دو پسر جوان با خوردن قرص لاغری به طرز مشکوکی جان باختند. مرگ مشکوک این پسران در حالی بررسی میشود که یکی دیگر از دوستان آنها در بیمارستان بستری شده و فروشنده قرصها هم مورد بازجویی قرار گرفته است. ساعت ٩ و ٤٥ دقیقه صبح چهارشنبه بود که تلفن کشیک قتل به صدا درآمد.
پشت خط مأموران کلانتری خانیآباد بودند که خبر از مرگ پسری نوزده ساله میدادند. این پسر جوان دانشجوی مدیریت بود که در بامداد چهارشنبه دیگر چشمهایش را باز نکرد. وقتی تیم تحقیق به خانه این پسر رسیدند، متوجه شدند او شب گذشته به همراه دو دوست دیگرش بیرون از خانه غذا خورده است.
پدر این پسر جوان به تیم تحقیق گفت: «ساعت ٦ صبح امیر را بیدار کردم، هر چه صدایش کردم تکان نخورد. فکر میکردم خسته است. دو ساعت بعد سراغش رفتم، اما او همچنان تکان نخورده بود؛ نزدیک رفتم احساس کردم که نفس نمیکشد و بدنش هم سرد بود.
همان لحظه بود که با اورژانس تماس گرفتم. وقتی مأموران مرگ امیر را تأیید کردند باورم نشد. مگر میشود شب خوابید و دیگر صبح بیدار نشد. امیر به همراه دو دوستش شب گذشته پیتزا خورده بود. او وقتی به خانه آمد خوب بود کارهایش را کرد و رفت خوابید.»
در حالی که تحقیقات برای افشای زوایای مرگ این پسر ادامه داشت بار دیگر خبر رسید پسری بیستویک ساله در همان منطقه خانیآباد به طرز مشکوکی جان باخته است. بار دیگر تیم تحقیق همان روز به خانه آن قربانی رفتند. میثم هم همانند امیر فوت کرده بود؛ شب خوابیده بود، ولی صبح از خواب بیدار نشده بود.
میثم و امیر و مهران سه دوستی بودند که شب سهشنبه همراه یکدیگر پیتزا خورده بودند. میثم هم کارمند یک شرکت دولتی بود که قربانی یک مرگ مرموز شده بود. همین کافی بود تا کارآگاهان سراغ نفر سوم گروه به نام مهران بروند. مهران شوکه بود باورش نمیشد دو دوستش را در کمتر از ١٢ ساعت از دست داده است.
بهسختی حرف میزد. لحظات آن شب را به یاد آورد؛ شب شوم سه نفرهشان را. «با هم قرار گذاشتیم که به یکی از پیتزافروشیهای نزدیک خانهمان برویم. پیش از قرار یکی از دوستان مشترکمان برای میثم و امیر قرص آورد. از یک عطاری در همان منطقه خریده بود؛ قرص لاغری بود.
امیر و میثم مدتها بود که میگفتند دچار اضافهوزن شدهاند، اما هیکل من خوب بود. آنها نمیتوانستند به علت کرونا به باشگاه بروند به قول معروف رو فرم نبودند. به همین علت در تب و تاب لاغری بودند که حسام این قرصها را معرفی کرد که از عطاری محله میخرید.
آن شب هم امیر و میثم یکونیم قرص خوردند. فکر کنم پیش از این امیر یک نصفه را امتحان کرده بود میگفت: خوب است دیگر اشتها ندارم. آن شب هم بعد از خوردن پیتزا قرص را خوردند و دیگر نمیدانم چه شد.» با ادعای مهران پلیس سراغ حسام رفت، اما این پسر هم خودش به خاطر مصرف یکدوم قرص مسموم شده و در بیمارستان بستری بود.
مأموران که حالا دیگر آدرس عطاری را از حسام گرفته بودند به محل توزیع قرصها رفتند؛ عطاری کوچکی در خانیآباد بود. مرد عطار زیر بار نمیرفت و ادعا داشت این جوانان هیچ قرصی از او نگرفتهاند، اما با دستور واحدی، بازپرس جنایی پایتخت، مرد عطار بازداشت و مغازهاش پلمپ شد. همه قرصهای داخل مغازه هم برای نمونهبرداری به آزمایشگاه برده شد.
این در حالی است که اجساد این دو پسر هم برای کالبدشکافی به پزشکی قانونی منتقل شد. تحقیقات برای رسیدگی به این پرونده ادامه دارد.