شهرام مرد میانسالی است که برسر اینکه همسرش با دوستانش در تلگرام و واتساپ در ارتباط بود، دست به اقدام عجیبی زد. همسرش را کشت و جسد مثله شده وی را در بیابان دفن کرد. در «پشت صحنه یک جنایت» این هفته با او گفتوگو کرده و در ادامه نظر یک جرمشناس را درباره رشتههای این قتل بررسی کردیم.
زن جوان چند روزی بود که هر چه با تلفن خواهرش که بهیار بیمارستان بود تماس میگرفت، او پاسخ نمیداد تا اینکه بیست و ششم اردیبهشت امسال به مقابل خانه دامادخانواده رفت او نیز بیخبر بود، اما خودروی خواهرش در حیاط خانه او بود که باعث شد به ماجرا مشکوک شده و به پلیس آگاهی برود و از دامادخانواده بهعنوان تنها مظنون در پرونده شکایت کند. ماموران از شوهر و پسر زن گمشده تحقیق کرده و متوجه شدند او برای غذا پختن به خانه آنها رفته و بعد آنجا را ترک کردهاست. این در حالی بود که ماموران متوجه شدند دوستان و همکاران او پیامکهایی از گوشی تلفنهمراه زن گمشده دریافت کردند که در آن اعلام کرده بود قصد دارد به یک کشور خارجی برود.در ادامه 15 میلیون تومان از حساب بانکی او برداشت و به حساب پسرش واریز شد با تحقیق در این باره معلوم شد پولها را شوهرش برداشت و واریز کردهاست. این مرد با دستور بازپرس شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران بازداشت شد. اوبا اعتراف به این قتل، روانه بازداشتگاه پلیس آگاهی تهران شد.
سقوط گفتمان میان زوجها / اشتباهی بزرگ به نام طلاق
وقتی فرزندی حاصل ازدواج است، زوجین هنگام جدایی باید دقت بیشتر داشته باشند تا حد امکان طلاق نگیرند و سعی کنند مشکلات پیش آمده در زندگیشان را حل کنند. در این پرونده زوجین با داشتن یک فرزند خردسال به جای حل مشکل طلاق را انتخاب کرده بودند بیآنکه به آینده فرزندشان توجه کنند. مرد دوباره ازدواج کرده و بعد دوباره بهخاطر شرایط فرزندش از زندگی دوم جدا شده و دوباره با زن اول خود ازدواج کردهاست. او با یک تصمیم اشتباه حتی زندگی دوم خود را فروپاشیدهاست.
در چند سال اخیر در بررسی پرونده قتلهای خانوادگی شاهد آن بودیم که سقوط گفتمان میان زوجین رخ داده، آنها کمتر با هم درباره مشکلات و حتی نظرات خود حرف میزنند. سعی نمیکنند اختلاف و مشکلات خود را حل کنند. در این پرونده مقتول و متهم به قتل هر دو در شغلهایی کار میکنند که پرمشغله بوده، زمان کمتری را برای در کنار هم بودن و حرف زدن میگذرانند. آنها در شغلهای خود درگیری ذهنی و کاری فراوانی دارند و وقت زیادی برای یکدیگر یا برای فرزندشان نمیگذارند. در جنایتهای خانوادگی زوجین آنچه را که بر زبان جاری میکنند، اجرا نمیکنند و سخنان خشمگینانه آنها بعد از چند روز پایان میگیرد.
زوجین باید بیشتر با هم گفتمان داشته باشند نه اینکه با خشونت رفتار کنند و تصمیمهای آنی بگیرند که عاقبت تلخی داشته باشد. خانوادهها نباید بعد از هر رفتار واکنش جبرانناپذیر نشان دهند. در همین پرونده زن و شوهر با هم اختلاف داشتند، شوهر بعد از دیدن گوشی همسرش سوءظن پیدا کرده و به یکباره تصمیم به انتقام گرفته بیآنکه موضوع را بررسی کند و با او حرف بزند، حرفهای وی را بشنود. بدون اینکه بفهمد چه کسی چه پیامی را به چه هدفی به همسرش داده، با او درگیر شده و در یک تصمیم آنی دست به قتل میزند. مثله کردن جسد توسط متهم میزان کینه و انتقام او از مقتول را نشان میدهد.
