ماهان شبکه ایرانیان

روایات اهانت آمیز نسبت به پیامبر خدا (۲)

۱۰. پیامبری که خادمش از همبستری وی آگاه است!

روایات اهانت آمیز نسبت به پیامبر خدا (2)
 

نویسنده: سید مجتبی عصیری

 

9. پیامبری که ایستاده بول می کند!

از همین دسته است، روایاتی که درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده و گفته اند:
پیامبر به زباله دان فلان قبیله رفته و در آن جا ایستاده بول کرد. (1)
و در روایت دیگری آمده :
من و پیامبر پیاده حرکت می کردیم. آن حضرت، به زباله دانی که کنار دیواری قرار داشت، رفت. آن گاه همان گونه که مردم می ایستند، ایستاد و بول کرد. من از حضرت دوری گزیدم، امّا وی به من اشاره کرد تا به او نزدیک شوم. من هم نزدیک رفته و پشت سر ایستادم تا از کار خویش فراغت یافت. (2)
این داستان تا جایی ادامه یافته که نووی در کتاب مجموع خود می گوید:
اهالی شهر هرات افغانستان هر سال یک بار هم که شده ایستاده بول می کنند تا این سنّت نبوی را احیا کنند! (3)
جالب این جاست، همین آقایانی که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نسبت ایستاده بول کردن می دهند، در رجال خود که همواره آن را بر کتاب های رجالی شیعه ترجیح داده و به رُخ علمای شیعه می کشند، از آقای عُقَیلی در رابطه با ترجمه سماک بن حرب آورده اند:
ایشان را روزی دیده اند که ایستاده بول می کرده و به همین جهت روایت او ضعیف و غیرقابل اعتنا می باشد. (4)
عجیب است! اگر راوی حتّی برای یک دفعه ایستاده بول کرده، ضعیف و نقل روایت از او ممنوع است، امّا چنین نسبت هایی به مقام شامخ آن حضرت رواست!
جالب تر آن که نووی در شرح صحیح مسلم نقل می کند:
ابراهیم بن سعد کسانی را که ایستاده بول می نموده را از عدالت ساقط دانسته و شهادت آنان را قبول نمی کرده است! (5)
و جالب تر از همه زمانی خواهد بود که همین آقایان درباره خود عمر بن خطاب هم روایت کرده اند وی هم ایستاده بول می کرد.
در سنن ابن ماجه و سنن ترمذی از عمر آورده اند:
در حالی که من ایستاده بول می کردم، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مرا مشاهده نمود و به من فرمود: ایستاده بول نکن و از آن پس من دیگر چنین نکردم. (6)
با توجه به این دسته از روایات است که به خوبی انگیزه جعل و نسبت دادن آن روایات به ساحت مقدّس رسول خدا مشخص می گردد که در پایان این فصل و در بخش انگیزه های جعل این گونه روایات به تفصیل خواهد آمد.

10. پیامبری که خادمش از همبستری وی آگاه است!

برخی برای این که بر شهوترانی ها و آلودگی های گروهی از خلفای جور، پوشش گذارده و هر آنچه آنان مرتکب می شوند را صحیح جلوه دهند، تهمت های ناروایی به ساحت مقدّس رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روا داشتند تا شاید به گمان خویش بتوانند اندکی از بزرگی آن حضرت کاسته و بر فضایل نداشته، دیگران بیافزایند.
به این روایت توجه کنید:
بخاری از انس به مالک روایت کرده است پیامبر در یک ساعت از شبانه روز با یازده تن از همسران خویش همبستر می شد! راوی می گوید: به انس گفتم: مگر پیامبر چنین قدرت و توانی داشت؟! او گفت: ما بر این عقیده بودیم که حضرت نیروی سی نفر را داراست! (7)
اگر هدف از این روایت آن گونه که برخی ادّعا نموده اند بیان حکم شرعی ( جواز همبستری با همسران متعدد ) می بود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می توانست آن را به نحوی دیگر مثلاً با بیان کلمات، روایات و مواعظ خود بیان فرماید، چنان که دیگر احکام و سنت ها را بیان می فرمود و در آن صورت لازم نبود انس بن مالک به بیان آنها بپردازد، آن هم با چنین شکل قبیح و زشتی.
به علاوه، انس چگونه از حرمسرای حضرت ختمی مرتبت و از خصوصی ترین عمل زناشویی آن حضرت این چنین آگاهی یافته که پیامبر در یک ساعت بر یازده همسرخویش وارد می شده، و با همه آنان نیز همبستر می شده و از سوی دیگر چگونه فهمیده که آن حضرت توانایی سی نفر را در امر همبستری دارد؟
اکنون ما از انس بن مالک می پرسیم: آیا خود پیامبر به او چنین اطلاعات زشت و سخیفی می داده که حتّی از شخص معمولی بیان آنها سزاوار نیست؟ یا زنان پیامبر به او چنین خبرهایی داده بودند که حتّی برای زنان معمولی بیان آنها با مردان نامحرم سزاوار نیست؟ و یا آن که خود انس بن مالک، تجسّس می کرده و از لای درب منزل، خلوت کردن پیامبر با زن هایش را دید می زده است؟!
به هر حال ما از این بهتان بزرگ به ساحت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به خداوند سبحان پناه می بریم. چگونه شخص عاقل می تواند بپذیرد که صاحب رسالت، رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم این قدر بی پرده باشد که در حضور مردان و برای دیگران، سخنانی به زبان آورد که یک انسان مؤمن معمولی هرگز چنین سخنانی به زبان نمی آورد، چه رسد به اولین و برترین انسان روزگار!
در حالی که در بسیاری از منابع روایی اهل سنّت حتّی از خود انس بن مالک و بسیاری دیگر از صحابه روایت شده که آن حضرت از تمام مردم باحیاتر بود. (8)
باید گفت برخی دیگر از پیامبران الاهی نیز از تیغ تیز اتّهام جاعلان حدیث در امان نمانده اند که از باب نمونه به مواردی از روایات کتاب صحیح مسلم و بخاری اشاره می کنیم:

