سرویس جهان مشرق - «سعود السبعانی»، در کتاب «عربده کش ریاض» تلاش می کند، زوایای تاریک زندگی «سلمان بن عبدالعزیز»، پادشاه عربستان و فرزندش، «محمد بن سلمان»، ولیعهد این کشور را روایت کند.
تاکنون هشت قسمت از این کتاب منتشر شده که طی آنها به دوران کودکی «سلمان» و پیشینه ی پدر(ملک عبدالعزیز) و مادرش(حصه السدیری) و انتصاب به امارت ریاض در 19 سالگی (قسمت اول)؛ دوره ی جوانی و غرق شدن در «شراب خواری و زن بارگی» (قسمت دوم)؛ قربانی کردن «فلاح بن سلطان»، پدر بزرگ مادری «محمد بن سلمان» برای فرار از یکی از رسوایی (قسمت سوم)؛ سرقت اموال جمعیت های خیریه (قسمت چهارم)؛ ورود به عرصه «فرهنگ و هنر و رسانه» دنبال کردن اهدافش در این حوزه (قسمت پنجم)؛ وسواس مفرط برای جوان تر دیده شدن باعث روی آوردن «سلمان» که حالا به سلطنت رسیده بود، به عمل های زیبایی، تزریق بوتاکس و بزک کردن می شود (ششم)؛ همچنین گفتیم، چگونه «محمد» توانست دل «سلمان» را به دست آورد و چرا «بن سلمان» از «ملک عبدالله» کینه و نفرت داشت و از عموزاده هایش انتقام می گیرد(هفتم) و سرانجام در قسمت هشتم که به زندگینامه «محمد بن سلمان» می پردازد، گفته شد که ولی عهد سعودی چگونه از کودکی مبتلا به «صرع» و بیماری های روحی و روانی است.
در ادامه نویسنده کتاب «عربده کش ریاض» به زوایای پنهان دیگری از شخصیت محمد بن سلمان می پردازد.
و حالا ادامه داستان:
«بن هوبارد»، سر دبیر روزنامه آمریکایی «نیویورک تایمز» در بیروت که از نزدیک با محمد بن سلمان، ولی عهد عربستان سعودی در ارتباط بوده و از زوایای تاریک زندگیش به ویژه پس از رسیدن به قدرت آگاه می باشد، درباره وی چنین می گوید:
محمد بن سلمان پسر ششم پسر بیست و پنجم ملک عبد العزیز است که اگر بخواهم او را در یک جمله توصیف کنم، باید بگویم «تا زمان منصوب شدن به ولی عهدی عربستان هیچ گاه دیده نشده بود» اما همان طور که بن هوبر می گوید، اوضاع اینگونه پیش نرفت و می افزاید:
وقتی نوبت به سخنرانی شاهزاده جوان رسید که حالا ثروتمندترین کشور جهان عرب را اداره می کرد، سالن بزرگ و با شکوه مملو از بزرگترین و مشهورترین سرمایه گذاران و بازرگانان و میلیاردهای جهان بود که زیر لوستر کریستال بسیار بزرگی ایستاده بودند که از سقف سالن آویزان بود.
پاییز سال 2017 بود و همه به شهر ریاض، پایتحت عربستان آمده بودند، تا در گردهمایی بزرگی که برای سرمایه گذاران جهان تدارک دیده شده بود، شرکت کنند. به صورت غیر رسمی نام این گردهمایی را «دافوس صحرا» گذاشته بودند که برگرفته از نشست سالیانه «دافوس» بود که در سوئیس برگزار می شد، اما آن کنفرانس کجا و این کجا ... این گردهمایی به این جهت برگزار شده بود، تا سرمایه گذاران جهان را به سرمایه گذاری در عربستان تشویق کند.
به همین منظور از چند روز قبل مسئولان سعودی تمام سعی و تلاش خود را بکار برده بودند، تا هزاران میهمان گردهمایی را به هر طریق ممکن قانع کنند که هرگونه برداشت و پیش زمینه منفی که درباره عربستان دارند، کاملا اشتباه است یا درحال اصلاح و تغییر است، چون کشور درحال انجام اصلاحات گسترده است تا از گذشته خود به عنوان سرزمینی اسلامی و بسیار محافظه کار و خیلی بسته و متعصب جدا شود.
