اقتصاد آنلاین-فاطمه اسماعیلی؛ چند هفته گذشته با شروع اعتراضات علیه مرگ یک سیاه پوست غیرمسلح به نام جرج فلوید به دست پلیس در مینیاپولیس آمریکا، بار دیگر موضوع نژاد پرستی و تبعیض میان سفیدپوستان و سیاهپوستان پررنگ شد و آتش زیر خاکستر دوباره شعله ور شد.
مرگ فلوید در بحبوحه یک بحران سلامت عمومی و فجایع اقتصادی ناشی از ویروس کرونا که به مرگ بیش از صد هزار آمریکایی و بیکاری بالغ بر 40 میلیون نفر انجامید، به تازهترین نماد از دوران پر از مصیبت آمریکا در سال 2020 تبدیل شده و هفتههاست که اعتراضات در سراسر کشور گسترش پیدا کرده و فعلا خبری از آرام شدن این فضای متشنج نیست.
درهمین خصوص با «ارسلان عبداللهی» پژوهشگر نظامهای حقوقی از آکلند نیوزلند درباره تاثیر نظامهای حقوقی آمریکا بر وقایع اخیر و زندگی سیاهپوستان و «رضا یگانه شکیب» عضو هیات علمی کالج سانتا مونیکای آمریکا گفتوگو کردیم.
تاریخ بردهداری و استعمار در قاره آمریکا
ارسلان عبداللهی درباره ساختار حقوقی که منجر به اتفاقات اخیر شده است، گفت: باید از منظر تبارشناسی مطالعات استعماری به اعتراضات اخیر نگاه کرد. در آن زمان اشراف و طبقات نوظهور اقتصادی در خود اروپا نمیتوانستند دوام بیاورند. استعمار را بدون به بردگی گرفتن، سرقت مردم و آگاهی از تاریخ دزدان دریایی نمیتوان فهمید.
تعدادی از ثروتمندان انگلیسی در مکانهای مختلف آمریکا ساکن شدند و بعد انقلاب آمریکا رخ داد و محصول این انقلاب اعلامیه حقوقی به نام مگنا کارتا (منشور کبیر) است که در قرن 13 در انگلیس تدوین شده و درواقع حقوق اشراف انگلیس را تعریف میکند. در این قانون اصطلاح مردان آزاد به کسانی گفته میشود که میتوانند از لحاظ قانونی برده داشته باشند.
بین مگنا کارتا و اعلامیه حقوق 1688 انگلیس یک سری از انگلیسیها در نقاط مختلف آمریکا زندگی میکنند و بعد از آن نسل سوم سفیدپوستان آمریکا که اشراف آنجا هستند، تصمیم میگیرند که ارتباط خود را با انگلیس قطع کنند. سپس قانون اساسی خود را مینویسند که همچنان یک قانون زنده است و حدود 300 سال است که این سند تدوین شده و دخل و تصرف در آن به شدت سخت است. این سند درواقع کپیبرداری از سیستم انگلیسی است و رئیس جمهور را جای پادشاه گذاشتهاند و مجلس سنا همان مجلس اعیان و مجلس عوام هم کنگره در سیستم قانون گذاری آمریکا است.
رضا یگانه شکیب درباره تاریخ شروع بردهداری در آمریکا گفت: اولین باری که اروپاییان به صورت استعماری وارد قاره آمریکا شدند و کلونیهایی برای استقرار در آنجا ساختند، سال 1492 بود. اسپانیاییها هم 1508 به این قاره وارد شدند و بردهداری را شروع کردند اما از آفریقا برده نیاوردند بلکه مردم محلی را بردههای خود ساختند. از سال 1526 اسپانیاییها بردهها را از آفریقا آوردند و بعد از آنکه انگلیسیها وارد آمریکا شدند، به همین کار پرداختند و تجارت برده نیز در آنجا برقرار بود.
البته تفاوتی بین دید اسپانیاییها و انگلیسیها وجود دارد. اگر محلیها مسیحی میشدند و آموزش میدیدند، برخی از نقشهای اجتماعی به آنها سپرده میشد اما انگلیسیها چنین اعتقادی نداشتند. همین تفاوت باعث تاثیر مهمی بر فرهنگ و پیشینه بردهها شده است.
