“مغزهای کوچک زنگزده” حتما یکی از بهترین فیلمهای سالهای اخیر سینمای ایران نیست اما شاید یکی از مهمترینها باشد. آخرین ساختۀ هومن سیدی پا به عرصۀ کمتر تجربهشدهای از نمایش خشونت و بیان عریان واقعیت میگذارد.
“مغزهای کوچک زنگزده” گاهی آنقدر تلخ، خشن و گزنده میشود که مخاطب را وادار به دزدیدن نگاه میکند. ضربآهنگ تند و دیالوگهایی که بی وقفه بر سر مخاطب آوار میشوند، شخصیتها و فضای فیلم را پیش روی مخاطب قرار میدهند. هومن سیدی هیچ چیز را از دید بینندهاش مخفی نمیکند، همه چیز عریان است، شخصیتها زاویۀ پنهانی ندارند و در همان سکانس افتتاحیه، درگیری و چوب و چماق تکلیفش را با مخاطب روشن میکند. در خانه درگیریهای کلامی مادر و شاهین – شاهین و شهروز – شاهین و شهره و دیگران با هم، درگیریهای آشپزخانۀ شکور (محل تولید مواد مخدر)، درگیری کودکانه با چاقو و درگیریهای جدیتر با قمه و چماق و اسلحه، همه و همه فریاد میزنند که این فیلم روی خوش ندارد.
طراحی صحنه و فیلمبرداری از عناصری هستند که در شکل دادن به ساختار متفاوت “مغزهای کوچک زنگزده” نقشی پررنگ داشتهاند. محل وقوع داستان نه دور از ذهن مخاطب است و نه شبیه به آنچه هر روز میبیند. جایی باورپذیر اما متفاوت که چیزی نمیگذرد تا مخاطب آنهمه سیاهی و تباهی و درگیری را به راحتی در آن جای دهد و بپذیرد. فیلمبرداری هم در خدمت ساختار پرتنش اثر قرار گرفتهاست. دوربین بیشتر قرارگرفته روی دست آنقدر با جنس فیلم همخوانی دارد که هرگز مانند چند اثری که در سالهای اخیر از این تکنیک استفاده کردهاند، بی قرار و شتابزده نیست و شاید به جز یکی دو زوم بهجا و نابهجا حتی حس نشود.
نوید محمدزاده اما تنها عنصر تکراری این اثر است و بخواهیم یا نخواهیم و شبیه باشد یا نباشد، آدرس شخصیت محسن در ابد و یک روز را به مخاطب میدهد. نوید محمدزاده در بیش از یک دهه فعالیت حرفهای اگرچه هنوز قادر نقشآفرینی ماندگاری برای ثبت در موزه بازیگری ایران نشده، اما آنچه انجام داده کمنقص بوده و نامش را در ذهن مخاطبان سینمای ایران ثبت کردهاست. وجوه کمیک بازی محمدزاده در این اثر که بخشی از آنهم به ذات بازیگری و بیان او برمیگردد به خوبی به کمک سازنده آمدهاست تا هم به ریتم مورد نظر دست یابد و هم به تفاوت ماهوی شخصیت شاهین با برادرانش و در مواردی حتی ناتوانی در انجام اعمال خشنی که دیگران از او انتظار دارند.
نوید محمدزاده همچنان به تکرار نقشآفرینی خود آثار مختلف مشغول است اما این تکرار را هربار متفاوت و دارای وجوهی جدید خلق کردهاست.
شاهین نقش اول “مغزهای کوچک زنگزده” است اما شخصیت کلیدی شهروز، او را ناتوان از ایجاد تحول در داستان میکند. مونولوگ آغازین اثر اشاره به چوپان دارد یعنی شکور که کودکان بی سرپرست را زیر پر و بال خود میگیرد و در مقابل در کار تولید و قاچاق مواد از آنها بهره میگیرد. اگر چوپان نباشد، گوسفندان بی مغز با گم میشوند یا تلف و تلاش شهروز در پایان بخشیدن به این شرایط با برگشتن برادر کوچکتر یعنی شهروز و اشاره به میراث چوپانی او، ناموفق میماند. نکته کلیدی داستان هم همین است. این شرایط تغییرپذیر نیست. گوسفندان و چوپانها همچنان میآیند و میروند و روایت چوپان و گوسفندان و خردهداستانهای پیرامونی آن بیپایان است.
شخصیتهای هومن سیدی بعد از سیزده، اعترافات ذهن خطرناک من و خشم و هیاهو در این آخرین اثر هم عصبانی و دارای وجوه خطرناکی در درون خود هستند. فضاهای تیره و وهمآلود، نماهایی دیدهنشده و کمتر تجربهشده را به سینمای اجتماعی ایران هدیه میکنند. فضایی نه به اندازه “اعترافات ذهن خطرناک من” سورئال و نه به اندازه “خشم و هیاهو” رئال. جسارت هومن سیدی در پیشبرد داستان در این فیلم تبدیل به عبور از خط قرمزهایی شده که شاید هر فیلمسازی را وادار به خودسانسوری کند. نماهای آزاردهنده قتل شهره آنهم توسط برادر نوجوانش که سالن سینما را در سکوتی عمیق و بیپایان غرق میکند، درگیری میان گروههای تبهکار، درگیری مسلحانه با پلیس با نوع پرداخت متفاوتشان در کنار تنش و تلخیهای بیپایان در روابط شخصیتها در خانه و اتفاقاتی که در ناکجاآباد محل وقوع ماجرا میافتد، همه و همه هنرمندانه ساخته و پرداخته شدهاند تا این آخرین ساختۀ هومن سیدی دارای فضایی جدید برای سینمای ایران باشد و شاید اگر اصرار به یافتن مشابهی برای آن داشتهباشیم مجبور به مرور آثار تارانتینو در بیرون از سینمای ایران باشیم.
“مغزهای کوچک زنگزده” تا به این جای کار بهترین و کم نقصترین اثر سازندهاش است اما حرکت رو به جلوی هومن سیدی در آثارش، همچنان انتظار برای آثار بهتری را به همراه دارد و گمان میرود مخاطب پیگیر هومن سیدی همچنان باید منتظر دیدن بهترین اثر وی بماند.
امتیاز : 6٫5 از 10