خبرگزاری فارس؛ یادداشت میهمان- مسعود پیرهادی: روز گذشته نامهای از حجتالاسلام موسوی خوئینی خطاب به رهبر معظم انقلاب در برخی رسانهها انتشاریافته است. اگر تعریض و نیش و کنایههای این نامه کوتاه را کنار بگذاریم و از آن بگذریم اصل متن شامل چند نکته صریح یا ضمنی است که به آنها میپردازم و نقد خویش را هم اضافه میکنم:
الف- جناب موسوی خوئینی معتقدند اوضاع کشور بهویژه در حوزه اقتصادی بد است و زیبنده نیست این شیوه از حکمرانی به نام اسلام به دنیا معرفی شود.
ب- اغلب مردم از اساس نسبت به مدیریت کلان کشور بیاعتماد و به پشتوانههای مشروعیت نظام بیاعتقادند.
ج- اغلب مردم به انقلاب اسلامی و الزامات آن باور دارند و به کینهتوزی آمریکا و رژیم صهیونیستی واقفاند، اما همین مردم، ریشه مشکلات امروز را مدیریت سطح اول کشور یعنی مقام معظم رهبری میدانند.
اگر فرض را بر صدق نیت آقای موسوی خوئینی بگذاریم باید گفت که ایشان در این نامه، برخی مشکلات کشور را دیده، اما برای حل آن آدرس غلط دادهاند.
در پاسخ به این نامه، چند نکته قابلذکر است:
یک. آنطور که در سوابق جنابعالی دیده میشود، در تدوین و اصلاح قانون اساسی حضورداشتهاید، اما شاید لازم باشد برخی از اصول آن قانون را دوباره ازنظر بگذرانید، ازجمله اصول شصتم، صدوسیزدهم و صدوبیست و دوم که بهصراحت، اعمال قوه مجریه را جز در موارد خاص از طریق رئیسجمهور و وزرا میداند؛ مسئولیت اجرای قانون اساسی را بر عهده رئیسجمهور میگذارد و مقرر میدارد: «رئیسجمهور در حدود اختیارات و وظایفی که بهموجب قانون اساسی و یا قوانین عادی به عهده دارد در برابر ملت و رهبر و مجلس شورای اسلامی مسئول است». فلذا مسئول اصلی و مخاطب بایدها و نامه را اشتباه انتخاب کردهاید.
دو. اگر انقلاب اسلامی در 32 سال سکانداری حضرت آیتالله خامنهای، مسیری روبهجلو طی کرده و در لغزشگاههای متداول حکومتهای جهان، زمین نخورده است، یک دلیل عمدهاش آن بوده که شخصیت اول و سکاندار آن، سیاستهای کلی را هر ساعت بهوقت اینوآن تنظیم نکرده و از ثبات رأی برخوردار بوده است نه آنکه یک روز جلودار انقلابیون جوان در تسخیر سفارت آمریکا و روز دیگر از سردمداران بازگشت از مسیر تقابل با غرب باشد و نگران معرفی چهرهای غیر صحیح از اسلام به جهانیان گردد. این تناقض آشکار را چگونه پاسخ میدهید؟
سه. ملت ما، در تمام برهههای حساس تاریخ چهلساله و در تمام دوراهیها، راهحل امام و انقلاب را برگزیده است. آنکسی میتواند زمام اداره کشور را به دست گیرد که مردم را درست بشناسد، اگرنه در همان سال 88 که امثال شما تلاش کردید فرمان کشور را به سمت پرتگاه بچرخانید، مردمی که به قول شما به پشتوانه مشروعیت نظام بیاعتقاد و به رهبر معظم انقلاب بیاعتمادند، با شما همراهی میکردند و کشتی انقلاب به چهلسالگی نمیرسید، اما پشت امام و مقتدایشان ایستادند و شما ناکام ماندید. مردم هرچند سختیکشیدهاند و به برخی امور انتقاد دارند، اما نوک پیکان اعتراضشان سویه درستی دارد. نارساییهای امروز، ریشه در انحراف از مسیر اسلام ناب و دوری از منطق ولایت و مقاومت دارد. مردم پای وصیت بنیانگذار کبیر انقلاب ایستادهاند، پشتیبان ولایتفقیه هستند و نمیگذارند این کشور به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد، همانطور که در فتنههایی که صحنهگردانشان بودید نگذاشتند.
چهار. در انتهای نامه خود، بهطعنه از مبنای تصمیمات این چند دهه پرسیده و کنایه زدهاید که «اگر شیوهای که تاکنون بهکاررفته است نتیجهٔ محاسبات متعارف و بر اساس آراء و تحلیلهای شناختهشده در حکمرانی است، پس هستند پرشمار صاحبنظرانی که حقدارند و باید مجاز باشند تا زبان و قلم به نقد بگشایند و درست و نادرست این روش را تذکر دهند و اصلاح آن را با تأکید درخواست کنند و نگران پیامدهای ناگوار بهرهمندی از این حق طبیعی و الهی نباشند، اما اگر مبنای تصمیمات این چند دهه دانستههایی از مبادی غیرمتعارف است که تنها در اختیار خواصی از بندگان خدای متعال است که بنده و امثال بنده هیچ حظی از آن نداریم و درنتیجه آنچه بر کشور و مردم و جمهوری اسلامی میگذرد سرنوشتی محتوم و گریزناپذیر است، پس همگان تسلیم امر محتوم و مشیّت الهی خواهیم بود، انشاءالله.» باید پرسید مگر شما تدبیر در امور دنیا را با تأییدات معنوی در مغایرت میدانید؟
این چه ادبیاتی است که منبع لایزال قدرت حق را که اساس و شالوده سیاست ورزی در اسلام است، «مبادی غیرمتعارف» میخوانید؟ چگونه در بخش دیگری از نوشته خود، نگران اسلام هستید، اما مشیت الهی را عملا مسخره میکنید؟ آنچه بنیانگذار کبیر انقلاب را از سیاستمداران معاصر خود و مقام معظم رهبری را از سیاست ورزان امروز متمایز میکند، همین است که دنیا و سیاستهایش را همهچیز نمیدانند رمز موفقیت و اثر را در یگانه مؤثر عالم جست وجو میکنند، اگر نامهای مینویسند قصدشان عملیات روانی و سیاستبازی نیست و رضایت حق را در نظر میگیرند، به قول شهید مطهری، به هدف، سبیل، قول و رب خود ایماندارند، به مردم اعتماد میکنند، دلسوز حقیقی مردماند و منافع ملت را قربانی مصالح خویش نمیکنند و ثبات قدم و رأی دارند.
آنکس که خود را مؤثر نداند و در همه امور، دست قدرت خدا را ببیند، بیتردید مؤید به تأیید خدا و پیروز است و آنکس که باسیاست بازی در پی فرصتی برای تسویهحسابهای دنیوی است، عاقبت بخیر نخواهد شد همانطور که متأسفانه برخی در همین چهل سال از کشتی انقلاب پیاده شدند و سوء عاقبت، همنشینشان شد.
تجربه چهلساله انقلاب اسلامی، نشان داده که هر که از ولایت فاصله میگیرد، بدعاقبت میشود؛ شما هم بهجای نامهنگاریهای توأم با سیاست بازی، اگر حقیقتا دلسوزید، مخاطب گفتههای خود را درست بیابید و با ارائه راهکار، در کنار مردم بایستید.