الف . آمیزش حضرت سلیمان با صد زن در یک شب!

بخاری و مسلم از ابوهریره روایت کرده اند:
حضرت سلیمان به خدا سوگند یاد کرد که امشب سراغ صد زن خود رفته و با همه آنها همبستر خواهم شد تا هر یک از آنها پسری بزاید که در راه خدا بجنگد. فرشته ای بدو گفت: بگو: إن شاءَ الله!
ولی او نگفت. سلیمان در آن شب با صد زن خویش همبستر گردید، امّا هیچ یک از از آنها نزائید مگر یک زن، آن هم نیمه ای از یک انسان را! ابوهریره می گوید: پیامبر فرمود: اگر سلیمان می گفت: إن شاءَ اله، قَسَم او شکسته نمی شد و امید برآورده شدن حاجتش بیشتر بود. (9)
آیا عقل، توانایی بشر را در آمیزش با صد زن ولو شخصی بسیار نیرومند و توانا در آمیزش باشد را بر می تابد؟! گذشته از امکان زمانی چنین امری در یک شب آیا بر پیامبری همچون حضرت سلیمان ( علیه السلام ) جایز است تا از سر شب تا به صبح به جای راز و نیاز و ذکر الاهی، تنها به مجامعت با همسران خویش بپردازد؟! مهم تر آن که چه موجب می شود تا پیامبری از پیامبران الاهی در برابر امر خدا مقاومت نموده و « ان شاء الله » نگوید؟! و یا اساساً معنای یک فرزند نیمه در روایت بالا چه می باشد؟ و دیگر آن که ابوهریره در تعداد زنان سلیمان به اضطراب افتاده، گاهی تعداد آنها را یکصد، گاه نود و گاه هفتاد تن نقل می کند. (10)

ب. قطعه سنگی که لباس حضرت موسی ( علیه السلام ) را می دزدد!

بخاری و مسلم از ابوهریره روایت کرده اند:
عادت بنی اسرائیل بر آن بود که عریان غسل کرده و به عورت یکدیگر نگاه می انداختند، امّا حضرت موسی ( علیه السلام ) به تنهائی غسل می نمود. به همین جهت بنی اسرائیل با خود گفتند: قسم به خدا که علّت غسل نکردن موسی ( علیه السلام ) با ما آن است که او دارای مرض فَتق بیضه است. ابوهریره می گوید: یک بار که موسی برای غسل رفته بود لباس های خود را به روی سنگی نهاد. سنگ، لباس های وی را برداشت و پا به فرار نهاد. حضرت موسی ( علیه السلام ) هم با سرعت در پی سنگ می دوید و فریاد می زد: « ثَوبِی حَجَر! ثَوبِی حَجَر!؛ ای سنگ، لباسم را بده! ای سنگ، لباسم را بده! » در همین حال بنی اسرائیل نگاه به عورت موسی ( علیه السلام ) کردند و گفتند: قسم به خدا که در موسی عیبی وجود ندارد. در این حال سنگ ایستاد تا این که موسی آن را دید و لباس هایش را گرفت و شروع کرد سنگ را زدن. سوگند به خدا اثر شش یا هفت ضربه موسی ( علیه السلام ) به روی سنگ باقی ماند... . (11)
این در حالی است که روایت بالا حضرت موسی کلیم الله - علی نبیّنا و آله و علیه السلام - را به نشان دادن عورت خویش در برابر مردم متهّم می سازد، امری که منقصت این پیامبر اولوالعزم را نشان داده و آن حضرت را از این مقام ساقط می کند. به خصوص آن که مردم، آن حضرت را عریان و برهنه ببینند که به دنبال سنگی که نه می فهمد و نه می شنود دوید و فریاد می زند: « ثَوبِی حَجَر! ثَوبِی حَجَر! » از همه مهم تر آن که سپس در برابر دیدگان مردم همچنان عریان بایستد و سنگی را که نه دارای حس است و نه درک، مورد ضرب و شتم قرار دهد!
شما را به خدا، گذشته از هتاکی های اخلاقی به ساحت حضرت موسی ( علیه السلام ) آیا چنین روایتی قابلیت هیچ توجیه عقلی و منطقی دارد؟!
آیا حتی اگر سنگ هم نه، بلکه باد، لباس حضرت موسی ( علیه السلام ) را با خود ببرد آیا این مجوّزی برای مکشوف نمودن عورت در مقابل دیدگان مردم می گردد؟ زیرا برای وی امکان داشت همان جا بماند تا لباسش را بیاورند و یا ساتری غیر از لباس بیاورند. همچنان که هر صاحب عقلی اگر با چنین مشکلی مواجه گردد چنین عملی انجام می دهد.
علاوه بر این، فرار سنگ از معجزات و خوارق عاداتی است که به طور طبیعی محقق نمی گردد، مگر در مقام تَحَدّی و غلبه بر خصم، شبیه حرکت درخت از جای خود در مکّه معظّمه برای رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) هنگامی که مشرکان این پیشنهاد را کردند و آن هم صِرفاً به عنوان معجزه و تصدیق دعوت و تثبیت نبوّت آن حضرت، در حالی که در داستان ساختگی بالا نه تنها مقام تحَدِّی و موقعیّت معجزه در کار نبوده، بلکه چنین داستانی جز رسوائی، فضاحت، تحقیر و استخفاف پیامبری از پیامبران اولوالعزم الاهی را در بر ندارد.
و بر فرض آن که حضرت به بیماری فَتق مبتلا باشد آیا جز نقصان در فهم و ادراک و یا کاستی در مروّت که می تواند خدشه در مقام نبوت ایجاد کند، بیماری فَتق نیز می تواند نقصی برای نبوت به شمار آید که لازم به چنین فضاحتی باشد؟ این در حالی است که حضرت شُعیب ( علیه السلام ) چشمش و حضرت ایُّوب ( علیه السلام ) جسمش معیوب بود و بیماری برای هر یک از انبیای الاهی امری عادی و طبیعی به شمار می رود.
شاید برخی بگویند داستان فوق، اشاره به همان آیه شریفه است که خداوند می فرماید: « ای کسانی که ایمان آورده اید! همانند کسانی نباشید که موسی را آزار دادند و خداوند او را از آنچه در حق او می گفتند مبرّا ساخت و او نزد خداوند، آبرومند ( و گرانقدر ) بود! (12)»
در حالی که از امیرمؤمنان علی ( علیه السلام ) و ابن عباس روایت شده که شأن نزول آیه مورد نظر، اتّهام بنی اسرائیل در موضوع قتل برادرش هارون است. برخی نیز گفته اند: در مورد قصّه زن فاحشه ای است که قصد فریفتن حضرت موسی ( علیه السلام ) را داشته و خداوند بدین وسیله حضرت موسی ( علیه السلام ) را از این موضوع مبرّا ساخت و یا گفته شده : پس از آن که بنی اسرائیل معجزات آن حضرت را مشاهده کردند در صدد اذیّت برآمده و نسبت سحر، کذب و جنون به آن حضرت دادند.

ج. سیلی زدن حضرت موسی ( علیه السلام ) به ملک الموت!

بخاری و مسلم در صحیح خود از ابوهریره روایت نموده اند:
ملک الموت برای قبض جان موسی ( علیه السلام ) آمد و به وی گفت: « أجِب رَبِّکَ!؛ دعوت پروردگارت را اجابت کن! » ابوهریره می گوید: موسی چنان سیلی به چهره ملک الموت نواخت که چشم ملک الموت از کاسه چشم بیرون پرید. ملک الموت به سوی خداوند متعال بازگشت و عرضه داشت: تو مرا برای قبض روح بنده ای فرستاده ای که میل به میردن ندارد و چشم مرا چنین کرده است! سپس ابوهریره می گوید: خداوند چشم ملک الموت را برگردانید و به او گفت: برگرد نزد بنده من و به او بگو: اگر زندگی را می خواهی دستت را بر پشت گاو نر بگذار به تعداد هر موئی که در زیر دستت پنهان شده یک سال عمر خواهی نمود... (13)
آیا از خداوند سبحان شایسته است پیامبری را انتخاب کند که در هنگام غضب، مانند جبّاران به دیگران ضربه زند آن هم به ملک مقرّبی همچون ملک الموت؟ و مانند جاهلان، مرگ را ناپسند بدارد؟ و چگونه این عمل بر موسی جایز می باشد با وجودی که خداوند وی را به رسالتش برانگیخته و امین وحی خویش قرار داده، به مناجاتش برگزیده، و از پیامبران اولوالعزم خویش قرار داده است؟! از سوی دیگر گناه ملک الموت که رسول و مأمور خداوند است چه می باشد؟!

11. پیامبری، عاشق ساز و آواز شیطانی و ابوبکر ناخشنود از این کار!

با وجود آن که در قرآن کریم آمده است: « وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ؛ و بعضی از مردم سخنان بیهوده را می خرند تا مردم را از روی نادانی، از راه خدا گمراه سازند و آیات الاهی را به استهزا گیرند. برای آنان عذابی خوارکننده است! (14)» و در روایات فراوان، مقصود از « لهو الحدیث » را غنا و آوازه خوانی تفسیر کرده اند، (15) امّا آنان که کتاب صحیح بخاری را معتبرترین کتاب خود، پس از قرآن کریم می دانند درباره رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) از عایشه چنین نقل می کنند:
در حالی که دو کنیزک و دخترک آوازه خوان، شعرهای جاهلی می خواندند، پیامبر به اطاق من وارد شد. حضرت با دیدن این صحنه هیچ عکس العملی از خود نشان نداد و بر بستر خویش آرمید! در این هنگام ابوبکر وارد شد و به محض برخورد با این صحنه به شدّت و تندی به من خطاب کرد: ساز و آواز شیطان آن هم در حضور پیامبر؟! (16) در این هنگام رسول خدا به ابوبکر رو کرده و فرمود: ای ابوبکر! رهایشان کن و کاری به کارشان نداشته باش! هر قوم و گروهی عیدی دارند و امروز هم ( عید قربان یا روز عرفه ) عید ما می باشد، بگذار بخوانند! بعد از این جریانات و گفتگوها که پدرم از آنها غافل شد به کنیزکان اشاره کردم و آنها به سرعت از اطاق من خارج شدند. (17)

12. پیامبری، عاشق ساز و آواز شیطانی و عُمَر ناخشنود از این کار!

در روایات فراوانی در متون معتبر اهل سنّت، شیاطین از حضور پیامبر هراسان نشده و فرار نمی کنند و آن حضرت از رقص و آواز لذّت می برد و بدان گوش سپارده و به تماشا می نشیند، امّا از آن جا که عُمر بن خطاب اصولاً انسان با تقوا، گریزان از رقص و آواز و دارای هیبت و غیرت دینی است به محض ورود وی همه شیاطین با دیدنش هراسیده و سراسیمه پا به فرار می گزارند!
به عنوان نمونه به یک مورد از این گونه روایات بسنده می کنیم.
ابوهریره روایت کرده است:
در آن هنگام که حبشیان در برابر پیامبر رقص شمشیر می کردند، عُمر از درب مسجد وارد شد، خم شد و به سوی سنگ ریزه های کف مسجد دست برد تا حبشیان را از این کارشان باز دارد. پیامبر فرمود: عُمر رهایشان کن! بگذار بازی خود را ادامه دهند. (18)
با بررسی تک تک این روایات، خواهیم دید که در تمامی آنها پروژه تنزّل مقام و جایگاه بلند پیامبر گرامی اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در دست اجرا بوده است. حال با وجود چنین روایات فراوانی اگر شما به عنوان مثال بگویید: پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) بارها در حق امیرمؤمنان علی ( علیه السلام ) فرموده است: « علیٌّ منِّی وَ أنَا مِن علیٍّ؛ علی از من و من از علی هستم. » شاید کسانی بگویند: مگر خود پیامبر چه بوده که علی را به پیامبر تشبیه می کنید؟ امّا ابوبکر و عُمر را ببینید که چه ارزش و شخصیت والایی داشته است!
نکته شگفت انگیزتر آن که تمام این حوادث در مسجد النبی ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و در برابر پیامبر اتفاق افتاده! رقص زنان حبشی، ساز و آواز دسته جمعی، رقص شمشیر مردان حبشی نژاد. حال با این توصیفات ارزش و اعتبار دومین مسجد عظیم اسلام که به دست پیامبر بنا شده چه مقدار خواهد بود؟!

13. پیامبری، عاشق شرکت در مجالس عروسی!

