پروژه های برجسته: ساختمان مسکونی نیاوران، اثر محمدرضا نیکبخت که جزو منتخبین سایت جامعه جهانی معماران در سال 2012 نیز شناخته شد، از جمله آثار معماری معاصر ایران است که می تواند برانگیزاننده واکنش های مختلفی باشد. اثری که تا حد زیادی، زیر سایه برخی ابعاد ژورنالیستی قرار گرفته و این امر گاهی مانع از به چشم آمدن ویژگی های عمیق تر و معمارانه آن شده است.
معرفی گسترده این بنا در فضای مجازی به عنوان بنایی که «بدون قطع حتی یک درخت!» ساخته شده است، بخشی از همین نگاه به این اثر است که البته بیراه نیست، اما بسنده کردن به آن ما را از وجوه دیگر این اثر محروم خواهد کرد. این نوشتار، هرگز قصد ارائه نقدی همه جانبه پیرامون این اثر ندارد، و قصد آن اشاره به برخی وجوه قابل تامل اثر است که کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
باید پذیرفت که در نگاه اول، چیزی که درباره مجتمع مسکونی نیاوران خودنمایی می کند، حضور درختان با سابقه ای است که مشخصا حفظ آنها پرهزینه تر و دشوار تر از حذف آنها بوده است و این اولین نکته ای است که تحسین ما را بر می انگیزد.
اما این تمام ماجرا نیست؛ اگر این ساختمان صرفا در پیچ و تاب خوردن حول درختان میانی اش متوقف مانده بود، می شد با آن به عنوان یک اثر کانسپچوال برخورد کرد که مبین نوع نگاه خاص معمار به موضوع سایت و طبیعت و یا احتمالا معماری است و دایره نقد و گفت و گو درباره آن را از پیرامون همین نگاه فراتر نبرد .
اما این بنا چیزی بیش از اشاره به یک ایده است؛ جسمی غنی دارد و در متر به متر ابعاد عینی اش سرشار از جزئیات و موتیف هایی است که می توان مدتی دراز را به تماشایش نشست. جزئیاتی که در نقطه به نقطه بنا حاضراند و تنها اگر عزم عکاسی از بنا را داشته باشیم متوجه کثرت غافلگیرکننده آنها می شویم.
به عبارتی وقتی به مجموعه مسکونی نیاوران نگاه می کنیم، صرفا در حال تماشای ایده یک معمار درباره برخورد با طبیعت نیستیم، بلکه در حال تماشای اثری هستیم که وجوه عینی آن چیزی کم از وجوه ذهنی اش ندارند و چه بسا غنی تر از آن هستند. ساختمان نیاوران صرفا خود را به مفاهیم انضمامی نمی آویزد و اصالتش، بیش از آنکه به ایدهای ذهنی متکی باشد، به گوشه گوشه جسمش متکی است. جایی که سنگ و گچ و آهن، در هم می آمیزند و صحنه های جالب توجهی خلق می کنند.
به نظر می رسد بنا، گرامر خودش را دارد، هر کجا که آجری به سنگی و یا چوبی به گچی می رسد، حرفی از جنس آهن در میان است. آهنی که البته شخصیتی تازه به خود گرفته است. نگارنده به خاطر دارد که زنده یاد میرمیران در برنامه طلوع ماه با اشاره به قابلیت های شیشه، یادآور می شد که مصالح جدید فی نفسه مشکلی ندارند و استفاده سخیف ما از آنهاست که ما را به دشمنی با آنها برانگیخته است. شاید در این اثر، شواهدی مقبول برای حقانیت این گفته بیابیم.
در این بنا، آهن و نبشی و ناودانی نه تنها سخیف به شمار نمی روند که از ساحت صنعتی خود جدا شده و حیثیت زیبایی شناسانه ای یافته اند و نقش مهمی در تظاهر فرمی بنا ایفا می نمایند. همین مسئله درباره بلوک های شیشه ای، چوب های صنعتی شده و انواع تکنولوژی های نوین ساخت، مثل برش «لیزر» و «سی ان سی» صادق است.
البته ظهور مصالح در این ساحت زیباشناختی، لزوما به فاصله گرفتن آنها از کارکرد استاتیکی شان منجر نمی شود؛ برای مثال، ناودانی ها در عین حال که با رنگ مشکی به تعادل و سرزندگی بصری بنا کمک می نمایند، و در عین حال که تمایز دو ماده متفاوت را به لحاظ بصری و مفهومی معنی دار می کنند، در محلی و به گونه ای استفاده شده اند که حمل کننده بار مصالح بالای خود هستند و به عبارتی می توان گفت، مصالح در جایی میان زیبایی و ایستایی عمل می کنند. البته نیکبخت در این بنا علاوه بر زیبایی و ایستایی مصالح را در معرض کنش با عامل دیگری نیز قرار داده است.
