ایتالیا از جمله این کشورهای آسیب دیده است. اما هنگامی که گرد و غبار پس از ماراتنِ مذاکرات فرو نشست- این نشست، طولانیترین نشست سران در 20 سال گذشته بود- مصالحههایی که به آنگلا مرکل (که کشورش ریاست دورهای اتحادیه اروپا را به دست دارد) اجازه داد تا 27 کشور را به سوی اجماع سوق دهد اگرچه عیان شد، اما هیچ کدام از آنها چندان جذاب نبود. «استیون ارلانگر» و «ماتینا استویس- گریدنف» در گزارش 21 ژوئیه برای نیویورک تایمز نوشتند، شکافها در بلوکی که خانم مرکل میکوشد آن را پر کند، آن چنان زیاد است که گاهی همچون باد به این سو و آن سو حرکت میکنند. شکافهایی میان شمالِ مقتصد و جنوب آسیب دیده و نیازمند وجود دارد، اما در عین حال شکافهایی هم میان غرب و شرق و میان بروکسل و کشورهای مستبدی مانند لهستان و مجارستان وجود دارد که محدودیتهای مربوط به ارزشهای لیبرال دموکراتیک این بلوک را به بوته آزمون گذاشته است.
اما بدتر شدن بحران برخاسته از پاندمی کرونا، در آخر بسیار خطرناکتر از کاهش برخی از بلندپروازیهای بزرگتر بودجهای در این بلوک یا حتی تداوم چالشهای مربوط به حاکمیت قانون است. بدیهی است که فراگیری کرونا از هر تحول دیگری خطرناکتر است و نباید اجازه داد که این پاندمی روندی افسار گسیخته پیدا کند و وضعیت را از آنچه هست بدتر کند. این مصالحهای که حاصل شد و بیشترین توجه هم به آن معطوف شد در حقیقت مصالحهای بود میان «مکرون» (رئیس جمهور فرانسه) که خواستار «کمک مالی» بیشتر و بلاعوض و بدون بازپرداخت به کشورهای جنوبِ آسیب دیده از کرونا بود مانند ایتالیا و اسپانیا و «مارک روته» (نخستوزیر هلند) که اصرار داشت به جای اینکه کمک مالیِ بدون بازپرداخت، اعطا شود باید «وام» پرداخت شود و در ازای آن خواستار اصلاحات اقتصادی ساختاری شویم. اما اینکه خانم مرکل چگونه نخستوزیران مجارستان و لهستان (یعنی ویکتور اوربان و ماتیوس موراوسکی) را مجاب کرد شاید مهمتر و مناقشه انگیزتر باشد.
نه تنها مرکل وعده داد که وجوه اعطا شده به آنان از سوی بروکسل مورد حفاظت قرار گرفته و افزایش یابد – با وجود پرسشهایی در مورد سوءاستفاده این کشورها از این وجوه و تلاش برای مشروط کردن کمکها به الزام آنها به پیروی از حاکمیت قانون- بلکه همچنین وعده داد که اقدامات انضباطی این بلوک علیه این کشورهای مستبدِ جنوب را به بهانه سوءاستفادههای ضد دموکراتیک خاتمه دهد. مرکل اوایل سهشنبه صبح در مورد رویههای انضباطی که علیه مجارستان مطرح شده گفت: «نخستوزیر اوربان به من گفت که او خواهان اتخاذ گامهای ضروری است و نمیخواهد این مساله معلق بماند». مرکل در ادامه گفت: «ما از مجارستان حمایت میکنیم، اما البته اقدامات ضروری هم باید از سوی مجارستان اتخاذ شود». بهنظر میرسد خانم مرکل این امتیاز را به آنها داد تا در عوض، موافقت این کشورها را برای اعطای کمکهای مالی بدون بازپرداخت به دست آورد.
«ارلانگر- گریدنف» همچنین در بخش دیگری از گزارش خود نوشتند، این امتیاز، که کمی قبل به آن اشاره شد، احتمالا مهر تاییدی بود بر این توافق مالی در اروپا. اگرچه برخی از منتقدان خشمگین شده و اعلام کردند که بروکسل در مواجهه با سوءاستفاده از قوانین و ارزشهای این بلوک از سوی دولتهای عضو اروپای مرکزی از خود ضعف نشان داده است. منتقدان بروکسل را متهم کردند که در برابر اعضای «مستبد» خود «وا داده است». این جنبه از توافق ممکن است به بحث برانگیزترین مورد در پارلمان اروپا تبدیل شود؛ جایی که باید آن توافق را تصویب کند. «آر. دانیل کلمان»، محقق مسائل اروپا در دانشگاه راتجرز، میگوید: «این توافق به یک فاجعه برای حاکمیت قانون میماند. مرکل و مکرون مصمم بودند به توافق برسند تا نشان دهند که اروپا قادر به پاسخگویی به بحران هست و آنها ثابت کردند که مایلاند پولهای اتحادیه اروپا به دولتهای مستبد داده شود اما در ازای آن موافقت این کشورها برای دستیابی به توافق را به دست آورند». با پیوند دادن صندوق بازیابی به بودجه هفت ساله- اولین بودجه بدون انگلیس- آنها موفق شدند تا دو مشکل فوقالعاده دشوار و بزرگ را یکباره حل کنند. بهخاطر تمام آشفتگیهای این توافق، تردید اندکی وجود دارد که آنچه برای این بلوک به دست آمده واقعا توافقی پیروزمندانه و مفید باشد.
خانم مرکل دریافته بود که شکست، به شدت چهره رهبران جدید اتحادیه اروپا (چارلز میشل، رئیس شورای اروپا و اورسولا فوندرلاین، رئیس کمیسیون اروپا) را تضعیف خواهد کرد. جالب اینجاست که فوندرلاین عضو سابق دولت مرکل بود. وقتی مکرون هم در راستای حمایت از صندوق احیای کرونا به مرکل پیوست (تا برای اولین بار وام جمعی بدون بازپرداخت داده شود)، مرکل با صبر و حوصله بیشتری کار کرد. صدراعظم آلمان هم نیازهای سیاسی مکرون را درک میکرد (یعنی همان نگرش کلان او برای اتحادیه اروپا که ناکام ماند) و هم به نیازهای روته آگاه بود (که دولتش به یک نخ بند است و به سیاستمدارانی وابسته است که همچون خودش مقتصد هستند). مکرون و روته گاهی به مثابه رهبران عصبانی و گاهی به منزله رهبران احساسی دو گروه یا قطب رقیب جلوه میکردند و این مذاکرات یک هفتهای واقعا زننده بود. (دنیایاقتصاد در گزارش یکم مردادماه 99 با عنوان «پادتن مالی اتحادیه اروپا» به این مساله پرداخته بود). مارک روته، نخستوزیر هلند، رهبری به اصطلاح چهار کشوری را به دست دارد که «چهار مقتصد» نامیده میشوند یعنی هلند، اتریش، سوئد و دانمارک. گاهی این «چهار مقتصد» با پیوستن فنلاند به آنها به «پنج مقتصد» تبدیل میشوند. این کشورها موافق «اعطای وام» بودند نه ارائه «کمکهای مالی بدون بازپداخت».
به نوشته «ارلانگر- گریدنف»، گزارشگران نیویورک تایمز، با خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، روته و همتای اتریشیاش یعنی سباستین کورتز به سوی خلق بلوکی از کشورهای کوچکتر حرکت کردهاند که «مقتصدان» نام گرفته است. این کشورها میکوشند تا جاهطلبیهای پرهزینه و «ادغام گرایانه» مکرون و کشورهای فقیرتر جنوب را مهار کنند. در واقع، این دسته از کشورها تمایل زیادی برای همکاری اقتصادی باجنوب فقیرتر و مستبدتر ندارند و تمایلی هم ندارند که با امیال مرکل- مکرون کنار بیایند. اما وقتی آنها به بروکسل آمدند و اعلام کردند که مخالف «کمک مالی بر اساس بدهی جمعی» هستند، روشن بود که در چنین فضایی فرانسه و آلمان بر آنها فشار خواهند آورد تا تصمیم خود را تغییر دهند. بنابراین یک مساله دشوار مانده بود و آن مساله مذاکره در مورد میزان مبلغ و ساز و کارهایی برای نظارت بر هزینهها بود تا هر کسی بتواند وقتی به کشورش باز میگردد از پیروزی خود سخن بگوید. کل رقم 750 میلیارد یورو بود، اما ابتدا قرار بود 500 میلیارد دلار از آن در قالب کمک هزینه یا کمک مالی اعطا شود که در این طرح این 500 میلیارد به 390 میلیارد یورو کاهش یافت و 360 میلیارد یورو هم به وام اختصاص یافت.
گزارشگران نیویورک تایمز در همین رابطه مینویسند: «فرانسه و آلمان کمک مالی 500 میلیارد یورویی پیشنهاد داده بود. کمیسیون آن را گرفت و 250 میلیارد دیگر هم در قالب وام به آن افزود. در آخر، پس از نزاع و جدال شدید، توازن به این صورت برقرار شد که 390 میلیارد یورو در قالب کمک مالی بدون بازپرداخت و 360 میلیارد یورو در قالب وام به کشورهای آسیب دیده تعلق گیرد». این البته یک پیروزی چشمگیر برای مکرون هم بود. زیرا او توانست هم یک وام جمعی به وجود آورد و هم راهی برای مقابله با بحرانهای آینده خلق کرد. مرکل هم همین طور. اگر جانشینان مرکل هم بپذیرند، یک موفقیت برای او هم بود. برای آینده اقتصاد یورو، «فیلی که در اتاق قرار دارد» ایتالیاست. سومین اقتصاد بزرگ قاره سبز که هم اکنون غرق در بدهی است. ایتالیا هم یکی از کشورهایی است که کمترین اصلاحات اقتصادی را از سر گذرانده و هم یکی از کشورهایی است که بزرگترین ضربه را از کرونا متحمل شده است. اگرچه هر دو گروه رقیب پذیرفتند که ایتالیا یک نفع برنده اصلی از این کمکها باشد اما گروه روته خواستار این بود که ساز و کار نظارتی سختی برقرار شود تا نحوه استفاده از این پولها مشخص شود.