این نویسنده در گفتوگو با ایسنا، درباره سرقت در آثار ادبی و وضعیت رسیدگی به آن اظهار کرد: در حال حاضر هم تعریف سرقت ادبی عوض شده، هم شکل آن به تناسب ارزش آثاری که چاپ میشوند، تفاوتهایی کرده است. هرچقدر تکنولوژی پیشرفت کند و ما وارد دنیای مجازی شویم، میتوان خیلی راحت با آثاری که هنوز حتی چاپ نشدهاند - مثلا یک نویسنده اروپایی به بخشی از متن داستانش اشاره کرده باشد - سرقت انجام داد.
او با بیان اینکه سرقتها مدرن شدهاند گفت: از آنجایی که سینما روزبهروز جذابتر میشود و سریالهای تلویزیونی خارجی روزبهروز بیشتر میشوند، هر دو سعی میکنند موضوعاتی نو و بهروز را به کار ببرند. این روزها سینما و سریالها در دسترس همه هستند و کافی است به اینترنت وارد شویم تا حتی بتوانیم فیلمهای در حال اکران را هم ببینیم. اما متاسفانه در حیطه فیلمنامهنویسی، داستان و حتی نمایشنامهنویسی بارها مشاهده کردهام که سرقت به نوعی آشکارا صورت میگیرد و حتی فرد به خودش زحمت نمیدهد که بگوید فیلمنامه یا نمایشنامهاش را بر اساس اثری دیگر نوشته است. هر سارقی خودش را مالک اثری میداند که از جای دیگری گرفته و این از معضلات بزرگی است که متاسفانه روزبهروز هم بیشتر میشود.
آرام با اشاره به شباهت در میان آثار نویسندگان جوان بیان کرد: وقتی به آثار اغلب نویسندگان جوان نگاه میکنیم، متوجه میشویم که چقدر موضوعاتشان به هم شبیه است؛ موضوعاتی که تقریبا در آنها حتی اصول داستاننویسی هم رعایت نشده است.
او افزود: من منکر این نیستم که یک نویسنده از دیگر نویسندگان تاثیر بگیرد، حتی آلبر کامو میگوید که نویسندگان خوب کسانی هستند که خوب تحت تاثیر یک نویسنده قرار بگیرند و اشاره کامو به کسی است که خلاقیت دارد، اما ممکن است از فضای کلی یک رمان خوشش بیاید و آن فضا را به جغرافیایی که زندگی میکند تعمیم دهد. اما در ممکلت ما که معمولا اتفاقاتی مثل کلاهبرداری زیاد میافتد، این در کارهای فرهنگی هم نمود پیدا کرده است.
این داستاننویس با بیان اینکه اغلب آدمهایی که از طریق سرقتهای ادبی خودشان را بالا میکشند بعد از مدتی تمام میشوند گفت: این افراد کشش لازم را ندارند، چون خلاق نیستند، اگر خلاق باشند از درون خودشان چیزهایی را اقتباس میکنند که مربوط به خودشان است. وقتی اغلب داستانهای کوتاه نویسندگان جوان را میخوانم متوجه میشوم که از کدام نویسنده اقتباس کرده و آن را گسترش داده و به نحوی مونتاژ کردهاند تا بتوانند داستانی را به ثبت برسانند.
احمد آرام در ادامه اظهار کرد: به این دلیل که سارق ادبی خلاقیتی از خودش ندارد، از فرم، اتمسفر داستان و مکانها دقیقا مثل داستانی که از آن سرقت میکند، استفاده و همان فضاسازی را تکرار میکند و هیچ چیز جدید را وارد کار خودش نمیکند، چون فکر میکند چیزهای جدید و بهروز را در یک کار خارجی پیدا کرده است.
او سپس به رونویسی و عوض کردن اسم آدمها در داستانهای سرقتی اشاره و بیان کرد: این کارها ثمربخش نیست و این نویسندگان از این کار نتیجه مطلوب نخواهند گرفت. نویسنده شخصیتی است که روبهروی تاریخ ایستاده و تاریخ همیشه درباره او قضاوت میکند، چیزهای خوب و بد را کشف میکند و خیلی راحت میتواند مشت طرف را باز کند، اما این آدمها متاسفانه چون با تاریخ آشنا نیستند و تاریخ را خیلی مهم نمیدانند، متوجه این نیستند که تاریخ چشم ناظر بر اعمال ما است و این تاریخ است که در فردای ما آثار را تفسیر میکند، برخی از آنها را کنار میگذارد و برخی دیگر را برمیدارد.
آرام در پایان گفت: البته اشارهای که به جوانان نویسنده داشتم، بعضا در کار نویسندههای صاحبنام هم دیدهام. دیدهام که آنها هم گاه ناخنکهای بدی به آثار نویسندگان بزرگ اروپایی زدهاند.