پرونده قتل مرد جوان در حالی به مرحله صدور رأی رسید که با وجود سالها تحقیق، پلیس موفق به پیداکردن عامل یا عاملان جنایت نشده است.
زنی شش سال قبل به مأموران پلیس مراجعه کرد و گفت: شوهرش گم شده است. او به مأموران گفت: شوهرم به نام رامین برای کار از خانه بیرون رفته بود. او هر روز صبح از خانه میرفت و با وانتش کار میکرد و شب به خانه میآمد.
روز حادثه هم طبق معمول از خانه خارج شد و دیگر برنگشت. تماسهای پیدرپی من با شوهرم به جایی نرسید تا اینکه تصمیم گرفتم به پلیس مراجعه کنم.
بررسیهای مأموران راه به جایی نبرد تا اینکه چند روز بعد از حادثه، مأموران جسد فردی را پیدا کردند که شباهت زیادی با رامین داشت. وقتی جسد برای تشخیص هویت به پزشکی قانونی برده شد، همسر و پدر رامین جسد او را شناسایی کردند.
پدر رامین گفت: پسرم بسیار جوان بود. او خیلی پسر سربهزیر و خوبی بود و با همسرش هم رابطه خوبی داشت و زندگیشان خیلی شاد بود. نمیدانم چه اتفاقی برایش افتاده است.
هرچند در ابتدا گزارش شد این جوان بر اثر برق گرفتگی جانش را از دست داده است، اما گزارش بعدی پزشکی قانونی از وقوع قتلی هولناک حکایت داشت. در این گزارش آمده بود مرد جوان در ابتدا شکنجه شده و سپس دستهایش را سوزانده و ضرباتی را بر سرش وارد کردهاند و این ضربات باعث مرگش شده است.
نظریه پزشکی قانونی نشان میداد احتمالا رامین با افرادی درگیری داشته و کینهای قدیمی باعث این قتل هولناک شده است. ضمن اینکه این فرضیه نیز قوت گرفت که احتمالا افرادی برای اینکه حرفی از زبان رامین بیرون بکشند دست به این کار زده و او را شکنجه کردهاند.
با شکایت پدر رامین، چند نفر از افرادی که با او دوست بودند و مراوده داشتند بازداشت شدند، اما هیچ سرنخی که نشان دهد آنها روز حادثه همراه رامین بوده یا با او کینهای داشتند به دست نیامد.
این در حالی بود که آخرین تماسهای رامین نیز مورد ردیابی قرار گرفت و مشخص شد فردی به نام بهزاد با او قرار ملاقات داشته است. وقتی بهزاد بازداشت شد، به مأموران گفت: برای اجاره وانت رامین با او تماس گرفته بود. او گفت: من رامین را از قبل میشناختم و مدتها بود با هم کار میکردیم.
هروقت که من باری داشتم با او تماس میگرفتم. آخرین تماسم هم به همین دلیل بود و حالا از سرنوشت او خبر ندارم، چون بعد از اینکه بارم را تحویل داد، دیگر با او تماسی نداشتم. پلیس ضعیفترین فرضیهها را نیز مورد بررسی قرار داد و با اینکه اعضای خانواده رامین گفتند او و همسرش بیتا رابطه خوبی با هم داشتند، اما مأموران باز هم زندگی خصوصی مقتول را مورد بررسی قرار دادند و متوجه شدند رامین سه سال قبل با بیتا ازدواج کرده بود.
آنها آشنایی دوری با هم داشتند و بعد از ازدواج آنها زندگیشان خیلی خوب بوده و صاحب یک فرزند هم شدهاند. فرضیه یک رقابت عشقی نیز در این پرونده مطرح، اما بعد مشخص شد که هیچ رابطهای بین قتل رامین و خواستگاران قبلی بیتا وجود نداشته است. درحالیکه هیچ سرنخی وجود نداشت، پرونده به صورت راکد درآمد.
با گذشت شش سال از تشکیل این پرونده و پیدانشدن سرنخ، خانواده مقتول درخواست دیه از بیتالمال کردند. پدر مقتول به دادگاه گفت: ما هرکسی را که فکر میکردیم ممکن است با پسرم ارتباط داشته باشد به پلیس معرفی کردیم. او خیلی پسر خوبی بود و هیچ دشمنی نداشت. هرکسی میشنید رامین به قتل رسیده است تعجب میکرد.
پسرم را شکنجه کرده و به قتل رساندهاند و من همچنان درخواست پیگیری و بازداشت عاملان قتل را دارم. در این شش سال هم خیلی سختی کشیدم. غم ازدستدادن پسرم خیلی برایم سنگین بود و هنوز زیر این غم کمر راست نکردهام. ضمن اینکه هزینه سنگین نگهداری از زن و بچهاش هم به گردن من است.
وقتی پسرم کشته شد، نوهام دوساله بود. عروسم خیلی جوان است. به او گفتیم اگر میخواهی بروی حرفی نیست و اگر میخواهی بمانی هم روی چشم ما جا داری. او پسرمان را خیلی دوست داشت، ضمن اینکه فرزندی هم از بچه ما داشت، به همین خاطر تصمیم گرفت با ما زندگی کند. حالا نوهام بزرگ شده.
او ششساله است، باید مدرسه برود، هزینه مدرسهرفتنش سنگین است، هزینههای دیگر هم خیلی زیاد است. من هم نمیدانم تا کی زنده هستم و آیا میتوانم این بچه را از آبوگل دربیاورم یا نه. تصمیم گرفتم درخواست دیه کنم تا شاید با دیهای که به نوهام و خودم تعلق میگیرد بتوانم برای این بچه سرمایهای درست کنم تا وقتی بزرگ شد پشتوانهای داشته باشد، اما همچنان میگویم درخواست پیگیری پرونده قتل پسرم را هم دارم.
بعد از گفتههای این مرد، قضات شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران وارد شور شدند و با توجه به اینکه در پرونده مدرکی وجود نداشت که بتوان از آن سرنخی به دست آورد و همه سرنخهای موجود را هم پلیس بررسی کرده بود، با پرداخت دیه از بیتالمال موافقت کردند.