گفت: این فیلم درباره رنج پدران این سرزمین است. دوست دارم این فیلم را به پدرم و تمام پدرانی که داغ دیدند تقدیم کنم. پدرانی داغ دیده سال 98 که از سیل تا حوادث آبان، ماجرای سقوط هواپیما داغ دیدند. دوست دارم تقدیم بکنم به پدران کشته های مظلوم تشییع جنازه سردار قاسم سلیمانی که هر دو طرف تصمیم گرفتند آنرا نادیده بگیرند و کشتههای مظلومی هستند و در این دو قطبی ها شکل گرفته این آدم های دیده نشدند و از بین رفتند.
این اظهارات محمد محسین مهدویان سبب شد عدهای که او را با عنوان تاریخنگار منصف انقلاب میشناسند، چنین اظهار نظری را از او روی سن جشنواره باور نکنند. به هر حال عنوان آثار مهدویان بسیار پرطمطراق است و عدهای در عین خوش باوری با وجود دوزیستی سیاسی- فرهنگی، او را در زمره فیلمسازان انقلابی قرار دادهاند. اما واقعیت این است که باورهای القاطی، به سرانجامی مشابه اظهار نظر های مهدویان در اختتامیه جشنواره فیلم فجر منجر خواهد شد.
مهدویان در مستند «استخوان لای زخم» رسما جمهوری اسلامی را مقصر و آغاز گر جنگ با عراق معرفی میکند.
1- محمد حسین مهدویان را اغلب مخاطبانشان با روایت صادقانه آخرین روزهای زمستان میشناسند. این مجموعه مستند اثری کاملا سفارشی و یکسویه است و مهدویان از قضا کارگردان سفارشپذیری است و مهم این است که سفارشدهنده از او چه مطالبهای مضمونی داشته باشد. اما آرا و نظرات محمد حسین مهدویان را باید با مستند «استخوان لای زخم» ارزیابی کرد، مستندی که از سیمای جمهوری اسلامی در اوایل دهه نود پس از موفقیت آخرین روزهای زمستان در چندین نوبت پخش شد و هیچ رسانهای دست کم این مستند را به خوبی تحلیل نکرد و شیطنتهای تاریخ نگارانه این کارگردان سینما نادیده گرفته شد. او در این مستند رسما جمهوری اسلامی را مقصر و آغاز گر جنگ با عراق معرفی میکند. کما اینکه که مواضع خود را نسبت به ادامه جنگ در گفتوگویی با محسن رضایی در شبکه یک سیما نشان داد و بروی مواضعی که در استخوان لای زخم تصویر کرده بود، همچنان ابرام و پافشاری میکرد.
2- مستند ایستاده غبار در 11 تیرماه 1395 در برنامه ماه عسل رونمایی شد.(اینجا) این ویژه برنامه به ماجرای مفقود شدن حاج احمد متوسلیان میپرداخت. اما اولین برشی که از فیلم مهدویان در ماه عسل احسان علیخانی منتشر شد، سخنرانی حاج احمد در نمازجمعه در مسجد یکی از شهرهای کرد نشین است. حاج احمد متوسلیان در تصاویری در گفت و گویی با مردم میگوید: سپاه باید مردمی باشد، هر کسی را مردم گفتند و تایید کردند داخل سپاه باشد، خیلی افراد سپاه در داخل سپاه هستند که مردم با آنها مخالف هستند. و سخنان احمد متوسلیان قطع میشود و یکی از مصاحبه شوندگان روی تصویر صحبت میکند که مسائلی در مورد موضوعات مالی سپاه پیش آمد که شفاف نبود، احمد در این مسائل ریز شد و دید شفاف نیست. با شورا هم مسئلهاش این بود که شما بیایید حساب و کتابهای سپاه را شفاف کنید و تن در نمی دادند و اگر به من نگویید به مردم خواهم گفت و همین کار را هم کرد و به مردم آمد گفت و بعد سخنرانی حاج احمد در نمازجمعه پخش میشود که یکی از مردم رو به حاج احمد متوسلیان میگویید: تمام سپاه دارند دزدی میکنند و حاج احمد متوسلیان میگوید: مردم شما باید بخواهید که بودجه سپاه در عرض ماه برای چه چیزی خرج شده است. چگونه سپاه مردمی میشود که تمامی حسابها برای مردم روشن شود.
از آن وجوه حماسی شخصیت و درگیری مهم حاج احمد متوسلیان با گروهکهای معاند ، نخستین قسمتی که پخش میشود که گفت و گوی انتقادی نسبت به سپاه است و با اینکه مشمول زمان شده، استفاده از آن محلی از اعراب ندارد، چون شکل ساختاری سپاه از یک ارتش مردمی، با پیوستن به نیروهای مسلح رسمی کشور، تغییر کرده و شیطنت مهدویان در این اثر کاملا مشخص است و در رسانههای رسمی به دلیل برجسته بودن «مستند آخرین روزهای زمستان » و حفظ حرمتهای رسانهای، این شیطنت ها نادیده گرفته شده است.
3- مستند ترور سرچشمه نیز رسما یک تحریف ظریف را در مورد تاریخ انقلاب ارائه میدهد، او تمام روحانیون را روحانی سنتی و «شهید آیت الله بهشتی» را یک روحانی روشن فکر تحصیل کرده خارج رفته و دنیا دیده تصویر میکند. مهدویان در فیلم به حدی بر این قضیه اصرار دارد که حتی نقل قولی از «حسن روحانی» را از زبان پسر «شهید آیت الله بهشتی» در فیلم میگنجاند، با این مضمون که زمانی که «امام خمینی (ره)» در فرانسه حضور داشتند، «شهید بهشتی» نظریه جمهوری اسلامی را با امام طرح کرده و ایشان به واسطه سخنان «شهید بهشتی» راضی به این امر شدند. بیان این حرف به معنای این است که «امام خمینی (ره)» به جمهوریت قائل نبودند و و «شهید بهشتی» موفق به جلب نظر امام در این رابطه شدند.
جایی از فیلم مهدویان با لحنی متفاوت از شخصی میپرسد که «چه زمانی جای خالی او را احساس کردید؟» و فرد مذکور در پاسخ میگوید: «بعد از فوت امام جای خالی ایشان بیش از هر زمانی حس می شد.» این پرسش و این پاسخ حاکی از این است که بعد از فوت امام کسی مثل شهید بهشتی در نظام وجود نداشت. فیلمساز حتی با پخش مصاحبه ای از «آیت الله خامنه ای (مد ظله)» که در آن زمان در بیمارستان بستری بودند بر این قضیه پا فشاری میکند که حتی خود رهبری هم بر این قضیه اذعان دارند. در واقع پروژه نظریه انقلاب اسلامی را به شهید بهشتی نسبت میدهد و البته مشخص است که سعی میکند به صورت نامحسوس در ناخودگاه تماشاگر معادل امروزیاش یعنی محمد خاتمی را بسازد. با پیش فرضهای مهدویان در مستند سرچشمه به این نتیجه خواهید رسید، پس از رحلت حضرت امام (ره) انقلاب از مسیر خودش منحرف شده است.
بیشتر بخوانید:
4 - «درخت گردو» به اذعان شمار فراوانی از منتقدان سینما، از نمایش اثر جلاد و خود جلاد(کشورهای اروپایی) که سلاحهای شیمیایی را به رژیم بعث عراق واگذار کرده چشم پوشی میکند. فیلم مهدویان حتی خلبان عراقی را در حین روایت تطهیر میکند و میگوید خلبان مجبور بود که آخرین بمبهای خود را برای سبک شدن در روستاهای سردشت بیندازد و او با نمایش کولبران کرد در نیمه پایانی، میزانسن خود را تاحدودی به پان کردیسم تغییر میدهد تا حاکمیت از بمب شیمیایی تا رنج کولبری مقصر جلوه کند. به هر حال امروز با مهدویانی مواجه هستیم که ماحصل آثارش به هیچ عنوان شبیه آخرین روزهای زمستان نیست و فیلم درخت گردو قطعا با شکست در گیشه مواجه میشود، چون هیچ مخاطب سینمایی در هیچ کجای جهان را نمیتوان پیدا کرد که بلیط برای رفتن به سینما بخرد تا رنجنامه فردی و کلی مصیبت را به صورت مستند تماشا کند. در واقع مصیبتنامه درخت گردو بواسطه اسپانسری تهیه شده که شکست در گیشه برایش چندان اهمیتی ندارد.
اما پرسش اصلی این است آیا مهدویان به خاطر شایستگیهای هنریاش جایزه کاگردانی را دریافت کرد، یا همراهی و تهیهکنندگی اول مارکت موثر بوده است؟! به این نکته دقت کنیم که او سه فیلم میسازد و به صورت پیاپی در لیست نامزدهای فجر قرار دارد اما برای نازلترین اثر خود جایزه دریافت میکند. همینطور پیمان معادی، بازیگری که جشنواره فیلم فجر را تحریم کرد (با علم حضور در آمریکا و حضور در یک فیلم آمریکایی)، اما موفق شد که جایزه بهترین بازیگر مرد را دریافت کند.
در واقع درخت گردو علی رغم بیمایگی، ضد مخاطب بودن، فاصله داشتن با سینمای استاندارد قصهگو، دو جایزه اصلی جشنواره را دریافت میکند و مهدویان از این فرصت برای ارائه سخنان گل درشت خود استفاده میکند. مهدویانی که تا قبل از حاضر شدن در محافل عمومی سخنانش را به صورت دوپهلو ارائه میداد، ناگهان لبریز از شجاعت میشود و دوباره استخوان لای زخم میگذارد و با اشاره به جانباختگان مراسم تشییع پیکر حاج قاسم سلیمانی، همان استخوانی که همواره در آثارش وجود را دوباره لای زخم میگذارد.
مهدویان اینقدر شجاع نبود و این شجاعت نشات گرفته از اسپانسر مالی و امنیتی قدرتمندی است که منجر به سینه سپر کردن مهدویان میشود. اما به هر ترتیب نمیتوان از این گزاره به سادگی عبور کرد که اگر دستان قدرتمند مالی و امنیتی نبودند، مصطفی احمدی (بدون سابقه فعالیت) در سینما تهیه کننده نمیشد و اگر مصطفی احمدی تهیهکننده فیلم نبود، هیچ جایزهای نصیب این فیلم نمیشد.