به گزارش گروه ورزش فردا، او اعتقاد دارد که بعد از قهرمانی فولاد تصمیم بر این شد که فولاد به واسطه برخی مسائل اجتماعی کوچک شود و به تعبیری قهرمانی فولاد موجب تغییر سیاست های کارخانه شد. البته قهرمانی دوم فولاد در لیگ برتر به نحوی این ادعا را نقض کرد. به تعبیری شاید رفتار مدیران آن دوره فولاد را باید سلیقه ای دانست. با او در خصوص گذشته هم صحبت شدیم. متن گفت و گوی "فردا" با مسعود رضاییان را می خوانید.
شما در فولاد مدیر موفقی بودید. آنجا به یک مدل حرفه ای دست یافته بودید که در واقع توجه جدی به رده های پایه فوتبال بود. شاید به همین دلیل بود که توانستید بعد از چند سال سرمایه گذاری در رده های پایه، قهرمانی در تیم بزرگسالان فولاد را به دست بیاورید. اما چه اتفاقی افتاد که از فولاد رفتید؟
اینجا بر خلاف رویه کشورهای پیشرفته در فوتبال مدیری که صاحب تجربه و دانش شده است را کنار می گذارند. من 10 سال در فولاد بودم. اگر قرار بود اشتباه کنم یا کوتاهی داشته باشم طی آن سال ها آزمون و خطا کرده بودم و تازه در مسیری قرار گرفته بودم که می دانستم برای موفق شدن یک باشگاه چه باید کرد. اما خب مقامات تشخیص داده بودند که دیگر نباشم.
رییس وقت کارخانه فولاد؟
خیر. از سوی دولت وقت دستور داده بودند که فلانی نباید در فولاد مدیرعامل باقی بماند.
شما هم خیلی راحت پذیرفتید.
بله.
چرا؟
چون خیلی راحت مدیرعامل فولاد شده بودم. با یک فرمان آمده بودم و با یک فرمان رفتم.
قبل از مدیرعاملی چه می کردید؟
در همان شرکت فولاد خوزستان مدیر آموزش و تحقیقات بودم. همه چیز در یک روز اتفاق افتاد. من را به جلسه ای خواندند و به من گفتند باید مدیرعامل فولاد شوی. خواستم توضیح بدهم که کار من نیست و اتفاقا با بحث آموزش و تحقیقات حال بهتری دارم اما گفتند تو کارمند ما هستی و باید بپذیری و به فولاد بروی.
یعنی راضی نبودید به فوتبال بیایید؟
واقعا دلم نمی خواست به فوتبال بیایم. چند روز بعد از حکم مدیرعاملی ام مصاحبه کردم و گفتم "من را هل دادند توی قفس شیر اما سعی می کنم زنده بیرون بیایم." اتفاقا از من ناراحت شده بودند که چرا چنین حرفی زدی.
و بعد از 10 سال وقتی از فولاد کنار گذاشته شدید احساس بهتری داشتید؟
ببینید ما در آنجا خیلی کار کردیم. وقتی برکنارم کردند به رییس کارخانه گفتم در جلسه ای که به شما گفتند رضاییان باید برود چرا از من دفاع نکردید؟
چه جوابی شنیدید؟
هیچی. سکوت کرد.
پس ناراحت شدید؟
نه به معنی که شما فکرش را می کنید. ناراحت آن پست نبودم. اتفاقا موقعی به من زنگ زدند و گفتند شما دیگر مدیرعامل نیستی که داشتم آماده می شدم همراه با پیشکسوتان استان خوزستان وارد زمین شوم. در رختکن بودم که به من خبر برکناری ام را دادند. خبر را که شنیدم رفتم توی زمین و یک دل سیر فوتبال بازی کردم. اتفاقا خوب هم بازی کردم. سرپرست تیم که مکالمه ام را شنیده بود گفت چرا فورا به اهواز نرفتی تا با آقایان صحبت کنی . گفتم من را از دانشگاه به زور وارد فوتبال کردند. باد آورده را باد می برد.
فولاد در آن زمان خیلی خوب تیم ملی را تغذیه می کرد. بیشتر از هر باشگاهی با فدراسیون فوتبال همراه می شدید و در شرایط مختلف بازیکنان خود را در اختیار تیم های ملی قرار می دادید اما به همان اندازه به باشگاه شما توجه نمی شد. چرا؟
بازیکنان ما در قهرمانی بوسان و بسیاری از موفقیت هایی که تیم های ملی در آن مقطع به دست می آورد نقش مهمی داشتند. ما در آن 40 بازیکن در تیم های ملی داشتیم و به قول شما خیلی خوب با فدراسیون همراه می شدیم اما هیچ وقت به اندازه برخی باشگاه ها با ما همراهی صورت نمی گرفت.
تیم تان ستاره هایی هم داشت که هیچ وقت به اندازه هم نسل های خودشان موفق نشدند. چرا؟
بله. چون رسانه ها واقعیت ما را منعکس نمی کردند. چسبیده بودند به دو تیم پایتخت. ما لابی نداشتیم. در جام جهانی از آن همه بازیکنی که می شد به بازی بگیرند فقط حسین کعبی و میرزاپور را با خودشان بردند.همه چیز در اختیار دو تیم خاص بود.
درباره ایمان مبعلی دقیقا چه اتفاقی رخ داد؟
خب بحث هایی مطرح شد که من واقعا نمی توانم چیزی را تایید یا تکذیب کنم.
واقعا نمی دانید؟
همان طور که گفتم قابل تامل بود. کنار گذاشتن ایمان مبعلی در اوج تصمیم قابل تاملی بود.
از طرف فدراسیون وقت در مورد مبعلی با شما تماسی نگرفتند؟
نه. تماسی نداشتند.
احتمالا از این دست اتفاقات در آن مقطع زیاد رخ می داد. نه؟
بله. یک بار یکی از بازیکنان ما در اردوی تیم ملی بابت برخی مسایل گلایه هایی کرده بود. به رییس فدراسیون زنگ زدم و از او خواستم که رسیدگی کند. ایشان به سرمربی متذکر شده بود اما در اردوی بعدی بازیکن ما را دعوت نکردند و اتفاقا برخی آن بازیکن را به عنوان خائن معرفی کردند و کلی ماجرای دیگر...
انگار مدیران بلند پایه کارخانه فولاد خوزستان نسبت به سایر مدیران صنعتی محافظه کارتر بودند. دیگر مدیران صنعتی از اهرم های قدرت به نفع باشگاه های شان استفاده می کردند اما در خوزستان این طور نبود.
بله. با شما موافقم. البته این سیاست کلی باشگاه ما بود که مثل زنبورهای کارگر فقط کار کنیم و کار کنیم. مثل بعضی ها در فدراسیون یا کنفدراسیون فوتبال آسیا دنبال سهم خواهی نبودیم. از حواشی این سهم خواهی هم استقبال نمی کردیم. دیگران اتفاقا رفتارهای ناپسندی هم داشتند و اعتقاد داشتند چون اهل فلان جا هستند باید شرایط بهتری داشته باشند اما ما این طوری نبودیم.
بیشتر توضیح می دهید؟
اجازه بدهید که حرف ما خودش مخاطبش را پیدا کند.
آیا بیشترین آسیبی که فولاد دید از نگاه های غیرورزشی بود که نسبت به باشگاه شما داشتند؟
ببینید ترکیب تیم ما یا عرب بود یا بختیاری. فقط احمد مومن زاده از بیرون از این حلقه به فولاد امده بود. بعضی ها در استان بودند که می خواستند نگاه غیرفوتبالی به فولاد داشته باشند اما ما اجازه نمی دادیم. بعدها این نگاه باعث شد تا سیاست شان نسبت به فولاد تغییر کند.
به همین دلیل بعد از قهرمانی فولاد، باشگاه تان به نوعی به حاشیه رانده شد؟
دقیقا. ما بعد از قهرمانی باید حمایت می شدیم. یک تیم خیلی خوب داشتیم که در صورت حمایت دولت می توانستیم به موفقیت های بزرگتر برسیم اما در کمال ناباوری به باشگاه ما نامه زدند که قراردادهای تان برای فصل جدید باید 60 درصد کاهش داشته باشد ضمن اینکه حق ندارید بازیکن یا مربی خارجی استخدام کنید.
چرا؟
یعنی احساس شد باشگاه فولاد ممکن است تبعات غیرفوتبالی داشته باشد.
چرا چنین نگاهی به فولاد داشتند؟
بعد از قهرمانی فولاد اکثر تلویزیون های عربی کشورهای حاشیه خلیج فارس تصاویر قهرمانی تیم ما را با سرودهای سیاسی مغرضانه ای پخش کردند. این اتفاق خیلی بدی بود. جو بدی هم به راه انداخته بود. این شیطنت خیلی به ما ضربه زد. آنها عملا علیه نظام دست به اقدامی سیاسی زده بودند و ما به عنوان باشگاه فولاد از این رفتار شوکه شده بودیم. چون ما اصلا با آنها ارتباطی نداشتیم. مصاحبه ای نمی کردیم. این مسایل باعث شد تا در آن دوره درباره فولاد نگاه ها تغییر کند. برخی بازیکن ها می خواستند در تیم بمانند. به من می گفتند می مانیم و بعدا پول می گیریم اما من که می دانستم ماجرا از چه قرار است به آنها می گفتم بهتر است به فکر جای دیگری باشید. بنابراین ما با همه بازیکنان کلیدی مان خداحافظی کردیم.
