تجلّی نیکان در عبادت و خدمت به خلق

امیر مؤمنان(ع) در نخستین جملۀ خطبۀ هجدهم از نهج‌البلاغه می‌فرماید: «وجود مقدس حضرت حقّ تمام زشتی‌ها و زیبایی‌های مربوط به شما را در قرآن مجید بیان کرده و در این زمینه هیچ فروگذار نکرده‌است

  تجلّی نیکان در عبادت و خدمت به خلق

امیر مؤمنان(ع) در نخستین جملۀ خطبۀ هجدهم از نهج‌البلاغه می‌فرماید: «وجود مقدس حضرت حقّ تمام زشتی‌ها و زیبایی‌های مربوط به شما را در قرآن مجید بیان کرده و در این زمینه هیچ فروگذار نکرده‌است. نسخۀ این حکیم و طبیب در این زمینه یک نسخه کامل است.» به همین خاطر است که دو ماه مانده به وفات پیامبر(ص)، در غدیرخم آیه نازل شد و آخرین واقعیت را که تعیین رهبری برای بعد از خودش بود، اعلام کرد:

الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی([1])؛ «امروز [با نصبِ علی‌بن‌ابی طالب(ع) به ولایت و امامت و حکومت و فرمانروایی بر امت ] دینتان را برای شما کامل، و نعمتم را بر شما تمام کردم.»

دین و نعمت کامل شده‌است و انسان‌ها و تمام آفرینش به وجود مقدّس حق بدهکارند. ما یک موجود به وجود آمده به دست کرامت و رحمت خداوند متعال هستیم و همه چیز را هم او به ما عنایت کرده‌است و آنچه که در اختیار ماست، ما به صورت تکلیف و عمل به او بدهکار هستیم.

انسان به جهت استفاده از مواهب بی‌نهایت الهی دارای دو مسئولیت مهم می‌شود:

1ـ عبادت و بندگی

2ـ خدمت به خلق

البته قابل ذکر است که اگر انسان از هیچکدام از مواهب خداوند استفاده نکند، مسئولیتی هم نخواهد داشت، زیرا یا اساساً موجود نمی‌شود و یا اگر موجود شود، بلافاصله از بین می‌رود؛ اما تا زمانی که در حال مصرف است، گرچه یک لحظه مانده به مرگ او باشد، به اندازۀ همان لحظۀ کوتاه بدهکار است و دو بدهی دارد. البته عبادت و خدمت به خلق دو کلمه بیشتر نیست، ولی شرح این دو کلمه از قرآن را در نهج‌البلاغه و اصول‌کافی و وسائل الشیعه و فقه فقیهان باید جست‌وجو کرد.

این عبادت و خدمت اگر به طور کامل هم انجام بگیرد، نفعی برای خداوندمتعال ندارد؛ زیرا او بی‌نیاز مطلق است:

فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ([2]).

آن روزی که فقط خداوند بود و جز او هیچ نبود، غنی و بی‌نیاز بود و الان که هست و همه چیز را هم خلق کرده‌است، بی‌نیاز است. نه روزی که هیچ چیزی آفریده نشده بود، کم داشت و نه الان که آفرینش سرپا است، چیزی به او اضافه شده‌است. بود و نبود عالم در نظر وجود مقدس حقّ مساوی است و او غنی ذاتی است.

 

آثار عبادت و خدمت

1ـ امنیت آخرت و حفظ از هلاک

عبادت و خدمت به خلق موجب می‌شود تا انسان در یک امنیت روحی و آرامش اخروی قرار گیرد. به همین جهت منافع این عبادت و خدمت به انسان برمی‌گردد. در حقیقت وجود مقدّس حق خواسته از گِل وجود انسان، یک طلای ناب ملکوتی بسازد و اگر انسان دوست ندارد چنین شود، این از کم عقلی او و استکبارش در مقابل حضرت حق و فطرت است. اگر دوست ندارد که گِل وجودش طلای ناب شود، این در واقع خودکشی است.

زراندوزان و ثروت‌مندانی که پولشان راکد است و هیچ کاری برای خلق خدا نمی‌کنند، دارند با پولشان خود را می‌کشند؛ قرآن مجید می‌فرماید:

)وَأَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَة وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ(([3])؛ «و در راه خدا انفاق کنید و [با ترک این کار پسندیده، یا هزینه کردن مال در راه نامشروع ] خود را به هلاکت نیندازید و نیکی کنید که یقیناً خدا نیکوکاران را دوست دارد.»

نیکان می‌دانند که نباید اسیر ثروت شوند و پول خود را جمع و حبس کنند، زیرا با دست خود، خویش را در ورطۀ هلاکت می‌اندازند. کسی که قدرت دارد، اگر قدرتش خرج مردم نمی‌شود و فقط برای تفاخر است، در حقیقت به سمت اضمحلال حرکت می‌کند! خداوند متعال در قرآن مجید می‌فرماید:

)إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طَائِفَة مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ(([4])؛ «همانا فرعون [در سرزمین مصر] از خود برتری جویی نشان داد و مردمش را گروه گروه ساخت، در حالی که گروهی از آنان را ناتوان و زبون گرفت، پسرانشان را سر می برید و زنانشان را [برای بیگاری گرفتن ] زنده می گذاشت؛ بی تردید او از مفسدان بود.»

یا در آیه‌ای دیگر می‌فرماید:

)تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَة نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَة لِلْمُتَّقِینَ(([5])؛ «آن سرای [پُرارزشِ] آخرت را برای کسانی قرار می‌دهیم که در زمین نه در پی برتری‌جویی و سلطه‌اند، نه در پی تبهکاری و فتنه‌اندازی، و سرانجامِ [نیک] برای کسانی است که از خدا [اطاعت کرده، و از محرّماتش] می‌پرهیزند.»

هم‌چنین است کسی که عالم است و علم خود را صرف مردم نمی‌کند، در حقیقت خود را هلاک می‌کند. هنرمندی که هنری دارد و می‌تواند با هنرش به مردم خدمت کند اما هنر خود را برای مردم به کار نمی‌گیرد، او نیز خود را به هلاکت انداخته است. کسی که نماز نمی‌خواند و روزه نمی‌گیرد و خمس و زکات نمی‌دهد و مثل حیوانات فقط می‌خورد، او نیز خود را به هلاکت انداخته است. و یا مسئولی که تحمل شنیدن انتقاد ندارد؛ با شنیدن کوچک‌ترین انتقاد از مسئولیت شانه ‌خالی می‌کند و یا با هر دلیل واهی مثل این‌که از او غیبت کردند و یا گفتند بالای چشمت ابرو است، او نیز خود را به ورطۀ هلاکت انداخته است.

همۀ انسان‌ها به جهت آن‌چه که از عالَم بهره می‌برند، دو مسئولیت مهم دارند؛ یکی عبادت و دیگری خدمت به خلق؛ چون بین مردم، قهر کردۀ از خدا فراوان است و نیکان هستند که آیت و نشانۀ خدا می‌باشند و آن‌هایی که خدا را نمی‌بینند، در اخلاق و رفتار نیکان خدا را مشاهده می‌کنند.

باید با نیت خدایی به خلق خدمت کرد و اگر انسان به خلق خدا خدمت کند به این بها که عکس او را در روزنامه تبلیغ کنند یا یک مثنوی در مدح او بسرایند و اسمش را ببرند، به جایی نمی‌رسد و برای خدا هم رفیق درست نمی‌شود.

امیر مؤمنان(ع) حاکم کشور اسلامی تنها به جانب کوفه می آیند. ایشان بیشتر عمر خود را در مدینه سپری کرده بودند و مردم کوفه حضرت را جز به اسم نمی شناختند. حضرت در بیابان دیدند که بار شخصی مسیحی از روی قاطر به زمین افتاده است و او قادر نیست آن را بر مرکب خود بگذارد. ایشان بار مسیحی را بلند کرده و روی قاطر گذاشتند. شخص مسیحی گفت: آقا! شما کیستید؟ امام علی(ع) پاسخ فرمودند: بنده‌ای از بندگان خداوند هستم.

امام(ع) به اتفاق شخص مسیحی آمدند تا به دوراهی رسیدند. امیر مؤمنان(ع) به رسم ادب و احترام چند قدمی مسیحی را همراهی کردند. شخص مسیحی پرسید: مگر راه شما کوفه نیست؟ حضرت فرمودند: من شاگرد پیامبر اسلام(ص) هستم و ایشان فرموده‌است وقتی که با رفیق خود همسفر می شوید، هنگام خداحافظی دو سه قدم او را مشایعت کنید.

شخص مسیحی از ایشان پرسید: نام شما چیست؟ اول ایشان از گفتن نام خود امتناع کردند، اما آن مرد اصرار کرد و امیر مؤمنان(ع) فرمودند: علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) هستم. آن شخص با تعجب گفت: یعنی علی بار مرا بلند کرده‌است؟! ایشان فرمودند: علی بار همه را بر می دارد و این علی است که درد دردمندان را دوا می کند! اما بار علی بر دوش هیچ کس نیست. بعدها مسیحی توسط علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) مسلمان شد.([6])

عبادت و خدمت به خلق سیرۀ نیکان و بزرگان است. اگر همه اهل دنیا اهل عبادت و خدمت نشدند، انسان نیک و مؤمن باید اهل عبادت و خدمت باشد.

