به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، اما این ویروس میکروسکوپی با همه شرارتها و داغهایی که بر ملتها گذاشت، سناریوهای جدیدی را پیش روی سیاستمداران جهان قرار داده و زخمهایی را در دنیای سیاست گشوده که به باور بسیاری از کارشناسان درعصر پساکرونا، حتی هژمونی قدرت را از غرب به شرق بکشاند. در روزهایی که کرونا بیرحمانه بر ملتها میتازد و قربانی میگیرد، واکنش سازمانهای جهانی و قارهای مانند سازمان بهداشت جهانی، سازمان ملل و اتحادیه اروپا زیر ذرهبین کارشناسان قرار دارد به طوری که کمترین خطا میتواند ضربه سنگینی به موجودیت آنها بزند. در این دوران که به باور بسیاری از رهبران سیاسی، دیپلماتها و تحلیلگران عصر تاریخی در سرنوشت جهان است، نگاه سیاسیون از یکسو بر مقابله روزانه با این ویروس ناشناخته است و از سویی دیگر بر میراث مبهم کرونا بر پیکره جهان است.
چشم انداز تحولات پساکرونا
«آنتونیو گوترش» دبیر کل سازمان ملل در روزهایی که ویروس کرونا هر روز تحولات جدیدی را پیش چشم کشورها و رهبران جهان قرار میدهد، میگوید: «روابط بین قدرتهای بزرگ هرگز اینقدر ناکارآمد نبوده است. اما «کووید 19» به ما ثابت کرد که یا باید کنار هم باشیم... یا میتوانیم شکست را بپذیریم.»
این پیشبینی در حالی مطرح شده است که جهش ناگهانی بحران شیوع و تلفات کرونا در امریکا، ایالات متحده را به آسیبپذیرین قربانی «کووید 19» بدل کرده است و همین سیر صعودی گمانهزنیها درباره وقوع بحرانی بزرگتر در این کشور را پیش روی سیاستمداران امریکایی قرار داده است. بحرانی که یک بعد آن میتواند شکست در مقابل قدرتهای شرقی باشد. در اروپا نیز شرایط بهتری برقرار نیست اما ایتالیا که بیشترین آسیب و تلفات را به ثبت رسانده و حتی با واکنش غیرقابل پیشبینی رهبران عضو اتحادیه اروپا را به فکر خروج از این اتحادیه در دوره پساکرونا هم انداخت، همچنان به آینده امیدوار است و با وجود همه شرایط تلخ مردم در دوران قرنطینه سخت و در محاصره ویروسی که هر روز عزیزانشان را از آنها میگرفت، از تقویت روح میگویند. به طوری که سایت روزنامه «گاردین» نوشته است خیابانها خلوت است اما روی لبه همه پنجرهها پارچهنوشتههایی با شعار «همه چیز خوب خواهد شد» نقش بسته که پیامی جز امید به آینده نخواهد داشت.
در فرانسه، «امانوئل مکرون» نیز از تجربیاتی میگوید که آقای رئیس جمهوری هرگز پیشتر تصورش را هم نداشت: «این دوره درسهای زیادی به ما داد. اینکه بسیاری از اولویتهای قبلی باید فراموش شود. روز پیروزی بر کرونا هرگز شبیه روز قبل از آن نخواهد بود. ما باید روحمان را تقویت کنیم و با چشماندازی دقیق، تبعات آن را ترسیم و برایش برنامهریزی کنیم. ما نیاز به سرمایهگذاری عظیم در سیستم بهداشتی داریم.»
«زیگمار گابریل» وزیر خارجه سابق آلمان نیز میگوید: «30 سال از کنار بسیاری مسائل راحت گذشتیم اما بدون شک نسل بعدی در بحث جهانی شدن خام و بیاطلاع نخواهد بود.»
«ماتئو رنزی» نخست وزیر سابق ایتالیا نیز از مأموریت جدیدی برای آینده پس از کرونا خبر داده است. اما به باور کارشناسان، تأثیرات کرونا بر جامعه مدنی انگلیس بیش از سیاست است. چراکه این ویروس انگلیسیها را از انزوا به همکاری و کارهای داوطلبانه کشانده است و هنگکنگ هم با نوشتن جمله «نمی توان به شرایط عادی بازگشت چون شرایط عادی مشکل اول است» از «هنری کیسینجر» وزیر سابق امور خارجه و مشاور امنیت ملی امریکا، روی دیوارهایش، این پیام را میدهد که رهبران جهان باید برای نظم جهانی پساکرونا آماده شوند. حتی اندیشکدههای جهانی نیز بر پدید آمدن قوانین جدید جهانی تأکید داشته و شیوع کرونا را آغاز جنگ چین و امریکا برای کسب قدرت میدانند.
به طور کلی درسی را که کرونا به جهان داده است میتوان در این عبارت خلاصه کرد که «شاید در عصر پساکرونا، زندگی مردم تغییر نکند اما رقابتهای سیاسی سرعت بیشتری میگیرند.» به عبارت دیگر بهداشت عمومی، اقتصاد، ایجاد سیستم بهداشتی متمرکز یا منطقهای و حتی آینده اتحادیه اروپا، پوپولیسم و ... تحت تأثیر قرار خواهد گرفت.
سلطه شرق و انزوای غرب!
بسیاری از کارشناسان بحران جهان معتقدند:«ما در حال حاضر با دو دیدگاه روبهرو هستیم. اول؛ کشورها در کنار هم به مقابله با «کووید 19» بپردازند و دوم؛ نگرش خویشمحور کشورها برای نجات خود و نادیده گرفتن دیگران. از سوی دیگر می توان این بحران را آزمون عملکردی کشورهای لیبرال و غیرلیبرال در مدیریت نابسامانی اجتماعی دانست.»
در عین حال به باور برخی ناظران، شرق پیروز سناریوی مقابله با کرونا است. «بویینگ چول هان» از فلاسفه کره جنوبی در گفتوگو با «ال پاییس» در این باره گفت: «دولتهای آسیایی مانند ژاپن، کره، چین، هنگ کنگ، تایوان یا سنگاپور با تسخیر روح ملتها پیروز این میدان بودند. مردم این کشورها نسبت به اروپایی بیشتر تابع قوانین بودند چراکه آنها به دولتهایشان اعتماد بیشتری داشتند. علاوه بر این آسیایی ها با ابزار دیجیتال به مقابله با کرونا پرداختند. به عبارت دیگر در آسیا علاوه بر ویروس شناسان و بحران شناسان، متخصصان کامپیوتر و دانشمندان نیز وارد میدان مبارزه شدند.»
پیش بینی او از این وقایع پیشتازی چین است: «چین پس از پیروزی قدرتمندانه حالا می تواند علاوه بر پلیسهای هوشمندش، الگوی موفقیت آمیز مقابله با ویروس را نیز به جهان ارائه کند و با افتخار از برتری سیستم خود بگوید.»
بواقع چین در این روزها نیز با تجربه یک بحران سخت در کالبد یک ناجی برآمده که برای نجات مردم قدم برمی دارد. میشل داکلاس سفیر سابق فرانسه با نقد این رفتار چنین می گوید: «تأسف آور است که آنها از این پیروزی برای ارتقای سیستم سیاسی خود استفاده می کنند.»
«استفن والت »تئوری پرداز روابط بین الملل هارواد نیز معتقد است: «کرونا چرخش قدرت را تسریع کرده و می تواند آن را از غرب به شرق بکشاند. چراکه عملکرد خوب کره جنوبی و سنگاپور و چین در حالی است که اروپا و امریکا بسیار پرایراد عمل کردند که همین امر می تواند سلطه آنها بر جهان را به مخاطره بیندازد.»
«شیوشنکار منون» استاد دانشگاه هند نیز موفقیت کشورهای دموکراتی مانند کره و تایوان در برابر ویروس را نشانهای از ناکارآمدی حکومتهای پوپولیست و خودمختار میداند. به طور کلی آنچه وقایع نشان می دهد بازنده واقعی در این میان سازمانهایی مانند اتحادیه اروپا هستند.
نیکول گنسوتو در مؤسسه ژاک دلوس در مورد ناکامی اتحادیه اروپا، میگوید: اتحادیه اروپا اصلاً برای رویارویی با این بحران آماده نبود و قدرت و بیپروایی لازم برای این کار را نداشت.اتهامزنی او بیدلیل نیست. اولین کارهایی که اروپا انجام داد، بستن مرزها و احتکار برخی اقلام بود و بدون توجه به دیگران عمل کرد و باعث دلخوری و ناراحتی برخی اعضای اتحادیه شد. طوری که بحثها به شمال و جنوب و دوقطبی شدن اتحادیه کشیده شد. نخستوزیر ایتالیا از هم پاشیده شدن اتحادیه را نوید داد و نخست وزیر پرتغال از اظهارات «منزجر کننده» وزیر خارجه هلند درباره «طبقه اولها» گفت و ایتالیا نیز آلمان را بهخاطر توقیف ماسکهایش در مرزها مورد انتقاد قرار داد و بیاعتمادی حرف اول قاره سبز شد.
این گونه شد که اتحادیه اروپا بازنده بزرگ لقب گرفت. زیرا دیگر به نظر نمیرسد بتواند به جایی که قبلاً در آن بود، برسد و طرح بی فایده مارشال در مورد چگونگی تأمین بودجه نجات اقتصادی اتحادیه اروپا نیز مشخص نیست به ثمر برسد. اوضاع اتحادیه اروپا آنقدر وخیم است که حتی ناتالی توکی ، مشاور جوزپ بورل ، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا آن را مشابه وضعیت 1956 و بحران سوئز به عنوان نمادی از فروپاشی نهایی قدرت جهانی انگلستان دانسته است.