به گزارش ایسنا، پدیده کودکان کار از جمله مسائل اجتماعی است که در چند سال اخیر مورد توجه عده زیادی از محققان و پژوهشگران قرار گفته است. محققان در پژوهشی تلاش کردهاند تا با استفاده از روش تحقیق کیفی و انجام مطالعات پدیدارشناسانه، تجربه زیسته دختران کار را مورد بررسی و مطالعه قرار دهند.
در این پژوهش که توسط زهرا میرحسینی، استادیار مطالعات زنان دانشگاه الزهرا و الهه قربانی، دانشآموخته کارشناسی ارشد مطالعات زنان دانشگاه الزهرا انجام شده، آمده است: «این تحقیق به دنبال پاسخ به این سوال است که کار دختران در خیابان، تحت تاثیر جنسیت و قومیت آنها و همچنین ویژگیهای فردی، خانوادگی و اجتماعی آنها چگونه درک و معنا میشود.»
نویسندگان این مقاله میگویند: «پژوهش حاضر، تحقیقی کیفی و پدیدارشناسانه است. هدف پدیدارشناسی تشریح پدیدههای خاص یا نمود اشیا به عنوان تجربه زیسته است.»
در پژوهش حاضر، با توجه به رویکرد پدیدارشناسی، به منظور مطالعه پدیده دختران کار و آشکار کردن ابعاد پنهان و ناشناخته زندگی آنها، شرایط کار و زندگی در خیابان، شناسایی زمینهها و بسترهایی که دختران را به سوی کار در خیابان سوق میدهد و در نهایت فهم درک دختران از چالشهای کار و زندگی در خیابان، 23 دختر 6 تا 16 ساله که تجربه زیسته مشترک در کار در خیابان دارند، مورد مطالعه و بررسی قرار گرفتند.
محققان میگویند: «مصاحبههای عمیق کیفی در مکانهای مختلفی چون خیابان و هنگام کار کودکان، در بهزیستی و در خانه ایرانی به عنوان محلهای نگهداری و آموزش این دختران انجام شده و هر مصاحبه بین یک تا دو ساعت طول کشیده است. اکثر مصاحبهها با اجازه مسئولان و دختران مصاحبهشونده ضبط و به صورت فایل متنی پیادهسازی شده است.»
در بخش دیگری از این مقاله آمده: «بررسی ویژگیهای زمینهای دختران مصاحبهشونده نشان میدهد؛ از میان پاسخگویانی که مورد مصاحبه قرار گرفتهاند، کوچکترین آنها 6 سال و بزرگترین آنها 16 سال دارد. میانگین سنی افراد مصاحبهشونده در حدود 12 سال و بیشترین فراوانی سنی مصاحبهشوندگان نیز در گروه سنی هشت سال قرار داشت. 16 نفر از پاسخگویان بیسواد و یا دارای تحصیلات ابتدایی بودند، هفت نفر نیز تا کلاس نهم درس خوانده بودند. علاوه بر این، 16 نفر از آنها مجرد و چهار نفر نیز ازدواج کرده بودند.»
پژوهشگران درک و توصیف دختران مصاحبهشونده از کار در خیابان را در چهار قالب دستهبندی کردهاند که در جدول زیر آمده است:
علاوه بر آن، نتایج تجزیه و تحلیل مصاحبههای تحقیق و همینطور مشاهدههای میدانی نشان میدهد، کودکان کار در سطح شهر تهران اغلب شامل سه دسته کودکان ایرانی، کودکان افغان و کودکان ایرانی-کولی است و این امر موجب تفاوتهای رفتاری و کنشی در میان کودکان کار در خیابان شده که اغلب تحت تاثیر تفاوتهای فرهنگی و قومیتی و همچنین ویژگیهای زندگی خانوادگی و اجتماعی این دختران قابل درک و توصیف است.
در این پژوهش آمده: «یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهد، اکثر دختران کار مصاحبهشونده، در خانوادههایی زندگی میکنند که پیشتر به شهر تهران مهاجرت کردهاند. به طوری که از بین دختران مصاحبهشونده، 14 دختر مهاجر افغان و 9 مهاجر از شهرها و روستاهای ایران هستند که تحت عنوان دختران کولی از آنها نام برده میشد.»
نویسندگان این مقاله میگویند: «تجزیه و تحلیل مصاحبههای کیفی نشان میدهد، بیشتر خانوادههای مهاجر غیر ایرانی، به دلیل فقر شدید اقتصادی خانواده که نشات گرفته از جنگ و مهاجرت و کوچ به کشور دیگری است، مجبور به فرستادن دخترانشان برای کار در خیابان، همراه با سایر اعضای خانواده هستند. با این حال بنا بر روایتهای مصاحبهشوندگان، معمولا کار دختران در سنین کودکی اتفاق میافتد و به محض بلوغ متوقف میشود؛ اما در خانوادههای مهاجر بومی (ایرانی- کولی) مشکلات معیشتی در کنار فرهنگ خانوادگی، دو عاملی است که دختران را به سمت کار در خیابان کشانده است.»
در بخش دیگری از این مقاله آمده: «تجزیه و تحلیل مصاحبههای عمیق کیفی نشان میدهد، تجربه زیسته زندگی دختران کار در خیابان تجربه منحصر به فردی است که حاصل زندگی متفاوت و ویژه آنها در خیابان و آشنایی زودهنگام آنها با کار است. با این حال با توجه به کیفی بودن پژوهش، محققان به هیچ وجه قصد تعمیم یافتههای تحقیق را ندارند. یافتههای این پژوهش نشان میدهد، ویژگیهای زمینهای و قومیتی نقش مهمی در فهم و درک دختران از کار در خیابان و همچنین توصیف و تفسیر آنها از پذیرش و یا اجبار به کار دارد. به طوری که اغلب دختران کار افغان، کارشان را امری اجباری و تحت تاثیر مسائل و مشکلات خانوادگی نظیر فقر و عدم توانایی تامین معاش و همچنین مهاجرت و مسائل مرتبط با آن تفسیر میکردند که موجب اجبار آنها به کار شده و این امید در آنها بود که با برطرف شدن مسائل و یا ازدواج، کار در خیابان را رها خواهند کرد.»
محققان بیان میکنند: «مصاحبههای تحقیق نشان میدهد در بین خانوادههای کولی، اغلب کار دختران به عنوان امری طبیعی و ضروری پذیرفته شده، هنجار تلقی شده و به نوعی کار دختران در این خانوادهها نهادینه شده و آنان از دخترانشان برای کسب درآمد استفاده میکنند.»
پژوهشگران میگویند: «مصاحبههای انجام شده با دختران کار در خیابان نشان داد، این دختران برای کسب درآمد و یا فروش بیشتر از ترفندها و شیوههایی استفاده میکنند که اغلب شامل مواردی نظیر "ادعای بیمار بودن" و "نیاز به پول داشتن برای دارو" و "گریه کردن برای ترحم بیشتر" است. نکته جالب توجه آن که شیوهها و مهارتهای لازم برای بهکار بردن این ترفندها معمولا از سوی سرپرستان و یا والدین به این دختران آموزش داده میشود.»
بر اساس دادههای این مطالعه، اغلب دختران مصاحبهشونده در خانوادههایی از همگسیخته، فاقد سرپرست و یا بدسرپرست زندگی میکرده و از حمایت و پشتیبانی فردی بزرگسال محروم هستند.
یافتههای تحقیق نشان میدهد دختران با توجه به حضور دائمی در خیابان و قرار گرفتن در معرض انواع خشونتهای کلامی و غیرکلامی، مورد تحقیر قرار میگیرند و این مسئله موجب شکلگیری تصویری منفی و بیارزش از شخصیت خود در ذهنشان میشود.
در این مقاله آمده: «در نهایت بنا بر تجزیه و تحلیل روایتهای تحقیق به نظر میرسد اغلب دختران مصاحبه شونده با وجود تمام فشار و مصائبی که از جانب برخی والدین و یا سرپرستانشان بر آنها اعمال میشود، باز هم به شدت از تمامی اعمال آنها حمایت میکنند. این پدیده و شرایط به وجود آمده در زندگی دختران مصاحبهشونده شباهت زیادی با مفهوم "سندرم استکهلم" دارد که بررسی ابعاد آن نیازمند تحقیقی جداگانه و جامع است.»
این پژوهش در هشتادوچهارمین شماره دوره بیست و ششم فصلنامه علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی منتشر شده است.