این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگویی با ایسنا به مناسبت پنجاهوهشتمین زادروزش، درباره وضعیت ادبیات کودک و نوجوان در سال گذشته اظهار کرد: من نمیتوانم تحلیل خیلی جامع و کاملی از وضعیت ادبیات کودک و نوجوان داشته باشم؛ فکر میکنم این کار منتقدانی است که خبر همه کتابها و جایزهها را رصد میکنند. اما به طور کلی حال ادبیات کودک در سال گذشته خوب نبود. شاید بخشی از این به خاطر وضعیت اقتصادی، وضعیت جایزهها و گرانی ملزومات چاپ باشد، بخشی دیگر هم به اینکه به طور کلی نقد ادبی و جلساتی که قبلا برای کتابها برگزار میشد کمرنگ و در جایی اصلا محو شده است، برمیگردد. من فکر میکنم آنچه ادبیات را زنده نگه میدارد، نقد آثار است.
او افزود: بین همه خبرهای ناراحتکننده و تاسفبار اما برای بار دوم اسم من در میان نامزدهای جایزه «اندرسن» دیده شد که این خودش شاید باعث خوشحالی دستاندرکاران کتابهای کودک و نوجوان بود. در سال گذشته حدودا 10 کتاب از من منتشر شد که البته در نگاه غیرکارشناسی شاید گفته شود چقدر زیاد است، در حالی که این کتابها برای سالهای پیش بوده که دست تصویرگر، ناشر و غیره مانده بود و یکمرتبه چاپ شد.
این نامزد جایزه «هانس کریستین آندرسن» که میگوید فکر نمیکرد برای بار دوم داورهای این جایزه او را انتخاب کنند، در پاسخ به این سوال که آیا توقع و انتظاراتش از به دست آوردن چنین عنوانی با آنچه در این مدت به وقوع پیوسته محقق شده است یا خیر، بیان کرد: من به طور کلی آدم متوقعی نیستم. فکر میکنم در سطح داخلی وقتی نویسنده کارش را که همان نوشتن کتاب هست انجام میدهد، کارش را برای مخاطب خود انجام داده، حالا ممکن است در جایی به آثار او توجه کنند و درجایی توجه نکنند. اما وقتی اسم یک نویسنده در سطح بینالمللی مطرح میشود، انگار روند کاریاش عوض میشود و جامعه توقعهای دیگری از نویسنده دارد، در واقع چیزهایی به روند قبلی کار نویسنده اضافه میشود.
فرهاد حسنزاده ادامه داد: فکر میکنم در اینجا دیگر کار نویسنده این نیست که در یک بستر کارهایی را انجام دهد. یکسری نهادهای دولتی، نیمهدولتی و یا بخش خصوصی هستند که باید پای کار بیایند و زیر بال و پر نویسنده را بگیرند. اگر منظور توقع است شاید لازم بود این اتفاق بیفتد، چون خود به خود به یکسری کارها و هزینه اضافه میشود. مثلا قرار بود من برای جایزه «اندرسن» در فروردینماه به نمایشگاه کتاب بولونیا بروم و در مراسمی شرکت کنم تا در آنجا برندگان رسما اعلام شوند. همین امکان سفر و هزینههای آن شاید چیزی است که توقع میرود نهادهای مرتبط به نویسنده کمک کنند. همانطور که در مسابقات ورزشی هم این اتفاق میافتد، وقتی کسی رکوردهای داخلی را میشکند و آمادگی دارد که در رقابتهای بینالمللی حضور پیدا کند، فدراسیون ورزش مربوطه به او از لباسش گرفته تا هتل و بلیتش کمک میکند.
این نویسنده که معتقد است روزهای کرونایی به نحوی نقش هنر و ادبیات را به جامعه شناساند اظهار کرد: این روزها قدرت ادبیات، کتاب و هنر به نمایش گذاشته شد. در این روزها پیامهای بسیاری را میدیدم که به کتابخوانی سفارش میکردند و خانوادهها هم برای بچهها به صورت آنلاین کتاب میخریدند. من فکر میکنم این قدرت را نباید نادیده گرفت و حتی بعد از کرونا هم باید به آن توجه کرد، چون قبلا کمتر به آن توجه میشد. فکر میکنم خانوادههایی که توانایی یا علاقهاش را داشتند توانستند از این فرصت استفاده کنند و گرایش به خواندن را در فرزندانشان تقویت کنند. من در حد ارتباطات خودم در فضای مجازی دیدم که تمایل به ادبیات و هنر خیلی پررنگ شده، نه تنها مطالعه کردن، بلکه گرایش به کار خلاقه، نوشتن، کاردرستی درست کردن، نقاشی کردن و عکس گرفتن چیزهایی بود که میتوانست بچهها را هم سرگرم و هم از هول و هراس کرونا دور کند.
حسنزاده از فعالیت خودش در روزهای قرنطینه خانگی نیز چنین گفت: یکسری کارهای شخصی بود که باید انجام میدادم، این زمان فرصتی شد تا بالاخره بتوانم آنها را انجام دهم؛ از جمله بازنویسی یک رمان بزرگسال که در حال انجام آن هستم، بازنویسی دو کتاب طنزم که سالها پیش منتشر شده بود و در این ایام با زبان و پیام امروزی آنها را بازنویسی کردم تا برای چاپ آماده شوند و در کنار اینها برخی کارهایم را به شکل ویدیو یا صوت خواندم و در کانال و صفحه شخصیام گذاشتم تا مخاطبان سرگرم و با آنها آشنا شوند.
این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان همچنین درباره کارهای مورد علاقهاش که تاکنون انجام نداده است بیان کرد: روحیه من این طور است که دوست دارم کارهای مورد علاقهام را حداقل تجربه کنم؛ مثلا در حوزه ادبیات کودک برخی گونههای ادبی است که همیشه دوست داشتهام تجربهشان کنم؛ از جمله نوشتن ژانر ترس یا نوشتن کتابهای معمایی و داستانهای فانتزی با تکیه بر افسانههای خودمان. اینها کارهایی بوده که دوست داشتهام اما یا فرصت نشده یا زمینه ذهنیاش برایم فراهم نشده است.
فرهاد حسنزاده با بیان اینکه فکر میکند تولد به خودی خود چیز خیلی جذابی نیست و شاید خوشحالیای هم نداشته باشد گفت: روزهای تولد را به عنوان ایستگاههایی میبینم که هر کس به آنها میرسد، به فکر فرومیرود که کجا بوده، چه کار کرده تا به اینجا رسیده و میتواند نگاهی هم به آینده داشته باشد تا بعد به مسیرش ادامه دهد. تولد یک روز است و میگذرد، اما این مسیر همچنان هست و فرد باید رونده باشد نه اینکه متوقف شود.
او در پایان آرزوی خود را در 58 سالگی چنین بیان کرد: آرزویم این است سایه ویروس کرونا که بر کشور ما و بر جهان سایه انداخته هر چه زودتر محو شود و انسانها بتوانند با صلح، صفا و دوستی در کنار هم قرار بگیرند و کودکان در رنج، عتاب و سختی نباشند.