به گزارش گروه فرهنگ و هنر مشرق، اولین گفتگوی زنده اینستاگرامی با موضوع کتاب «آرزوهای دستساز» با حضور میلاد حبیبی نویسنده این کتاب و میثم رشیدی مهرآبادی، نویسنده و خبرنگار سایت خبری مشرق برگزار شد.
میثم رشیدی مهرآبادی در ابتدای این برنامه زنده در سخنانی گفت: کتاب «آرزوهای دستساز» را قبلا مطالعه کرده بودم و امروز هم مجددا آن را خواندم. هرچه پیش میرفتم هم در روایت و هم در قلم با کتابی مواجه بودم که تا حدود زیادی نظرم را جلب کرد. نوشتن چنین کتابی، کار سختی بود زیرا نمونههای این چنینی را در تاریخ شفاهی پیشرفت نداشتیم و اساسا ارتباط گرفتن با دوستانی که در حوزههای علمی و فناورانه کار میکنند، خیلی سخت است.
وی افزود: همانگونه که در خاطرات آقای توحیدی میبینیم، این افراد دوستانی هستند که خیلی با ادبیات و هنر رابطه خاصی ندارند و بیشتر مسائل را علمی و تئوریک میبینند. اینکه در دل خاطرات و تجربیات این افراد بتوانیم مطالبی را استخراج کنیم تا بعد، آنها را در قالب داستان منتقل کنیم، کار سختی بوده و از این بابت باید به شما تبریک عرض کنم زیرا به خوبی از عهده آن برآمدهاید.
خبرنگار سایت خبری مشرق ادامه داد: کتاب «آرزوهای دستساز» اثر بسیار خوبی شده است. البته در مورد آن نکاتی دارم زیرا میتوانست از این هم بهتر باشد.
میلاد حبیبی نویسنده کتاب «آرزوهای دستساز» در ادامه این برنامه در پاسخ یه سوال رشیدی مبنی بر اینکه این اولین کتاب شما است که منتشر شده گفت: بله. این کتاب اولین کتابی است که توسط من منتشر شده است.
میثم رشیدی در سوال بعدی خود از میلاد حبیبی پرسید: انتخاب این سوژه برای نوشتن کتاب مقداری خطرپذیری نداشت؟
حبیبی در پاسخ گفت: واقعیت این است که کار واقعا کار سختی بود و اگر بخواهم بیشتر در مورد این سختی کار توضیح بدهم باید به این نکته اشاره کنم که سوژهای که ما با آن روبرو بودیم واقعا سوژهای بود که تا امروز آنچنان که باید به آن پرداخته نشده بود.
وی افزود: از طرفی هم اگر شما بخواهید کلیت سوژه را در نظر بگیرید بخش زیادی از کتبی که در حوزه تاریخ شفاهی معمولا منتشر میشود به فضای جنگ و جبهه و اینجور داشتهها مربوط میشود.
این نویسنده ادامه داد: بار دراماتیکی که سوژههای جنگ و سوژههایی که به شهدا مربوط میشوند به صورتی است که ناخوداگاه مخاطبان را به سمت و سوی خود جلب میکند. یا رمانهایی که با موضوع عاشقانه و اجتماعی منتشر میشوند به خودی خود یک سری جذابیتهایی را دارند.
حبیبی خاطرنشان کرد: اما در این حوزهای که ما ورود پیدا کرده بودیم با حجم عظیمی از مفاهیم فنی و مهندسی روبرو شده بودیم که غیر از قشر دانشجویی که مهندسی خوانده بودند عموم مردم نمیتوانند با اینها ارتباط برقرار کنند و چه بسا از این قبیل کتابها خوششان نیاید.
وی اضافه کرد: سختی کار در این حوزه اینگونه بود که ما به صورتی این روایت را مطرح و بیان کنیم که عموم مردم بتوانند با این مفاهیم ارتباط برقرار کنند و به همین دلیل این بخش واقعا سخت ماجرا بود. از طرفی هم بحث تاریخ شفاهی پیشرفت به تعبیری تنگه احد ما است.
اگر میخوایم انقلاب ما ماندگار شود باید آن را با هنر آمیخته کنیم
این نویسنده یادآور شد: ببینید 40 سال از انقلاب ما گذشته و حضرت آقا تعبیر و جمله ای دارند که میفرمایند اگر میخواهیم انقلاب ما ماندگار شود باید آن را با هنر آمیخته کنیم. بر این اساس اعتقاد دارم که ما اگر میخواهیم پیشرفتهای ما ماندگار شوند آنها را باید با هنر آمیخته کنیم.
حبیبی عنوان کرد: با توجه به موارد و مسائل گرفته شده اگر بیاییم و این 40 سال را بررسی کنیم میبینیم که در حوزه پیشرفت یک تاریخشویی اتفاق افتاده است. به عبارتی بهتر اگر ما هر مرحله و نقطه از این 40 سال را نگاه کنیم اثری از پیشرفتهای خودمان نمیبینیم. البته تا امروز یک سری پرداختهای رسانهای و آماری درمورد پیشرفتهای خودمان داشتیم اما اینکه بتوانیم واقعا یک پیوست فرهنگی برای پیشرفتهای خودمان داشته باشیم هیچ موقع شاهد چنین چیزی نبودهایم.
بیگانگی سینما با پیشرفتهای کشور
وی اظهار داشت: به طور مثال اگر به سینما نگاه کنید میبینید که در سال شاهد تولید 100 فیلم سینمایی در سینمای کشور هستیم که حاصل آن هزینه میلیاردها تومان در این حوزه است. اما زمانی که جنس این سوژهها را میبینیم متوجه میشویم که اصلا با پیشرفتهای ما بیگانه هستند. گویی که انقلاب اسلامی در دهه 60 متوقف شده و ادامه پیدا نکرده است.
میثم رشیدی در ادامه این بحث گفت: با توجه به صحبتهایی که کردید باید بگویم که نمونههایی در سینمای ایران وجود دارد که الان به ذهن من رسیدند. البته پیشرفتهای دولتی را بیشتر مدنظر داشته اند؛ همانند ساخت برخی سدها و بعضی از پروژههای دولتی؛ ولی چه در حوزه کتاب و چه در حوزه سینما و سایر عرصههای هنری در زمینه پیشرفتی که تشکلهای خصوصی و افراد خاص با همت خود این کارها را انجام دادهاند، واقعا چیزی دیده نمیشود و حداقل من هم سراغ ندارم.
حبیبی در تکمیل صحبتهای میثم رشیدی افزود: بله اینگونه است. این موضوع تبدیل به رویه و یک ژانر نشده است. الان شما فضای غرب را مشاهده کنید که چه پرداختی نسبت به پیشرفتهای خودشان دارند. آنها به نوعی با تولیداتی که دارند در حوزه سینما و کتاب تمامی پیشرفتهای خودشان را به جهان نشان میدهند.
وی ادامه داد: به طور مثال شما اگر به همین بازار کتاب خودمان سر بزنید کتاب هایی که ترجمه شده از استیو جابز و زاکربرگ است. این کتاب ها پرتیراژ و پرفروش هم است و از آنها استقبال فراوانی هم می شود. زمانی هم که در این کتاب ها دقیق می شویم می بینیم که تماما دارند آن الهیات و نظام های سرمایه داری غرب را به جامعه ما القا می کنند. این درحالی است که پیشرفت های ما و توسعه ای که آنها به آن رسیدند تفاوت های ماهوی دارد.