به بازیکنان دروغ نگفتید.
نه. بابت این موضوع سرزنش شدم. برخی ها می گفتند باید سیاه کاری می کردی و بازیکنان را به هر قیمتی نگه می داشتی. می گفتند رضاییان سیاستمدار خوبی نیست.
شما از این حیث یکی از مدیران فوتبالی _ صنعتی هستید که نسبت به دیگر مدیران صنعتی که هنوز هم در فوتبال شغل های زیادی در اختیار دارند کم کارتر هستید.
با این مساله موافقم. این موضوع ریشه در خصوصیات اخلاقی من دارد. وقتی فولاد قهرمان شد مقامات سیاسی استان مشغول عکس گرفتن با بازیکنان و جام قهرمانی بودند اما من در کنار تماشاگرانی بودم که اجازه نداشتند وارد زمین شوند. آنها را آرام می کردم و توضیح می دادم که ورودشان به زمین جشن قهرمانی را خراب می کند. سخت است که در تصویرهای آن قهرمانی من را پیدا کنید. هستم. بر حسب وظیفه و احترام حضور پیدا کردم. اما خیلی کم. بیشتر در گوشه کنارها. من مثل بعضی ها نبودم که به کسانی زنگ بزنم تا من را به سازمان لیگ ببرند یا در هیات رئیسه فدراسیون فوتبال عضویت داشته باشم. یک روزی داشتند هیات رئیسه را انتخاب می کردند. من و آقای شفیع زاده هم رای شدیم. گفتم من به نفع ایشان کنار می روم چون معتقدم باشگاه های خصوصی هم باید در هیات رئیسه حضور و حق رای داشته باشند. من هیچ وقت بله قربان گو نبودم. امیدوارم این روحیه را تا آخر عمرم حفظ کنم. دوست ندارم جایی بروم که دیگران برایم تصمیم بگیرند. دوست ندارم جایی بروم که به من زنگ بزنند و بگویند رئیس جمهور می گوید فلان آقا باید سرمربی تیم ملی باشد یا نباشد. یک بار وزیری از من خواست که در انتخابات ریاست فدراسیون فوتبال به گزینه دلخواهش رای بدهم. خیلی فوری و صریح گفتم خیر چنین کاری نمی کنم. همه وزرا در همه انتخابات ها این را از من خواستند. من اجازه ندادم که کسی برای من رایم را مشخص کند.شاید به همین دلیل است که امروز به عنوان یک مدیر با سابقه جایی که شما از آن صحبت می کنید را در فوتبال ندارم. یاغی نیستم. اما زیر بار حرف زور و بندبازی هم نمی روم.
در فولاد هم چنین مشکلاتی داشتید؟
بله. یک بار سرمربی تیم امید فولاد یک بازیکن را از تیم اخراج کرده بود. بازیکنی که پسر نماینده مجلس بود. نماینده به من زنگ زده بود که این مربی را باید اخراج کنی. گفتم اول باید من را اخراج کنید بعد عذر این مربی را بخواهید.من خیلی وقت ها پای بازیکن یا مربی تیمم ایستادم.
دفاع تان از ناجی بداوی هم خیلی حاشیه ساز شد.
پشیمان نیستم. البته آن دعوا میان رضایی و بداوی خیلی اتفاق بدی بود. اما آن زمان مصاحبه کردم و گفتم "اگر ناجی کتک می خورد و کتک نمی زد این بازیکن را به فولاد راه نمی دادم."
حرف عجیبی نبود؟
نه. ما عادت نداریم یاغی باشیم اما اجازه هم نمی دهیم کسی توی سرمان بزند.
به خاطر آن حرف خیلی مورد انتقاد قرار گرفتید.
خیلی. کمترین فشاری که تحمل کردم این بود که می خواستند من را برکنار کنند.
بیشترین فشار چه بود؟
می خواستند تبعیدم کنند. تصمیم گرفته بودند ادامه کارم به عنوان کارمند شرکت فولاد را در یک کشور خارجی بگذرانم.
شاید اگر قبول می کردید شرایط بهتری داشتید.
(می خندد) بله. حیف شد. تبعید خوبی بود که متاسفانه رخ نداد.