محمد قوچانی، عضو شورای مرکزی کارگزاران و سردبیر روزنامه سازندگی در واکنش به نامه موسوی خوئینیها به رهبر انقلاب اسلامی نوشت:
دفاع از رادیکالیسم به عنوان تفکری ریشهمحور از چندی پیش در دستور کار روشنفکران سیاسی جناح چپ رادیکال قرار گرفته است. علیرضا علویتبار در مصاحبه با روزنامه همشهری به صراحت میگوید: "اصلاحطلبانی که رادیکال نیستند، از جبهه اصلاحات بیرون بروند." جملهای که یادآور شرط شهروندی در کشور در سال 1353 است که موکول به عضویت در حزب رستاخیز بود!
اگر دعوت کرباسچی از خاتمی به بازسازی جبهه اصلاحات و انتقادات صریح کارگزاران از عارف را عبور از خاتمی قلمداد کنیم، انتقادات صریح حجاریان از خاتمی را چه میتوان نام گذاشت؟!
اختلاف میان چپ رادیکال و راست مدرن در جبهه اصلاحات اختلاف تاکتیکی و حتی راهبردی نیست؛ اختلافی گفتمانی است که در بیرون از لایههای تشکیلاتی و سیاسی این جبهه قابل ردیابی است.
حلقه چپ مدرن رادیکال نه تنها با کارگزاران که با حزب اتحاد ملت هم در حال مرزبندی است چون آن را جانشین شایستهای برای حزب مشارکت نمیداند.
انتقادات حجاریان از خاتمی و تحریک بهزاد نبوی به سبب گرایش به کارگزاران به سبب آنکه از روحانی انتقاد نمیکند، بخشی از این تسویه حساب ایدئولوژیک است.
رادیکالیسم تهمتی نیست که از سوی اصولگرایان به این اصلاحطلبان زده میشود؛ رادیکالیسم صفتی که خود آنها مانند علیرضا علویتبار برای مرزبندی با اعتدالیون انتخاب کردهاند.
در میانه عصر اعتدال [دولت روحانی] در حالیکه گفتوگو برای سران اصلاحات مانند خاتمی و عبدالله نوری به هر علتی گشوده نبود، چراغ سبزی به موسوی خوینیها برای گفتوگو داده شد.
متاسفانه موسویخوینیها به نمایندگی از جبهه اصلاحات حاضر به انجام این ماموریت تاریخی و گفتوگو با حاکمیت نشد اما اکنون قرار گرفتن به عنوان نماینده چپ رادیکال عبور از جایگاهی است که خوینیها میتوانست در غریاب دیگر سران اصلاحات آن مسئولین را انجام دهد.
گفتوگوی انتقادی علنی بیش از آنکه برای دستیابی به یک نتیجه ملی باشد، در خوشبینانهترین حالت یک اقدام شخصی و در رادیکالترین صورت یک اقدام یک اقدام تشکیلاتی برای مرزبندی است.
مشهور است موسوی خوینیها یکی از اعضای مجلس خبرگان بود که به رهبری آیتالله خامنهای [در سال68] رای نداد، هر چند که پس از رهبری آیتااله خامنهای، ایشان موسوی خوینیها را به عنوان مشاور سیاسی انتخاب کردند.