برای کاهش چنین جرایمی از خانوادهها میخواهیم در طول روز مدتی گوشیهای تلفن خود را کنار بگذارند ساعات و زمان بیشتری را برای هم در نظر بگیرند و درباره اختلافنظرها و مشکلاتشان با هم حرف بزنند. همچنین نسبت به رفتارهای هم سریع واکنش نشان ندهند و تصمیمهای عجولانه نگیرند که عواقب تلخی به دنبال آن باشد.
قتل فجیع در تهران خونین بود
مرد همسرکش آرام و خونسرد روی صندلی مقابل بازپرس پرونده نشسته بود و آرامآرام از صحنه قتل، مثله کردن جسد و سرقت پولهای همسرش میگفت. آن سوی اتاق، خواهرزنش نشسته و با شنیدن اعترافهای دامادخانواده فریاد میزد و ضجهکنان میگفت چطور دلت آمد خواهرم را اینطور بیرحمانه بکشی و ما را داغدار کنی.
چه کارهای؟
در بخش خدمات اداره کل راهداری استان تهران کار میکردم.
با همسرت اختلاف داشتی؟
بله. حتی یکبار طلاق گرفتیم.
چرا؟
سال 80 چون تفاهم نداشتیم با داشتن پسر یکسال و نیممان جدا شدیم. بعد من دوباره ازدواج کردم، اما چون زن اولم نمیخواست پسرش زیر دست نامادری بزرگ شود، خواست که دوباره با وی ازدواج کنم که همین اختلافات و مشکلات دوباره باعث شد به خاطر بچهام زن دومم را طلاق داده و با زن اول ازدواج کنم. حتی بخشی از مهریه زن دوم را دادم و هر دو ماه در میان باید یک سکه میدادم.
شرایط زندگیات بهتر شد؟
خیر. خانواده همسرم در شمال کشور بودند که میخواست آنجا زندگی کنیم که مخالف بودم، پدرش فوت کرد و مادرش برای زندگی به تهران آمد که مدام زنم به او سر میزد و میخواست در حوالی خانه او زندگی کنیم، اما مخالف بودم و سر همین موضوع درگیریها بیشتر شد. مادرش تابستان سال گذشته فوت شد، حال و روز زنم بههم ریخت و خواستار جدایی شد. اما نمیخواستم طلاقش دهم. بهناچار مدتی دور از هم و در دو خانه جدا زندگی میکردیم، اما گاهی برای دیدن پسرمان و پختن غذا برای او، به خانهام میآمد.
مرد همسر کش از شب حادثه چه گفت؟
آن شب پسرم با گوشی تلفن مادرش بازی میکرد که بعد از آن من گوشی را نگاه کردم، دیدم زنم مدام با همکاران و دوستانش در واتساپ و تلگرام حرف زده و چت میکند و گمان بردم آنها نمیگذارند او به خانه بازگردد که با هم سر همین موضوع دعوایمان شد. او با قطعه سنگ شکستن گردو به پاهایم ضربه زد، من هم عصبانی شده و با سیم او را خفه کردم. از روی خشم و ترس جسد را مثله کردم، در نایلون گذاشته و در صندوق عقب خودرو گذاشتم، به پسرم راز قتل مادرش را گفتم که از ترس سکوت کرد.
با جسد چه کردی؟
آن را با خودرویم از تهران به بیابانهای شهریار بردم و دفن کردم، خواستم خودکشی کنم که جرات پیدا نکردم.
بعد چه کردی؟
با گوشی تلفن مقتول به دوستان و همکارانش پیامک زدم که به مسافرت خارج از کشور رفتهام. بعد گوشی را در خیابان شکستم و 15 میلیون از پول حساب زنم برداشتم به حساب پسرمان واریز کردم تا اگر دستگیر شدم یا خودکشی کردم او پولی برای هزینه زندگیاش داشته باشد. خیلی پشیمانم و دلم برای فرزندم تنگ شدهاست.