ارائه روایتهای خودمان از پیشرفتهای کشور
این نویسنده خاطرنشان کرد: ما می توانیم با ارائه روایت های خودمان پیشرفت های کشور را به دنیا معرفی کنیم و به دنیا بگوییم که ما در این سال ها پیشرفت هایی را هم داشتیم. به طور مثال در سوژه کتاب «آرزوهای دستساز» شما می بینید که این آدم ها افرادی هستند که هم نسل ما بوده و چه دغدغه های فرهنگی، دینی و اسلامی دارند و تمام فکر و ذکر انها این است که به موقع خمس و زکات خودشان را پرداحت کنند، نماز جماعت در شرکت خودشان برگزار کنند و در اردوهای جهادی حضور پیدا کنند. در صورتی که تمام دنیا به دنبال دستیابی به سود و درآمد بیشتر است.
میثم رشیدی در ادامه این بحث گفت: این مطالب که در ابتدای کتاب است به خواننده شوکی را وارد می کند که شما با چه تیپ آدمهایی طرف هستید. در حالی که شاید این مسائل خیلی در تیپ ظاهری آنها مشخص نباشد.
روایت پیشرفت، تکلیف ماست
میلاد حبیبی در ادامه این بحث و در پاسخ به سخنان رشیدی گفت: تکلیف ما هم به نوعی این است که بیاییم و این مسائل را برای عموم مردم روایت کنیم و بالید به این نکته هم اشاره کنم که این عدم روایت صرفا نه گفتن نیست بلکه نابود کردن است. وقتی شما از حقیقتی حرف نزنید به مرور زمان این حقیقت از بین می رود. مثلا در بحث هسته ای می بینید که چه اتفاقی در حال افتادن است.
وی افزود: دیروز مثلا سالگرد روز فناوری هسته ای ما بود. واقعا این موضوع چه بازتابی در بین مردم جامعه ما دارد و چه بازخوردهایی ایجاد کرده است؟ تقریبا می توان گفت هیچ. یا مثلا در بحث فناوری های فضایی ما در برههای پیشرفت های فضایی بسیار خوبی داشتیم اما چرا این مباحث فضایی ما دچار این مشکلات شده است؟ به نظرم علت اصلی این است که مردم ما همراه با این پیشرفت ها نیستند و دلیل عمده این است که ما اصلا اینها را روایت نکردیم که مردم متوجه این دستاوردها شوند و بدانند که یک چیز ارزشمندی وجود دارد که باید آن را حفظ و حراست کنند. زیرا اگر از آنها نگهداری نکنند روزی از بین می روند.
سرمایههای معنوی هم مثل سرمایههای مادی در معرض دزدی هستند
این نویسنده ادامه داد: اگر بخواهم در این رابطه مثالی بیان کنم باید بگویم که ما یک سرمایه مادی و یک سرمایه معنوی داریم. امثال بابک زنجانی و خاوری که ما به آنها انگ دزدی می زنیم اینها میآایند و این سرمایه مادی را می برند و به نفع خودشان استفاده می کنند. در صورتی که ما هم اینجا به نوعی دزدی می کنیم و ما هم به نوعی دچار فساد هستیم. چرا؟ چون ما هم قدر این سرمایه معنوی را ندانستیم و این هم در حال از بین رفتن است. این در حالی است که لازمه تا افرادی که هنری دارند و نویسنده و یا فیلمساز هستند به اندازه خودشان باید از این ارزش و دستاوردی که بوجود آمده به نوعی حفظ و حراست کند.
میثم رشیدی در بخش دیگر این برنامه با پرسش اینکه چرا در روایت های شما سیر زمانی را می بینیم؟ اگر از همان اول می رفتید سراغ کاری که این دوستان کرده بودند و سپس ما روایت هایی از دوران تحصیل آنها میخواندیم در کشش کتاب موثرتر نبود؟ ما در حقیقت در ابتدای این کتاب آن انگیزه اصلی را پیدا کنیم و ببینیم با چه افرادی طرف هستیم و بعد به میان داستان و روایت بیاییم و بدانیم که تک تک این افراد چه گذشته ای داشتند خصوصا آقایان توحیدی و نوقانی که بیشترین نقش را داشتند.
وی افزود: به نظر من یکی از مواردی که می توانست کتاب را خواندنیتر کند، خارج کردن کتاب از سیر زمانی است. به خاطر اینکه مخاطب امروز ما خیلی با کتاب های مختلف حتی در حوزه روایت و داستان روبرو است و در همان چند صفحه اول اگر ما مخاطب را جذب نکنیم خیلی راحت کتاب را می بندد و به سراغ کتاب دیگری میرود.
چرا مقدمه کتاب اینقدر طولانی است؟
رشیدی ادامه داد: نکته دیگری که به ذهن من می رسد که با شما مطرح کنم این است که ما همین مشکل را با مقدمه کتاب داریم. به نظر من مقدمه کتاب خیلی طولانی شده و برای رسیدن به بدنه اصلی داستان مقداری فاصله ایجاد می کند. مخصوصا اینکه در دهه های قبل ما وقتی کتاب خوانی را شروع کردیم گاهی مقدمه ها آنقدر سنگین بود و بین مخاطب و اصل موضوع فاصله ایجاد می کرد که ما معمولا مقدمه ها را کنار می گذاشتیم.
وی خاطرنشان کرد: یعنی اصلا مقدمه را نمی خواندیم و بعدا اگر لازم میشد و یا اشاره خاصی در کتاب به مقدمه شده بود مقدمه را می خواندیم ولی الان کاملا برعکس شده است. ولی الان نویسنده های خوش قلمی که داریم (خصوصا در بین دوستان دهه 60 و 70) و آنقدر مقدمه های جذابی می نویسند که ما ضمن اینکه از خواندن مقدمه ها بهره می بریم یک شروع خوبی برای پیوستن مان به متن اصلی کتاب است.
رشیدی اضافه کرد: به نظر من در کتاب شما که اصل موضوع آن پر از انرژی و پر کنش و واکنش و اتفاقات جذاب است خود مقدمه و آن فضای تئوریکی که دارد بین کتاب و مخاطبان فاصله می اندازد. این نکاتی است که به ذهن من رسید و شما اگر توضیحاتی در این زمینه دارد به من بدهید.
خبرنگار سایت خبری مشرق یادآور شد: سئوال دیگری که در ذهن من شکل گرفت این است که اساس پرداختن به این شرکت و این جمع از دوستان که در این زمینه کار کردند پیشنهاد خودتان بوده یا احیانا سفارش ناشر بوده؟ چون می دانیم که انتشارات راهیار و مجموعه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در بحث تاریخ شفاهی در عرصه های مختلف کارهایی را به دوستان محقق و پژوهشگر سفارش می دهند و سپس به دوستان نویسنده که در این زمینه کار کنند. پیدا شدن این دو نسبت می تواند مخاطب را در خواندن این کتاب خیلی کمک کند.
میلاد حبیبی در پاسخ به میثم رشیدی گفت: شما سه موضوع را مطرح کردید. در مورد مقدمه که طولانی بود و مقداری جنبه محتوایی داشت باید بگویم که این اولین کتابی بود که در حوزه تاریخ شفاهی پیشرفت منتشر می شد و به نوعی رونمایی بود از تاریخ شفاهی پیشرفت و اینکه ما دنبال چی هستیم و چه حرفی را می خواهیم بزنیم. البته به نوعی قبول دارم که مقدمه کتاب مقداری طولانی بود و مقداری هم جنبه تحلیلی پیدا کرده بود و مقداری با فضای بعدی که وارد داستان می شویم متفاوت بود.
اول بودن، دلیل برخی از اشکالات جرئی کتاب
وی افزود: به نظر من علت آن این بود که اولین کتابی بود که در این حوزه منتشر می شد و ما نیاز به این داشتیم که توضیح دهیم و فضا را کمی ترسیم کنیم و بگوییم دنبال چی هستیم و هدف ما چی است و چه افقی را می خواهیم دنبال کنیم.
این نویسنده ادامه داد: نکته بعد هم در مورد مسئله سیر زمانی که به آن اشاره کردید باید بگویم که در حوزه سیر زمانی ما با چند کاراکتر روبرو بودیم که نقش هیچکدام هم بر دیگری برتری نداشت. این افراد همه یک تیم هستند و ما هم در واقع با یک تیم روبرو بودیم که روایت ما هم باید ناظر بر یک کار گروهی باشد. به همین جهت هم ما نمی توانستیم در روایت خود نقش یکی از این افراد را بر دیگران غلبه بدهیم.
حبیبی خاطرنشان کرد: البته در کتاب نقش آقای توحیدی با توجه به اینکه مدیرعامل و نفر اصلی شرکت هستند قاعدتا پررنگ تر است. از طرف دیگری هم دوران کودمی، دانش آموزی و دانشجویی این افراد حاوی یک سری نکات تربیتی است که می توانسته برای مخاطبان مفید باشد. سرگذشت کودکی، نوع تربیت آنها، نوع برخورد پدر و مادر آنها با بچه ها، نوع انتخاب رشته و نوع تحصیل آنها حاوی یک سری نکات تربیتی بود که ما می خواستیم به صورت عمده به اینها پرداخته شود. در واقع اینگونه نبود که دوران کودکی اینها حاشیه ای باشد که سرگذشت آنها را در میان اصل داستان بیاوریم. در اصل دوران کودکی این افراد بخش مهمی از زندگی آنها است. چرا؟ چون در حال شکل دادن شخصیت آنها است.
وی اضافه کرد: ببینید حسین توحیدی که در دانشگاه اینقدر جسارت، انگیزه و انرژی پیدا می کند یک پشتوانهای دارد. این پشتوانه همان دوران کودکی است که ما باید به آن بپردازیم. از طرف دیگر هم دلیل خطی شدن این سیر زمانی تعدد نفرات و سوژه ها است. در این کتاب ما شاهد 5-6 تا کاراکتر هستیم که آنها باید در یک سیر زمانی با هم در ارتباط باشند تا داستان پیش برود. به همین خاطر اگر می خواستیم این سیر زمانی را دستکاری کنیم قضیه مقداری پیچیده میشد. به همین خاطر هم خیلی سعی کردیم که وارد این فضاها نشویم.
انتخاب سوژه، سفارشی نبود
این نویسنده یادآور شد: نکته دیگر هم درمورد انتخاب سوژه بود. در این زمینه باید عرض کنم که انتخاب سوژه سفارشی نبود. برای اغاز این پروژه به یکی دو جا سرزدیم. اولین محل، معاونت علمی ریاست جمهوری، مکان دوم، پارک علم و فناوری دانشگاه تهران و مرکز سوم، پارک علم و فناوری پردیس بود. تقریبا به یک لیست صدتایی رسیدیم و دیدیم که روایت های این 100 شرکت می تواند برای ما جذاب باشد.
حبیبی عنوان کرد: با تعدادی از این شرکت ها شروع به ارتباط گرفتن کردیم و واقعیت این است که اوج سختی ماجرا اینجا بود. بخش جالب ماجرا اینجا بود که نه اینها می دانستند ما می خواهیم چکار کنیم و نه خود ما می دانستیم باید چکار کنیم. واقعا فضای گنگی بود و هر دو طرف نمی دانستیم نهایت امر به چه چیزی قرار است ختم شود. حتی ما هم نمی توانستیم به آنها قول بدهیم که خاطرات شما منتشر می شود.
به ما گفتند این کتاب را منتشر نکنید
وی اظهار داشت: ما در این پروژه با یک شرکت جان دار طرف بودیم که قرار بود از اطلاعاتی که به ما می دهد پول دربیاورد. بعنی تمام زندگی و تمام داشته های شرکت همان اطلاعاتی بود که قرار بود در اختیار ما قرار بدهد. خاطره کوچکی که این میان می توان بیان کنم این است که یک هفته مانده بود به انتشار این کتاب آقای توحیدیان و دوستان این شرکت با ما تماس گرفتند و گفتند ما در حال بستن یک قرارداد با نیروی انتظامی هستیم و در آن زمان قرار بود این گیت های عوارضی جمع شود و قرار بود بخشی از این پروژه را این شرکت انجام بدهد. در آن زمان که دو هفته مانده بود به انتشار کتاب انها با ما تماس گرفتند و گفتند این کتاب را منتشر نکنید زیرا اگر منتشر شود کل قرارداد ما روی هوا می رود.
این نویسنده تصریح کرد: این شرکت های دانش بنیان اصولا خیلی سخت اطلاعات را در اختیار کسی می گذارند. البته شرکت های دانش بنیانی هم هستند که در زمینه های موشکی و هسته ای فعالیت می کنند که روایت این فعالیت ها برای نویسنده بسیار سخت و پیچیده است. مقصود از بیان این مطالب این است که وقتی وارد گفتگو با این قبیل شرکت های دانش بنیان می شدیم پیرامون اینکه چگونه این اطلاعات خودشان را در اختیار ما بگذارند ابهام بسیاری داشتند. خدارو شکر بچه های این شرکت، آقای توحیدیان و سایر دوستان ایشان خیلی سخت پای کار آمدند و حتی برخی از آنها گفتند چرا ما باید با شما صحبت کنیم؟ چه دلیلی دارد؟ واقعا چرا باید خاطرات خودمان از بچگی را به شما بگوییم؟
حبیبی توضیح داد: با توجه به این مسائل، ما تلاش فراوانی باید می کردیم تا اعتماد آنها را جلب کنیم. این نکته را هم بگویم که ما به صورت موازی با چند شرکت درحال رایزنی بودیم، صحبت می کردیم و کار را پیش میبردیم که این شرکت موافقت کردند و راضی شدند تا اینکه آرام آرام کار را جلو بردیم.
رشیدی در بخش دیگر این گفتگو در سوالی از میلاد حبیبی پرسید: داستان این 99 شرکت منتخب چه می شود؟ احیانا پیگیر کتاب آنها هستید؟
حبیبی در پاسخ این سوال گفت: بله. مثلا با یکی از این شرکت ها به نام آتیه سازان ظهور شریف که اعضای آن از بچه های دانشگاه صنعتی شریف هستند و آنها هم واقعا یک شرکت منظم و فعالی دارند و در حوزه های الکترونیک، پتروشیمی و داروسازی فعالیت می کنند. مصاحبه های این شرکت هم تقریبا به پایان رسیده و در حال ورود به مرحله تدوین هستیم. این روال ادامه دارد و در حال گسترده کردن این حلقه هستیم.
این نویسنده در پاسخ به دیگر آثار در دست نگارش خود توضیح داد: کتاب دیگری که تقریبا کارهای نهایی آن در حال انجام است و در دست انتشار قرار دارد اثر دیگری در حوزه تاریخ شفاهی پیشرفت است. منتهی این کتاب در حوزه مدیریت نوشته شده است.
وی افزود: ببینید ما وقتی حرف از پیشرفت میزنیم فقط صحبت از هسته ای، موشکی، نانو و سلول های بنیادی نیست. ما یک سری زوایای پنهان پیشرفت هم داریم که به آنها هم باید پرداخته شود و یکی از این زوایای پنهان بحث مدیریت پیشرفت است که چه بسا مهمتر از مسئله ای باشد که سایرین حالا با آن در ارتباط هستند.
این نویسنده ادامه داد: به نوعی بحث مدیریت بحث های مربوط به پیشرفت های ما را ریل گذاری می کند. به عبارتی بهتر شما اگر بتوانید در عرصه مدیریت یک سری از مدیران جهادی را به جامعه معرفی کنید. زیرا دامنه فعالیتهای مدیران جهادی گسترده تر است. شما می بینید وقتی یک مدیر خوب وارد ارگانی می شود فضاها کلی برای آنهایی که در این حوزه کار و فعالیت می کنند بازتر می کند. که البته کاری در این حوزه در حال انجام است.
دنبال دیپلماسی پیشرفت هستیم
حبیبی خاطرنشان کرد: یکی دیگر از بحث های ما دیپلماسی پیشرفت است که ما داریم کار دیگری را در این حوزه دنبال می کنیم. زیرا دیپلماسی پیشرفت مربوط می شود به افرادی که در حوزه جهانی فعالیت می کنند تا پیشرفت های ما را به دنیا معرفی کنند. ان هم بخش دیگری از کارهای ما است که پیگیری می شود.
میثم رشیدی در این بخش از گفتگو گفت: من خوشحالم و به شما تبریک می گویم که کتاب «آرزوهای دستساز» در بین کتاب های بسیار خوب انتشارات راهیار در سال 98 توانست مخاطبان خود را به خوبی جذب کند.
وی خطاب به نویسنده کتاب آرزوهای دستساز افزود: در سال 98 کتاب های بسیار جذابی توسط انتشارات راهیار منتشر شد که در بین کتاب آرزوهای دستساز شما توانسته به همراه چهار کتاب دیگر جزو کتابهای پرفروش راه یار باشد و این مسئله، جای تبریک به شما و دوستان انتشارات دارد.
نقطه عطفی به نام تاریخ شفاهی پیشرفت
حبیبی در پایان سخنانش بیان کرد: به عنوان جمع بندی اگر بخواهم مطلب را عرض کنم باید بگویم که بحث تاریخ شفاهی پیشرفت به نوعی یک نقطه عطفی است. یعنی اینکه ما بیاییم پیشرفت ها و دستآوردهای خودمان را معرفی کنیم. فراز و فرود و کش و قوس های آن را به مخاطبان خودمان معرفی کنیم.
وی افزود: الان ما با یک فضای رسانه ای روبرو هستیم که می بینیم یک اتفاق کوچکی برای یک مجری و یا یک فوتبالیست رخ می دهد تمام رسانه ها درمورد آن صحبت می کنند و تمام روزنامه ها درمورد آن می نویسند و اصلا این موضوع یک گفتمانی را در جامعه ایجاد می کند. اما متاسفانه در عرصه پیشرفت ما چنین چیزی را نداریم.
این نویسنده ادامه داد: یک روایتی است که می گوید هرجا دیدید یک ثروتی اندوخته می شود مطمئن باشید یک جایی فقری ایجاد می شود که این ثروت در جایی اندوخته می شود. حالا این موضوع در عرصه پیشرفت و روایت هم می تواند مصداق پیدا کند. هرجایی که شما می بینید که توجه ها در حال جلب شدن به جایی است مطمئن باشید که نگاه های شما از جایی در حال برداشته شدن است و توجه شما کم می شود.
حبیبی خاطرنشان کرد: به نظر من این عرصه، عرصه بسیار مهمی است که ان شاءالله بتوانیم به نوعی با روایت پیشرفت ها و دستآوردها مردم را پشتوانه این تلاش ها کنیم. بسیاری از افرادی که در این عرصه ها فعالیت می کنند شامل دانشمندها، کارآفرین ها و افرادی که در شرکت های دانش بنیان فعالیت می کنند واقعا با سختی و چالش روبرو هستند. اگر مردم به داد آنها نرسند و از آنها پشتیبانی نکنند ما در آینده واقعا دچار بحران و مشکل می شویم. امیدواریم فعالیت های اندک ما بابی را باز کند که آنها هم یک فراغ بالی پیدا کنند تا بتوانند فعالیتهای خودشان را بهتر و بیشتر از پیش گسترش بدهند.