پای این نوجوان در یک شب کرونایی جا ماند

نزدیک به سه ماه از حادثه‌ای که در یکی از شب‌های کرونایی برای «محمدحسن» اتفاق افتاد می‌گذرد؛ نوجوان زواره‌ای که در ضدعفونی کردن شهر به بقیه کمک می‌کرد. شب پنجم، پدرش هم همراهش بود.

پای این نوجوان در یک شب کرونایی جا ماند

در یک لحظه، زمانی که محمدحسن روی تانکر ضدعفونی نشسته بود، پایش سر خورد و بین گاردان تراکتوری که تانکر را می‌کشید، گیر کرد. اورژانس زواره از راه رسید و محمدحسن را به دلیل نبود امکانات به بیمارستان اردستان منتقل کرد و از آنجا به بیمارستانی در اصفهان.

سه پزشک قبل از عمل، احتمال موفقیت پیوند را منتفی می‌دانستند اما با مشورت پزشکی دیگر، پای چپ محمدحسن پیوند زده شد و پدر و مادر و خانواده و اطرافیان هر چند درد و رنج پسر آزارشان می‌داد اما خوشحال بودند که پیوند انجام شده است. عمر این خوشحالی 4 روز بیشتر نبود. کم‌کم عفونت به بدن محمدحسن سرایت کرد و روز ششم پس از پیوند، پزشکان مجبور به قطع پای چپ محمدحسن از زانو شدند چون اگر این کار را نمی‌کردند با ورود عفونت به خون، وضعیت جسمی او بدتر می‌شد.

در حالی‌که عفونت وارد بدن محمدحسن شده بود و نظر بعضی از پزشکان این بود که باید بخشی دیگر از پا یعنی از زانو بالاتر هم به دلیل عفونت زیاد قطع شود، روز دهم حادثه یعنی اول فروردین با رضایت خانواده به بیمارستانی در یزد اعزام شد و در آنجا تحت مراقبت پزشکان قرار گرفت. 17 روز پس از آن و در حالی‌که عفونت برطرف شده بود، از بیمارستان مرخص شد.

خانواده محمدحسن عسکری 8 سال پیش به دلیل خشکسالی و وضعیت مادر خانواده که از بیماری پارکینسون رنج می‌برد، از شهرستان رفسنجان در استان کرمان به زواره در استان اصفهان مهاجرت کردند. 


پدر خانواده با تراکتوری که یک نفر برای او خریده بود تا با آن کار کند و از درآمدش اقساط آن را بدهد، روزگار می‌گذراند. او و خانواده‌اش  مستاجر خانه‌ای از مسکن‌های مهری هستند که در این شهرستان ساخته شده‌اند.

حسین عسکری، پدر محمدحسن در گفت‌وگو با ایسنا وضعیت حال حاضر پسرش را «رو به بهبود» توصیف می‌کند و از تهیه پای مصنوعی برای او خبر می‌دهد.

آقای عسکری درباره هزینه‌های درمان پسرش می‌گوید: تمامی هزینه‌ها را تا این لحظه شخصا که البته به سختی و با قرض از آشنایان بوده پرداخت کرده‌ایم هر چند مسئولان و مقامات محلی و منطقه‌ای قول کمک و پیگیری داده‌اند ولی هنوز کمکی به دست ما نرسیده است.

پدر محمدحسن اضافه می‌کند: برای هزینه پروتز هم فرد خیری از یک شرکت در تهران تماس گرفت و تقبل کرد که هزینه را بپردازد. مبلغ آن 15 میلیون تومان می‌شود. البته فعلا خودمان با قرض‌کردن مبلغ 10 میلیون تومان از یکی از دوستان پروتز را تحویل گرفته‌ایم تا بعد ان‌شاءالله از طریق آن شرکت تسویه شود.

محمدحسن که از طریق گروه جهادی «رجا» و همچنین بسیج شهرستان زواره در ضدعفونی کردن شبانه معابر شهرش مشارکت کرده بود، به ایسنا می‌گوید: راضی‌ام به آنچه خدا برایم رقم زده و اگر باز هم بتوانم به مردم کمک کنم حتما این کار را انجام خواهم داد.