همچنین در قرآن کریم خطاب به شیطان می خوانیم: « وُ استَفزِز مَنِ استَطَعتَ مِنهُم بِصَوتِکَ؛ هر کدام از آنها را می توانی با صدایت تحریک کن! » در تفاسیر آمده: مراد از صدای شیطان در این آیه شریفه آوازه خوانی و موسیقی می باشد، امّا با این وجود در سلسله روایاتی از کتاب صحیح بخاری و مسلم شاهد روایاتی در باب عروسی های مسلمانان هستیم که در آنها اعمالی از پیامبر گرامی اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم ) سرزده که نشان می دهد آن حضرت عاشق شرکت در مجالسی بوده که در آنها صدای آوازه خوانان، مطربان و نوازندگان به گوش می رسیده است.
کتاب نکاح صحیح بخاری، باب « ضَربُ الدَّف؛ تنبک زدن » و باب « شهودُ الملائکة بدراً؛ دیدن فرشتگان در جنگ بدر » مملو از این گونه روایات است که ما به برخی از آنها اشاره می کنیم:
ربیع دختر معوذ بن عفراء نقل می کند:
روز عروسی من، پیامبر به خانه ما وارد شد و بر روی مکان اختصاصی من در کنارم نشست. دخترکان حاضر در مجلس، شروع به خواندن و دایره و تنبک زدن شدند. همه، شعرهای معمول در عروسی ها را می خواندند جز یکی که این شعر را خواند: « فینا نبیٌّ یعلمُ ما فی غَدٍ؛ در میان ما پیامبری حاضر است که از حوادث آینده باخبر است. » امّا پیامبر به او فرمود: این سخنان را رها کن و از آن شعرها که می خواندی، بخوان! (19)

14. پیامبری که از دست عروس نامحرم شربت می نوشد!

شگفت انگیزتر آن که در صحیح بخاری و مسلم روایتی از سهل ساعدی نقل شده که می گوید:
پیامبر در مجلس عروسی ابواسید ساعدی شرکت کرد. عروس نزد حضرت آمد و از شربتی که از شیرینی خرما درست کرده بود برای پیامبر آورد و به نشانه احترامی که برای پیامبر قائل بود با دست خود به آن حضرت خورانید. (20)

15. پیامبری که از نوبد ساز و آواز در مجلس عروسی ناخشنود است!

در روایت دیگری از عایشه نقل می شود:
زنی از زنان انصار را عروس کرده بودند و ما به مجلس عروسی او رفته بودیم. پس از بازگشت، پیامبر فرمود: آیا ساز و آوازی به همراه نداشتید که در این مجلس مورد استفاده قرار گیرد؟! انصار با ساز و آواز، مسرور و شادمان می شوند، چرا نباید آوازه خوان به همراه داشته باشید؟! (21)
در روایت دیگری چنین نقل می گردد که پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) به عایشه می فرماید:
شما که عروس را به خانه شوهرش فرستادید، آیا به همراه او آوازه خوان فرستادید یا نه؟ عایشه جواب می دهد: نه! پیامبر می گوید: ( بد کاری کردید، زیرا ) انصار قومی هستند که از شعر، غزل و آوازه خوانی لذّت می برند. ای کاش چنین کاری را کرده بودید! آن گاه پیامبر شعری را که باید آوازه خوان در آوازش بخواند را تعیین می کند و می گوید: أتَیناکُم، أتَیناکُم، فَحَیَّانَا وَحَیَّاکُم ( ما نزدتان آمدیم، ما نزدتان آمدیم؛ این کار، ما و شما را زنده کرد! ) (22).
آیا زشت تر و زننده تر از این گونه روایات، روایت دیگری وجود دارد؟! روایاتی که همچون تیرهای زهرآگین، قلب مطهّر پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و اهل بیت آن حضرت را نشان می رود.

16. پیامبری که عایشه بر دوش، به تماشای رقّاصه ها می رود!

در روایت دیگری عایشه می گوید:
روز عیدی بود، چند تن از مردمان سرزمین حبشه به شادمانی و رقص مشغول بودند. اینان به مسجد آمده بودند و طبق رسوم خاص خود رقص شمشیر می کردند. من از پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) درخواست کردم و یا خود حضرت پیشنهاد کرد: آیا مایلی که رقص و شادمانی آنها را تماشا کنی؟ من هم اظهار تمایل کردم. پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) مرا به دوش گرفت و در حالی که صورت من به صورت او چسبیده بود داخل صحن مسجد شده و به تماشای رقاصه های حبشی مشغول شدیم و پیامبر مکرر می فرمود: ای حبشی زادگان مشغول باشید! این صحنه آن قدر ادامه یافت و من همچنان بر دوش پیامبر بودم تا آن که خسته شدم، پیامبر که خستگی مرا احساس کرد فرمود: آیا کافی شد تو را؟ گفتم: بلی! فرمود: پس برو. (23)

پی نوشت ها :

1. أتَی رَسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم سُبَاطَةَ قَومٍ فَبَالَ قَائِماً.
الجامع الصحیح المختصر ( صحیح البخاری )، ج 1، ص 90، حدیث 224، کِتَاب الوُضُوء، باب 62، بَاب البَول عِندَ سُبَاطَةِ قَومِ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیلَ أبو عبدالله البخاری الجعفی، الوفاة: 256، دار النشر، دار ابن کثیر، القیامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.
2. رَأَیتُنی أنا وَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله و سلم نَتَمَاشَی فَأَتَی سُبَاطَةَ قَومٍ خَلفَ حَائِطِ فَقَامَ کَما یَقُومُ أحَدُکُم فَبَالَ فَانتَبَذتُ منه فَأَشَارَ إلیَّ فَجِئتُهُ فَقُمتُ عِندَ عَقِبِهِ حتی فَرَغَ.
الجامع الصحیح المختصر ( صحیح البخاری )، ج 1، ص 90، حدیث 223، کتابُ الوُضُوء، باب 61، بَاب البَول عِندَ سُبَاطَة قَومٍ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، الوفَاةَ: 256، دار النشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.
3. وصار هذا عادة لأهل هراة یبولون قیاما فی کل سنة مرة إحیاء لتلک السنة.
المجموع، ج 2، ص 103، اسم المؤلف: النووی الوفاة: 676، دار النشر، دار الفکر - بیروت - 1997 م.
4. حدثنا جریر قال أتیت سماک بن حرب فوجدته یبول قائما فترکته و لم أسمع منه...
الضعفاء الکبیر، ج 2، ص 178، اسم المؤلف: أبو جعفر محمد بن عمر بن موسی العقیلی، الوفاة، 322، دار النشر، دار المکتبة العلمیة - بیروت - 1404 هـ - 1984 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عبدالمعطی أمین قلعجی.
الرفع و التکمیل فی الجرح و التعدیل، ج 1، ص 81.
5. و کان إبراهیم بن سعد لا یجیز شهادة من بال قائما.
صحیح مسلم بشرح النووی، ج 3، ص 166، اسم المؤلف: أبو زکریا یحیی بن شرف بن مری النووی، الوفاة، 676، دار النشر، دار إحیاء التراث العربی - بیروت - 1392، الطبعة : الثانیة.
6. عن عُمَرَ قالَ رَآنی رسول اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم و أنا أبُولُ قَائِمًا فقال یا عُمَرُ لَا تَبُل قَائِمًا فما بُلتُ قَائِمًا بَعدُ.
سنن ابن ماجه، ج 1، ص 112، حدیث 308، بَاب فی البَولِ قَاعِداً، اسم المؤلف: محمد بن یزید أبو عبدالله القزوینی، الوفاة، 275، دار النشر: دار الفکر - بیروت، تحقیق : محمد فؤاد عبدالباقی.
الجامع الصحیح سنن الترمذی، ج 1، ص 17، حدیث 12، باب 8، بَاب ما جاء فی النَّهیِ عن البَولِ قَائماً، اسم المؤلف: محمد بن عیسی أبو عیسی الترمذی السلمی، الوفاة: 279، دار النشر، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: أحمد محمد شاکر و آخرون.
7. حدثنا محمد بن بَشَّارٍ قال حدثنا مُعَاذُ بن هِشَامٍ قال حدثنی أبی عن قَتَادَةَ قال حدثنا أَنَسُ بن ماَلِک قال کان النبی صلی الله علیه و آله و سلم یَدُورُ علی نِسَائِهِ فی السَّاعَةِ الوَاحِدَةِ مِنَ اللَّیلِ وَ النَّهَارِ وَ هُنَّ إِحدَی عَشرَةَ قال قلت لِأَنَسٍ أو کان یُطَیِقُهُ قال کنا نَتَحَدَّثٌ أنَّهُ أُعطِیَ قُوَّةَ ثَلَاثِینَ.
الجامع الصحیح المختصر ( صحیح البخاری )، ج 1، ص 105، دیث 265، کتاب 5، کتاب الغُسلِ، باب 12، بَاب إذا جَامَعَ ثُمَّ عَادَ وَمَن دَارَ علی نِسَائِهِ فی غُسلٍ واحِدَ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، الوفاة، 256، دار النّشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.
8. قال أنس کان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم أشد الناس حیاء.
مسند أبی عوانة، ج 3، ص 52، اسم المؤلف: الإمام أبی عوانة یعقوب بن إسحاق الاسفرائنی، الوفاة: 316هـ، دار النشر: دار المعرفة - بیروت.
9. عن أبی هُرَیرَةَ قال قال سُلَیمَانُ بن دَاوُدَ عَلَیهِمَا السَّلام لَأَطُوفَنَّ اللَّیلَةَ بِمائَة امرَأَة تَلِذُ کُلُّ امرَأةٍ غُلّاماً یُقَاتِلُ فی سَبیلِ الله فقال له المَلَکُ قُل إن شاءَالله فَلم یَقُل وَنَسِیَ فَأَطُافَ بِهِنَّ ولم تَلَد مُنهُنَّ إلا امرَأَةٌ نِصفَ إنسَانٍ قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم لَو قال إن شاء الله لم یَحنَث و کان أرجَی لِحَاجَتِه.
الجامع الصحیح المختصر ( صحیح البخاری )، ج 5، ص 2007، حدیث 4944، کتاب النکاح، باب 8، قَولِ الرَّجُلِ لَأَطِوفَنَّ اللَّیلَةَ علی نِسَائِی، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة : الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.
صحیح مسلم، ج 3، ص 1276، حدیث 1654، باب 5، بَاب الاستِثنَاءِ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، الوفاة: 261، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی.
10. با مراجعه به روایات متعددی که همین موضوع را در صحیح مسلم و بخاری نقل کرده اند این امر مشخص می گردد.
11. حدثنا أبو هُرَیرَةَ عن مُحَمَّد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فذکر أحادیثَ منها و قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم کانَت بَنُو إسرائِیلَ یفتَسِلُونَ عُرَاةَ یَنظُرُ بَعضُهُم إلیِ سَواَةٍ بَعض و کان مُوسِی علیه السَّلام یَغتَسِلُ وَحدَهُ فَقَالوا والله ما یَمنَعُ مُوسَی أن یَغتَسِلِ مَعَناَ إلا أنَّهُ آدَرُ قال فَذَهَبَ مَرَّةً یَغتَسِلُ فَوَضَعَ ثَوبَهُ علی حَجَرٍ فَفَرَّ الحَجَرُ بِثَوبِه قالَ فَجَمَعَ مُوسَی بإثره یقول ثَوبی حَجَرُ ثَوبی حَجَرُ حتی نَظَرَت بَنُو إسرَائیلَ إلَی سَوَأةِ مُوسَی قالوا والله ما بِمُوسَی مِن بَأَسٍ فَقَامَ الحَجَرُ حتی نُظِرَ إلَیهِ قال فَأَخَذَ ثَوبَهُ فَطَفقَ بِالحَجَرِ ضَرباً قال أبو هُرَیرَةَ والله إنه بِالحَجَرُ نَدَبٌ سِتَّةٌ أو سَبعَةٌ ضَربُ مُوسِیَ بِالحَجَرِ.
صحیح مسلم، ج 1، ص 267، حدیث 339، کتاب 3، کتاب الحَیضِ، باب جَوَازِ الاغِتِسَالِ عُریَاناً فی الخَلوَةِ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، الوفاة: 261، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی.
الجامع الصحیح المختصر ( صحیح البخاری )، ج 3، ص 1249، حدیث 3223، کتاب 64، کیتاب الأنبِیَاءِ، باب 9، بَاب حدیث الخَضِرِ مع مُوسَی، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، الوفاة، 256، دار النشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة : الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.
12. ( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسَى فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا وَکَانَ عِندَ اللَّهِ وَجِیهًا ) ( سوره احزاب، آیه 69 )
13. صحیح مسلم، ج 4، ص 1842، حدیث، 2372، کتاب 43، کتاب الفَضَائِلِ، باب 42، بَاب من فَضائِلِ مُوسَی، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، الوَفاة : 261، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی.
14. سوره لقمان، آیه 6.
15. ر. ک: تفسیر طبری، ج 21، ص 39؛ تفسیرقرطبی، ج 14، ص 51؛ تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 441، الدر المنثور، ج 5، ص 159.
16. در روایتی دیگر در همین کتاب می گوید ابوبکر دو مرتبه گفت: ای بندگان خدا آیا به ساز و آواز شیطان رو آورده اید؟!
17. عن عَائِشَةَ أَنَّ أَبَابَکرِ دخل علیها وَالنَّبیُّ صلی الله علیه و آله و سلم عِندَهَا یوم فِطرٍ أو أَضحیً وَعِندَهَا قَینَتاًنِ تُغَنیّانِ بِما تَقَاذَفت الأنصَارُ یوم بُعَاثٍ فَقالَ أبوبَکرِ مِزمَارُ الشَّیطُان؟! مَرَّتَینِ فقالَ النبیُّ صلی الله علیه و آله و سلم دَعهُمَا یا أَبَابَکرٍ إِنَّ لِکُلِّ قَومٍ عِیداً وَ إِنَّ عِیدَنَا هذا الیَومُ.
الجامع الصحیح المختصر ( صحیح البخاری )، ج 3، ص 1430، حدیث 3716، کتاب فضائل الصحابة، باب 75، بَاب مَقدَمِ النبی وَ أَصحَابِهِ المَدینَةَ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.
18. عن أبی هُرَیرَةَ قال بَینَمَا الحَبَشَةُ یَلعَبُونَ عِندَ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بِحِرَابِهِم إِذ دخل عُمَرُ بن الخَطَّابِ فَأَهوَی إلی الحَصبَاءِ یَحصِبُهُم بها فقال له رسولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم دَعَهُم یا عُمَرُ.
صحیح مسلم، ج 2، ص 610، ح 893، کِتَاب صَلَاةِ العِیدَینِ، باب 3، بَاب ما یُقرَاُ بِهِ فی صَلَاةِ العیدَینِ، اسم المؤلف، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، الوفاة: 261، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی.
19. عَن الرُّبَیّعِ بِنتِ مُعوِّذٍ قالت دَخَلَ عَلَیَّ النبیُّ صلی الله علیه و آله و سلم غَدَاةَ بُنِیَ عَلَیً فَجَلَسَ عَلَی فَرَاشِیٍ کَمَجلِسِکَ مِنِّی وَ جُوَیرِیَاتٌ یَضرِبنَ بِالدُّفً یَندُبنَ مَن قُتِلَ مِن آبَائِهِنَّ یومِ بَدرٍ حتّی قالَت جَارِیَةٌ وَفِینَا نَبِیُّ یَعلَمُ ما فی غدٍ فقالَ النبیُّ صلی الله علیه و آله و سلم لَا تَقُوِلی هَکَذَا وَقُوِلی ما کُنتِ تَقُولِینَ.
الجامع الصحیح المختصر ( صحیح البخاری )، ج 4، ص 1469، حدیث 3779، کتاب المَغَازی، باب 9، بَاب شُهُود المَلَائِکَةِ بَدراً، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبوعبدالله البخاری الجعفی، الوفاة: 256، دار النشر، دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.
20. عن سَهلٍ قال لَمَّا عَرَّسَ أبو أسَید السَّاعِدیُّ دَعَا النبی صلی الله علیه و آله و سلم وَ أَصحَابَهُ فما صَنَعَ لهم طَعَاماً و لا قَرَّبَهُ إِلَیهِم إلّا امرَأَتَهُ آُمُّ اُسَید بَلَّت تَمَرَاتٍ فی تَورٍ مِن حِجَارَةٍ مِن اللَّیلِ فلما فَرَغَ النبی صلی الله علیه و آله و سلم من الطَّعَامِ أَمَانَتُهُ لهً أَمَانَتُهُ لَه فَسَقتُهُ تُتَحِفُهُ بِذلِکَ.
الجامع الصحیح المختصر ( صحیح البخاری )، ج 5، ص 1986، حدیث 4887، کتاب التوحید، باب 77، بَاب قیام المرأة علی الرجال فی العرس وخدمتهم بالنفس، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبوعبدالله البخاری الجعفی، الوفاة: 256، دار النشر، دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.
21. عن عَائِشَةَ أنها زَفَّت امرَأَةً إلی رَجُل ِ مِن الأنصَارِ فقال نَبِیُّ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم یا عَائِشَةُ ما کان مَعَکُم لَهوٌ فإن الأَنصَارَ یُعجِبُهُم اللَّهوُ.
الجامع الصحیح المختصر ( صحیح البخاری )، ج 5، ص 1980، حدیث 4867، کتاب النِّکَاحِ، باب 63، بَاب النِّسوَةِ اللّاتی یَهدینَ المَرأَةَ إلی زَوجِهَا، اسم المؤلف، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، الوفاة، 256، دار النشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة : الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.
22. عن بن عَبّاسٍ قال أنکَحَت عَائِشَةُ ذَاتَ قَرَابَةٍ لها من الأَنصَارِ فَجَاءَ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فقال أَهدَیتُم الَفَتَاةَ قالوا نعمت قال أَرسَلتُم مَعَهَا من یُغَنِّی قالت لَا فقال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم إِنَّ الأَنصَارَ قَومٌ فیهِمِ غَزَلٌ فَلَو بَعَثتُم مَعَهَا من یقول: « أَتَینَاکُم أَتَینَاکُم فَحیَّانَا وَ حَیَّاکُم ».
سنن ابن ماجه، ج 1، ص 612، حدیث 1900، کتاب النکاح، بَاب الغِنَاءِ وَالدُّفِّ، اسم المؤلف: محمد بن یزید أبو عبدالله القزوینی، الوفاة: 275، دار النشر، دار الفکر - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی.
23. عن عَائِشَةَ قالت... کانَ یومَ عید یَلعَبُ السُّودَانُ بِالدَّرَق وَ الحَرابِ فَإمًا سَأَلتُ رَسُولَ الله صلی الله علیه و آله و سلم وَإِمَّا قالَ تَشتَهِینَ تَنظُرینَ قَقلتُ نعم، فَأَقَامَنِی وَرَاءهُ خَدِّی علی خَدِّهِ وهو یَقولُ ذُونَکُم یا بَنِی أَرِفدَةَ حتی إذا مَللَتُ قال حُسبُکِ قلت نعمت قال فَاذهَبی.
صحیح مسلم، ج 2، ص 609، حدیث 892، کِتاب صَلاةِ العِیدَینِ، باب 3، بَاب ما یُقرَأُ بِهِ فی صَلاةِ العِیدَینِ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، الوفاة، 261، دار النشر، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی.

منبع مقاله :
عصیری، سید مجتبی؛ (1389)، پیامبر وهابیت، قم: انتشارات رشید، چاپ اول

منبع : راسخون
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان