جوان ثروتمندی که با اغفال دختری جوان او را مورد آزار و اذیت قرار داده است، از دادگاه درخواست مهلت کرد تا بتواند رضایت دختر شاکی را جلب کند. چندی قبل دختری جوان به مأموران پلیس مراجعه کرد و مدعی شد از سوی جوان ثروتمندی مورد آزار و اذیت قرار گرفته است.
این دختر گفت: پسر جوان به نام فرهاد که بسیار ثروتمند بود، از طریق دوستان بانفوذی که داشت توانسته بود به صورت کنترات سرویس برخی مدارس غیرانتفاعی بالای شهر را بگیرد و از این راه پول زیادی به دست آورده بود. او یک روز در اتوبان مرا دید و به من ابراز علاقه کرد و بعد هم گفت: میخواهد با من ازدواج کند.
من هم قبول کردم مدتی با هم ارتباط داشته باشیم تا اینکه یک روز او من را به خانه مجردیاش دعوت کرد؛ البته من تنها نبودم و دوستم را هم با خودم بردم. قرار بود شام بخوریم و برویم که مادر فرهاد تماس گرفت و گفت: یکی از اقوام آنها فوت کرده است و از فرهاد خواست تا به خانه برود.
من هم به فرهاد گفتم اگر میخواهی برو من هم خودم میروم. من به اتاق رفتم تا لباسم را مرتب کنم. فرهاد پشت سرم آمد، در را بست و مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. من خیلی ناراحت شدم، اما فرهاد من را آرام کرد و گفت: با من ازدواج میکند و قول داد بعد از عید فطر به خواستگاری بیاید و با احترام من را از خانوادهام خواستگاری کند.
من هم بهخاطر اتفاقی که افتاده بود قبول کردم. تا اینکه عید فطر گذشت و فرهاد به خواستگاری نیامد. او تلفنش را هم جواب نمیداد و هربار که به او میگفتم چرا به وعدهات عمل نمیکنی، جواب سربالا به من داد تا اینکه به مقابل خانهاش رفتم و دیدم که پارتی گرفته و دوستانش را دعوت کرده است.
از این اتفاق خیلی ناراحت شدم. به او گفتم اجازه نمیدهم با حیثیت من بازی کند. فرهاد با من برخورد تندی کرد و مرا کتک زد و به زور میخواست داخل خانه بکشاند که اجازه ندادم. بلافاصله با پلیس تماس گرفتم و مأموران آمدند و موضوع را صورتجلسه کردند.
اما آنها وارد خانه نشدند تا ببینند چه کسانی آنجا هستند و پارتیگرفتن فرهاد را صورتجلسه نکردند. حالا من از او شکایت دارم. او آبرویم را برد و به من تعرض کرد و بعد هم کتکم زد. با توجه به موضوع مطرحشده درخصوص تعرض، پرونده به شعبه 12 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
متهم و شاکی نیز در دادگاه حاضر شدند. دختر جوان یک بار دیگر آنچه را رخ داده بود توضیح داد و به دادگاه گفت: من وقتی 20 ساله بودم یک بار نامزد کردم، اما نامزدیام به هم خورد. فرهاد با این کارش آینده من را خراب کرد.
وقتی نوبت به متهم رسید، به قضات گفت: من بهزور به کسی تجاوز نکردم. من جوانی هستم که وضع مالی خوبی دارم. در اتوبان میرفتم که شاکی و دوستش دست تکان دادند و خواستند بایستم، من هم ایستادم و با خودم فکر کردم شاید کمکی بخواهند.
ماشینم گرانقیمت بود و معلوم بود که مسافرکش نیستم. وقتی شاکی و دوستش سوار شدند، سر صحبت را باز کردند و بعد با هم دوست شدیم و شماره تلفن من را گرفتند و شمارهای هم دادند. رابطه ما خیلی نزدیک شده بود؛ من حتی وقتی میخواستم خانه مجردی بگیرم شاکی را بردم که نظر بدهد.
خانه را برای این اجاره کرده بودم که وقتی با دوستانم هستم مزاحمتی برای پدر و مادرم درست نکنم. ضمن اینکه خلوتی هم برای خودم داشته باشم. روز حادثه من دختر جوان و دوستش را برای شام دعوت کرده بودم. تازه آمده بودند که مادرم زنگ زد و از من خواست به خانه برگردم.
او گفت که یکی از اقوام فوت کرده است. دختر جوان به من گفت: اگر میخواهی برو، ولی من شب نمیتوانم به خانه برگردم، چون به مادرم گفتم شب را در منزل دوستم هستم و اگر برگردم شک میکند. بعد دوستش با جوانی تماس گرفت که به خانه او بروند.
من خیلی ناراحت شدم و گفتم همینجا بمانید و من بیغیرت نیستم که دو دختر جوان را به خانه مرد دیگری بفرستم. آنها هم ماندند. داشتم شام را آماده میکردم که دختر جوان به اتاق رفت و من را صدا کرد و به من پیشنهاد داد با هم رابطه داشته باشیم و من هم قبول کردم.
هیچ اجباری در کار نبود و او دروغ میگوید که من به زور به او تعرض کردم. من قبول دارم رابطه داشتیم، اما تعرض را قبول نمیکنم. او خودش گفت: از من خوشش آمده است و میخواهد با من رابطه داشته باشد. حالا هم اگر دادگاه قبول کند من حاضر هستم رضایت او را بگیرم و مهلت میخواهم.
با موافقت قضات و دختر شاکی، به پسر جوان مدتی مهلت داده شد تا با دختر جوان به توافق برسد.
ادامه رسیدگی به پرونده به بعد از پایان این مهلت موکول شد.