سال 1968 بود. پس از دو تابستان آتشین و خونین نیکسون قصد داشت کارزار خود را علیه هوبرت هامفری، نامزد دموکراتها در انتخابات ریاستجمهوری راه بیندازد. نیکسون هدف آرای خود را مردم سفیدپوست حومهنشین که بهشدت ترسیده بودند، قرار داده بود. معروفترین تبلیغات کارزار انتخاباتی نیکسون مونتاژ فیلمهایی از صحنههای شورشها و آشوبها بود که با یک موسیقی الکترونیک همراه شده بود، بعد دوربین روی تنه یک مانکن سفیدپوست پایین میآمد و در اینجا صدای نیکسون پخش میشد: «من به شما قول میدهم که نظم و آرامش را به ایالاتمتحده بازگردانم.» سال 2020 است و آمریکا شاهد درگیریهای نژادی و قومیتی است. سوالات مهمی در ذهن ناظران جاری و ساری است: آیا تاریخ تکرار شده است؟ آیا ترامپ، نیکسون است؟ آیا این شورشها بیشتر از آنکه به سود بایدن و دموکراتها باشد، به ضرر آنها تمام خواهد شد؟
ریک پرلستاین، مورخ آمریکایی در تاریخ 31 مه سالجاری در وبگاه مجله مادرجونز، با مرور تاریخ شورشهای سال 1968 این سوال را میپرسد که آیا شورشهای شهری به سود ترامپ تمام خواهد شد؟ پرلستاین مینویسد: کار من بهعنوان مورخ با همین شورشهای دهه 1960 و بررسی افرادی همچون ابی هافمن و الدریج کلور آغاز شد. زمانی را به یاد میآورم که بهعنوان یک نوجوان کنجکاو مدام از مادر و پدرم در مورد این افراد و شورشهای آن دهه سوال میکردم. مادر من سال 1967 را به خوبی به یاد داشت. درست دو سال پیش از اینکه من به دنیا بیایم. پدر و مادرم همه دوستان حومهنشین خود را به منزل دعوت کرده بودند. آنها بهدلیل شورشها نتوانسته بودند خود را به محل کسبوکارشان برسانند. بنابراین وقتی به تاریخ آن زمان دقت میکنم، متوجه میشوم این شورشها دو بعد دارد: بعد اول شامل نهضت مردمی و ضداقتدارگرایی برای برقراری عدالت و بعد دوم نیز شورشها و بینظمیهایی بود که در ایالاتمتحده حاکم شده بود.
نویسنده کتاب نیکسونلند با رجوع به کتاب خود میگوید: من بعدها متوجه شدم که هنری ماییر، شهردار اقتدارگرای میلواکی از قضا نسخهای از قانون حکومت نظامی را حاکم کرده بود که حتی مادران نمیتوانستند برای خرید شیر مورد نیاز کودکانشان از خانه خارج شوند. کلانسمنها بهعنوان نیروهای دست راستی خود را مقید به این حکومت نظامی نمیدیدند و با اسلحه و سایر سلاحها در سطح شهر میچرخیدند و با هر چه دم دستشان بود شیشههای خودروها را میشکستند. پلیس میلواکی خانه مردی را که در آن یک معلول ذهنی زندگی میکرد، به آتش کشید. پلیس بعدا در توجیه این اقدام خود گفت که خانه آنها پناهگاه یک تکتیرانداز بوده است. سال بعد این شهردار برای انتخابات مجدد نامزد شد و وی با 80 درصد رای توانست برنده انتخابات شود. مردم در آمریکا درحال فکر کردن به چنین داستانهایی هستند، بهویژه اینکه رویدادهای اخیر همزمان با بازگشت بچهها به مدرسه شده است. ترامپ نیز پس از چندی با تاخیر به ماجرای قتل جورج فلوید و شورشها در مینیاپولیس واکنش نشان داد و چیزی شبیه اقدامات شهردار مینیاپولیس را درخواست و توییت کرد: «وقتی شورش آغاز میشود، تیراندازی آغاز میشود.»
جمهوریخواهان محافظهکار (و دموکراتهای دست راستی) در سوءاستفاده از شورشها و بینظمیها در تاریخ ید طولایی دارند. ریچارد نیکسون میدانست که با استفاده از خیزشهای شهری سال 1966 چگونه علیه هوبرت هامفری، معاون رئیسجمهوری وارد میدان شود و جمله مشهور معاون وقت رئیسجمهوری را که گفته بود، «گارد ملی پاسخی به این مشکلات نیست» بیاثر کند. هامفری خود پیشبینی کرده بود که اگر اوضاع کنترل نشود، شورشها به تمام شهرهای بزرگ آمریکا سرایت خواهد کرد. وی سپس با بزرگ کردن مشکلات حاشیهنشینان گفته بود: «اگر در حاشیه زندگی میکردید، بیشتر با مشکلات آنها آشنا میشدید.» او سپس خواسته بود از این شورشها استفاده کند و تصریح کرده بود که او میتواند خود رهبری برای این قیام باشد. نیکسون اما در جهت دیگر حرکت کرد. او وارد صفحات مجلات و روزنامهها شد و بهعنوان نویسنده میهمان مدام این سوال را مطرح میکرد: چه کسی مسوول شکست قانون و حاکم کردن بینظمی در کشور است.» وی سپس خود پاسخ آن را میداد و این شورشها را متوجه اظهارات هامفری میکرد.
از رابرت اف کندی نیز نقل قولی در سال 1965 در کنگره شنیده شده است که وی در واکنش به سخنان دوایت آیزنهاور که شورش واتس در سال 1965 را «ناشی از سیاست بیقانونی» خوانده، گفته بود: «دلیلی ندارد که سیاهان از قانون اطاعت کنند. بیشتر سیاهان قانون را دشمن خود میدانند.»
نیکسون در سال 1968 برای انتخابات ریاستجمهوری کارزار خود را به راه انداخت. هنگامی که او کار خود را شروع کرد، بهنظر میرسید رویکرد وی شبیه آخرین کارزار انتخاباتیاش در سال 1960 باشد. او دولتمردی با تجارب عمیق در حوزه سیاست خارجی بود. اینبار وی رویکرد متفاوتی را برگزید که در آن بهنظر تازهکار میرسید: «نظم داخلی». در همان ایام، یعنی در سال 1966، رونالد ریگان که برای انتخابات فرمانداری کالیفرنیا نامزد شده بود، توانست با شعار بازگرداندن نظم و قانون در انتخابات پیروز شود. حالا سال 1968 بود و دو تابستان خونین گذشته بود. برنامه کارزار انتخاباتی نیکسون روی بازگرداندن نظم و آرامش استوار شده بود. بالاخره این تاکتیک موثر واقع شد و این یک درس خوب برای هامفری و کندی بود. این درسی از تاریخ است که میتواند موردتوجه جو بایدن نیز قرار گیرد که بهنظر میرسد بهعنوان یک رقیب بدون برنامه کاری وارد انتخابات شده است. برخی میگویند شاید این ناآرامیها به جای اینکه به سود بایدن تمام شود، همچون شمشیر دولبه عمل کند و پایان خوشی در انتظار معاون باراک اوباما نباشد.
توماس ادسال، جمعیتشناس و کارشناس در حوزه مسائل نابرابریهای اجتماعی در تاریخ سوم ژوئن در نیویورکتایمز نوشت: «اعتراضهای اخیر شاید تعیین کنند که رئیسجمهور بعدی ما چه کسی باشد؟» وی سپس مینویسد: شاید نتیجه انتخابات ما را شگفتزده کند.
اعتراضات سراسری درخصوص قتل جورج فلوید، آزمونی برای دو دیدگاه رقیب است. اینکه این دو دیدگاه چگونه به آن واکنش پاسخ دهند، میتواند پیروز انتخابات سوم نوامبر را مشخص کند. سوالی که ادسال میپرسد با نگاهی به تاریخ و پیروزی جمهوریخواهان در دهه 1960 در عرصههای انتخاباتی شکل گرفته است: آیا اعتراضاتی که به غارت و حمله منجر شد، ترامپ را به پیروزی خواهد رساند؟ آیا اعتراضات جمهوریخواهان را به آن شکلی توانمند خواهد کرد که ریچارد نیکسون توانست با استفاده از «اکثریت خاموش» به قدرت برسد، یا آنگونه که رونالد ریگان همواره شعار میداد: «جنگل همیشه وجود دارد، هر آن منتظر است ما را ببلعد.» جمهوریخواهان هماینک سعی در مشابهسازی وقایع امروزی با شورشهای واتش و نیوآرک و دیترویت در دهه 1960 دارند. آیا ترامپ قصد دارد که بگوید من رئیسجمهوری «قانون و نظم» هستم. همانگونه که آرزو داشت تا ارتش بتواند نظم و امنیت را به شهرها بازگرداند.
در مینهسوتا، جایی که اعتراضات آغاز شد، دموکراتهایی هستند که نگرانند رایدهندگان به «راست» چرخش پیدا کنند. مایک ارلاندسون، رئیس سابق حزب کار و کشاورزی دموکرات به پولیتیکو گفته است: «شورشها میتوانند نتایج عکسی در مناطق امن حومه شهری مینیاپولیس حاکم کنند. در این نواحی زنان عمده رایدهندگان را تشکیل میدهند، زنانی که این وقایع را مانند دیگران نگاه نخواهند کرد؛ چراکه آنان برای خانواده و فرزندان خود تلاش میکنند.»
آنچه بیش از حد دموکراتها را میترساند، تکرار واکنش رایدهندگان به شورشهای شهری در دهه 1960 است که به دهها سال هژمونی دموکراتها در هر سطحی از حکمرانی پایان داد، زیرا جمهوریخواهان توانستند برای 52 سال بعدی برنامههای فدرالی، ایالتی و محلی خود را تنظیم کنند.
تحول در الگوهای رایدهی که در انتخابات سال 1968 آشکار شد، در مقالهای علمی توسط عمر واسوو، استاد علوم سیاسی در دانشگاه پرینستون به نگارش در آمد. واسوو در مقاله ماه مه خود در سالجاری با عنوان «طرحریزی یک برنامه کاری: چگونه اعتراضات سیاهان در سال 1960 نظر افکار عمومی و پایگاه آرا را تغییر داد» به اعتراضات اخیر پرداخته و دست به مقایسه با انتخابات سال 1960 زده است. واسوو رایگیری در مناطق عمدتا سفیدپوست در سال 1968 را مورد بررسی قرار داد. این مناطق که توسط واسوو موردتوجه قرار گرفت، به نقاط درگیری و شورش نزدیک بود.
در تحقیقات مشخص شد شهرهایی که در معرض خشونت قرار داشتند یا خشونت در آنها جاری بود، رای سفیدپوستان دموکرات به دیدگاههای غیرخشونتآمیز 6/ 1 درصد رشد پیدا کرد. واسوو پیشبینی کرده بود که اگر قتل مارتین لوترکینگ رخ نداده بود و 137 شورشی به مرگ محکوم نشده بود، در چنین سناریویی هوبرتهامفری میتوانست با 736 هزار و 40 رای بیشتر پیروز انتخابات شود. در تحقیقات وی مشخص شده بود ایالتهای مرددی مانند دلهور، ایلینویز، میسوری، نیوجرسی و اوهایو میتوانستند بههامفری رای بدهند. این 5 ایالت در مجموع میتوانستند 84 رای الکترال بههامفری اختصاص بدهند و آرای وی را به 275 رای برسانند. اوضاع فعلی هم نه تنها دموکراتها را نگران کرده است که نتیجهای مشابه سال 1968رقم بخورد، بلکه آنها میترسند شرایط انتخابات مانند سال 2016 شود.
دو سال پیش مت گروسمن، استاد علوم سیاسی در دانشگاه ایالتی میشیگان با عنوان «نگرشهای نژادی و آداب سیاسی در انتخابات ریاستجمهوری در سال 2016» مقالهای نوشت که پیروزی ترامپ در سال 2016 را مورد واکاوی قرار داده بود. او نوشت: «ترامپ در انتخابات سال 2016 به مراتب بیشتر از رقیب خود سخنان قومیتی و نژادی به کار برد و استفاده موثری از احساسات محافظهکارانه داشت. او از اصطلاحات «جرم و جنایت» و «غیرقانونی» بیشتر از نیکسون استفاده کرد.
در جبهه دموکراتها نیز، هیلاری کلینتون به نوبه خود توانست با استفاده از همین مزیتهای نژادی رقیب خود برنی سندرز را از میدان به در کند. او در کارزار انتخاباتی خود «با جنبش مادران» همدردی کرد. این جنبش بهخاطر از دست دادن فرزند یک مادر بهدلیل خشونت پلیس بهوجود آمد. اما استفاده از زور توسط پلیس که با حمایت صریح ترامپ همراه بود توانست موقعیت ممتازی به جمهوریخواهان در انتخابات سال 2016 ببخشد.
سال 2015 و 2016 نیز سالی بود که تنشهای نژادی افزایش پیدا کرده بود. مانند امروز، در بسیاری از شهرها اعتراضات همهگیر شده بود. گروسمن در مقاله خود مینویسد: «ترامپ از تنشهای نژادی به خوبی استفاده کرد. زمانی که کارزار انتخاباتی خود را در سال 2015 آغاز کرد، شورشهای شدیدی در آمریکا در اعتراض به نابرابری نژادی شکل گرفته بود. در آن سالجنبش «جان سیاهان اهمیت دارد» در اعتراض به مرگ یک نوجوان پا گرفته بود. همچنین سالگرد ماجرای فرگوسن نیز به گستردن اعتراضات کمک کرده بود. در فرگوسن یک تیرانداز بهدلیل اعتراض به حضور مهاجران «غیرقانونی» آتش روی مردم گشوده بود. این فرد مدعی بود که مهاجران غیرقانونی موجب افزایش جرم و جنایت در آمریکا شدهاند.
نتیجه نیز البته مشخص شد: یک دوپارگی تند و تیز در انتخابات سال 2016. در این راستا پایگاه آرای ترامپ بهدلیل تقاضا برای کاهش جرم و جنایت افزایش پیدا کرد. این درحالی است که همزمان برخی از سفیدپوستان به اینکه خواسته معترضان کاهش اختیارات پلیس است، نگران شده بودند.
جمهوریخواهان همواره از دو عامل «ترس مردم از بینظمی» و «افزایش جرم و جنایت» به خوبی استفاده کردهاند. در مقابل دو عامل تقویت جایگاه دموکراتها «بحرانهای بهداشتی» و «بحرانهای اقتصادی» بوده است.
در سال 2019، اسکات کلیفورد، استاد علوم سیاسی در دانشگاه هیوستون یک مقاله با عنوان «چگونه ایدئولوژی کلیشههای حزبی را شکل میدهد» نوشت. او در این مقاله نوشت: سیاستمداران دموکرات بهعنوان دولتمردان دلسوزتر و همدلتر شناخته میشوند، در مقابل جمهوریخواهان بهعنوان رهبران قویتر و اخلاقمدارتر مطرح هستند.
در سه بحران جاری در آمریکا، بیماری پاندمی کووید-19، اقتصاد و اعتراضات سراسری به دلیل خشونت پلیس که منجر به مرگ یک سیاهپوست شد، ترامپ تلاش میکند خود را تجسم کامل نظم و انضباط نشان دهد. درحالیکه پیش از آن رهبری وی بهدلیل عملکرد ضعیفش در برخورد با بیماری کرونا زیرسوال رفته بود. برای مثال در نظرسنجی «Morning Consult» تنها 41 درصد از مردم عملکرد وی را در برخورد با بیماری کووید-19 مورد تایید قرار داده بودند و 53 درصد از عملکرد وی ناراضی بودند. این یکی از بدترین نظرسنجیهای صورت گرفته برای ترامپ و عملکردش بهحساب میآید. البته درخصوص عملکرد اقتصادی ترامپ شرایط وی بهتر بود. بنابر نظرسنجی منتشر شده در سایت «realclearpolitics» در ماه مه، 8/ 50 درصد از مردم از عملکرد وی راضی بودند و ناراضیان به رقم 3/ 44 درصد رسید. هر چند میزان افراد راضی از عملکرد ترامپ در این نظرسنجی بالاتر از ناراضیان است، با این حال اصلا این رقم برای ترامپ مطلوب بهحساب نمیآید. افزون بر این، رایدهندگان سفیدپوست- در حقیقت بخشی از رایدهندگان که در تنشهای نژادی به سمت جمهوریخواهان متمایل میشوند- از نظر عددی نسبت به 52 سال پیش کاهش پیدا کردهاند. در یک تحقیق آماری، تخمین زده شده است که در سال 1968، 7/ 89 درصد از رایدهندگان سفیدپوست بودهاند. اما در سال 2020، بنابر تحقیقات صورت گرفته از سوی موسسه پیو، سهم آرای سفیدپوستان 23 درصد کاهش یافته و به 7/ 66 درصد رسیده است. در این شرایط دلایل قابل قبولی وجود دارد که میتواند نشان دهد اعتراضات خشونتآمیز جایگاه لیبرالها را در انتخابات تقویت کند.
در یک مقاله که با عنوان «آیا خشونت معترضان میتواند پشتیبانی از سیاست محلی را تغییر دهد» در سال 1992 توسط رایان انوس و ارون راسل کافمن استادان علوم سیاسی هاورارد نوشته شده، آمده است: یافتههای ما عکس یافتههای پیشین را نشان میدهد. در مقاله آنها آمده است: «شورشها باعث آرای قابلتوجه لیبرالها در نظرسنجیهای محلی میشود.» در مقاله آنها مشخص میشود که همپایی نژادی آمریکا-آفریقاییتباران با سفیدپوستان محلی نتایج شگفتآوری به بار آورده و تا یک دهه بعد نیز دوام آورده و موجب تحرکات اجتماعی بوده است.
این مقاله بر رفراندوم درباره «هزینهکرد مدارس دولتی» متمرکز شد که با همکاری سیاهان و اقلیتهای نژادی دیگر نتیجه به سود آنها رقم خورد. این نتیجه همکاری گروههایی بود که در شورشها برای رفاه اجتماعی حضور فعالی داشتند. استادان دانشگاه هاروارد در مقاله خود به این اشاره کردند که با شروع شورشها میزان همدلی و همدردی با این گروههای نژادی افزایش یافت. اما این سوال مطرح است که آیا در سطح ملی نیز این همدلی کارکرد دارد. جالب است که در تحقیقاتی که در سال 2020 منتشر شده، به صراحت به موضوع قطبی شدن فضای انتخابات سال 2020 اشاره شده است. اما یک نکته نیز در این میان قابل توجه است. مسدود کردن رای میلیونها نفر پیش از اینکه اصلا رقابت آغاز شود، میتواند نتیجهای مانند سال 1968 را برای جمهوریخواهان به بار آورد.
درحالیکه دموکراتها برای به دست آوردن نقاط قوت و جبران آسیبپذیریهای خود تلاش میکنند، اما چالشبرانگیزترین بخش این انتخابات برای آنها، مسائل نژادی است. برایان شافنر از دانشگاه تافتز استدلال میکند که برجسته بودن موضوعاتی با مسوولیت نژادی ممکن است برای سبد آرای لیبرالها دارای هزینههایی باشد: تا نوامبر (زمان انتخابات) زمان زیادی مانده و ممکن است وقایع امروز به یک خاطره دوردست تبدیل شوند. ممکن است با ادامه بیماری پاندمی و بحران اقتصادی فعلی، مسائل نژادی تحتالشعاع قرار گیرد و این دو موضوع برنده انتخابات سالجاری را مشخص کند. بعد وی به این موضوع هم اشاره میکند که این اعتراضات حتی ممکن است به ترامپ کمک کند. در سال 2018 دموکراتها توانستند برخی از رایدهندگان اوباما-ترامپ را به سمت خود بکشانند و بهنظر میرسد که این طبقه از رایدهندگان نظراتشان در بسیاری از موضوعات به دموکراتها نزدیک باشد اما زمانی که بحث نژادی مطرح شود آنها مطمئنا از دموکراتها فاصله خواهند گرفت.