به گزارش ایسنا، احسان محمدی در عصر ایران نوشت: «بعد از بازگشت علی کفاشیان به فدراسیون فوتبال به این فکر کردم که این اگر «نمایش ترومن» نیست، پس چیست؟
«نمایش ترومن» فیلمی با بازی جیم کری است که در سال 1998 ساخته شد. یک شبکه تلویزیونی با زوجی که در شرف بچهدار شدن هستند قراردادی بسته و به توافق میرسند که این شبکه تلویزیونی از تولد تا مرگ فرزند آنها را به صورت زنده و به صورت نمایش سریال به کل دنیا پخش کنند. «ترومن» بدون این که متوجه باشد با همین رویکرد بزرگ میشود. او اطلاع ندارد که مردم همهی زندگیاش را هر روز میبینند و برای همین در شهر مشهور است و با او خوشوبش میکنند. همه چیز یک دوربین مخفی در ابعاد بزرگ است.
بازگشت علی کفاشیان به فدراسیون فوتبال قیافه بسیاری از اهالی فوتبال را به زل زدنهای کیانوش در برره شبیه کرده است. او به همراه عباس ترابیان به دلیل آن چه تخلفات مالی عنوان شد، از سوی کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال ایران به مدت 5 سال به محرومیت از هرگونه فعالیت فوتبالی محکوم شدند. اما محرومیت وی با رأی کمیته استیناف به یک سال کاهش یافت و حالا به عنوان نایبرئیس اول و احتمالاً سرپرست به فدراسیون فوتبال ایران بازگشته است.
برخی بر این باورند که بازگشت او با دو هدف همراه است. حذف مهدی تاج با سیاست لبخند و ممانعت از تعلیق فوتبال ایران از سوی فیفا. هنوز کسی در مورد چرایی این ماجرا پاسخ شفافی نداده است. زیست دوگانه فدراسیون فوتبال در ایران همیشه این امکان را به آن میدهد که در عین دریافت کمک و مساعدت دولتی، مدعی استقلال شود.
اما فارغ از این که او یک قهرمان نجاتبخش باشد که فداکارانه برای خدمت به خلق آمده و تلخی و فروتنانه دشنام را به جان میخرد، این نوع بازگشت افکار عمومی را با پرسشهای بسیاری روبهرو کرده است که تکلیف پروندهها و اتهامات مالی قبل چه میشود؟ چطور یک نفر پنج سال به دلیل تخلف محروم میشود و دوباره به عنوان پادشاه به همان نهاد برمیگردد؟ قحطالرجال و فقرالرجال است یا کفاشیان رازهایی میداند که نمیشود به او دست زد؟ نکند او انسان معصومی است که ما تحت تأثیر تبلیغات فریب خوردهایم و در موردش دست به قضاوتهای غیر منصفانه زدهایم که سزاوارانه نیست؟ اینجا دقیقاً چه خبر است؟ نکند ما هم مثل «ترومن» داریم مقابل یک دوربین مخفی بزرگ زندگی میکنیم و بازیگران بیخبر این «نمایش» هستیم؟
جیم کری در هنگام ترک دنیایی که برایش ساخته بودند و در واقع یک استودیوی بزرگ بود مونولوگ ماندگاری گفت: «اگر ندیدمتون، بعد از ظهرتون بخیر! عصرتون بخیر! شبتون بخیر!». حالا تا فردا و شگفتانه جدید در ورزش و سیاست و هنر و ورزش: بعد از ظهرتون بخیر! عصرتون بخیر! شبتون بخیر!»