ماهیت فضا و عناصر حاضر در آن. به این ترتیب، مصالح پوستی یک دست و خنثی برای پوشاندن بنا نیستند و برعکس، نسبت به تغییرات در فضای مجاورشان حساس هستند و عکس العمل نشان می دهند. نمای ساختمان از بیرون سنگ هایی با قطع آجری است، اما در باغچه ی میانی لحن بنا عوض می شود و با زبان سنگ هایی نامنظم تر سخن می گوید.
با این حال، این تغییر لحن بیان به بیرون محدود نمی شود و داخل هم برای بنا معنی دار است، به طوری که استفاده ازسنگ های بادبر در قسمت نزدیک به زمین احساس طبیعی بودن فضا را در آن قسمت افزایش می دهد؛ معمار به خوبی به این امر توجه نشان می دهد که ارتفاع پایین فضایی است که انسان می تواند در میان آن بایستد و بودن در جایی که سمتی از آن درخت و سمتی دیگر بنا هست را تجربه کند و همین مسئله کیفیتی به آن می دهد که موجب تمایز آن با قسمت های مرتفع تر می شود.
نقطه قوت پروژه اما، زمانی پررنگتر می شود که به جانمایی فضاها در اطراف فضای درختان توجه کنیم؛ در این جانمایی، فضاهای مشاء و سیرکولاسیون در طبقه همکف وهمچنین فضاهای اصلی سکونت در طبقات بالا، در لبه فضای تهی قرار گرفته اند که این امر، هم موجب افزایش کیفیت این فضاها شده، و هم فضای درختان را زنده تر، امن تر و معنی دارتر کرده است.
از سویی، قرار گرفتن فضاهای سیرکولاسیونِ همکف در لبه فضای درختان، امکان دیگری را برای معمار فراهم آورده است؛ ارتقاء کیفیت فضای میانی با ایجاد تخلخل در جداره ها. در اینجا اشاره به سخن دیگری از سیدهادی میرمیران خالی از لطف نیست. او معتقد بود که مهمترین خصلت معماری ایرانی «شفافیت» است. خصلتی که از نظر میرمیران از دوره هخامنشی تا قاجار در معماری ایران حاضر بوده است، زیرا جسیم ترین آثار معماری ما هم به زعم او مثل «سنگ پا» متخلخل هستند.
البته نباید فراموش کرد که دیالکتیکی از توده ها و فضاها چنین کیفیتی را برای معماری ایران رقم زده است؛ ستون های تنومند کناره رواق، یا پنجره های تهی میان دیوارهای ضخیم مثال هایی از این شفافیت هستند. یعنی به زعم خود میرمیران معماری در بستری تاریخی در مسیر «کاستن از ماده و افزودن به فضا» حرکت می کرده است. در مجموعه مسکونی نیاوران، شکل قابل تاملی از این سنخ «شفافیت» قابل ملاحظه است.انگار فضای تهی میانی به جداره های اطراف خود ضربه زده و آنها را در قسمت هایی به عقب هل داده است.(همان رفتار تاریخی که حیاط مرکزی در قبال جداره هایش در پیش گرفته و ایوان ها و رواق ها را شکل میدهد) در اینجا گویی فضای باز میانی در توده های اطرافِ خود نشت کرده است و البته در جواب آن توده ها نیز، در قالب پله هایی به سمت فضای میانی حرکت کرده و آن را برش داده اند تا در خلال این رفت و برگشت ها، نمایشی تمام عیار از درهم تنیدگی فضاها و توده ها به اجرا دربیاید.گویی چروکیدگی های گچی ایجاد شده در زیر پله ها روایت گر همین نشت تدریجی عناصر در یکدیگر است.
طبقه همکف به لابی ورودی اختصاص داده شده است، ساختمان اداری مدیران، مراسم و سالن اجتماعات است. زیر زمین اول است که عمدتا برای پارکینگ و اتاق های فروشگاه، در حالی که زیر زمین دوم، علاوه بر پارکینگ، شامل اتاق حرارت مرکزی، استخر شنا، جکوزی و سالن ورزش است.
دیگر آثار محمدرضا نیکبخت
نویسنده: آقای موسی پور ؛ گرد آوری شده توسط تحریریه چیدانه