متهمان پرونده جعل اسناد، راز آدم کشی برای اثر انگشت را درحالی فاش کردند که سگهای جسدیاب نیز استخوانهایی از بقایای یک جسد را در اطراف محل جنایت پیدا کردند.
ماجرای این پرونده جنایی از تابستان سال 97 هنگامی آغاز شد که «براتعلی» صاحبخانه 45 ساله که هنوز مجرد بود طبقه پایین منزل نقلیاش را در شهرک شهید رجایی مشهد به جوانی به نام «جواد» واگذار کرد، ولی این جوان نتوانست مبلغ اجاره منزل را پرداخت کند. «براتعلی» که به خاطر سوابق کیفری و اعتیادش از سوی اطرافیان طرد شده بود فقط از سوی خواهرش حمایت میشد.
به همین دلیل براتعلی با داماد خواهرش تماس گرفت تا تکلیف مستاجر 26 سالهاش را مشخص کند. «مجتبی» هم به منزل براتعلی آمد که او را «دایی» صدا میزد و با مستاجر جوان به گفت وگو پرداخت در نهایت به توافق رسیدند که «جواد» مبلغی از اجاره را به مجتبی بپردازد و براتعلی هم فعلا او را بیرون نکند!
هنوز یک ماه بیشتر از این توافق نگذشته بود که یکی از همسایگان براتعلی با مجتبی تماس گرفت و او را در جریان فروش منزل «براتعلی» گذاشت که آگهی آن در سایت دیوار منتشر شده بود. «مجتبی» که از شنیدن این ماجرا بسیار تعجب کرده بود به طرف منزل براتعلی به راه افتاد، اما «جواد» (مستاجر) مدعی شد که منزل را به صورت قولنامهای از براتعلی و به مبلغ 45 میلیون تومان خریده است، اما هیچ اثری هم از براتعلی نبود.
مستاجر جوان که خود را بی خبر از صاحبخانه اش نشان میداد با توجه به سوابق او ادعا کرد احتمالا در زندان یا کمپ ترک اعتیاد است! وقتی خبر این ماجرا به مرضیه (خواهر براتعلی) رسید او بی درنگ عازم کلانتری شد و گم شدن برادرش را اطلاع داد.
این گونه بود که پروندهای در این باره تشکیل شد و در شعبه 407 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، توسط قاضی جعفری مورد رسیدگی قرار گرفت. با توجه به اهمیت موضوع، مقام قضایی دستور ارسال پرونده مذکور به پلیس آگاهی را صادر کرد و بدین ترتیب تحقیقات در این باره آغاز شد.
با توجه به این که قولنامه خرید منزل به نام «پریسا» (همسر مستاجر) نوشته شده بود، وی به دستور قاضی جعفری مورد بازجوییهای تخصصی قرار گرفت. وی در حالی مدعی بود که منزل را در بنگاه املاک معامله کرده اند که بنگاه دار مذکور، ادعای او را رد کرد و گفت: «مهر» بنگاه من اندکی با مهری که پای قولنامه است، تفاوت دارد!
به همین دلیل ماجرا حساستر شد و سطور اوراق این پرونده، زیر ذره بین قضاوت قرار گرفت. قاضی جعفری که دیگر به این ماجرا مشکوک شده بود و احتمال وقوع جنایتی وحشتناک را میداد از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی خواست تا به شیوه تخصصی و حرفهای موضوع جعل و گم شدن براتعلی را پیگیری کنند؛ بنابراین گزارش، گروه ورزیدهای از کارآگاهان با نظارت و هدایت مستقیم سرهنگ محمدرضا غلامی ثانی (رئیس اداره جنایی آگاهی) وارد عمل شدند و به ردیابیهای اطلاعاتی پرداختند.
بررسیها با توجه به سوابق اثر انگشت مرد گمشده نشان داد که اثرانگشت پای قولنامه مربوط به براتعلی است، اما امضای او و مهر بنگاه تفاوت دارد. بالاخره پریسا در بازجوییها راز جعل مهر در یک کارگاه مهرسازی را فاش کرد و گفت: همسرش قولنامه را به نام او نوشته است!
این درحالی بود که «جواد» حتی توان پرداخت اجاره منزل را نداشت و این سوال که مبلغ 45 میلیون تومان برای خرید خانه از کجا تامین شده است، سرنخ اصلی پیگیری این پرونده جنایی شد و تناقض گوییهای جواد برای فروش موتورسیکلت و قرض و وام نیز نتوانست بازپرس و کارآگاهان را قانع کند.
به همین دلیل قاضی جعفری دستور دستگیری «جواد» را صادر کرد. او که مدتها سعی داشت حقیقت ماجرا را پنهان کند در نهایت لب به اعتراف گشود و راز این پرونده حساس را فاش کرد. او گفت: وقتی دیدم براتعلی سابقه دار است و کس و کاری ندارد تصمیم گرفتم خانه اش را بالا بکشم به همین دلیل با متصدی یک مرکز ترک اعتیاد هماهنگ کردم تا او را بستری کنند.
در حالی که خودم را به جای یکی از بستگانش معرفی کرده بودم، او را به دست افرادی سپردم که به مرکز ترک اعتیاد بردند، ولی یک هفته بعد، متصدی آن مرکز که گویا به ماجرا مشکوک شده بود از من خواست تا براتعلی را از آن جا ببرم وگرنه او را رها میکند!
من هم موضوع را با برادر همسرم مطرح کردم و با یکدیگر پای بساط مواد مخدر نقشه قتل را کشیدیم! سپس من و «مرتضی» سوار بر موتورسیکلت به مرکز ترک اعتیاد رفتیم و او را با خودمان آوردیم. در بین راه به بهانه مصرف مواد مخدر به طرف روستای شهرآباد در جاده کمربندی سبز رفتیم و کنار یک گودال بزرگ آتش روشن کردیم در یک لحظه من با چاقو ضرباتی را بر پیکر براتعلی وارد کردم و در همین هنگام مرتضی هم بینی و دهان او را گرفت تا این که جان سپرد.
پیکرش را درون همان گودال انداختیم و من با چاقو انگشت سبابه او را قطع کردم و با خودم به خانه آوردم تا پای قولنامه بزنم! روز بعد دوباره به محل بازگشتیم و کاپشن مشکی براتعلی را روی جسد انداختیم و با بیل خاک ریختیم تا همان جا دفن شود!
به دنبال اعترافات «جواد» بلافاصله کارآگاهان اداره جنایی عازم یکی از روستاهای مرزی سرخس شدند و مرتضی را در حالی دستگیر کردند که قصد فرار به آن سوی مرز را داشت.
در حالی که متهمان به طور جداگانه محل دفن جسد را به کارآگاهان نشان دادند، اما اثری از جسد درون گودال پیدا نشد به همین دلیل با دستور قضایی و درخواست کتبی کارآگاهان، دو قلاده سگ جسدیاب با هواپیما از تهران به مشهد آورده شد که آنها استخوانهایی از بقایای یک جسد را در فاصله اندکی از محل جنایت پیدا کردند. تحقیقات بیشتر در این باره همچنان ادامه دارد.
منبع: روزنامه خراسان