بهمندان معتقد است نباید آنقدر ضعیف روایت کنیم که ادب، فرهنگ و هنر و تاریخ و خیلی از اتفاقات بشردوستانه و جهادگونهمان دیده نشوند. کودکان، نوجوانان و اقشار مختلف جامعه باید از فرهنگ و اتفاقات مهم کشورشان آگاهی داشته باشند اما ما در این زمینه فرهنگسازی نکرده و غفلت کردهایم. دان درباره کمکاریاش تأکید کرده که پیشنهاداتی برای بازی میشود اما نمیپذیرد؛ چون تمایل ندارد در هر پروژهای ایفای نقش کند.
کاری برای تلویزیون ندارید؟ چرا سریالهای تلویزیون مثل گذشته پرفروغ نیستند؟
تلویزیون از پَسِ هزینههای جاریاش بربیاید دیگر به تولید فیلم نمیرسد. تلویزیون پرسنل زیادی دارد و هزاران نفر مشغولند اما دریغ از خروجی که باید داشته باشند. در صورتی که برخی از تلویزیونهای دیگر کشورها را نگاه میکنیم با 5- 6 نفر پرسنل، مخاطب را پای گیرندههایشان نگه میدارند. به خاطر پرسنل زیاد و هزینههایی که باید حقوق این کارکنان را تأمین کند کمتر میتواند سراغ کارهای فاخر و دیدنی برود؛ در واقع گذشتهاش را تکرار کند. مجبور است به سراغ اسپانسرها و حامیان مالی برود و از تهیهکنندگان و هنرمندان کاربلد هم بخواهد اسپانسر بیاورند. اتفاقاً ما اسپانسر هم بردیم سریال ورزشی بسازیم به ما گفتند 65 درصد از این 4 میلیارد هزینه را که اسپانسر ما متقبل میشد به عنوان حق پخش برمیداریم و مابقی را در اختیار شما قرار میدهیم که تولید را آغاز کنید. اما واقعاً با این مابقی چه کاری میتوانستیم انجام بدهیم؟
بسیاری از شما کاربلدها را مخاطب دوست دارد در قابِ تلویزیون یا پرده سینما ببیند؟
ما در فضایی فعالیت میکنیم که تصمیم دستِ مخاطب نیست و تهیهکننده و حتی کارگردان به مخاطب احترام نمیگذارند. سینمای ما از سال 80 به سمت دیگری رفت و به سینمای تجاری لمپنیزم سوپرمارکتی تبدیل شد. سینمایی که پول حرف اول را میزند و دوست و آشنا جلوی دوربینش قرار میگیرند و در نهایت بیننده هم محتوایی عایدش نمیشود. یادم میآید در زمان قبل از انقلاب میگفتند فیلمها را با پدر و مادر نمیتوان دید و الان با بچهها نمیشود دید. حتی فیلمهایی در تلویزیون و بسیار در نمایشخانگی دچار این معضل شدهاند که خانوادگی نمیتوانیم بینندهاش باشیم. شوخیهای جنسی سینما به نمایشخانگی و حتی بعضاً در تلویزیون سرایت کرده است. شیوه حرفزدن و دیالوگ گفتن ما در تئاتر، نمایشخانگی و تلویزیون تغییر کرده است. شومنهایی که در بیرون و برخی در تلویزیون، مخاطب دور خودشان جمع میکنند جوک نمیگویند بلکه با برخی از صحبتهایش تابوهایی را میشکنند که بیاحترامی به خانوادههای ایرانی است.
جالب است برای شما بگویم بعد از سالها با اصرار زیاد قبول کردم تماشاگر تئاتری باشم. در میانه تماشای این نمایش تصمیم گرفتم بروم و بعداً به من گفتند آقای دان کجا رفتید و من گفتم این چه مسخرهبازی است. متعجبم به این تئاترها مجوز پخش میدهند که فرهنگ ایرانی را زیر سؤال میبرند و هدف دیگری ندارند. واقعاً این نمایشها و تصاویر تلویزیونی و سینمایی را نمیتوان نامش را فرهنگ گذاشت. ما مردم با فرهنگ جهانیم و چنین چیزهایی نداشتیم که همهچیز را برایمان مسخره کنند و مخاطب به جز خندیدن و آدمها به جز تحقیر شدن، هیچ محتوایی را منتقل نمیکنند. این سینما و تئاتر نیست تا جایی همهچیز را به نقطه تخریب میرسانند که شخصیتی در تلویزیون میگویند این همه بازیگر بیسواد! من هم تأیید میکنم واقعاً اگر مقداری سواد و شعور هنرمندی داشته باشند این دیالوگها را به کار نمیبرند و اصلاً بازی در چنین آثاری که بیشتر بیاحترامی به مخاطب ایرانی است، را نمیپذیرند.
من خودم را از سینما بیرون کشیدم و به هر قیمتی برای بازی کردن نمیروم. متأسفم برای دوستانی که افتخارشان این است که پولشان را به آمریکا میبرند، گرینکارت میگیرند و یا آنجا دفتری میزنند و خانهای برای خودشان دست و پا میکنند. من از این نوع دودوزهبازیها متنفرم؛ مگر من نمیتوانستم در آن کارها باشم و پول آنچنانی بگیرم. قبلاً سریال "پول کثیف" جواد افشار را بازی کردم و میدانم این چارچوب و قاعده چیست. نمیتوانم به آدمهایی پشت کنم که امروز محتاج نان شبشان هستند و رختی ندارند به تن کنند و من پول هنگفت برخی از پروژههای ضدهنری را بگیرم و از ایران بروم؛ مگر من مهاجرت کنم و به ریش ملتم بخندم. بروم آنجا التماس کنم به من گرینکارت بدهند. آدمهایی که برخیهایشان تا دیروز پول اتوبوس هم نداشتند و الان در آمریکا به ریشِ ما میخندند! خواهشاً شما دیگر از ایران و سینما و فرهنگ و هنر حرف نزنید بروید و به آمال و آرزوهایتان بپردازید.
میگویند که برای برخی از بازیگرانِ سریال "معمای شاه" اتفاقاتی افتاد و یکی از آن تبعات، کمکاری و حتی بیکاری است؛ شما هیچوقت از بازی در این سریال، پشیمان نشدید؟
اصلاً. چنین چیزی نیست. چرا باید پشیمان شویم؟ موقعی که انتخاب میشوید فیلمنامه را هنرمند میخواند یا پروژه را میپذیرد و یا رد میکند. وقتی کاری را قبول میکنید پای همه تبعات و همهچیزش باید بایستید. به من خیلی گفتند با من مصاحبه کردند پشیمان نیستی گفتم نه. چرا باید پشیمان باشم؟ انتخاب کردم. سعی می کنم درست بازیاش کنم. با توجه به سریال استرسآوری که بود در زمان کار کردن تمام سعی و کوششمان این بود که درست کار کنیم. کاراکتر خوبی بود حسنعلی منصور. هنرمندان و عواملی که در "معمای شاه" کار کردند همه آدمهای درستی بودند و درست انتخاب شده بودند و در نتیجه درست کار کردند. اینکه بگوییم از این لحاظ بیکار شدند نه چنین چیزی نبوده است.
کمتر در برنامههای تلویزیونی پرطرفدار مهمان میشوید؛ دلیل خاصی دارد؟
همیشه دوست داشتم چراغ خاموش کار کنم و اهل هیاهو نیستم. در برنامههایی هم مهمان شدم و اصولاً دعوتی را رد نکردهام. اینکه مثلاً به برخی از برنامههای پربیننده مثل "دورهمی" مهران مدیری نرفتهام اولاً نه دعوت شدهام و نه میلی داشتم که بگویم به این برنامهها بروم. چون اصولاً از تخریب شخصیتی خوشم نمیآید که به برخی از برنامهها بروم که از ابتدا مهمان را تحقیر میکنند و زیر سؤال میبرند. برخی از برنامهها آنتن را پُر میکنند و در آن برنامهها حاضر نشدهام. از طرفی هیچوقت نگفتم که به فلان برنامه میروم چقدر میدهید و برایم مهم نبوده است. برنامهای رفتم که اسپانسر هم داشتند و حتی به ما قول و وعدهای هم دادند برای من هیچوقت این چیزها مهم نبوده است. شاید این جمله تأثیرگذاری باشد که میگویم "این بادهها جواب مستی ما را نمیدهد."