داستان ما از اونجا شروع میشه که:
یه دختر به اسم نورما همزمان با تولد ملکه الیزابت
در تاریخ 1 ژوئن 1926 میلادی وسط شهر رویا های خیلی از ما
یعنی لس آنجلس بدنیا میاد ، که از بد شانسی اون دختر ، مادرش بیماری روانگسیختگی داشت
و همین بیماری باعث شد که نورما در سن 9 سالگی به یتیم خونه سپرده بشه
و بعد از سال های طولانی که اونجا می مونه ، 11 خونواده سرپرستی نورما رو به عهده می گیرند ؛
که از بخت بد در خونواده دومی که سرپرستی نورما رو به عهده گرفته بودند
بهش تجاوز میشه و این باعث میشه که نورما دیگه کنار هیچ کسی احساس امنیت نکنه و کلی آسیب روحی و روانی ببینه ؛
همزمان با جنگ جهانی دوم در امریکا نورما بدنبال باباش می گشت تا شاید
بتونه اونو پیدا کنه تا با هم زندگی کنند ، چون در اون زمان بیشتر از هر وقت
دیگه ای نیاز داشتن یک سر پناه به اسم پدر رو احساس می کرد،
که خوشبختانه تونست باباشو پیدا کنه ؛ اما قسمت بد ماجرا اینجا بود که
پدرش هیچ وقت نورما رو قبول نکرد و نخواست که ازش نگهداری کنه ،
بعد از مرگ پدرش در مراسم تشیح، از دوست خونوادگیشون شنید که
پدر نورما نمیخواسته نورما رو به همسر دومش معرفی کنه ، انگار خانومه اصلا در جریان وجود نورما نبود ؛
به اجبار در سن 16 سالگی که بعضی از ما ها در این سن هنوز دلمون
برای عروسک بازی تنگ میشه با پسر یکی از همسایه هاشون ازدوج کرد
و چیزی از این ازدواج نگذشته بود ، همسرش مجبور شد به جنگ بره و البته بعد از چهار سال از هم جدا شدند ،
این هنوز یه روی سکه است ، ما قرار نیست داستان ناراحت کننده ای
رو براتون بگیم ، تا شما زار زار برای بدبختی های یه دختر فقیر گریه کنید و غصه بخورید .
نورما بعد از طلاق مجبور بود برای تهیه کردن مخارج زندگی در یک کارخونه
اسلحه سازی کار کنه و همین موضوع هم باعث شد یه عکاس آمریکایی
ازش عکس بگیره و روی مجله رسمی ارتش آمریکا به نام “yank” چاپ کنه
میدونم الان همتون توی دلتون میگید خدا شانس بده و این حرف ها ؛
به هر حال از خوش شانسی های نورما هنوز مونده ؛
جونم براتون بگه که چیزی از اون موضوع نگذشت که همه شرکت های تبلیغاتی
دنبال نورما بودند تا ازش عکس بگیرند و به عنوان مدل براشون کار کنه ،
نورما در حدی وضعش توپ شد که یه مشاور استخدام کرده بود.
اون موقع ها هم که هنوز بلوند خز نشده بود ، با کمک مشاور تصمیم
گرفت تا رنگ موهاشو زرد قناری کنه و دلبریشو یکم بیشترش کنه.
تو اون زمان که اوج فعالیتش بود اسم هنری ” مریلین مونرو ” رو برای خودش انتخاب کرد،
حالا یافتید که درباره کی صحبت می کنم؟
پس برو که بریم !
کجا بودیم ؟آهاااا..
صحبت در باره اسم هنریش بود .
نورما “مریلین ” رو از روی اسم رقصنده و خوانده مشهور تئاتر کش رفت و ” مونرو ” هم نام فامیلی مامانش بود ،
مریلین جون هم خوب حرف میزد و طنازی می کرد هم یه سری جذابیت های
خاک بر سری داشت که با استفاده از همه این ویژگی ها
در سال 1953 در فیلم ” چگونه می توان با یک میلیونر ازدواج کرد ؟” بار خودشو بست
و به جمع سلبریتی ها ی اون موقع اضافه شد ؛
خلاصه از اون دختر فقیر و آسیب دیده ، یه چیزی ساخته بودند که
حتی گونی هم تنش می کردی با ز هم خوشگل و لعنتی بود،
عاقا اینم بگم که یه سری سند و مدرک پیدا شده
راجب اینکه ، اینهمه زیبایی ، نچرال نبوده و مرلین جون هم عملی بودند مثل اینکه ،
یه پرونده پزشکی از مریلین پیدا کردند که 6 تا قطعه عکس رادیولوژی توش بوده ،
خلاصه نگم براتون ، از کاشت چونه و جراحی نوک بینی و سقف دهان و
اینا که البته این اسناد به نام مستعار یه خانوم دیگه به اسم ” دوشیزه جوآن نیومن ” ثبت شده
اماااااا پس چرا نشانی که در پرونده ثبت شده آدرس دقیق خونه مریلین در برنت ووده؟
حالا از خوشگلیش بگذریم این خانوم مریلین چرا از هیچ کاری نمی گذشته
یعنی نه گفتن یکم برای خدا بیامرز سخت بوده انگار ،
اگه فیلم “آقایان بلوند را ترجیح می دهند ” رو دیده باشید متوجه می شید که
صداش هم بد نبوده و گاهی اوقات در فیلم هایی که بازی می کرده ، میزده زیر آواز ،
شاید باور نکنید ولی هنوز که هنوزه شایعه رابطه جان . اف . کندی رئیس جمهوره وقت آمریکا
با مریلین مونرو وجود داره، اما خب هیچ وقت ثابت نشده ، اصلا به ما چه ، مگه ما فضول زندگی مردمیم ؟؟؟
ای مریلین پر حاشیه ..
مرلین اون وسط مسطا دوباره ازدواج کرد، ایندفعه با کی ؟
با جو دی ماجینو ، ستاره بیس بال ، خواننده و بازیگر معروف آمریکایی ،
حالا شاید بپرسید تهش چی شد ؟ باید بگم که خانوم ، موقع ضبط کردن سکانسی از فیلم ” خارش هفت ساله ” به کارگردانی ” بیلی وایلدر ”
دست جو دی جونو میگیره میبره سر فیلمبرداری،
اونم قاطی میکنه و غیرتی بازی در میاره ،
احتمالا دعواشون میشه و بعد از 9 ماه زندگی مشترک جدا میشن ،
البته انگار این شعار سر لوحه زندگی مریلین بوده ” بیخیال قبلیا ، پیش به سوی بعدیا ”
چون در سال 1955 با “آرتور میلر ” که نمایشنامه نویس بود ازدواج کرد
و طی یک حرکت انتحاری و خودشیرینی در کمال تعجب یهودی شد .
نا گفته نمونه که پر عکس ترین زن جهان ، زندگیش فقط از بیرون برای همه جذاب بود و بی نقص ،
در جایی هم در این باره گفته بود:
” من یک زن بازنده ام ، مرد ها ، زیادی از من انتظار دارند
به خاطر تصویری که از من ساخته شده ، و خودم هم در ساخت آن کمک کرده ام
من سمبلی از تنها چیزی هستم که مردان از آن استقبال می کنند “
اینم بگم دلتون خوش نکنید که زندگیش آخرش خیلی خوب تموم شد،
انگار دوباره تو زندگیش با آرتور دچار مشکل شده بود و افسردگی گرفته بود،
هرچند ، مریلین بیماری دو قطبی هم داشت ، (یه جوری مریلین صداش میکنم انگار دختر خالمه)
یعنی یه وقت هایی از شدت افسردگی شبیه دیونه ها می شد،
یه وقت هایی هم از بس خوشحال و سر خوش بود نمی دونست چیکار باید بکنه ،
در نهایت از آرتور در سال 1961جدا شد و یک سال بعد در 36 سالگی که در دوره اوج هنر و محبوبیت بود درگذشت .
” نورما جین مورتنسون” معروف به “مریلین مونرو ” یکی از پولساز ترین ستاره های قرن بیست ”
شادی روحش فاتحه بخونید