ماهان شبکه ایرانیان

مکالمه ماه رمضانی نیروی بعثی با یک اسیر ایرانی

حزب بعث که مدام تبلیغ می‌کردند که ایرانی‌ها مجوس هستند و اصلا مسلمان نیستند گران می‌آمد چرا که آن‌ها مشاهده می‌کردند که در ماه رمضان چگونه اسرای ایرانی اهتمام به عبادت و روزه دارند.

مکالمه ماه رمضانی نیروی بعثی با یک اسیر ایرانی

به گزارش ایسنا،علی‌اصغر صالح‌آبادی از شهروندان جوین شهرستان سبزوار است.او قبل از اعزام به جبهه، هشت سال طلبه حوزه‌های مشهد و قم بوده و در روز عید فطر سال 1361 در عملیات رمضان به دلیل مجروحیت به اسارت رژیم بعث درمی‌آید. وی در زمان اسارت 22 ساله بوده است.

صالح‌آبادی روایت خود را از معمم شدن خود شروع می‌کند و می‌گوید:چهل و پنج روز قبل از اسارت در عید نیمه‌شعبان به‌ همراه طلاب حوزه علمیه مدرسه فیضیه قم،به جماران رفتیم و خدمت حضرت امام خمینی (ره) رسیدیم و بنده به دست ایشان معمم شدم.

ابتدای اسارت را در موصل ‌یک جدید و بعد از چندماه به موصل چهار منتقل شدیم و در  آنجا با حاج‌آقا ابوترابی دیدار کردیم و یکسال هم در خدمتشان بودیم؛سپس مدتی را در بغداد و تکریت گذراندیم و بعد در اواخر اسارت دراردوگاه صلاح‌الدین مجدد حضور حاج‌آقا ابوترابی را درک کردیم.

آزادگان متحد و پایبند به گرفتن روزه بودند و  این امر برای نیروهای حزب بعث که مدام تبلیغ می‌کردند که ایرانی‌ها مجوس هستند و اصلا مسلمان نیستند گران می‌آمد چرا که آن‌ها مشاهده می‌کردند که در ماه رمضان چگونه اسرای ایرانی اهتمام به عبادت و روزه دارند.

همه در ماه‌ رمضان به نحوی همپا و همیار بودند و حتی آنان که مریض بودند، رعایت می‌کردند که علنی با خوردن و آشامیدن این تصویر روزه‌داری آزادگان در اردوگاه بعثی‌ها را حفظ کنند و حرمت این ماه را گرامی دارند؛ البته نیروهای‌بعثی سعی داشتند که به هر نحو شده این فضای شکل گرفته ‌را بشکنند.

در اردوگاه‌ها معمولاً یکی از اسرا، نماینده آزادگان می‌شد که به «ارشد اردوگاه» معروف بود. در اوایل ماه رمضان بود که «ضابط خلیل» افسر ارشد عراقی به اردوگاه آمد و شروع به مکالمه‌ای با ارشد اردوگاه ما کرد.

ضابط خلیل می‌گفت:«نظرت چیه که این گوشه اردوگاه قهوه خانه‌ای راه بیاندازیم که هرکسی خواست چای بخورد و برود برای خودش چای بریزد.» آزاده ارشد اردوگاه هم جواب می‌داد: «الان که ماه رمضان است؛ اگر تسهیلات رفایی می‌خواهید تدارک ببینید در غیرماه رمضان باشد.» ضابط خلیل ادامه می‌داد:«همه که روزه نیستند و آن‌ها برا چایی خوری بیایند. » ارشد اردوگاه می‌گفت: «آن‌هایی که نمی‌توانند روزه بگیرند رعایت می‌کنند و حرمت ماه مبارک را به جای می‌آورند.»

برنامه‌های ویژه ماه رمضان شامل تلاوت، حفظ و روخوانی قرآن بود و کلاس‌های مربوط به شرح و تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه در آسایشگاه‌ها نیز برپا می‌شد. در بندها نیز طلبه‌های آزاده سخنرانی‌های دست‌جمعی داشتند و به شکل محرمانه و ویژه‌ای این برنامه ها برگزار می‌شد.

از اتفاقات خاص ماه رمضان ماجرای افطار و سحر بود که وعده صبحانه به خواست ما به سحر تغییر زمان داده بود و چون آشپزها از آزادگان بودند این ماجرا زودتر تصویب شد.

برای وقت سحر زمان قطعی و دقیق نداشتیم و وقت را تخمینی در نظر می‌گرفتیم.یک ربع تا بیست دقیقه زودتر سحری را تمام می‌کردیم و یک ربع دیرتر نماز صبح به جا می‌آوردیم و در این فاصله مناجات و قرآن داشتیم تا وقتی مطمئن شدیم وارد وقت نماز شده‌ایم، به صورت پنهانی نماز جماعت می‌خواندیم.

بعثی‌ها این نیت شوم را به صورت غیررسمی دنبال می‌کردند و سیاست رسمی آنان طوری بود که نشان بدهند برای ماه رمضان همراهی می‌کنند. البته همکاری مختصری راجع به غذا داشتند و وعده ظهر را شب به اسرا می‌دادند ولی در کنار همکاری‌های رسمی این‌چنینی، بسیار سعی می‌کردند که ضربه بزنند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان