عقیدۀ رایجی است که هر چه طبیعیتر زندگی کنیم، سالمتر خواهیم بود و اگر هم بیمار شدیم، دارویهای طبیعی کمخطرترین راه درمانند. در مقابل، قرصها و آمپولهایی که نمیدانیم چطور ساخته شدهاند، و دکترهایی که اصطلاحات و حرفهایشان را نمیفهمیم خطرناکند.
یک متخصص دینپژوهی معتقد است این وسواس ما به «طبیعی بودن»، نوع جدیدی از اعتقاد دینی است: مذهبِ خداانگاریِ طبیعت. مذهبی که البته رواج یافتنش بیربط به فاصله گرفتنِ افراطی پزشکی و داروسازی از دغدغههای مردم معمولی نبوده است.
گفتوگوی الکس رُنان با آلن لِوینوویتز، نیشن — در سال 2010 برایان کلمنت، از مدیران اصلی «موسسۀ سلامت بقراط» 1، در سخنانی گفت: «ما ایستگاه پایانی هستیم. ما انواع سرطانهای پیشرفته، اغلب در مراحل 3 یا 4، را شکست داده ایم آنهم در حالیکه دستکم یک چهارم از بیمارانی که به ما مراجعه میکنند را پزشکان جواب کردهاند».
کلمنت بارها مدعی شده که بااستفاده از رژیمهای خامگیاهخواری و انواع دیگر روشهای درمان جایگزین، توانسته اند به هزاران بیمار سرطانی کمک کنند روند بیماری خود را «معکوس» سازند یا کاملاً «درمان» شوند.
در ویدیویی از او، کلمنت در پاسخ به اینکه چه امراضی را میتواند از طریق رژیمهای گیاهی درمان کند، با اطمینان کامل پاسخ میدهد: «هرنوع بیماریای را که میشناسیم».
درسال 2018 وقتی آلن لِوینوویتز برای مصاحبه با کلمنت به بازدید مجموعۀ سرسبز و مجلل مؤسسۀ بقراط در وِست پالم بیچ فلوریدا رفت، کلمنت -لااقل تا حدی- از برخی از ادعاهای خود عقب کشیده بود. لِوینوویتز توضیح میدهد که «به دلیل مشکلات حقوقی، کلمنت در مصاحبههای عمومی خود بارها تاکید کرده که روشهای او نه ’شفابخش‘ هستند و نه ’درمانگر‘».
بااینحال وقتی صحبت هایشان به پایان میرسد، کلمنت او را تشویق به خرید فیلم مستندی میکند که در توضیحاتش نوشته: «اگر فکر میکنید با روشهای معمول میشود سرطان را درمان کرد ... اگر فکر میکنید با رژیم نمیشود سرطان را درمان کرد ... دوباره فکر کنید».
در وبسایت مؤسسۀ بقراط در بخش برنامۀ درمان سرطان و بیماریهای مزمنِ سیستم ایمنی چنین ادعا شده که پروتکل مؤسسه «به شکلی طبیعی فرایندهای متابولیک را طوری اصلاح میکند که سیستم ایمنی بدن تنظیم و فیزیولوژیِ متعادل و بهینه حاصل شود، و به این ترتیب، قوۀ درمانگریِ خود بیمار فعال گردد».
در کتاب طبیعی: اعتقاد به خوبی طبیعت چگونه به پیدایش مُدهای خطرناک، قوانین ناعادلانه، و علوم پراشتباه منجر میشود2، لوینوویتز تحلیل میکند که چرا مکانی همچون مؤسسه بقراط تااین حد در جذب مشتری موفق است و با اتکا به پیشینه اش دررشتۀ مطالعات ادیان، چهارچوب مفیدی برای این تحلیل ارائه میدهد.
او با تبیین اینکه انسان به طبیعت وجههای الاهی بخشیده و به این ترتیب، آن را مصدری برای مرجعیت بی چون و چرای اخلاقی دانسته، به بررسی نمودهای این مسئله در همه جا، از بحث زایمان طبیعی گرفته تا توصیفهای طبیعت محوری که ازسوی هواداران رمزارزها به کار میرود پرداخته است.
درزمانۀ ما که اتفاقاً بحرانهای زیست محیطی خیلیها را به سوی خداپنداری طبیعت و یافتن پاسخ دراین تفکر سوق داده اند، استدلال لوینوویتز بسیار منطقی به نظر میرسد.
حتی یکی از پژوهشگران اصلی طب بقراطی که لوینوویتز طی تحقیقات خود با او صحبت کرده، به او گفته این مثل بسیار معروفی که میگوید «غذای تو دوای توست و دوای تو غذای تو»، از متنی گرفته شده که «تقریباً غیرقابل فهم است».
در مصاحبۀ اخیرم با لوینوویتز، دربارۀ مسایل مختلفی ازجمله سکولارهای ضدواکسیناسیونی که از نیروهای الاهی مدد میجویند، و هزینۀ واقعی بستههای سلامتی پانصدهزار دلاری سخن گفتیم. آنچه در ادامه میآید نسخۀ خلاصه و ویرایش شدۀ این مصاحبه است.
الکس رُنان: به عنوان یک استاد مطالعات ادیان، چطور شد که به این موضوع رسیدی و تصمیم گرفتی دربارهاش کتاب بنویسی؟
اَلن لوینوویتز: من درحال پژوهش و نگارش دربارۀ غذا بودم و میدیدم که اغلب ادیان تعیین مرزهای پاکی و طهارت را با انواع خوراکیهایی که اجازه داریم یا نداریم از آنها استفاده کنیم، پیوند میزنند. همچنین متوجه شدم برای کسانیکه درمورد خوارکشان بسیار دقیق و حساسند، «طبیعی بودن» درواقع اصلیترین شاخصی است که در انتخابهای خود مدنظر قرار میدهند.
نهایتاً دریافتم که پای موضوع بسیار بزرگتری درمیان است، اینکه در پس پرده، نوعی گرایش الهیاتی در تمام جنبههای فرهنگ ما جاری شده -حتی در حیطههای دور از ذهنی مثل نظریۀ اقتصاد- الهیاتی که درآن طبیعت رفته رفته جایگزین خدا گشته است.
رنان: آیا ما انسانها به شکلی اجتنابناپذیر، همواره درپی یافتن نوعی اسطوره یا الوهیت هستیم تا راهنمایمان شود، حتی در عرصههایی که کاملاً سکولار به نظر میرسند، مثل اقتصاد؟
لوینوویتز: من در واقع معتقدم ما تمایل داریم به مجموعۀ قوانین ساده و فراگیری دست پیدا کنیم که در تمام جنبههای زندگی راهنمایمان باشند.
همچنین مایلیم این مجموعه قوانین را به مبدئی یگانه وصل کنیم، مبدئی که اساساً خیر است و خردمند؛ و بنابراین درحالیکه حوزۀ اثر و اقتدار دین روزبه روز کوچکتر شده و ما دیگر برای راهنمایی در تربیت فرزند، اقتصاد و سلامتمان به کشیشها و خاخامها رو نمیکنیم، باید چیزی پیداکنیم تا خلاء آن نیروی توضیح دهندۀ اسطورهای را پر کند.
ما از بسیاری جهات با طبیعت بیگانه شده، و جهان طبیعت را با روندی بی سابقه و در ابعادی وسیع نابود ساخته ایم. پس بی دلیل نیست که ساده اندیشانه گمان میکنیم چارۀ چنین مشکلاتی در طبیعی بودنِ بیشتر است.
رنان: خداپنداریِ طبیعت، یا اینکه طبیعت را مرجع خیر در جهان بدانیم، چه اِشکالی ایجاد میکند؟
لوینوویتز: سه مشکل عمدهاش را توضیح میدهم: اول اینکه ممکن است به غلط چیزهایی مثل حس انزجار شخصی، تفاوتهای فرهنگی خاص، یا عقاید دینی را دارای نوعی عینیت علمی جلوه دهد. پس مثلاً فرد به جای اینکه بگوید «براساس دین من همجنسگرایی گناه است»، میگوید «همجنسگرایی طبیعی نیست»، و اینگونه، با درمیان آوردن طبیعت، بنیان تفکر خود را پنهان میسازد.
مشکل دوم اینکه، این نوع پیوند با طبیعت تقریباً همیشه تابعی است از موقعیت اقتصادی-اجتماعی. رومانتیزه کردن سادهلوحانۀ طبیعت تنها وقتی رخ میدهد که فرد به آب لوله کشی تمیز و بیمارستان دسترسی دارد.
همچنین، سیر «طبیعی تر» شدن بسیاری از این افراد، صرفاً بر اعمال و عاداتی مبتنی است که در راستای تداوم موقعیت ممتازشان عمل میکند؛ مثلاً بهجای استفاده از حمل و نقل عمومی، ماشین الکتریکی تسلا میخرند، یا به جای جایگزینکردن محصولات پایدار در رژیم غذایی شان، گوشت و سبزیجات ارگانیک مصرف میکنند؛ و مشکل آخر اینکه باعث ایجاد حساسیت منفی نسبت به هرگونه راهکار «غیرطبیعی» میشود، حتی وقتی این راهکارها درراستای نجات جهان طبیعت مطرح شده باشند.
نوآورهایی مثل گوشت آزمایشگاهی، محصولات کشاورزی تراریخته، طرح زندگی در شهر فشرده، انرژی هسته ای؛ همۀ اینها بالقوه میتوانند در حفاظت طبیعت مؤثر و مفید باشند، ولی بسیاری از طرفداران سرسخت حفظ محیط زیست بدون آگاهی، و تنها براساس واکنش احساسی خود، این ایدهها را مردود میدانند. خداسازی از طبیعت، باور به اینکه طبیعت را میتوان از راهی غیرطبیعی «نجات» داد، مشکل میکند.
رنان: نوستالژی دراین میان چه نقشی دارد؟
لوینوویتز: قدرت نوستالژی یکی از مهمترین عواملی است که سبب میشود مردم برای طبیعت ارزش قائل شوند. برای بسیاری، طبیعت همان بهشت عدنی است که در آن همه چیز بی عیب و نقص بوده وگناه یعنی مرتکب عملی خلاف طبیعت شدن.
پس هرچه بیشتر غذاهای غیرطبیعی بخوریم، هرچه بیشتر در خانههایی زندگی کنیم که از طبیعت به دورند و امثال آن، بیشتر از آن آرمانشهر فاصله گرفته ایم؛ و این روایت فوق العاده قدرتمندی است، نه تنها ازین حیث که توضیح سرراستی ست برای رنجهای ما، بلکه همچنین ازین جهت که نقشۀ راه ساده ای پیش مینهد برای بازگشت به زمانی که رنجی درکار نبوده است.
رنان: تجربه ات از بازدید از مؤسسۀ بقراط وصحبت با برایان کلمنت چطور بود؟
لوینوویتز: واقعاً برایم عجیب بود. کلمنت یک شارلاتان تمامعیار است که در تعریفکردنِ داستانهای ساختگی خود بسیار ماهرانه عمل میکند. این کلینیکِ درمان طبیعی فوق العاده غیرمسئولانه عمل میکند هم از لحاظ آنچه دربارۀ منشاء بیماری مراجعان به آنها میگوید، و هم از لحاظ درمانهایی که برایشان تجویز میکند. به رغم همۀ اینها، میتوانم درک کنم مردم در چنین جاهایی به دنبال چه هستند.
رنان: دوست دارم بدانم در سیستم پزشکی فعلی ما چه نواقصی در درمان بیماریها میبینی، مخصوصاً اشکالاتی که سبب میشوند مردم به جایی مثل مؤسسۀ بقراط روی آورند؟
لوینوویتز: طی صحبتهای بسیاری که با آدمهایی داشتهام که از بیماریهای سخت و مزمن رنج میبردهاند، یا کسانی که شرایطشان به نحوی است که دید روشنی دربارۀ ادامۀ درمانشان وجود ندارد، به این نتیجه رسیده ام که ابهام دربارۀ بیماری، قطعاً از جنبۀ وجودی، میتواند به اندازۀ خود بیماری رنج آور باشد.
مردم وقتی درپی درمان بیماری خود میروند، تنها درصدد دسترسی به بهترین و جدیدترین یافتههای علمی نیستند، بلکه همچنین در جستجوی چهارچوبی منطقی هستند که بتوانند ازطریق آن رنج خود را تفسیر کنند. ایدۀ دورافتادگی از طبیعت بهمثابۀ منشاء بیماری، چنین چهارچوبی را فراهم میآورد. این نحوۀ تفکر به شما میگوید چرا بیمار شده اید، برای پیشگیری از بیماری چه کنید، و چگونه خود را درمان نمایید؛ و همۀ اینها درقالب یک بستۀ سادۀ توانمندسازی قابل ارائه است.
پیشنهاد من این نیست که علم پزشکی مدرن هم باید برای توجیه رنج بیماری نوعی چهارچوب فکری ارائه دهد، بلکه میگویم برای بهبود عملکردمان در درمان بیماران، لازم است به وجوهی مثل رنج وجودی بیماری و ناتوانسازی و بیگانه سازیِ ناشی از آن بسیار بیشتر توجه کنیم.
رنان: این جنبش ضدواکسیناسیون را که در میان جوامع و گروههای غیرمذهبی نیز درحال رشد است، چگونه تفسیر میکنی؟
لوینوویتز: به عقیدۀ من درک جنبش ضدواکسن تنها با درنظرگرفتن طبیعت گراییِ موجود در پس زمینۀ آن ممکن است. بسیاری از مردم، به حق، نسبت به شرکتهای بزرگ داروسازی بدبین هستند. بحران استفاده از مواد مخدر بیش از هرزمان دیگری ما را فراگرفته؛ از نقطه نظر افراد عادی، فرایند تهیۀ بسیاری از داروها مرموز و غیرقابل اعتماد است.
بچه، خالصترین و طبیعیترین نسخۀ آدمی است، و چنین به نظر میرسد که همانها که در چنگال شرکتهای بزرگ دارویی اسیرند، از ما میخواهند فرزند خود را برای واکسیناسیون دراختیارشان بگذاریم.
با پیدایش ویروس کرونا، در آینده واکسنی تهیه خواهد شد و گروههای مختلفی از مردم خواهند بود که از پذیرش آن سر باز خواهند زد. این مسئله بسیار آزاردهنده است، ولی باید علت این سرباز زدن را درک کنیم. به نظرم همان بحث قبلی در کار است، همان ترس بنیادینی که از به خطا رفتن تکنولوژی داریم، ازاینکه در نظم جهان طبیعی ما اختلال ایجاد کند.
رنان: خب پس چطور باید با این افراد وارد گفتگو شد؟
لوینوویتز: من به شخصه بسیار بیشتر از قبل نسبت به مخالفان واکسن حس همدلی پیدا کردهام، نه نسبت به موضعشان درقبال واکسن که به نظرم کاملاً بی اساس و خطرناک است، بلکه نسبت به اینکه چطور به چنین موضعی رسیده اند. برای برقراری دیالوگ با آنها ابتدا باید بپذیریم که چنین موضعی معلول همان نظام پزشکیای است که برای برخی احساس بیگانگی شدیدی به همراه داشته است.
نظامی که، در بدترین حالتش، کاملاً غیرطبیعی به نظر میرسد؛ از آن راهروهای سردِ سفید و استریل بیمارستان هایش و ابزار و تختهای فلزی اش گرفته تا پزشکان سفیدپوشی که به زبانی غریب سخن میگویند.
بسیاری از پزشکان و فعالان بخش درمان درپی تغییر این وضعیت برآمده اند و در تلاشاند تا علم طب را «انسانی» کنند، و من مطمئنم همین امر در مواجهه با مسالۀ بدبینی نسبت به واکسیناسیون بسیار مؤثر خواهد بود.
همچنین لازم است دربارۀ شرکتهای دارویی که محصولات بی فایده و یا حتی مضر خود را به زور به مردم عرضه میکنند.
سختگیری بسیار بیشتری اعمال شود. تا زمانی که نظام حقوقی و قانونی ما چنانکه باید و شاید به خطاهای این شرکتها نمیپردازد، قابل درک است که برخی، کل نظام پزشکیِ «غیرطبیعی» را کنار نهاده و به روشهای درمان طبیعی روی آورند.
رنان: موضوع موادغذایی طبیعی که در بحث خداانگاری طبیعت به آن پرداخته ای، برای خود من هم یکی از درگیرکنندهترین موضوعات است.
لوینوویتز: مشکل اصلی من با موادغذایی طبیعی در این است که صفت طبیعی کاملاً مبهم است. باید معلوم کنیم که وقتی میگوییم «غذاهای طبیعی بهترند» دقیقاً چه منظوری داریم؟ آیا منظورمان غذاهایی است که مطمئنیم در روند تولیدشان به محیط زیست آسیبی نرسیده؟
به نظرم این بخشی از ماجراست. ولی لازم است تک تک ارزشهای مختلفی را که درون همین یک کلمۀ سادۀ «طبیعی» گرد آمده بشکافیم و این کار دقیق و دشواری است. حل مشکلاتی که کلمۀ «طبیعی» به عنوان پاسخ آن درنظرگرفته شده، رویکردی چندجانبه میطلبد و سادگیِ این کلمه خودش یکی از موانع سر راه است.