موارد خدمت، رحمت و رأفت هم فرق می‌کند. پدر خانواده که چندین طفل کوچک دارد، باید با چهره‌ای باز سرشار از لبخند و با اخلاق و رفتار، کردار و ادب خود به آن‌ها خدمت کند، تا فرزند خدا و اخلاق خدایی را از پدر بگیرد و اگر غیر این باشد، فرزند اخلاق و رفتار بد پدر را در ذهن دارد و هنگامی که نماز و عبادت پدر را می‌بیند، می‌گوید: «اگر دین این است که پدر من دارد، این دین را نمی‌خواهم!» باید مواظب باشیم کسی را از خدا جدا نکنیم.

مادر خانواده باید مواظب باشد که فرزندان در خانه از او غیبت و حرف بد نشنوند، بدرفتاری با همسر از او نبینند، مخالفت با همسایه نبینند، حسد، غرور و تکبر از او نبینند، ترک نماز و عبادت از او نبینند و به طور کلی مادر با انجام کارهای نیک و دوری از اخلاق ناپسند باید به تربیت فرزندان خود خدمت کند.

 

امام حسین(ع)، عبادت و خدمت به خلق

در بین حوادثی که در تاریخ رخ داده و آن‌چه که در قرآن و روایات و تاریخ نقل شده‌است، کسی مثل حضرت سیدالشهداء(ع) کشته نشده است! کسی باید خیلی سنگ دل باشد که بتواند شرح کشتن ایشان را بگوید و منقلب نشود. این که واقعا در روز عاشورا چه اتفاقی افتاده، فقط خدا می‌داند؛ ولی همین انسان که طی یک نیم‌روز به تمام بلاها و مصیبت‌های عالم مبتلا شد، چون همه اصحاب شهید شدند نبودند که مصائب ایشان را ببینند، سیدالشهداء(ع) قبل از این‌که سر از بدن مطهرش جدا شود، چند نَفَس بیشتر برایش نمانده بود و در همین نَفَس‌های آخر خودش را مدیون خدا می‌دانست و دَین خود را ادا فرمود؛ یعنی به سرعت و قبل از این که خنجر شمر ملعون به گلوی مبارک ایشان کشیده شود، این دو نفس آخر را خرج عبادت کرد و عرض کرد:

«إلهی رِضاً بِقَضائِکَ صَبْراً عَلی بَلائِکَ تَسْلِیماً لِامْرِکَ لامَعْبُودَ لِی سِواکَ([7])؛ خدای من! راضیم به قضای تو، صابرم بر بلای تو، تسلیمم بر امر تو، برای من معبودی جزء تو نیست.»

 2ـ سوزاندن رذائل

در عبادت و خدمت به خلق با آتش عشق باید سوخت و تمام رذائل را هم سوزاند تا غرورها، کبرها، حسدها، بخل‌ها و حرص‌ها از بین برود. باید با آتش عشق سوخت تا وجود انسان تبدیل به این دو حقیقت شود: عبادت، خدمت به خلق.

انسان مؤمن اگر تمام مسیر زندگی خود را با عبادت و خدمت به خلق پُر کند، هیچ خطری متوجه او نمی‌شود، چرا که اساساً خطرهای احتمالی فرصت پیدا‌ نمی‌کنند که به او برسند و وقتی با عبادت و خدمت فرصت به خطر ندهد، دیگر آسیبی هم نیست. انسان اگر به خطر و گناه فرصت بدهد، از تمام نواحی وجودش خطر به او نزدیک می‌شود و ضربه می‌زند و بر او چیره می‌شود؛ زیرا خطر ابزارهای زیادی از قبیل چشم، گوش، زبان، دست، شکم، شهوت، پا، پوست و... را دارد. البته این ابزاری که نزد انسان است، به خدا تعلق دارد و نباید آن را به دست دشمن خدا داد.

پس ما نباید ابزار و زمان را حتی یک لحظه، به دستِ خطر بدهیم. امیر مؤمنان(ع) می‌فرمایند: انسان گاهی با یک لحظه [غفلت] برای ابد جهنمی می‌شود!([8])

باید وقت را با عبادت و خدمت به خلق پُر کرد و زمان به گناه و عصیان نداد. کسب و کار هم خدمت به خلق است، چون شخص می‌خواهد خانواده‌اش را اداره کند، مدرسه درست کند، کمک به یک معلم متدین کند، به یک یهودی فقیر کمک کند و کار خیر و نیک بکند.

 

-------------------------------------------------------------

[1]. مائده(5): 3.
[2]. آل عمران(3): 97.
[3]. بقره(2): 195.
[4]. قصص(28): 4.
[5]. قصص(28): 83.
[6]. الکافی: 2 / 670، باب حسن الصحابة و حق الصاحب فی السفر، ح 5.

[7]. ینابیع المودة لذوی القربی: 3 / 8.

[8]. نهج البلاغه: خطبه 86.

 

برگرفته از کتاب سیمای نیکان نوشته استاد حسین انصاریان

 

 



قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان