به گزارش ایسنا و به نقل از ساینسالرت، تصور کنید که کاملاً نابینا شدهاید اما هنوز هم قادر به دیدن هستید! آیا این امر ممکن است؟ محققان میگویند بله!
چند سال پیش، مردی دو سکته مغزی پشت سر هم را تجربه کرد و کاملاً نابینا شد و از آن پس با عصای سفید راه میرفت.
یک روز چند روانشناس وی را در یک راهروی پر از موانع مثل جعبه و صندلی قرار دادند و عصایش را گرفتند و به او گفتند که از راهرو رد شود. نتیجه این آزمایش ساده برای درک آنها از هوشیاری وی چشمگیر بود، چرا که این مرد بدون برخرود با حتی یک مانع، توانست از میان موانع حرکت کند.
بنابراین محققان به این نتیجه رسیدند که این مرد به "کوربینی"(Blindsight) دچار است! کوربینی یک شرایط بسیار نادر است که تناقض نامش نیز بیانگر میزان عجیب بودن آن است.
کوربینی(Blindsight) توانایی افراد مبتلا به کوری کورتکسی است که در آن بدون بینایی آگاهانه به محرکهای تصویری پاسخ میدهند. این بیماران در بخشهایی از میدان بینایی خود ابراز نابینایی میکنند. با اینحال در برخی آزمایشها نشان داده میشود که اگرچه تصاویر مربوط به این نواحی به حوزه آگاهی این بیماران وارد نمیشود اما به خوبی میتوانند اطلاعاتی راجع به آن مناطق داشته باشند.
کوربینی این باور عمومی را که ادراکات باید به خودآگاهی ما وارد شوند تا رفتارمان را تحتتأثیر قرار دهند، به چالش میکشد و نشان میدهد رفتار ما میتواند صرفاً با اطلاعات حسی که آگاهی از آنها نداریم هدایت شود.
در یک مورد دیگر، مردی که دارای کوربینی بود، روبروی یک صفحه نمایش گذاشته شد و به او گفته شد که از بین چندین گزینه حدس بزند که چه شیئی روی صفحه نمایان است. وی اصرار داشت که نمیداند چه چیزی روی نمایشگر نشان داده میشود و فقط دارد حدس میزند، با این وجود او اشیای نمایش داده شده را با دقت بیش از 90 درصدی حدس میزد!
کوربینی ناشی از صدمه به ناحیهای از مغز به نام قشر بینایی اولیه است. این ناحیه یکی از مناطقی است که مسئول بینایی است. آسیب به قشر بینایی اولیه گاهی اوقات کاملاً و گاه جزئی، می تواند منجر به نابینایی شود.
بنابراین کوربینی چگونه رخ میدهد؟ چشم ها نور را دریافت میکنند و آن را به اطلاعاتی تبدیل میکنند که سپس به مغز منتقل میشود. این اطلاعات سپس از طریق یک سری مسیرها از مغز عبور میکنند تا سرانجام به قشر بینایی اولیه برسد.
این منطقه در افراد کوربین آسیب دیده است و نمیتواند اطلاعات را به درستی پردازش کند، بنابراین اطلاعات هرگز به سمت آگاهی هوشیارانه سوق پیدا نمیکنند. اما این اطلاعات هنوز توسط سایر قسمتهای سیستم بینایی که دست نخورده و بدون آسیب باقی ماندهاند، پردازش شده و افراد نابینا را قادر میسازند کارهایی را که در دو مورد بالا ذکر شد، انجام دهند.
کوربینی به عنوان نمونه بارز یک پدیده کلی عمل میکند که نشان میدهد چه چیزی در مغز و زیر سطح آگاهی رخ میدهد. این پدیده در افراد بینا و نابینا به یک اندازه صدق میکند.
مطالعات نشان داده اند که برخی تصاویر میتوانند توجه ما را جلب کنند، حتی اگر کاملاً از آنها بیخبر باشیم و مستقیما به آنها نگاه نکنیم. مطالعات دیگر نشان دادهاند که ما میتوانیم به درستی رنگ یک شیء را بدون هیچ گونه آگاهی هوشیارانه از آن تشخیص دهیم.
کوربینی جنجالهای زیادی ایجاد کرده است. برخی از فیلسوفان و روانشناسان معتقدند که افراد کوربین ممکن است نسبت به آنچه در مقابل آنهاست، آگاه باشند، البته به روشی مبهم و با توصیف سخت.
پذیرش این فرضیه دشوار است، زیرا بررسی اینکه کسی از یک چیز خاص آگاهی دارد یا نه، کاری پیچیده و بسیار ظریف است. هیچ آزمایشی برای تشخیص آگاهی وجود ندارد. شما نمیتوانید یک مفتش یا ناظر را در کنار سر کسی قرار دهید تا آزمایش کند که آیا از چیزی آگاه است یا نه. آگاهی یک تجربه کاملاً خصوصی است.
البته ما میتوانیم از افراد سؤال کنیم. اما تفسیر آنچه مردم در مورد تجربیات خود میگویند میتواند یک کار دشوار باشد.
بنابراین کوربینی ابزاری مهیج را فراهم میکند که میتوانیم از آن استفاده کنیم تا دقیقاً بدانیم آگاهی چیست. با بررسی اینکه مغز بدون آگاهی چه کاری میتواند انجام دهد، میتوانیم بفهمیم کدام وظایف در نهایت نیاز به هوشیاری و آگاهی دارد. از این رو ممکن است بتوانیم بدانیم که عملکرد تکاملی آگاهی چیست، چیزی که ما هنوز نسبت به شناخت آن در تاریکی هستیم.
از طرف دیگر، اگر بتوان ثابت کرد که افراد دارای کوربینی از آنچه در مقابل آنهاست، آگاه هستند، این سؤالات جالب و هیجان انگیز دیگری را در مورد حدود و مرز آگاهی ایجاد میکند.