رنان: بیا دربارۀ بستههای سلامتی صحبت کنیم. تو درکتابت از مجتمعهای ویلایی مجللی گفتهای که در آنها با پرداخت نیم میلیون دلار اضافهتر میتوان سرویس سلامتی دیپَک چوپرا را دریافت کرد؛ سرویسی شامل نقاشی با «رنگهای تنظیم کنندۀ مزاج» که چوپرا براساس «شبیه سازی طبیعت» برگزیده، به همراه سیستم تصفیۀ آب و تشخیص آلودگی.
تو نوشتهای «وقتی طبیعی زندگیکردن یک کالای لوکس شود، آنگاه پول درآوردن، آنهم پول خیلی خیلی زیاد، نیز به فعلی مقدس تبدیل میشود. بستۀ ممتاز سلامتی هم دوش گرفتن شما را به یک آیین مذهبی تبدیل میکند، و هم عملی را که شما را قادر به پرداخت هزینۀ آن کرده است».
به نظرم این قسمت دوم ماجرا، یعنی تحوّل فعل پول درآوردن، چندان که باید در بحثهای مربوط به تحلیل فرهنگ سلامت مطرح نمیشود.
لوینوویتز: حرف نهایی این است: مشکلاتی که باید به آنها بپردازیم، سیستماتیک اند. افرادی که بیش از همه از سیستمهای موجود منتفع میشوند، همانهایی هستند که بیش از همه دربرابر هرگونه تغییری مقاومت میکنند.
به نظر من خطرناکترین کار این است که برای چنین افرادی این امکان را فراهم آوریم که باور کنند با خریدن چیزهای خوب و درست به سادگی میتوانند از عوض کردن سیستمهای غلط موجود فرار کنند.
وقتی به مشکلات سیستماتیک فکر کنیم، نه فردی، آنگاه انتخابهایی ازین دست که تنها خاصیتشان به حاشیه راندن کسانی است که قدرت خرید آخرین نسخۀ پاکی و سلامت ابداعی ما را ندارند، دیگر چندان مهم به نظر نمیرسد.
ما باید دربارۀ ایدئال هایمان بسیار دقیق باشیم؛ چه درمورد خریدهای ایدئالمان، چه راه و رسم زندگی ایدئالمان؛ باید مطمئن شویم که ایدئالهای ما صرفاً تابعی از آنچه ثروتمندان میپسندند نباشد. رومانتیزه کردن سبک زندگی طبیعی نباید سبب پاک کردن اهمیت مبارزه با نابرابریهای غیرطبیعی گردد.
پینوشتها:
• این مطلب گفتوگویی است با آلن لِوینوویتز و در تاریخ 7 می 2020 با عنوان «Just Because It’s Natural Doesn’t Mean It’s Moral: A. Conversation With Alan Levinovitz» در وبسایت نیشن منتشر شده است. وبسایت ترجمان آن را در تاریخ 10 خرداد 1399 با عنوان «غذا و دارو به صرف "طبیعی" بودن، سالم و بیضرر نمیشود» و ترجمۀ سارا زمانی منتشر کرده است.
•• الکس رُنان (Alex Ronan) نویسنده و خبرنگاری ساکن نیویورک است که دربارۀ «سبک زندگی»، «سلامت» و «زندگی تجملاتی» مینویسد. نوشتههای او در ووگ، نیویورک تایمز، کات و دیگر مطبوعات به انتشار رسیده است.
••• آلن لِوینوویتز (Alan Levinovitz) استاد دینپژوهی در دانشگاه جیمز مدیسون است و بر روی آیینهای خوراک تحقیق میکند. او علاوه بر کار دانشگاهی در کار روزنامهنگاری نیز هست و نوشتههایش در اسلیت، گاردین و دیگر مطبوعات به چاپ رسیده است.
دروغ گلوتن: و اسطورههای دیگری دربارۀ آنچه میخورید (The Gluten Lie: And Other Myths About What You Eat) و طبیعی: اعتقاد به خوبی طبیعت چگونه به پیدایش مُدهای خطرناک، قوانین ناعادلانه، و علوم پراشتباه منجر میشود (Natural: How Faith In Nature’s Goodness Leads to Harmful Fads, Unjust Laws, and Flawed Science) از کتابهای اوست.
[1]Hippocratic Health Institute
[2]Natural: How Faith In Nature’s Goodness Leads to Harmful Fads, Unjust Laws, and Flawed Science