پدر محمدحسن در پاسخ به این سوال که «آیا از طرف گروه جهادی یا بسیج و مسئولان منطقه کمک یا قول کمکی برای تامین مخارج و هزینه‌ها داده شده است؟»، از همه مسئولان و افرادی که در این ایام جویای حال پسرش بوده و پیگیر امور او شده‌اند تشکر می‌کند و می‌گوید: از طرف مسئولان منطقه و نماینده شهرستان در مجلس و ... قول کمک‌ها و پیگیری‌هایی داده شده اما برخی به بعد از زمان کرونا موکول شده و برخی دیگر در فعلا عملی نشده است. تا الان هر چند خیلی برایمان تامین هزینه‌ها و ایجاد شرایط مساعد برای محمدحسن خیلی سخت بوده اما از هیچ تلاشی برای او و خوشحالی‌اش کوتاهی نکرده‌ایم.

از آنجا که محمدحسن در حین «ماموریت جهادی در امر سلامت» دچار سانحه شده، «جانباز سلامت» نام گرفته و از او به عنوان «نوجوان جهادگر جانباز مدافع سلامت» نام‌ برده می‌شود. پدرش درباره وضعیت رسمیت‌بخشی به این عنوان، با تشکر از سپاه شهرستان می‌گوید که «مدارک پزشکی محمدحسن به سپاه ارائه شده و منتظر تشکیل کمیسون مرتبط برای تعیین میزان و درصد جانبازی هستیم».

محمدحسن که 20 مردادماه، 15 ساله خواهد شد، هنوز شرایط را کامل درک نکرده اما خیلی خوب در این مدت با شرایطش سازگار شده است. پدرش می‌گوید: برای ما این شرایط خیلی سخت است. من و مادرش خیلی از وضعیتی که برای پسرمان پیش آمده ناراحتیم اما خدا را شکر خودش خوب است و روحیه خوبی دارد. مخصوصا الان که پای مصنوعی گرفته و گاهی می‌تواند بدون کمک من از خانه بیرون برود.

در این ایام محمدحسن  یکی دوباری از آرزوهایش گفته است. اولین آرزویش که پس از ترخیص از بیمارستان به زبان آورده، دیدار با فوتبالیست‌های تیم پرسپولیس از جمله علیرضا بیرانوند بوده که دوست داشته با او عکس یادگاری بگیرد. این آرزو با تماس تصویری از سوی بیرانوند برآورده شده و دیدار حضوری و سر تیم پرسپولیس رفتن با کمک بیرانوند، به زمانی مناسب پس از طی شدن دوران کرونا موکول شده است.

به گفته پدرش «این تماس بعد از تقریبا یک ماه درد و سختی مثل بمب انرژی بود که تاثیر خوبی در روحیه محمدحسن گذاشت».

اما محمدحسن دو آرزوی بزرگ دارد که یکی را قبلا گفته و یکی دیگر را اکنون می‌گوید: وقتی در برنامه زنده تلویزیونی پرسیدند چه آرزویی داری، بزرگ‌ترین آرزویم را که از روز قبل از حضور در تلویزیون مدام با خودم تکرار می‌کردم یک لحظه به «سفر کربلا» تغییر دادم اما بزرگ‌ترین آرزویم این است که رهبرم را از نزدیک ببینم و بگویم من به عنوان یک جانباز مدافع سلامت آماده‌ام هر جا که امر کنند حاضر شوم و خدمت کنم.

پدرش هم در این‌باره می‌گوید: محمدحسن از صبح قبل از برنامه تلویزیونی عکسی از مقام معظم رهبری را آماده کرده بود که همراه خود بیاورد و از همان جا اعلام کند که مطیع امر رهبر است و مشتاق دیدار با ایشان. اما موقع حرکت به سمت تهران فراموش کرد عکس را با خودش بیاورد و این غصه تا پایان برنامه و تا زمان انجام این مصاحبه و همچنان تا لحظه‌ای که این توفیق نصیبش شود، با او خواهد ماند.

* تیتر این گزارش از کتاب «پایی که جا ماند» نوشته سیدناصر حسینی‌پور اقتباس شده است

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان