آیا فراستی عطش دیده شدن دارد؟

صحبت‌های تازه فراستی در دورهمیِ مدیری، مطابق روال همیشگی‌اش پر از حمله و طعنه بود، حالا برخی دست به تحلیل شخصیت او زده‌اند، تحلیل‌هایی که لایه‌های تازه‌ای از کاراکتر فراستی را پیش‌رویمان می‌گذارد، چیزی فراتر از یک «منتقدِ همیشه شاکی»، چندتایش را اینجا آورده‌ایم.

برترین‌ها: صحبت‌های تازه فراستی در دورهمیِ مدیری، مطابق روال همیشگی‌اش پر از حمله و طعنه بود، حالا برخی دست به تحلیل شخصیت او زده‌اند، تحلیل‌هایی که لایه‌های تازه‌ای از کاراکتر فراستی را پیش‌رویمان می‌گذارد، چیزی فراتر از یک «منتقدِ همیشه شاکی»، چندتایش را اینجا آورده‌ایم.

آیا «فراستی» عقده‌ی دیده شدن دارد؟

سیاوش صفریان‌پور که سابقه اجرا در شبکه چهار را هم دارد، درباره فراستی نوشته: دو شب پیش که آقاى فراستى در دورهمى بود متوجه شباهت‌هاى او با چند نفر که می‌شناسم شدم. این طبقه انسانى عطش دیده شدن دارند. ممکن است در ظاهر رفتارشان براى کسب پول به نظر برسد، ولى آن‌ها بیش از هر چیز نیازمند توجه‌اند و این رفتارشان از سر ناچاریست. کافی‌ست پروداکت و تولیدشان را ببینیم! نداشتن توانمندى در خلق و تولید موفق این طبقه انسانى را وادار به "هر کارى" می‌کند تا دیده شوند. حرف هاى عجیب و متوهمانه، توهین و تهمت زدن تنها شانس آن‌ها در زندگى است. البته فقط متوهم دانستن آن‌ها اشتباه است، آن‌ها بازى دروغین خود را آنقدر تکرار می‌کنند که خودشان باورشان می‌شود.

این گروه کارگران کارخانه ابهام سازى و گل آلودکردن حقیقت هستند. از جلب توجه و حتى فحش خوردن یا بى‌آبرویى اورگاسم می‌شوند! جالبه، استخدام واژه‌هاى سخت و پیچیده گویى هر مسأله‌اى و خلق راه حل آسان براى آن مسأله وجه مشترک بیشتر آنهاست. این تفکر الگوى ظاهرى یکدیگر را تقلید می‌کنند، همان ریش، همان عینک، همان دریدگى. ناگوار آنجاست که کلمات را به مسلخ ابتذال می‌برند، واژه هاى محترم مثل حقیقت را مستهلک می‌کنند. یک سوى این اشکال در جامعه‌اى است که بى دقت آن‌ها را می‌شنود. اشکال شنیدن نیست، مشکل بى‌دقت شنیدن هرچیز است.

آیا «فراستی» عقده‌ی دیده شدن دارد؟

پوریا ذوالفقاری، منتقد سینما هم درباره فراستی نوشت: مسعود فراستی آخرین منتقدی ست که حق دارد از زوال سلیقه ی مخاطبان سینمای ایران گله کند. او تنها منتقد تاریخ سینمای ماست که جدا از برنامه های پراکنده تلویزیونی اش بیش از یک دهه هفته ای چندساعت آنتن زنده ی تلویزیون را در اختیار داشته. اگر سلیقه ی مخاطب افت کرده - که کرده- فراستی قطعا در این زوال نقش داشته است. او می توانست در این ده سال نقد را به صدور حکم خوب و بد فرو نکاهد. می توانست به جای آویختن به «نولان این کاره نیست» و «فورد اینکاره ست» از لزوم مواجهه با آثار متنوع و ضرورت یافتن راه های ورود به دنیای هر اثر بگوید. می توانست بگوید هیچ فیلم خوبی کامل و بی نقص و هیچ فیلم بدی فاقد دست کم سکانس یا لحظه ای سینمایی نیست. پس باید دید و درگیر فیلم شد و نگاه انتقادی را با نگاه تمسخر آمیز اشتباه نگرفت.

می توانست به جای تفاخر به نقد کردن با دیدن چند دقیقه از یک فیلم، بگوید گاه از اثری متوسط و حتی بد می توان نجوایی ارزشمند شنید که تحسین شده ترین آثار فاقد آنند. می توانست نقد را تبدیل به راهی برای تقسیم لذت کند و از اهمیت نفس «آیین فیلم دیدن» بگوید و از هر برنامه اش، ضیافتی از سینما و ادبیات و موسیقی بسازد و به مخاطبانش در دورافتاده ترین نقاط کشور، سرنخ هایی برای شروع زندگی فرهنگی بدهد تا فریب هر جنس بنجلی را نخورند. می توانست بیاموزد و بیاموزاند که نقد یک اثر گفتگو با آن اثر است. مهم نیست اگر حتی مخاطب نفهمد شما فیلم را دوست داشته اید یا نه. نقد اصلا خودش یک اثر است. .

ولی چه کرد؟ حکم داد. طعنه زد. تیتر شد. سلبریتی شد. مضحک ترین تصویر ممکن را از یک منتقد ساخت. کارش رسید به جایی که مثل مسعود شصت چی مرد دوهزار چهره (که «من اشتباهی بودم» اش را در عروسی ها اجرا می کرد)، دعوت شود به محافل و مثل همین حضورش در دورهمی بگوید فیلم بد است و ملت بخندند و برایش دست بزنند. فراستی تصویر منتقد را مخدوش کرد. نقد را به اظهار نظر و صدور حکم تقلیل داد. او پس از ده سال چنته اش چنان خالی مانده که در کتاب باز، کتاب اشتباهی معرفی می کند و در دورهمی از بیضایی و کیارستمی خاطره می گوید تا دیده شود. از کسانی که حتی یک دقیقه آنتن تلویزیون در اختیارشان قرار نگرفت اما فرهنگ ساز بودند.

آیا «فراستی» عقده‌ی دیده شدن دارد؟

علم‌الهدی، کارشناس رسانه درباره فراستی می‌گوید: «دلیل این نوشتارم تغییر زندگی کامبیز کاهه بعد از دستگیری بود که سینمای ایران یکی از بهترین منتقدین خود را از دست داد و او را به گوشه عزلت راندند! او در یکی از نوشته هایش در باره جایگاه منتقد می‌نویسد:«منتقد اگر محبوب نیست، می‌تواند محترم باشد و البته تنها و بی‌کس!»

و چه زیبا می نویسد از حال و روزهایی منتقدی به نام" مسعود فراستی" که محترم هم نیست!

مسعود فراستی، ثمره آنچه بر امثال کامبیز کاهه رفت، است!

مسعود فراستی، ثمره انچه بر بهرام بیضایی رفت، است!

مسعود فراستی، ثمره آنچه بر گلشیفته فراهانی رفت، است!

مسعود فراستی، ثمره آنچه بر سوسن تسلیمی رفت، است!

مسعود فراستی، ثمره آنچه بر بهروز وثوقی رفت، است!

مسعود فراستی، ثمره آنچه بر عباس کیارستمی رفت، است!

مسعود فراستی باید دیده شود چون بیش از همه در این سرزمین «جنس تقلبی» دیده می شود! نگاهی به صنعت( پراید)، فرهنگ( تتلو)، هنر(معماری شهرها) ، سیاست ( زیادند) ورزش( وضعیت فوتبال)، آموزش ( موسسات کنکور)و ... بیاندازید و ببینید که چرا او نباید دیده شود!

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان