محسن مصطفائی؛ برادران «رایت»، «ویلبر» و «ارویل» در یک خانواده 9 نفره به دنیا آمدند. «ویلبر» در تاریخ 16 آوریل 1867 در میرویل، ایالت ایندیانا و «ارویل» در 19 آگوست 1871 در زایتون، ایالت اوهایو متولد شد. آن دو رابطه جداییناپذیری داشتند، زیرا مکمل یکدیگر بودند، اما مرگ «ویلبر» در سال 1912، این دو برادر را از یکدیگر جدا کرد.
درباره ویژگیهای شخصیتی این دو برادر باید گفت: «ارویل» پر از ایده و شور و شوق بود، اما «ویلبر» تصمیمگیریهای بهتری داشت و به یک پروژه منطقیتر نگاه میکرد. زمانیکه آنها در دبیرستان تحصیل میکردند، «ویلبر» تصمیم گرفت که به دانشگاه ییل برود و کشیش شود.
با اینحال صدمه او در حین بازی هاکی، مانع از ادامه تحصیل او شد و تا سه سال پس از آن ماجرا، تحصیلات خود را در کتابخانه پدرش ادامه داد. در سالهای اولیه، آن دو به پدرشان در ویرایش مجلهای با عنوان «تلسکوپ مذهبی» کمک میکردند و در نهایت، در سال 1892، فروشگاه دوچرخه رایت را در شهر دیتون افتتاح کردند.
در اواخر قرن نوزدهم، اوتو لیلینتال یا همان «مرد پرنده»، توجه برادران «رایت» را به خود جلب کرد. اما علاقهمندی برادران «رایت» به تجربههای پروازی، بعد از مرگ این مکانیک پرواز و پیشگام هوانوردی بهوقوع پیوست و در آن زمان تصمیم گرفتند تا تئوری و حالتهای پرواز را مطالعه کنند.
آنچه هنوز بعد از گذشت یک قرن تعجب همگان را درباره برادران «رایت» برانگیخته است، تحقق رویای پرواز برای اولینبار توسط آن دو دوچرخهفروش اهل دیتون در ایالت اوهایو بر فراز جمعیتی شگفتزده در نمایشگاههای عمومی در ایالات متحده آمریکا و فرانسه بود. از اینرو، موفقیت برادران «رایت» به دلیل به چالش کشیدن یکی از ادعاهای قرن 21، ارزش بررسی مجدد را دارد.
ادعای مذکور این است که فقط مهندسان مشتاق جوان باید بهطور خاص و آنهم فقط در کالج روی علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات متمرکز شوند و دروس هنر و علوم انسانی از اهمیتی کمتری نسبت به علوم و ریاضی برخوردارند. البته اگر برادران «رایت» امروز زنده بودند، احتمالا به ما هشدار میدادند که این تعصبات آموزشی، مانع رشد مهندسهایی همانند آنها میشود.
نکته جالب درباره «ویلبر» و «ارویل رایت» این است که هیچکدام از آنها در یکی از رشتههای علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات تحصیل نکرده بودند. در حقیقت، هیچکدامشان حتی به کالج هم نرفته بودند و بهعلاوه آموزشهای تخصصی نیز ندیده بودند. هزینه ساخت هواپیمای برادران «رایت» کمتر از 1000 دلار بود (با ارزش کنونی حدود 28 هزار دلار) که این هزینه نیز از طریق فروش دوچرخه تامین شده بود.
نمونه اولیه هواپیمای برادران «رایت» 852 فوت پرواز و پس از اصلاحات بیش از 40 مایل را طی کرد. باید اعتراف کرد که این موفقیت برای دو فرد رویاپرداز از طبقه کارگر در دیتون بدون تحصیلات مهندسی، عدم دسترسی به اینترنت و آزمایشگاههای دانشگاهی یا حتی کتابخانه، قابل تحسین است.
دیگران چه میکردند؟
در زمانی که برادران «رایت» ماشین پرنده خود را طراحی و با موفقیت تست میکردند، پروفسور «ساموئل لانگلی» دبیر موسسه اسمیتسونین نیز در حال انجام طراحیهای خود در این زمینه بود. «لانگلی» 70 هزار دلار (با ارزش کنونی حدود دو میلیون دلار) روی پرنده خود بهنام «آیرودروم» که از سوی وزارت جنگ آمریکا تامین مالی شده بود، هزینه کرد، ولی در اولین تلاش او برای پرواز، در رودخانه پوتوماک سقوط کرد.
موفقیت برادران «رایت» در حل یک مسئله مهندسی که تخیل انسان را برای میلیونها سال درگیر خود کرده بود، به هیچ وجه یک اتفاق مبتنی بر شانس و اقبال نبود. در واقع، پرواز یک فرایند بسیار پیچیده است که احتمال موفقیت بر اساس شانس در آن تقریبا غیرممکن به نظر میرسد.
برای فهمیدن دلیل موفقیت برادران رایت و نکتههایی که ما میتوانیم امروز از آنها یاد بگیریم، باید به دنبال جواب این سوال باشیم که چه چیزی این دو نفر را از بقیه متفاوت کرده بود؟ برادران «رایت» چه جنبههای شخصیتی، کنجکاوی و خلقوخویی داشتند که آنها را قادر کرد آسمان را به تسخیر خود درآورند؟
این در حالی بود که در آن زمان، متخصصان زیادی شکست خورده بودند. همچنین مهمترین چالش پرواز چه بود که تنها ذهنهای منحصربهفرد برادران «رایت» قادر به حل آن شد؟ «ارویل رایت» سیویک سال پس از اولین پرواز آنها، به این موضوع که چه چیزی برادران «رایت» را از سایرین متفاوت کرده بود، پاسخ داد.
یک روزنامهنویس در یک مصاحبه به او گفت که او و برادرش فقط دو پسر عادی، بدون پول، بدون تأثیرپذیری و سایر ویژگیهای خاص بودند که برای دستیابی به شهرت و ثروت پای به این عرصه گذاشته بودند، ولی توانستند رویای آمریکا را محقق کنند. «ارویل» در جواب به او گفت: «این حرف که گفته شود ما هیچ برتری خاصی نداشتهایم، درست نیست.
در دوران کودکی، جنبههای شخصیتی ما عادی نبودند و بدون آنها من مطمئن نیستم که میتوانستیم به آن موفقیت شگرف دست یابیم. شاخصترین موضوع، بزرگشدن در خانوادهای بود که در آن همواره تشویق و کنجکاوی فکری وجود داشت. اگر پدر من کسی نبود که فرزندانش را تشویق کند تا علائق فکری خود را فارغ از سودآوری دنبال کنند، میوه کنجکاویهای اولیه ما درباره پرواز قبل از بهثمر رسیدن آن نابود میگشت».
«میلتون»، پدر برادران «رایت» یک اسقف پروتستان با علاقه فراوان به کتاب و پرسوجو بود. «سوزان» یا همان همسر «میلتون»، یک مکانیک ماهر بود که در کالج، ریاضیات، علوم و ادبیات خوانده بود و معمولا برای این فرزندان اسباببازی میساخت. در خانه آنها، قفسههای کتاب پر از رمان، شعر، تاریخ باستان، رسالههای علمی و دایرهالمعارف بود. آنها فرزندانشان را تشویق میکردند تا بسیار مطالعه کنند و مسئولیت آموزش خود را بر عهده بگیرند.
زمانیکه از برادران رایت درباره علاقه اولیه آنها در پرواز پرسیده میشد، آنها همیشه میگفتند که برای تفریح به این موضوع علاقهمند شدهاند و میخواستند از درآمدشان برای دستاوردهای علمی آینده هزینه کنند.
نیاز به زیستشناسی
در اواخر قرن بیستم، «ویلبر رایت» شروع به خواندن کتابهای آناتومی پرندگان و حرکت حیوانات کرد. این تحقیقات در نهایت برادران «رایت» را به سمت توسعهدادن سیستم جدید کنترل سهمحوری خودشان سوق داد که حرکت پیچشی بال پرندگان را تقلید میکرد.
«ویلبر رایت» خیلی زود نامهای به موسسه اسمیتسونین نوشت تا جزوههای نوشتهشده توسط «ساموئل لانگی» و «اکتاو چانوت» درباره آئرودینامیک را در اختیار او قرار دهند. او میگفت: «من یکسری تئوری حیوانات دارم که ساختمان مناسب یک ماشین پرنده را بیان کنند و من به این موضوع بسیار مشتاق هستم، ولی این فقط یک حس عجیبوغریب نیست».
مدت کوتاهی پس از آنکه برادران «رایت» شروع به انجام آزمایشات خود در کارولینای شمالی کردند. آنها دریافتند که جدول دادههای فشار هوا که توسط دانشمندان مؤسسه اسمیتسونین تهیه شدهبود غیر قابل اطمینان و دارای خطا است. برای حل این مشکل، آنها بهسرعت شروع به ساختن یک تونل باد برای خودشان کردند تا اندازهگیریهای دقیقی انجام دهند.
«ارویل» پیشتر گفته بود: «ما این کار را برای تفریح انجام دادهایم و بهدنبال یادگیری حقایق جدید بودیم». همچنین، در زمانی که هیچ سازنده موتوری به درخواست آنها برای ساخت یک موتور کوچک برای قرارگیری در هواپیما جواب نمیداد، آنها موتور خود را با کمک دستیار فروشگاه دوچرخهفروشی خود ساختند.
آنها اغلب درباره مشخصات فنی هواپیمایشان تا پاسی از شب با یکدیگر بحث میکردند. پس از یک بحث داغ خاص درباره ساختمان صحیح پیشرانهای هواپیما، آنها خودشان را در یک موقعیت خندهدار یافتند که هر یک از آنها بدون هیچ پیشرفتی نسبت به نقطه شروع، به موقعیت اول در بحثشان میرسیدند. باید گفت که این بحث و جدل آنها فقط برای رسیدن به حقیقت بود و نه برای ثابت کردن خودشان به یکدیگر.
موتور کنجکاوی و هنر
کنجکاوی بیحد و مرز برادران «رایت» و عشق آنها به فهمیدن حقایق، آنها را قادر ساخت تا با تمام ظرفیتهای خود به عنوان یک انسان بتوانند به نحوی بر روی مسئله چندوجهی پرواز تأثیر بگذارند که سایر افراد نمیتوانستند. آنها شروع به مشاهده این موضوع کردند و همانطور که «ویلبر» میگفت: «این پیچیدگی مسئله پرواز بود که آن را بسیار سخت میکرد.
آن مسئلهای بود که نمیتوانست با رسیدن یک الهام خاص حل شود، ولی با جمعآوری صبورانه اطلاعات مربوطبه صدها نقطه مختلف امکانپذیر بود و جالب آنکه ممکن بود از دیدگاه یک محقق حتی مطالعه عمیق برخی از این اطلاعات، غیرضروری تلقی شود». «ارویل» و «ویلبر» زمانی که شروع به درک این موضوع کردند، یک شاخه جدید در علم را تجربه کردند و آن این بود که راهحل مسئله پرواز انسان، ترکیبی از هنر و علوم است.
مهارت مکانیکی و تیزهوشی ریاضیاتی قطعا برای ساخت این ماشین ضروری بوده است، ولی چالش اصلی در هنر واقعی پرواز بود. در حقیقت، هنر خلبان خواندن وضعیت باد، تنظیم سرعت و تعادل و استفاده از کنترل این ماشین پرنده برای ایجاد یک تنظیمات خاص بود تا در حین پرواز و فرود، خط سیرهای لازم دنبال شوند.
برادران «رایت» رابطه نزدیکی بین خود و هنرمندان احساس میکردند، چون درک مشترکی با آنها داشتند. هنر پرواز یک هماهنگی پیچیده بین انسان، ماشین و هوا بود که به هزاران ساعت تمرین برای رسیدن به مهارت عالی نیاز داشت.
تعجبی ندارد که وقتی «ویلبر» برای نشان دادن هواپیمای فلایر رایت به فرانسه رفت، 16 بار از مجموعه موزه لوور بازدید کرد و تصورات و احساسات خود از هنر بیش از 30 نقاش را یادداشت کرد و برای خواهرش فرستاد. پیشگام هوانوردی «اکتاو چانوت» در یک سخنرانی در سال 1890 پیشبینی کرده بود که «هیچ فردی ممکن نیست خیالپردازی، تیزهوشی مکانیکی، توانایی ریاضیاتی و مهارت جذب سرمایه برای حل مسئله پرواز را بهطور یکجا داشته باشد».
«چانوت» میگفت: «احتمالا دلیل پیشرفت آهسته مسئله جدید پرواز، آن است که کار کردن بر روی مسائل کاملا جدید، به استعدادهای متنوعی نیاز دارد». حرف «چانوت» از یک نظر درست بود، ولی از دیدگاه دیگر غلط بود. حل مسئله پرواز به بیشتر از یک نفر احتیاج داشت، ولی با این وجود دو نفر نیز کافی بود.
کنجکاوی وصفنشدنی برادران «رایت» به آنها کمک کرد تا محدوده فکری خود را وسعت دهند. همچنین، شجاعت، عامل دیگری بود که آنها را قادر ساخت تا حس خوبی با مکانیک و ریاضیات داشته باشند و این همان حسی بود که با هنر، زیستشناسی و ادبیات داشتند. «ویلبر» و «ارویل رایت»، مردان خودآموختهای بودند که با کنجکاوی فکری بیانتهایی رشد کرده بودند.
اگر دانشکدههای امروزه مهندسی بخواهند به دانشآموزان خود فشار مضاعفی برای اوج گرفتن واقعی اعمال کنند، آنها باید الزامات سختگیرانه و متعصبانه معروف خود را تغییر داده و دانشآموزان را به پرورش علاقه فردی به یادگیریهای خود همانند برادران رایت تشویق کنند.
امروزه به چه چیزی نیاز است؟
امروزه در جهان، دورههای مختلفی با این دیدگاه طراحی شده است که مهندسهای جوان را به کنجکاوی فکری فرامیخواند. یکی از این دورهها، دوره رهبری مهندسی در دانشگاهها است. این دورهها سعی دارد چالشهای رهبری در علوم کاربردی و مهندسی را با استفاده از آموزش هنرهایی مانند ادبیات و تاریخ دنبال کند.
در حقیقت، هدف این دوره رشد و پرورش کنجکاوی و شخصیت رهبران از طریق مطالعه معضلات سیاسی، اخلاقی و فلسفی است تا مهارتهای فنی آنها را تقویت کند. دانشجویان در این دوره ترغیب میشوند تا رهبری مهندسی را بهعنوان یک رشته علوم انسانی در نظر بگیرند. این مهم، نیازمند تفکر طولانیمدت پیرامون سوالات مختلف در حوزه علم است که در آن علوم بهتنهایی نمیتوانند پاسخ مناسبی بدهند.