جوانی که به خاطر دستمزد میلیاردی اقدام به قتل صاحبکارش کرده بود، وقتی برای بیان آخرین دفاع در دادگاه حاضر شد، اتهامش را پذیرفت و ابراز پشیمانی کرد.
این متهم بعد از بهقتلرساندن صاحبکارش جسد او را دفن کرد. آنطور که در پرونده آمده است، فروردین سال قبل خانواده مردی به نام سینا به پلیس گزارش دادند این مرد که اتفاقا فردی منضبط و مقرراتی است، گم شده و هیچ خبری از او نیست.
خانواده این مرد گفتند او بسیار دقیق کار میکرد و، چون کاری داشت که حتما باید روی ساعت برنامههایش را تنظیم میکرد، همسرش میدانست او در چه ساعتی کجاست؛ اما مدتی است که تلفنش خاموش شده و دیگر خبری از او نیست.
با اعلام این گزارش تحقیقات مأموران برای پیداکردن مرد جوان آغاز شد. اما آنها راه به جایی نبردند. پلیس متوجه شد سینا یک دفتر معاملات املاک داشته که خودش به آنجا رفتوآمد زیادی نداشته و جوانی به نام کاوه آن را اداره میکرده است.
وقتی کاوه بازداشت شد، ابتدا منکر همه چیز شد؛ اما لب به اعتراف گشود و گفت: سینا قربانی یک اختلاف حساب مالی شده و او نیز در دسیسه قتل سینا حضور داشته است. کاوه گفت: سینا مدتی بود با فردی به نام حامد اختلاف مالی داشت. آنطور که من متوجه شده بودم، حامد ملکی را به سینا فروخته بود و این ملک خیلی گران شده بود.
حامد میگفت: حالا که ملک گران شده، باید آن را پس بدهی. سینا حاضر نبود ملک را پس بدهد. کارها هم قانونی انجام شده و پولی که توافق کرده بودند، به حامد داده بود و سند هم به نام سینا خورده بود. اما سینا گفت: حالا که من روی این ملک خیلی سود کردم و تو هم راضی نیستی، من پول بیشتری میدهم و البته پول بیشتری هم داد، اما حامد راضی نمیشد تا اینکه حامد تصمیم گرفت سینا را به قتل برساند.
او به من پیشنهاد همکاری داد و من قبول نکردم تا اینکه به من پیشنهاد داد چند میلیارد بگیرم و سینا را بکشم. این پول بهشدت من را وسوسه کرد و من هم قبول کردم. متهم گفت: سینا مرد بسیار خوبی بود. او خیلی به من خوبی کرده بود.
وقتی از شهرستان به تهران آمدم، هیچ چیز نداشتم؛ حتی نمیتوانستم برای خودم غذا بخرم. ما در شهرستان هم بسیار فقیر بودیم. سینا برای من غذا و لباس خرید، به من کار داد و تشویقم کرد روی پای خودم بایستم. مغازه اجاره کرد که من خرید و فروش ملک کنم و گفت: درآمدش هم برای خودت باشد.
او هر بار به من پول میداد که برای خودم لباسهایی که دوست دارم، بخرم و هر بار یخچال مغازه را پر از خوراکی میکرد تا گرسنه نمانم، اما پولی که به من پیشنهاد شد، خیلی من را وسوسه کرد. میخواستم با این پول زندگی خانوادهام را تغییر دهم. البته در ابتدا قرار بر قتل نبود.
قرار بود من سینا را بیهوش کنم و اثر انگشت از او بگیرم. حامد به من گفت: برادرزنش هم کمک میکند و اگر اثر انگشت بگیرم، میتواند ملکش را پس بگیرد. من طبق نقشهای که حامد کشیده بود داروی بیهوشی خریدم. وقتی حامد و سینا در بنگاه با هم قرار داشتند من آبمیوه آوردم و آبمیوه مسموم را به سینا دادم.
وقتی او نوشیدنی را خورد بیهوش شد و وقتی اثر انگشت را گرفتیم حامد گفت که اگر سینا را به قتل نرسانیم با توجه به اینکه او کارشناس دادگستری است، میتواند شکایت کند و ما بازداشت میشویم.
متهم در ادامه اعترافاتش گفت: من قبول نکردم سینا را بکشم، اما حامد آنقدر اصرار کرد که من تحریک شدم و از ترس آمپول هوایی را که حامد داده بود، به او تزریق کردم، ولی پشیمان شدم. میخواستم سینا را به دکتر ببرم که حامد قبول نکرد.
بعد دوباره دستمالی دور گردن سینا پیچیدیم و او را خفه کردیم. بعد هم جسد را به بیابان منتقل کردیم. با اینکه حامد گفته بود برادرزنش را هم میآورد، اما این کار را نکرد و من را بهتنهایی گرفتار کرد. البته آرش هم در حمل جسد به من کمک کرد. اما طراح نقشه حامد بود.
بعد از گفتههای این مرد حامد بازداشت شد، اما اتهامات را رد کرد و گفت: از هیچ چیز خبر ندارد.
با تکمیل تحقیقات کیفرخواست علیه دو متهم صادر شد و متهمان در شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفتند. بعد از اینکه اولیای دم درخواست قصاص کردند متهم در جایگاه قرار گرفت. کاوه اعترافاتش را دوباره تکرار کرد و مدعی شد از کارش بسیار پشیمان است.
او گفت: مقتول آدم بسیار خوبی بود. کارهایی که او برای من کرد هیچ کس دیگری برایم نکرد و من خیلی از کارم پشیمان هستم و از اولیای دم درخواست بخشش دارم. حامد من را تحریک کرد و من اشتباه بزرگی مرتکب شدم.
با توجه به اینکه حامد با وثیقه آزاد بود، قضات شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران حکم بازداشت او را صادر کردند تا درباره کاری که کرده بود، توضیح دهد. در جلسه روز گذشته متهمان باز هم در جایگاه قرار گرفتند و حامد، متهم ردیف دوم، گفت: من از نقشه قتل بیاطلاع بودم.
قبول دارم با سینا اختلاف حساب داشتم، اما نقشه قتل او را نکشیدم. حالا کاوه و آرش دیگر متهم پرونده که در حمل جسد کمک کردهاند، میخواهند با دروغگویی جرمشان را گردن من بیندازند.
سپس آرش برای بیان آخرین دفاع در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من به بنگاه رفته بودم تا بابت مشکل خودم با سینا صحبت کنم. من یک چک ضمانت داشتم که میخواستم درباره آن صحبت کنم که این اتفاق افتاد. کاوه متهم ردیف اول نیز گفت: من هر کاری بکنم، نمیتوانم اشتباه بزرگی را که مرتکب شدهام، جبران کنم.
خیلی پشیمان هستم، اما حامد بود که نقشه را طراحی کرد. او من را وادار به این کار کرد و گفت: اگر سینا به هوش بیاید، تو بیچاره میشوی و هرچه داری از دست میدهی. او با حرفهایش من را وادار کرد که مرتکب قتل شوم. من از کارم خیلی پشیمان هستم. با پایان جلسه دادگاه قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.