طبق یکی از جدیدترین تحقیقات انجام گرفته در ایالات متحده، رنج و ناراحتی در دوران کودکی یکی از مهمترین عوامل مرگ شناخته شده است.
دینا می دانست که به یک بمب ساعتی تبدیل شده است. همه ی فاکتورهای خطرساز برای سلامتی از بیماری قلبی گرفته تا سایر مسائل را در خود جمع کرده بود. 20 کیلو اضافه وزن داشت، فشار خون و کلسترولش بالا بود. تنها ورزشی که می کرد این بود که تا پارکینگ برای سوار شدن به ماشینش پیاده برود. آمادگی افسردگی هم داشت. حتی استرس هایش، معده اش را به درد آورده بود. دو جعبه هم در روز سیگار می کشید. خودش می دانست که باید خیلی از عادت هایش را تغییر دهد اما فکر میکرد که نمی تواند. او در این زمینه می گوید، “من می خواستم اما نمیتوانستم. هروقت که کمی سعی می کردم تغییر کنم، چیزی نمی گذشت که کنترلم را از دست می دادم و دوباره به همان نقطه ی اول برمی گشتم.”
تنها کسی که توانست کمی اوضاع را تغییر دهد پزشکی کاردان بود که وضعیت دینا را به دوران کودکی پرآسیب او مرتبط دانست. وقتی دینا 4 ساله بود، پدرش درست جلوی چشمانش از دنیا رفت. دو سال بعد، مادرش با یک مرد الکلی ازدواج کرد و دینا مجبور بود شاهد این باشد که با چه سخاوتی مادر و برادرش را کتک می زند. او حتی شاهد تلاش های مادرش برای خودکشی هم بود. دینا می گوید، “من به هیچ وجه قادر نبودم تغییری در وضعیت سلامتیم بدهم تا وقتی که توانستم با دردها و آشفتگی های دوران کودکیم کنار بیایم. این دردها مثل خوره به جان من افتاده بودند.”
اما سؤال اینجاست، این درد و آسیب های کودکی چه ارتباطی می تواند به وضعیت سلامتی فرد ده ها سال بعد داشته باشد؟ دکتر وینسنت فلیتی، پزشک امراض داخلی در کالیفرنیای جنوبی ابراز می دارد، “تجربه های ناسازگار و مضر درکودکی می تواند پیش زمینه ای برای عوامل مرگ زا باشد.”
براساس تحقیقی که دکتر فلیتی و همکاران وی روی بیش از 20،000 فرد بزرگسال انجام دادند، دریافتند که آندسته از افرادی که سوءاستفاده های جسمی، روحی و احساسی را در دوران کودکی تجربه کرده باشند یا در خانواده هایی بزرگ شده باشند که سراسر خشونت، اعتیاد، بیماری های روحی و روانی یا رفتارهای جنایتکارانه باشد، در بزرگسالی آمادگی بیشتری برای ابتلا به برخی بیماری ها پیدا خواهند کرد—از دیابت و برونشیت گرفته تا بیماری های قلبی.
دکتر فلیتی اظهار می دارد، “تجربه های ناسازگار و مضر در دوران کودکی در فرد ایجاد خشونت، افسردگی، و اضطراب میکند. تا جاییکه فرد برای کنار آمدن و برطرف کردن آنها به رفتارهایی مثل پرخوری، کشیدن سیگار، و اعتیاد به مواد مخدر رو می آورد.”
اما این فقط یکی از طرق آسیب رساندن این تجربیات دردناک دوران کودکی بر سلامتی فرد است. دکتر روانپزشک هارلد بلومفیلد نویسنده ی کتاب “با گذشته تان آشتی کنید” در این باره می گوید، “استرس و فشار شدید دردهای احساسی لاینحل دوران کودکی باعث آسیب رساندن به سیستم ایمنی، دستگاه گردش خون، عملکرد قلب، میزان هورمون ها و سایر عملکردهای بدن می شود.” و این فقط مصیبت های دوران کودکی نیست که این صدمات را وارد می آورد، تغییر و تحولات دوران نوجوانی و شکست های دوران بزرگسالی نیز بر مقاومت بدن تاثیرگذارند.”
او اضافه میکند، “ما باید با گذشته مان آشتی کنیم، چون زندگیمان بسته به آن است.”
10 راه برای آشتی با گذشته
خوشبختانه بدن و مغز ما به طور قابل ملاحظه ای واکنش می دهد. ما توانایی درمان زخم های کهنه را داریم و می توانیم آسیب های گذشته را برطرف کنیم.
در این قسمت 10 راه برای نوشتن دوباره ی داستان زندگیتان به شما پیشنهاد میکنم:
1٫ گذشته را دوباره قاب بگیرید. دکتر بلومفیلد می گوید، “به همان اندازه که می توانید آسیب ها و صدمات گذشته را ارزیابی کنید، می توانید تاثیرات منفی و مضر آن را نیز از بین ببرید.” شاید این قدرت را نداشته باشید که گذشته تان را تغییر دهید، اما می توانید خودتان تصمیم بگیرید که الان چطور با آن برخورد کنید. به جای اینکه وقتی خاطره های کهنه به ذهنتان می آید، مثل همیشه رفتار کنید، دست نگه دارید، و یک نفس عمیق بکشید. و سعی کنید طور دیگری درمورد آنها فکر کنید از خودتان بپرسید این اتفاق چقدر در قوی تر شدن و کامل تر شدن من تاثیرگذار بوده است؟ چه درس زندگی به من آموخته است؟
2٫ از قید و بند شرم خود را خلاص کنید. برخلاف احساس پشیمانی و تقصیر، شرم آن احساس بدی نیست که به خاطر کاری که انجام داده اید داشته باشید، بلکه به خاطر چیزی است که هستید. دکتر بلومفیلد اظهار می دارد، “شرم سرطان روح است. باعث میشود احساس کنید فردی بی ارزش هستید، کسی دوستتان ندارد، و شایسته ی خوشبختی نیستید.”
شرم باعث می شود برای آرام کردن درد و رنجمان، از نظر روانی با خودمان قول و قرارهایی بگذاریم. مثلاً: “من هم باید سعی کنم مثل پدر و مادرم شوم شاید آنها بهتر با من رفتار کنند.” یا “اگر روی همه ی احساساتم سرپوش بگذارم، این درد را احساس نخواهم کرد.” و یا “باید سعی کنم همیشه خوش برخورد و مهربان باشم تا دیگر کسی اذیتم نکند.”
برای دست کشیدن از این رفتارها دکتر بلومفیلد توصیه میکند، “قول و قرارهایی که با خودتان گذاشته اید را به یاد آورید و به خودتان اجازه بدهید که آنها را زیر پا گذاشته و عهدتان را بشکنید. همیشه یادتان باشد، شرم یک دروغ است. شما شایسته ی عشق و احترام هستید.”
3٫ دردها را آزاد کنید. تحقیقات نشان می دهد که بیماری در آندسته از افرادی که درد و رنج های گذشته ی خود را روی کاغذ می آورند، سریعتر بهبود می یابد و این افراد سیستم ایمنی قوی تری دارند. دکتر بلومفیلد در این زمینه پیشنهاد می کند: “زمانی را کنار بگذارید و به کسانی که درکل زندگیتان اذیتتان کرده و به شما آسیب رساده اند نامه بنویسید.” لازم نیست کسی غیر از خودتان این نامه ها را ببیند پس لازم نیست خودتان را در نوشتن سانسور کنید یا نگران غلط دیکته هایتان باشید. فقط اجازه بدهید همه ی این درد و رنج بیرون بریزد.
4٫ افسوس و پشیمانی را کنار بگذارید. از تکرار دوباره و دوباره ی جملاتی مثل، “اگر فقط…” و مثل این دست بردارید. این جمله ها نه فقط سلامتی جسمانیتان را بلکه آرامش فکرتان را هم به هم خواهد ریخت. دکتر بلومفیلد می گوید، “یکی از مهمترین جنبه های درمان این است که دست از مجازات کردن خود بردارید.” درعوض خودتان را ببخشید، از تجربیاتتان درس بگیرید و سعی کنید تا در آینده به طرزی متفاوت با قبل رفتار کنید. به اعمال قابل تاسف خود نگاهی بیندازید و به یاد آورید که آنزمان چه آدمی بودید. چه می دانستید و چه نمی دانستید؟ با مرور کامل گذشته، ممکن است حتی به این نتیجه برسید که در آن شرایط برخوردتان کاملاً درست بوده است.
5٫ از تاسف به منفعت برسید. دکتر بلومفیلد اعتقاد دارد زخم های احساسی به همان اندازه ی زخم های جسمانی دردآور هستند. درمان این زخم ها نیازمند عبور از سه مرحله ی تاسف است: اولین مرحله شوک و انکار است؛ که به دنبال آن خشم، ترس و ناراحتی می آید؛ و در آخر، درک و پذیرش. می توانید در همان مرحله ی اول بمانید و درجا بزنید، درد و احساساتتان را انکار کنید. یا از آن مرحله بگذرید و در افسردگی، خشم و ترس باقی بمانید. در هر دو این موارد، درمان ناص خواهد ماند.
مهم نیست که این درد و ناراحتی کی پیش آمده باشد، باید به خودتان اجازه بدهید که آن احساسات را دوباره احساس کنید. اگر عزیزی را از دست داده باشید، سعی کنید به آن عزیز یک نامه ی خداحافظی بنویسید. باید بگذارید همه ی احسساتتان بروز کند نه فقط عشق و ناراحتی، بلکه عصبانیت، ترس و سایر احساساتی که فکر می کردید صحیح نباشد.
6٫ پذیرش را تمرین کنید. هیچ چیز بیش از تکرار و مرور زخم های کهنه در ذهن، آنها را ماندگار نمی کند. مثل این می ماند که یک فیلم را دوباره و دوباره تماشا کنید به این امید که پایان آن تغییر کند. دکتر بلومفیلد می گوید، “سوگواری برای سرنوشت به شما کمک نمی کند که گذشته تان را تغییر دهید. آرامش زمانی به سراغتان می آید که قبول کنید چه بر شما گذشته است و با درک کامل از آن بگذرید.”
7٫ شکرگذار باشید. قدردانی و شکرگذاری حتی از پذیرش هم بهتر است. مهم نیست که درگذشته چه بر شما رخ داده است، باید به خودتان یادآور شوید که خداوند نعمت هایی به شما عطا کرده که شایسته ی سپاسگذاری و قدردنی است. حتی باید به خاطر مصیبت هایی که سرتان آمده هم شکرگذار باشید چون به واسطه ی همین ها درس زندگی آموخته اید.
8٫ عادت عیبجویی و سرزنش را کنار بگذارید. سرزنش کردن و انتقاد کردن از اتفاقاتی که در گذشته برایتان افتاده است به این معناست که خود را برای آنچه سرتان آمده مسئول نمی دانید. اینکار ممکن است شما را از شک به خودتان نجات دهد و همدردی دیگران را به سویتان جلب کند، اما از طرف دیگر خشم و کینه ی شدیدی در شما ایجاد خواهد کرد که برای سلامت جسمی روحیتان ویرانگر است.
دکتر بلومفیلد میگوید، “گناه و تقصیر چیزی نیست که بتوان آن را التیام بخشید، این شمایید که باید دست از آن بکشید.” دست کشیدن از تلخی تقصیر و سرزنش لزوماً به این معنا نیست که آن کسانی را که آزارتان دادند را ببخشید. لزومی به آشتی کردن با آنها نیست. فقط باید از آن عادت سرزنش و مقصر دانستن را دور بریزید و مرقب سلامت خودتان باشید.
9٫ به دنبال آرامش درونی باشید. مهم نیست که گذشته تان چقدر مهیب و دردناک بوده باشد، همیشه می توانید محیطی آرام در درون خودتان پیدا کنید. اگر بتوانید به آن سرچشمه دست پیدا کنید، استرس را هم از خودتان دور خواهید کرد و فکرتان را برای راه حل های نو صاف میکنید. راه های بیشماری برای ایجاد آؤامش درونی وجود دارد: یوگا، مدیتیشن، قدم زدن در طبیعت، یک حمام داغ، یک ماساژ عالی، یک موسیقی آرامش بخش، نماز و دعا، تنفس عمیق، یادآوری خاطرات خوب، و غیره…دکتر بلومفیلد همچنین توصیه می کند که وقتی خاطرات بد گذشته به ذهنتان هجوم می آورد، حواستان را به کار دیگری پرت کنید.
10٫ آینده ای رضایت بخش برای خود خلق کنید. یکی از بهترین راه های آشتی به گذشته، این است که به همان آدمی تبدیل شوید که همیشه می خواستید. ممکن است غم و ناراحتی های گذشته آنقدر زیاد باشد که خود را یک قربانی احساس کنید. اما باید بدانید که خودِ شما نویسنده ی داستان زندگی خود هستید و هر زمان که بخواهید می توانید فصلی نواز کتاب زندگیتان را آغاز کنید.
دکتر بلومفیلد پیشنهاد می کند که زندگیتان را دقیق بررسی کنید و آنچه از زندگی میخواهید را نیز برای خود تصور کنید. تصورات خود را روی کاغذ بیاورید و یکی دو روز بعد آن را با دیدی عملی بخوانید.
برای تحقق بخشیدن به آن رویاها چه کارهایی باید انجام دهید؟ به کدامیک از اهدافتان می تونید تا پایان امسال دست پیدا کنید؟ امروز باید چه قدمی بردارید؟
شما می توانید زندگی پرمعنا و عالی برای خود بسازید، زندگی که در آن زهر نیش گذشته دیگر دردی نداشته باشد.
آیا گذشته سلامتیتان را تهدید میکند؟
برای اینکه بفهمید چقدر گذشته تان بر سلامتی امروزتان تاثیر دارد، به سؤالات زیر پاسخ دهید:
– آیا از کسی که در گذشته اذیتتان کرده کینه به دل دارید؟
– آیا وقتی مشکلی در زندگی برایتان اتفاق می افتد میگیید، “اَه بازم مثل همیشه مشکل…”؟
– آیا ذهنتان از فکرهایی مثل “اگر فقط..” یا “کاش فان کار را نمی کردم…” پر است؟
– آیا از کارهایی که کرده اید احساس شرم می کنید؟
– آیا در کودکی مورد سوءاستفاده های جسمی یا روحی قرار گرفته اید؟
– آیا آرزو دارید که می توانستید از کسی عذرخواهی کنید و خطای شما را ببخشد؟
– آیا معمولاً به گذشته تان می اندیشید و از این در عجبید که کجای کار اشکال داشته است؟
– آیا معمولاً در ذهنتان با آدم هایی که در گذشته برخورد داشته اید روبه رو می شوید و آنها را شماتت میکنید؟
– آیا عادت دارید اتفاقات گذشته را دوباره و دوباره مرور کنید و هر بار پایان بهتری برای آن تصور کنید؟
– آیا معمولاً تصور می کنید که قربانی معصوم سرنوشتید؟
– آیا فکرکردن درمورد روزهای خوب گذشته باعث می شود از زمان حالتان احساس ناراحتی کنید؟
– آیا هنوز برای از دست دادن یکی از عزیزان تاسف می خورید؟
– آیا همیشه صدایی در ذهنتان شما را بی ارزش، پست و مطرود می خواند؟
– آیا از ترس تحمل صدمات دوباره از صمیمی شدن با آدم ها خودداری می کنید؟
ممکن است پاسخ شما به خیلی از این سؤال ها مثبت باشد. هرچه تعداد این پاسخ های مثبت بیشتر باشد، یعنی اتفاقات و تجربیات گذشته تاثیرات منفی بیشتری بر سلامت کنونیتان دارد و باید هر چه سریعتر برای بازیافتن آرامش فکرتان اقدام کنید.