به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری؛ این جمله برنی سندرز به سادگی استراتژی او در مسیر رسیدن به کرسی ریاستجمهوری در انتخابات 2020آمریکا را نشان میدهد. او طبقه پایین جامعه آمریکا که معمولا در انتخابات حرفی برای گفتن ندارند را هدف قرار داده بود. دیدگاه او طرفداران بسیاری داشت؛ سندرز هم در رسانههای آمریکا و هم در جمع دانشگاهیان جایگاه ویژهای داشت. در نهایت اما استراتژی سندرز 78ساله به یک استراتژی شکست خورده تبدیل شد تا رقیب اصلیاش یعنی جو بایدن میداندار بماند. سندرز با توجه به وضعیت آرای خود، از ادامه حضور در رقابتها انصراف داد اما توانست گفتمانی تازه در فضای سیاسی آمریکا ایجاد کند؛ گفتمانی که به اعتقاد «امیرعلی ابوالفتح»، کارشناس مسائل آمریکا، از او اکنون یک رهبر جنبش ساخته است.
برنی سندرز در نهایت شکست را در انتخابات مقدماتی حزب دمکرات پذیرفت و عرصه را به رقیب اصلیاش یعنی جو بایدن واگذار کرد. با این حال، طی هفتههای اخیر بسیاری تأکید کردهاند که سندرز شیوه سیاست ورزی در آمریکا را تغییر داده است. این گفته به چه معنی است؟
سندرز ایدههایی را مدنظر داشت که با دیگر نامزدهای انتخاباتی در آمریکا متفاوت بود. اگر بخواهیم دقیقتر با ایدههای او آشنا شویم، بهترین منبع کتابی است که او در سال 2016نوشت. او نام کتابش را انقلاب ما گذاشت. سندرز در بخشی از این کتاب به شکستش در انتخابات 2016پرداخته است. او در بخش دیگری، به تشریح دیدگاههای خود در مورد مسائل اجتماعی، اقتصادی، نژادی، امنیتی و سیاست خارجی میپردازد. سندرز در کتابش از شکاف درآمدی، نابرابری و تبعیض در جامعه آمریکا شکایت میکند و پیشنهاداتی نیز میدهد. دیدگاههای سندرز به شکل پخته تر، در جریان رقابتهای درون حزبی سال 2020یعنی طیماههای اخیر مطرح شد. او به سرمایهداران نقد جدی دارد و معتقد است یک الیگارشی مالی بر آمریکا حاکم است. سندرز میگوید سرمایهداران سیاست و رایها را در آمریکا میخرند. در موضوعات اجتماعی، یکی از عمدهترین طرحهای او تحصیلات تکمیلی رایگان در آمریکا است. سندرز میگوید دانشجویان نباید تا به این حد بهخاطر وامهای تحصیلی بدهکار باشند. موضوع دیگری که او مطرح میکند، وضع مالیات بیشتر بر سرمایه است. او معتقد است سرمایهداران باید مالیات بیشتری پرداخت کنند تا برنامههای رفاهی دولت راحتتر پیش برود.
دیدگاههای سندرز با دیگران متفاوت بود و به همین دلیل متهم شد که در حال ترویج سوسیالیسم در آمریکاست. او را متهم کردند که بهدنبال از بین بردن مالکیت خصوصی و تقویت مالکیت دولتی است؛ اینکه پول را از سرمایهداران بگیرند و به فقرا بدهند؛ فقرایی که از سوی سرمایهداران به تنبلی و بیمسئولیتی متهم هستند. سندرز خود را سوسیالیست نمیداند اما به هر حال همین مسئله بهانهای بهدست رقبایش در حزب دمکرات و همچنین دونالد ترامپ داد تا علیه او ادعاهایی را مطرح کنند. برخی حتی او را چپ افراطی میدانستند.
عدهای میگویند که سندرز نباید همزمان هم ترامپ و هم سرمایهداران را هدف قرار میداد. به هر حال، عده زیادی از سرمایهداران، طرفدار حزب دمکرات هم هستند و دیدگاههای او منافع آنها را به خطر میانداخت. به اعتقاد شما سندرز به چهکسی باخت؟ آیا او به استراتژی انتخاباتی خودش باخت یا به سران حزب دمکرات؟
به اعتقاد من سندرز به اصول خودش باخت. سندرز فردی نبود که بهخاطر حفظ موقعیت انتخاباتیاش، اعتقاداتش را بفروشد. نقل قول معروفی از الیزابت وارن، یکی از رقبای سندرز، وجود دارد که میگوید، تنها کسی را که در واشنگتن نمیشود خرید، عمو برنی است. سندرز بیش از اندازه به دیدگاهها و اصول خودش پایبند بود. او اهل سازش و بازگشت از اصولش نبود. در مورد برنی سندرز جوان، میانسال و پیر، یک خط ثابت اعتقادی میتوان درنظر گرفت. او امروز همان تفکراتی را دنبال میکند که در دهه 1960داشته است. از این جهت، میتوان گفت امکان تفاهم سندرز با جریانهای اصلی سیاست در آمریکا حتی در داخل حزب دمکرات، وجود نداشت. در سپهر سیاسی آمریکا، تفکر راست و محافظه کار غالب هستند و این شامل حزب دمکرات هم میشود. سندرز بیش از اندازه بر مواضع خودش پافشاری کرد و این شانس را از دست داد که بتواند ائتلافی را برای رسیدن به نامزدی نهایی حزب بهوجود بیاورد. برنی سندرز، توانایی زیادی برای جذب جوانان، زنان، رنگینپوستان و رأی دهندگان ناراضی از وضع موجود داشت. اما اینها تمام سیاست در آمریکا نیست. برای اینکه فرد یا جریانی به گفتمان غالب در آمریکا تبدیل شود، باید حمایت گروههایی مثل شرکتهای بزرگ، وال استریت، کهنه سیاستمداران و حافظان سرمایهداری را داشته باشد. سندرز نه میخواست و نه توان انجام چنین چیزی را داشت. سندرز اگر میخواست از مواضعش عدول کند، نام و میراث خود را به خطر میانداخت. به اعتقاد من، سندرز ترجیح داد بهعنوان رهبر یک جنبش اجتماعی حفظ شود تا اینکه بخواهد با زد و بند، نامزد نهایی حزب دمکرات یا حتی رئیسجمهور شود. یعنی او بین رئیسجمهور شدن و رهبری یک جنبش اجتماعی، دومی را انتخاب کرد.
سندرز خیلی خوب رقابتهای انتخاباتی را آغاز کرد اما زمانی که انتخابات به ایالتهای جنوبی رسید، روند افول سندرز هم آغاز شد. به هر حال جامعه آمریکا یک جامعه محافظه کار است، آیا میتوان گفت که ایدههای سندرز، آنقدر پیشروانه بوده که نهتنها سران حزب دمکرات، که بدنه حزب هم این ایدهها را پس زدند؟
به هر حال سندرز توانست در جامعه آمریکا یک گفتمان جدید بهوجود بیاورد. او در رقابتهای درون حزبی در سال 2016تا مرز شکست غول کلینتونها پیش رفت و در سال 2020هفتهها در صدر قرار گرفت. این بدین معنی است که او در مسیری که در پیش گرفته موفق عمل کرده است. دیدگاههایی که تا پیش از این در حاشیه قرار داشتند و نادیده گرفته میشدند، ناگهان در متن قرار گرفتند. افول سندرز دلایل مختلفی داشت. وقتی انتخابات به ایالتهای جنوبی رسید، یعنی جایی که سیاه پوستان گروههای رأیدهنده قدرتمندی دارند، رأی سندرز هم افول کرد. به هر حال، جو بایدن معاون تنها رئیسجمهور سیاه پوست در تاریخ آمریکا بوده و هیچ کاری هم نکرده باشد، همین مسئله برای بسیاری از سیاهپوستان کفایت میکند که به او رأی دهند. او در ذهن اکثر سیاه پوستان آمریکا، معاون یک ابرمرد در تاریخ آمریکا است. فارغ از این، نباید فراموش کرد که برخی از تفکرات سندرز زیادی رادیکال است. حتی در عنوان کتابش، از واژه انقلاب استفاده کرده است. بارها در این کتاب تأکید شده که او بهدنبال یک انقلاب اجتماعی و حتی یک انقلاب سیاسی است. مردم آمریکا از سوسیالیسم یک وحشت تاریخی دارند؛ از اینکه دولت بر همه چیز حاکم شود و مالکیت از دست افراد خارج شود، میترسند. غیراز این، مثلا سندرز از فیدل کاسترو به نیکی یاد کرد. بهشدت به اسرائیل و بنیامین نتانیاهو تاخت. اینها در جامعه آمریکا تابو هستند. لاتین تبارهای ضدفیدل در داخل حزب دمکرات قدرت دارند. همزمان، نباید فراموش کرد که حزب دمکرات در مجموع به اسرائیل بسیار نزدیک است. اینکه نامزدی در انتخابات، اسرائیل را یک رژیم نژادپرست بنامد، قطعا برای او تبعات دارد. همانطور که گفتم، سندرز به اصول خود یا بهعبارت دیگر به حفظ اصول خود باخت. سیاستمداران آمریکایی برای اینکه پیشرفت کنند، ترجیح میدهند در مورد مسائلی مثل اسرائیل سکوت کنند. خیلیها ازجمله اوباما، خانواده کلینتون، خانواده کندی و خیلیهای دیگر ترجیح دادند در مورد چنین مسائلی سکوت کنند.
به نسبت میان اوباما و بایدن اشاره کردید. خیلیها اوباما را فردی خارج از سیستم میدانند که با پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری، تاریخ ساز شد. سندرز هم یک چهره خارج از سیستم است. چطور تفکرات این دو در کنار هم قرار نگرفت؟
خب اوباما سیاه پوست بود اما ضدسیستم نبود. یا به آن اندازهای که دونالد ترامپ و برنی سندرز ضدسیستم هستند، او ضدسیستم نیست. مواضع او در ضدیت با یک سری اصول و موازین قطعی در آمریکا قرار نمیگرفت. اوباما بیشتر یک تازه وارد بود. او رهبر یک جنبش اجتماعی نبود. وقتی که به ریاستجمهوری رسید، دست به تغییرات بنیادین نزد. چند طرح مهم ازجمله طرح بیمه همگانی داشت اما تغییرات عمده در ساختار حکومت در آمریکا ایجاد نکرد. سندرز پایههای ساختارهای سیاسی در آمریکا را هدف قرار داد اما اوباما اینگونه نبود. از این جهت نمیتوان گفت اوباما ضدسیستم بود. او در طبقه بندیهای سیاسی هم خیلی به جناح پیشرو یا جناح چپ سوسیالیستی نزدیک نبود. طبیعی است که سران حزب دمکرات، ازجمله اوباما، تلاش کنند از چپروی حزب جلوگیری کنند. یک ترس مهم این بود که اگر سندرز نامزد دمکراتها شود، یک قیام همگانی میان راستها در آمریکا شکل بگیرد که حتی راستهای حزب دمکرات هم با آن همراه شوند تا با هدف جلوگیری از سقوط کشور به دامن سوسیالیسم، همه نابسامانیها را نادیده بگیرند و در مقابل سندرز، به دونالد ترامپ رأی دهند. همین پیشبینی باعث شد تا سران حزب یک فرد مرکزگرا یعنی جو بایدن را به سندرز چپ گرا ترجیح دهند. به اعتقاد آنها بایدن میتواند حتی ناراضیهای حزب مقابل را هم به سمت خودش بکشاند.
سندرز نماینده یک تفکر جدید در آمریکاست. کنار او خانم اوکاسیو کورتز هم قرار میگیرد. این جریان تازه در فضای سیاسی آمریکا بهعنوان جریان پیشرو یا progressive شناخته میشود. این جریان بهدنبال چیست؟
اینها یک سری دیدگاههای ترقی خواهانه دارند. ریشه این تفکر به اوایل قرن بیستم برمیگردد. پیشروها ایدههای آوانگارد و انقلابی داشتند که با نظرات حاکم بر حزب دمکرات همخوانی داشت. مثلا وودرو ویلسون یکی از افراد متعلق به این جریان بود. آنها به آزادیهای اجتماعی، حق رأی زنان، مقابله با انحصارهای اقتصادی و رفاه طبقه کارگر معتقد بودند. آنها بهدنبال یک سری اصلاحات اجتماعی و اقتصادی بودند. خیلی از این ایدهها اکنون در جامعه آمریکا وجود دارد. این جریان کنونی، ادامه همان جریان قبلی است. فراموش نکنیم فارغ از اینکه سندرز رئیسجمهور میشد یا خیر، تفکرات او اکنون دیگر در جامعه آمریکا ماندگار شده است. برخی ایدههای او حتی دیگر از زبان ترامپ شنیده میشود.