برترینها: پیمان معادی حالا دیگر جزو تکنیکیترین بازیگران ایرانیست، او را هم در هالیوود میبینیم و هم در کار با کارگردانی مثل مهدویان، به بهانهی زادروزش، گریزی به کارنامهاش زدیم.
راستش وقتی اولینبار خبر حضور پیمان معادی را در فیلمی به کارگردانی محمدحسین مهدویان شنیدیم، کمی تعجب کردیم. انگار شمایل سینمایی او با آن جوان اول دیگرِ کارگردانی یعنی سعید روستایی سنخیت بیشتری داشت و تصور معادی در فیلمی ساخته مهدویان، یکی دیگر از جواناولهای فیلمسازی تا حدودی دور از انتظار بود؛ چرا که مهدویان را با ساخت آثاری عمدتا در زمینه جنگ و دفاع مقدس میشناختیم و کارنامه معادی چندان نشانی از این فضا نداشت.
اما آن اظهارتعجب اولیه، بعد از کمی تامل و مرور رنگ باخت؛ اول اینکه بازیگری و سینما، جهان شگفتیها و رویارویی با ناشناختههای جذاب است و اگر کلیشههای موجود در این زمینه را کنار بگذاریم، میتوان توقع و انتظار هرگونه حضوری از بازیگران را در نقشها و فیلمهای متفاوت داشت؛ بهشرطی که خود بازیگر اهل این چالش جذاب باشد و تهیهکنندهها و کارگردانها هم علاقهمندی خود به نگاههای تازه و غیرکلیشهای را در عمل نشان دهند.
درباره همکاری پیمان معادی و محمدحسین مهدویان در درخت گردو این اتفاق به بهترین شکل ممکن افتاد و یک نقش به معنای واقعی کلمه متفاوت شکل گرفت؛ ضمن اینکه گرچه در کارنامه معادی، اثر مرسومی درباره جنگ و دفاع مقدس به چشم نمیخورد، اما او پیش از بازی در درخت گردو، به عنوان نویسنده و کارگردان، فیلمی درباره تبعات جنگ و با نگاهی صلحطلبانه ساخته بود: بمب؛ یک عاشقانه.
اینها را که کنار هم میگذاریم نه تنها دیگر از خبر حضور معادی در درخت گردو متعجب نمیشویم، بلکه شگفتیمان وجه مثبتی خواهد داشت و از بازی متفاوت، جذاب و همدلیبرانگیز پیمان معادی به نقش قادر مولانپور لذت میبریم. رنج نقش از همان پوستر فیلم پیداست؛ دستان تاولزده قادر که به غم، پهنای صورتش را پوشانده و آن سیگار لای انگشتان که پنداری همه هستی و خانواده او را دود میکند و به هوا میفرستد، حکایت از درک درست شخصیت و ارائه باورپذیر آن از سوی معادی دارد.
وقتی خود فیلم و آن سبیل، دندان شکسته، شکل راه رفتن، لباس کردی و البته حسوحال غماندود و همزیستی مسالمتآمیز شخصیت با مصائب را میبینیم، معادی هرچه بیشتر تبدیل به قادر میشود. اگر به کردی حرف زدن معادی هم با اغماض نگاه کنیم، تفاوت او در لحن و گفتار هم با نقشهای قبلیاش پیداست و آن صدای زیر، اینجا جایش را به بیانی محکمتر داده است.
در سالروز جنایت رژیم بعث عراق در بمباران شیمیایی سردشت که هفتم تیرماه بود، بار دیگر بحث فیلم درخت گردو که با محوریت این فاجعه روایت میشود، مطرح شد. هر چند وقتی پای درخت گردو به میان میآید، باز هم آن انتقاد مربوط به فیلم که زمان جشنواره هم عنوان شد، پیش کشیده میشود؛ اینکه در این روایت سوزناک، بهدلیل اصلی این فاجعه انسانی یعنی دستور دیکتاتور عراق اشاره نمیشود. درحالیکه انتظار میرفت در فیلمی که اراده کرده و اثری قابلاعتنا در این ابعاد ساخته، چیزی به این مهمی از قلم و دوربین نیفتد.
به جز مناسبت تقویمی اخیر، نمایشگاه عکسهای مجید طالبی از این فیلم هم که این روزها در خانه هنرمندان برپاست، باعث شد با بهانه بهتری سراغ سالروز تولد پیمان معادی برویم. این بازیگر، کارگردان و فیلمنامهنویس سینمای ایران 9 تیر 1349 در نیویورک به دنیا آمد. هر چند به شکل جالب و عجیبی روایتهای دیگری هم درباره روز و ماه و حتی سال تولدش در اینترنت وجود دارد!
معادی گرچه کارش را با فیلمنامهنویسی در سینمای بدنه و تجاری شروع کرد، اما بعدها در بازیگری و کارگردانی، وجه دیگری از تواناییهایش را نشان داد. او بهقدری در بازیگری پیشرفت کرد که حالا یکی از شناختهشدهترین بازیگران ایرانی در سینمای جهان است و لژیونر ما در دنیا محسوب میشود. ضمن تبریک به این سینماگر خوب و آرزوی موفقیت برای او، نگاهی داریم به وجوه مختلف سینمایی معادی.
معادیِ فیلمنامهنویس
پیمان معادی به عنوان فیلمنامهنویس، هفت فیلم را در کارنامه دارد. آواز قو، عطش، کما، کافه ستاره، شام عروسی، برف روی کاجها و بمب؛ یک عاشقانه که در دو فیلم اخیر علاوه بر نوشتن فیلمنامه، کارگردانی را هم برعهده داشت. شاید الان تصور همکاری معادی با پویافیلم و تهیهکنندههایی، چون محمدحسین فرحبخش و عبدا... علیخانی، کمیدور از انتظار باشد- البته گفتیم که هیچچیز در سینما بعید نیست-، اما معادی کارش را با آنها شروع و در سه فیلم اولش با این گروه همکاری کرد.
همه این فیلمها، جذابیتهایی برای مخاطبان داشتند و به فروشهای خوبی هم دست پیدا کردند، بهویژه آواز قو و کما. معادی نشان داد که راه ارتباط با عامه تماشاگران را بلد است. او این ویژگی را به عنوان فیلمنامهنویس در فیلمهایی، چون کافه ستاره و شام عروسی هم نشان داد، بهویژه اولی که معادی فیلمنامه کار را براساس فیلم مکزیکی کوچه میداک و داستان کوچه مداق اثر نجیب محفوظ نوشت.
معادیِ کارگردان
بهجز فیلم کوتاه ماتیک، معادی به عنوان فیلمساز تاکنون دو فیلم برف روی کاجها و بمب؛ یک عاشقانه را کارگردانی کرده است. باوجود امتیازاتی که هر دو فیلم داشتهاند، برخی مخاطبان روی خوشی به آنها نشان داده و حتی جوایزی را هم در جشنواره فیلم فجر دریافت کردهاند، اما نمیتوان به عنوان فیلمهای شاخص و ویژهای از این دو اثر در سینمای ایران یاد کرد. واکنش منتقدان هم به این دو فیلم متفاوت بود و نقدهایی به آنها وارد کردند. یکی از مهمترین ویژگیهای بمب؛ یک عاشقانه حضور النی کارایندرو، آهنگساز برجسته یونانی در جمع عوامل فیلم است.
معادیِ بازیگر
در میان معادیهای مختلف، معادی بازیگر در صدر قرار دارد و در بالاترین کیفیت ظاهر شده است. او در اولین حضورش به عنوان بازیگر در «دربارهالی» قابل قبول و باورپذیر ظاهر شد. التهاب سکانس ساحل با آن «آرش، بابا» گفتنهای معادی تشدید میشود. بازی خوب معادی به نقش پیمان، باعث شد اصغر فرهادی، نقش سخت نادر در «جدایی نادر از سیمین» را به او بسپارد.
دیالوگ «من که میفهمم اون پدرمه» نادر در جواب سیمین (لیلا حاتمی) که میپرسد: «اون میفهمه که تو پسرشی؟»، یکی از مشهورترین و ماندگارترین دیالوگهای تاریخ سینمای ایران است. بازیهای معادی در دو فیلم سعید روستایی، ابد و یک روز و متری شیش و نیم هم از متر و معیارهای بازی خوب در این چند سال اخیر محسوب میشود. در اولی نقش یک برادر مرموز و منفعتطلب را بهخوبی بازی میکند و بخش مهمی از درخشش نوید محمدزاده بستگی تام و تمام به همکاری درست او دارد.
در همکاری دیگرش با محمدزاده و روستایی هم، در نقشی متفاوت درخشان ظاهر میشود و یک پلیس ملموس را به تصویر میکشد. معادی در ملبورن، قصهها، بمب؛ یک عاشقانه و ناگهان درخت هم بازی به اندازهای دارد. حضور کوتاه و افتخاری او در فیلم خوک هم قابل اشاره است. یکی از درخشانترین و متفاوتترین بازیهای کارنامه معادی تا اینجا هم که نقش قادر مولانپور در درخت گردوست که به آن اشاره شد؛ نقشی که به خاطر آن، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر را به دست آورد.
معادیِ لژیونر
پیمان معادی از معدود بازیگران فعال ما در سینمای جهان است و در این چند سال اخیر، هم بازیهای خوبی را از خود به نمایش گذاشته و هم با بازیگران سرشناسی همبازی بوده است؛ در کمپ ایکس ری با کریستن استوارت، در آخرین شوالیهها با مورگان فریمن و کلایو اوون، در سریال آن شب با جان تورتورو و ریز احمد، در 13ساعت: سربازان مخفی بنغازی با جان کرازینسکی و در شش زیرزمینی با رایان رینولدز. او در انیمیشن کانادایی اسبهای پنجرهای: مکاشفه رزی مینگ در اشعار فارسی هم صداپیشگی کرده است. تازهترین حضور معادی در اثری خارجی هم به بازی او در سریال مشهور وست ورلد مربوط میشود.
معادیِ تئاتر
معادی گرچه بیشتر به عنوان سینماگر شناخته میشود، اما در تئاتر هم تجربیاتی دارد. بهجز حضور او به عنوان راوی نمایش ایتالیایی- ایرانی «لو»، دو بازی خوب روی صحنه دارد؛ اولی بازی در نقش آرش در نمایش خشکسالی و دروغ اثر محمد یعقوبی در سال 90 و دومی هم بازی در نقش ولادیمیر در «در انتظار گودو» نوشته ساموئل بکت و کارگردانی همایون غنیزاده در سال 92. همکاری او با رضا بهبودی در این کار که نقش استراگون را بازی میکرد، یکی از درخشانترین همکاریهای تئاتری در سالهای اخیر است.
منبع: روزنامه جامجم