تاکنون عربستان سعودی به دو چیز معروف بود: نفت و اسلام. درباره مورد اول باید گفت که زیر شن های بیابان های عربستان دریاچه بزرگی از نفت خام قرار داشت. همان ماده ای که به لطف آن خاندان پادشاهی یا همان آل سعود به یکی از ثروتمندترین خاندان های جهان تبدیل شدند و این کشور اهمیت ژئو سیاسی پیدا کرد که بدون نفت غیر ممکن بود، چنین اهمیتی را در عرصه بین الملل بیابد. درآمد حاصل از نفت پایه و اساس اقتصاد عربستان را تشکیل داد و به طبقه حاکمه ثروت هنگفتی عطا کرد و همین ثروت باعث شد تا هرانچه را که بخواهند بی زحمت به دست آورند.
اما دین رسمی کشور عربستان برخلاف آنچه که همه تصور می کنند، «اسلام» نیست، بلکه آیینی به نام «وهابیت» است که برداشت محافظه کارانه و بسیار سختگیرانه و متعصبانه از دین اسلام است و در تار و پود تاریخ این کشور رسوخ کرده است. وهابیت همان دینی است که به پیروانش القا کرده که باید از غیر مسلمانان اجتناب کنند، چون «کافر» هستند. همان دینی که حکم به قطع سر قاتلان و تجار مواد مخدر در ملاء عام می دهد و زنان را از حقوق اساسی اشان محروم می کند.
عربستان از بسیاری از دیگر از کشورهای اسلامی متعصب تر و تندروتر بود، اما وجود اماکن مقدس جهان اسلام در مکه و مدینه به این کشور نفوذ و قدرت بی مانندی در میان 1.8 میلیارد مسلمان در سرتاسر جهان داده بود.
رهبران عربستان می دانستند که کشورشان در عرصه بین الملل وجهه خوبی ندارد، به همین دلیل آن گردهمایی را ترتیب دادند و برای آن به دقت برنامه ریزی کردند تا شرکت کنندگان طی مدت حضورشان در عربستان با صحنه ای مواجه نشوند که تداعی کننده برداشت ها و تصورات منفی قبلی اشان از این کشور باشد.
در مراسم های شامی که مسئولان و شاهزادگان سعودی به افتخار مهمانان ترتیب می دادند، چندین مدل غذا و گوسفندهایی که درسته بریان و کباب شده بودند، سرو می شد ... دسرها و شیرینی ها از مرغوب ترین مواد اولیه و بهترین شکلات ها تهیه می شد ... و مراسم در خانه های مجللی برگزار می شد که به استخر شنا و سالن های سینما و بارهای مخفی انواع مشروبات الکلی و البته از مرغوب ترین آنها مجهز بودند.
ویژگی بارز این نوع از مهمانی ها، حضور زنان در آنها در سرتاسر بود. آنها آزادانه در کافه تریای هتل «ریتز کارلتون» با مردانه در ارتباط بودند، بدون اینکه کوچکترین قید و بندی در این روابط بر آنها اعمال می شد. حتی از آنها خواسته نمی شد، دستکم موهای خود را بپوشانند.
پیشنهادها بسیار حساب شده و کم کم و به شکلی خوشایند به سرمایه گذاران داده می شد، تا آنها را به سرمایه گذاری در طرح های بزرگ تر تشویق و ترغیب کند. به آنها گفته می شد که عربستان به مرکز حمل و نقل و انبار دنیا تبدیل می شود و در آن مراکز خدماتی و رفاهی و تفریحی دایر خواهد شد که به 22 میلون شهروند کشور خدمات مورد نیاز را ارائه دهد. افتتاح کلوپ های شبانه و سالن های سینما و برگزاری کنسرت ها در انواع و اقسام آن از جمله این وعده ها بود، درحالی که دین و آیین آنها دایر کردن همه اینها را حرام اعلام و منع کرده بود.
مسئولان سعودی همچنین وعده شکوفایی و رشد و پیشرفت صنعت گردشگری را با اجرای طرح های جدید و توجه به مراکز و اماکن تاریخی دادند که تاکنون مورد بی توجهی قرار گرفته بودند، از جمله وعده داده شد که در سواحل دریای سرخ یک منطقه تفریحی گردشگری درجه یک برپا شود و برای اینکه شک و تردیدها درباره صدق گفته ها و صحت وعده هایشان را از بین ببرند، مقرر شد که اندکی از قید و بندهای اعمال شده بر زنان عربستانی را بکاهند و از ماه ژوئن سال 2018 اجازه رانندگی به آنها را بدهند.
پیام شفاف و رسا بود و می گفت که عربستان در آستانه تغییرات و تحولات بزرگی قرار دارد و آنکه این طرح های اصلاحی را پیش می برد، پسر پادشاه عربستان است ... جوان مرموزی که همواره درحال کار بود و «محمد بن سلمان» خوانده می شد. آن موقع 32 ساله بود و خود را نه تنها وقف بازنگری و تجدید ساختار عربستان که سرتاسر خاورمیانه آن هم در سریع ترین زمان ممکن کرده بود.
مدعوین روی صندلی های مخملی یا نشیمنگاه هایی قهوه ای رنگ نشسته بودند و انتظار می کشیدند. برای اینکه از واقعیت آنچه این شاهزاده جوان می گفت، مطمئن شوند و ببینند، آیا معنی آنچه می گوید را درک می کند؟ آیا او واقعا رهبری است که با دیدگاه ها و نظراتش می تواند، عربستان را از گذشته مذهبی اش دور کند یا صرفا جوان تازه کار عجولی است که روزگار او را به کام خود خواهد کشید؟
بعد از باز شدن درب فرعی، زمزمه های تند و سریعی سالن را فرا گرفت، سپس شاهزاده ظاهر شد.
لباسی سنتی و محلی به تن داشت که مردان سعودی به تن می کردند. لباسی سفید بلند به تن داشت. روی سرش یک پوشش محلی شامل چفیه ای به رنگ سفید و قرمز بود که توسط «عقال سیاه رنگ» تثبیت می شد تا مانع افتادن چفیه شود که به آن «یشماغ» می گفتند و یک جفت دمپایی سیاه که به پا کرده بود.
بدن تو پری داشت که دلیل آن می توانست، علاقه اش به خوردن سریع غذا باشد ... ریش نامرتبش تمام صورتش را پوشانده بود، به نحوی نشان از درگیری های کاریش داشت که به او فرصت نمی دادند، وقتی را برای مرتب کردن آن اختصاص دهد ... معاونانش او را احاطه کرده بودند و درپی آنها خبرنگاران و تصویر برداران رسانه ها روان بودند. به جایگاه رفت و در صندلی سفیدی فرو رفت.
تا سه سال قبل کسی او را ندیده بود ... او یکی از هزاران شاهزاده خاندان سعودی است. اما توانست به سرعت جاده ترقی را به سمت نوک هرم قدرت در عربستان طی کند. وقتی پدرش ملک سلمان در سال 2015 بر تخت سلطنت نشست، به او اختیار رسیدگی و اداره پرونده های مهمی چون دفاع، اقتصاد، مذهب و نفت را داد و بعد از اینکه موانع موجود بر سر راهش را برداشت، او به ولی عهدی منصوب کرد تا در سایه پدرش که مرد اول عربستان شمرده می شود، خود را برای نشستن به جای پدر آماده کند. اما آشکار بود که این شاهزاده بن سلمان است که در عمل کشور را اداره می کند.
به دلیل هیکل درشتش که یکی از مشخصات ولی عهد محسوب می شد، چه در عربستان و چه در خارج به او لقب «خرس گنده» را داده بودند و به این نام خوانده می شد. واقعیت امر هم این بود که هیکلی به تمام معنا درشت داشت، طوری که وقتی وارد اتاق یا سالن یا فضای بسته ای می شد، احساس می کردی که تمام فضا گرفته شده است.
وقتی صحبت می کرد، در صحبت هایش خبری از فن بیان و استفاده از عبارات و واژه های متین و در خور نبود و یا همچون رهبران جهان عرب چیزی از شمرده سخن گفتن مشاهده نمی شد. همین باعث لکنت زبان و تند و نامفهوم صحبت کردنش می شد. اگرچه به زبان عربی سخن می گفت، اما این زبان عربی با آن زبان عربی که رهبران جهان عرب به آن سخن می گفتند، خیلی فرق می کرد.
تُن صدایش حین حرف زدن چون غرش بود، با دست های بزرگی که آنها را به این طرف و آن طرف پرت می کرد. به ظاهر بسیار پر نشاط و سر زنده نشان می داد، اما وقتی موضوعی به ذهنش خطور می کرد، یک باره و حتی قبل از آنکه جمله اش را تمام کند، از حرف زدن باز می ایستاد.
بارها اتفاق افتاده بود که طی دیدار با مقامات خارجی، برای بیان دیدگاه ها و نظراتش بی وقفه، یک ساعت حتی هم بیشتر صحبت می کرد و هیچ توجهی به سوالاتی که از وی می شد و پاسخ های مرتبطی که می بایست به آنها بدهد، نمی کرد.
مقامات خارجی که با بن سلمان دیدار داشته اند، تاکید دارند که طی ملاقات، ولی عهد بی وقفه و مستمر پاهایش را تکان می دهد. حرکتی که تنها به دو دلیل ممکن است، در فرد مشاهده شود: نگرانی و اضطراب یا مصرف داروهای نشاط آور.
آن روز محمد بن سلمان از پشت تریبون با مسئول برگزاری نشست، به زبان انگلیسی صحبت کرد تا به مهمانان خارجی اش ثابت کند، تا چه حد به این زبان مسلط و آشناست. در ادامه سخنرانیش را به زبان عربی ایراد کرد و از یکی دیگر از طرح هایش رونمایی کرد.
طرحی که ولی عهد از آن سخن می گفت، «طرح نیوم» بود. شهری که قرار بود، در منطقه ای جدا از صحرا، در نزدیکی دریای سرخ احداث شود. شکل و شمایل و قوانین این شهر را می بایست سرمایه گذاران بزرگ دنیا ترسیم و تدوین کنند، به همین منظور ولی عهد از آنها می خواست، ضمن مشارکت در این طرح و سرمایه گذاری روی آن، هر آنچه ابداع و نوآوری در دنیا سراغ دارند، را در آن بکار برند.
ولی عهد در توضیح وتشریح این طرح گفت که این طرح دروازه ورود عربستان به آینده ی بدون نفت و آغاز بهره برداری از انرژی خورشیدی در این کشور است، چون قرار است، انرژی مورد نیاز آن تماما از خورشید تامین شود و نیروی کار مورد نیاز این شهر را بیش از آنکه نیروی انسانی تامین کند، ربات ها تامین خواهند کرد و سرانجام اینکه پیاده سازی این طرح نیازمند سرمایه گذاری 500 میلیارد دلاری است و برای تشویق و ترغیب بیشتر سرمایه گذاران و بازار گرمی تاکید کرد که این شهر سرزمین آرزوهای بشری است و بیش از انکه یک طرح اقتصادی باشد، ثبت کننده جهشی بزرگ در تمدن بشری است.
نور سالن را کاهش دادند و حضار فیلمی از شهر پیشنهادی بن سلمان را تماشا کردند. سپس برگزار کننده نشست که یک خانم خبرنگار خارجی بود، سوال کرد که آیا به نظر شما ساختار و بافت دینی و متعصب عربستان مانع اجرای چنین طرحی نخواهد شد که عمدتا نگاهش به آینده است.
محمد بن سلمان گفت که عدم تسامح جایی در تاریخ عربستان ندارد و تاکید کرد که عربستان تلاش می کند، در راستای تامین منافع همه طرف ها با تمام کشورهای جهان تعامل و همکاری داشته باشد و افزود:
«ما دیگر در گذشته اینگونه که اکنون می بینید، نبودیم ... تمام توان خود را به کار گرفته ایم تا به اسلام میانه و مسالمت جو باز گردیم که پذیرای همه ادیان و همه آداب و رسوم ها و به طور کلی همه دنیاست ... هفتاد درصد مردم عربستان را جوانان زیر گروه سنی 30 سال تشکیل می دهند ... و خیلی صریح بگویم ... اجازه نمی دهیم، 30 سال از زندگی مان به تعامل با افکار و اندیشه های افراطی سپری شود ... همین امروز و همین الان این افکار را منسوخ می کنیم ... ما می خواهیم مثل دیگران، زندگی عادی و طبیعی خود را داشته باشیم ... زندگی که نشان دهد، مذهب ما، آیین تسامح و همزیستی مسالمت آمیز و آداب و رسوم ما، عادات و منش هایی خوشایند و دل نشین هستند ... در یک کلام می خواهیم مثل همه دنیا زندگی کنیم و در رشد و پیشرفت دنیا سهیم باشیم».
سابقه نداشت که مقام مسئول سعودی چنین سخنانی آن هم در ملاء عام بر زبان بیاورد و چنین تعهدات و عده هایی بدهد ... حاضران در نشست با شور و هیجان شدید برای بن سلمان کف زدند.
اما دو هفته بعد، سایه رخدادی بسیار وحشتناک بر کشور خیمه افکند ...
ادامه دارد ...