عبداللهی درباره جایگاه سیاهپوستان در نظام حقوقی آمریکا میگوید: این سیستم برای اشراف سفیدپوست تدوین شده است و در این بافت سیاهپوستان شی و مال منقول حساب میشدند و تنها افرادی که مجوز داشتند سناتور و رئیس جمهور انتخاب کنند، مردان سفیدپوست دارای ملک بودند.
البته سیاهپوستان در آمریکا همگی بردهدار نداشتند و مردان آزاد به حساب میآمدند اما از لحاظ حقوقی در جایگاهی نبودند که بتوانند مانند سفیدان کار کنند.
این پژوهشگر افزود: زندگی سیاهپوستان همواره تحت کنترل بوده است. در تاریخ سیاهپوستان گفته میشود که بردهداری به این خاطر از بین نرفت که میخواستند به ما حق بدهند بلکه بردهداری را برداشتند تا ما آزاد بشویم و بتوانیم در ارتش استخدام بشویم. حتی کماکان در ارتش آمریکا سیاهپوستها زیاد هستند و درحال حاضر به سفیدان میگویند که ما برای حفظ کشور در برابر گلوله، سینه سپر کردیم اما در زندگی شهری به ما اهمیتی داده نمیشود.
یگانه شکیب در همین زمینه میگوید: با شروع فعالیت استعماری، انقلاب صنعتی در انگلستان و رقابت بین کشورهای اروپایی برای صنعتی شدن، در سال 1776 آمریکا مستعمره شد. یعنی کسانی که در خاک آمریکا زندگی میکردند، خواستار استقلال شدند تا دیگر به پادشاه انگلستان مالیات ندهد.
موانعی برای پیشرفت صنعتی شدن آمریکا وجود داشت تا بتواند خود را به دولت های اروپایی برساند. در کل ایالتهای جنوبی آمریکا یک سوم جمعیت را بردگان تشکیل میدهد. ایالتهایی که بخش اعظم تولید به خاطر مزارع بزرگ در آنجا وجود داشت.
این خود مانعی بر سر صنعتی شدن بود. دو فاکتور برای صنعتی شدن لازم است؛ حرکت آزاد سرمایه و ابزار تولید و نیروی انسانی.
این استاد دانشگاه با اشاره به تاثیر انقلاب صنعتی بر بردهداری افزود: پس در آن زمان باید نیروی عظیم کار در جنوب آزاد میشدند تا بتوانند در صنایع به کار روند که خود این منافات با بردهداری بود. پس آمریکا برای عقب نماندن از دنیا در صنعتی شدن نیاز داشت تا نیروی انسانی خود را در این فضا به کار بگیرد.
یکی از دلایل جنگ های داخلی شکستن اقتصاد سنتی و مزرعه داری و به کار بگیری بردهها بود و همین امر منجر به الغای بردهداری در سال 1865 و بعد از آن حرکت سریع آمریکا در مسیر صنعتی شدن شد.
البته بعد از الغای بردهداری باز هم نیاز بود که کسانی در مزارع کار کنند، درعینحال شمالیها سربازان خود را گرفتند.
جایگاه اجتماعی و اقتصادی سیاهان بعد از الغای برده داری
رضا یگانه شکیب درباره بی عدالتی و تبعیض در میان طبقات پایین جامعه آمریکا توضیح داد: در همان دوران سیاهپوستان و کارگران سفید ایرلندی کاتولیک که در جامعه آمریکا درجه سه به حساب میآیند، بی عدالتی شامل آنها میشود. برای مثال به خاطر جرایمی که مرتکب میشوند، مجبور به کار اجباری در مزارع هستند.
درواقع آن ها همچنان بردگان سابق هستند و باید درعین اینکه حقوقی کمی دریافت کردهاند، از آنها کار بکشند. البته این تبعیض به مرور تنها شامل سیاهان نمیشود و علاوه بر مسائل نژادی، رنگ و بوی اجتماعی و اقتصادی هم میگیرد. برای مثال بسیاری از جنگهایی که آمریکا شرکت میکند، سیاهان و شهروندان درجه دوم و سوم را به کار میگیرد.
ارسلان عبداللهی با اشاره به وضعیت کنونی پلیس و ارتش آمریکا ادامه داد: سیاهان طبقه سوم جامعه بعد از جنگ جهانی بودند. طبقه اول پروتستان های اسکاتلندی و انگلیسی بودند و طبقه دوم هم ایرلندی ها و مهاجران کاتولیک.
بیشتر مواقع نیروهای مسلح بیرون از کشور عمدتا از سیاهان هستند اما پلیس داخل آمریکا سفیدپوستان هستند که برای حفظ تمدن و حاکمیت قانون کار میکنند. همچنین افراد خاصی جذب پلیس میشوند. درواقع کسانی هستند که خود را نژاد برتر میدانند و وظیفه خود را تادیب دیگران می دانند، چه سیاهان چه مهاجران.
او در پاسخ به تاثیر نژاد بر جایگاه اقتصادی و اجتماعی آمریکاییان توضیح میدهد: اقتصاد آمریکا در زمان حاضر مقولهای طبقاتی است. نژاد میتواند عاملی باشد که فرد را در آن طبقه و جایگاه شغلی بگذارند یا نگذارند.
رنگ پوست باعث شده است که این ذهنیت ایجاد شود که سیاهان تبهکار یا دزد باشند. البته به نظر من امروزه کم و بیش سیاهان وارد طبقه متوسط شدند و این موجب شده است که سفیدپوستان حس نارضایتی پیدا کنند و به نحو دیگری اعمال قدرت کنند.
رضا یگانه شکیب ادامه داد: پس از جنگهای بسیار و ساختن امپراطوری، آمریکا شروع به دشمن سازی در خارج از مرزهایش میکند. آمریکا بعد از جنگ سرد دلار را به عنوان ارز رایج جهان جا میاندازد و اقتصاد و قدرتش را در همه جا بسط میدهد. دشمن هم که شوروی است که به آنها کمونیستهای بیخدا میگوید و آمریکا هم ادعا میکند که با فعالیتهای خود میخواهد دنیا را از دست آنها نجات بدهد. این عامل باعث میشود هم دهان لاتینها و سیاهان و سفیدپوستان را ببندد؛ کسانی که هر روز با این تبعیض درگیر هستند.
نمی توان دلایل اقتصادی و نژادی و اجتماعی اعتراضات اخیر را با گذشته و تبعیض هایی که همه شامل آن شده اند جدا کرد، حتی آمریکایی های سفیدی که به فقر شدید مبتلا هستند.
شرایط فعلی اقتصادی و اجتماعی جامعه آمریکا
این پژوهشگر حقوقی درباره نحوه انتخاب شدن باراک اوباما اظهار کرد: حزب دموکرات آمریکا در اصل دو شاخه دارد. مثلا فراکسیون جنوبی در زمینه حقوق شهروندی و مسائل تبعیض نژادی از بعضی از جمهوری خواهان بدتر بودند. درواقع حزب دموکرات تاریخ قشنگی ندارد و اینگونه نیست که فکر کنیم دوستدار چندفرهنگی است.
انتخاب شدن اوباما به این معنا نیست که حزب دموکرات و نظام سیاسی آمادگی این را داشت که رئیسجمهور سیاه داشته باشد بلکه در آن زمان و دوران خاص اگر اوباما رئیس جمهور میشد برای دولت آمریکا بهتر بود و اینکه اوباما از لحاظ تاریخی و شجره نامهای ربطی به سیاه پوستانی که اجدادشان برده بودند، ندارد.
یگانه شکیب درباره تاثیر شیوع ویروس کرونا بر اقتصاد و تحولات اخیر آمریکا گفت: قبل از ظهور کرونا اقتصاد آمریکا درحال کوچک شدن بود چون چین رقیب جدید آن شده است. شیوع ویروس کرونا باعث شد بعضی از کسبوکارها تعطیل کنند و الان چهل میلیون نفر درخواست بیمه بیکاری کردند. این چهل میلیون حقوق بگیر بودند و به صورت پیمانکار مستقل کار نمیکردند، یعنی درواقع تعداد بیکارشدگان در آمریکا بیشتر از این تعداد است.
در همین مشکلات اقتصادی آمریکا کسانی که در طبقه ضعیف هستند، سهم کمتری در قدرت اقتصادی و سیاسی دارند؛ مثل سیاهان، لاتین تبارها و دیگر مهاجران.
کسانی که در اعتراضات اخیر بیرون آمدند تنها سیاهان نیستند، بسیاری از مردم از این تبعیض رنج میبرند و خواستار تقسیم عادلانه ثروت در کشور هستند.
عبداللهی درباره تاثیر رفتارهای ترامپ بر شدت اعتراضات اخیر گفت: کاری که ترامپ میکند این است که مجوز یک سری رفتارهای خشونت بار پلیس را میدهد.
اولین بار نیست که در آمریکا شورش و اعتراضات رخ میدهد و برای مثال در دهه 90 در لسآنجلس و شیکاگو چنین اتفاقاتی رخ داد. درواقع کشته شدن جرج فلوید جرقهای بود که مردم به وضعیت سخت اقتصادی و اجتماعی دوران قرنطینه اعتراض کنند، در عین حال پلیسی بیرون افتاده که میخواهد اعمال قانون کند.
من فکر میکنم که این بحران در ایالتهای مختلف شیوههای متفاوت وجود دارد چون فرمانداران از احزاب مختلف هستند. دولت ترامپ آشکارا گفته است که نظامی برخورد میکند اما نحوه عملکرد دولت فدرال و ایالتی در آینده این جنبش اثرگذار است.
استاد دانشگاه سانتا مونیکا با اشاره به انتخابات آمریکا و تأثیر عملکرد ترامپ بر وقایع اخیر آمریکا توضیح داد: تمام انتخابات آمریکا محصول کار لابیهاست و کسانی هستند که پولهای زیادی را خرج کردند تا از ترامپ حمایت کنند و انتخاب بشود. یکی از اهداف آنها دوقطبی کردن جامعه است تا ترامپ بتواند کارهای خودش را بکند.
درواقع آمریکا پس از جنگ سرد دوباره دیگری سازی کرد و در سال 2001 جنگی را شروع کرد به نام جنگ با تروریسم. بودجه این وزارت خانه بیشتر از صنعت هالیوود و موزیک آمریکاست.
ترامپ به این دوگانگی جامعه دامن میزند و عدهای در جامعه آمریکا هستند که همچنان طرفدار او هستند چون او را ضامن امنیت آمریکا در برابر دشمنان خارجی میدانند. حتی ترامپ چین و ایران و روسیه را پشت این قضیه میداند و مسائل را به بیرون منتقل میکند و در داخل ریشهیابی نمیکند.
ارسلان عبداللهی درباره خشونت زیاد پلیس آمریکا توضیح داد: در قانون اساسی آمریکا یعنی همان اعلامیه حقوق انگلیس گفته میشود که پروتستانها حق داشتن اسلحه دارند که البته این قانون در قرن هفت نوشته شده و سپس در قرن 18 وارد آمریکا شده است.
درباره خشونت پلیس آمریکا هم باید گفت که پلیس خانه امن نژادپرستان است و کسانی که در پلیس کار میکنند، در انجمنهای نژادپرستی عضو هستند. چون هرکسی میتواند به خاطر قانون آمریکا آزادی عضویت داشته باشد. به همین خاطر از همان کودکی به سیاهان آموزش داده میشود که پلیس نژادپرست سفیدپوست را تحریک نکند.
عبداالهی افزود: در این قضیه هم دادستانی بعد از این همه تظاهرات، قتل غیرعمدی درجه سوم برای این پلیس صادر کرده است. قبلاً هم این سابقه وجود داشته است که پلیسها سیاهان را کشتهاند.
یگانه شکیب ادامه داد: الان در شهرها و ایالتهایی که دموکرات هم هستند، این آشوبها و اعتراضات وجود دارد. پس مسئله فعلی جامعه آمریکا دعوای دو حزب جمهوریخواه و دموکرات نیست.
حتی در آمریکا بهتازگی اصطلاح پدران بنیانگذار را درست کردهاند و نمیخواهند بگویند مستعمره چیانی که به قاره آمریکا آمدند. حتی هرکدام از آنها چندین هزار برده داشتند از جرج واشنگتن گرفته تا بقیه.
درهرصورت از آن زمان تا به امروز آمریکا را دو چیز ساخته، آمریکا و انجیل. دشمنان خود را سوسیالیستهایی میدانند که میخواهند کشور را بیخدا کنند. درواقع ترامپ روی همین شعارها استوار است و چندماه دیگر هم که انتخابات آمریکاست و ترامپ برای پیروزی همچنان روی دوگانه سازی خود مانور میدهد و هر کاری میکند تا لابیهای قدرت و ثروت داخلی و خارجی را با خود همراه کند. بنابراین این قضیه اعتراضات در شرایط فعلی ادامه پیدا میکند و بدتر هم میشود.