به گزارش مشرق، اگر بخواهیم برای سینمای دفاعمقدس در ژانر اکشن، تنها یک شمایل قهرمان نام ببریم بیتردید آن یک نفر «جمشید هاشمپور» است؛ بازیگری که نزدیک به 2 دهه قهرمان اول سینمای اکشن بویژه دفاعمقدس بود. عقابها، پایگاه جهنمی، بازداشتگاه، ضربه طوفان، رنجر، پرواز از اردوگاه، باشگاه سری، هیوا، نفوذی، قارچ سمی و مزرعه پدری از جمله فیلمهای دفاعمقدسی جمشید هاشمپور هستند که او در عمده آنها ایفاگر نقشهای متناسب با سینمای اکشن بود.
هاشمپور در عین حال یکی از پرکارترین بازیگران سینمای ایران است که از سال 47 تا امروز، طی 52 سال در بیش از 110 فیلم سینمایی بازی کرده است؛ فیلمهایی که عمدتا قهرمانمحور بودهاند. اما با این قهرمان نامهربانی شد. پیشتر نوشتیم که حتی سیمرغ هم با او نامهربانی کرد. هاشمپور در حالی در جشنواره سیوششم فجر به عنوان بهترین بازیگر نقش مکمل مرد انتخاب شد که نقشش به هیچوجه یادآور قهرمان نبود.
جمشید هاشمپور برای بازی در فیلم دارکوب، به خاطر ایفای نقش یک دلال خرید و فروش نوزاد این جایزه را گرفت؛ نقشی که هیچ ارتباطی به یک قهرمان ندارد و فرسنگها با «جمشید هاشمپور»ی که از هلیکوپتر روی هوا به زمین میپرید یا با حرکتهای خارقالعاده رزمیاش همزمان 30 نفر را به زمین میکوفت فاصله داشت.
شاید همین سیمرغ نشانه دقیقی برای توضیح مواجهه مدیریت سینمایی و جشنوارهای کشور با «قهرمان»هاست؛ قهرمانهایی که اگر چه آنها دوستشان نداشتند اما تا سالها در ذهن و خاطرات مردم جا باز کرده بودند. رویکرد سوالبرانگیز مدیران سینمایی دهه 60 درباره هاشمپور، در واقع سنگبنای نگاه مدیریتی سینما در دهههای بعد هم شد؛ رویکردی که طی این سالها و پس از افشاگریهای او، با پاسخهایی عجیبتر از سوی مدیران آن دوره مواجه شده است، چرا که واقعا هنوز هم دلیل روشنی بر ممنوعالکاری 3 سالهاش مطرح نکردهاند. هاشمپور که به گفته خودش به خاطر مسائل اخلاقی از سینمای قبل از انقلاب کنار کشیده بود، در روزگاری که به قهرمان اول سینما تبدیل شده بود، کنار گذاشته میشود
. خودش میگوید: «بعد از ممنوعالکاری، اقدامی نکردم و حتی ارشاد هم نرفتم که اصلا چرا ممنوعالکار شدهام یا درخواست بدهم ممنوعالکاریام را لغو کنند. حتی کسی به من خبر نداد ممنوعالکار شدهام. آن موقع کارگردانها و تهیهکنندهها لیست بازیگرانشان را میبردند ارشاد، در آنجا به آنها میگفتند هاشمپور فعلا نمیتواند کار کند. دلیل خاصی نداشتند، فقط میگفتند ایشان خیلی دارد پرواز میکند و مطرح میشود».
بعد که با حضور در «روز باشکوه» عیاری ممنوعیتش رفع میشود، کارگردانها و تهیهکنندگان تا بیش از 15 سال، دست از سرش برنمیدارند و پرکارترین سالهای جمشید هاشمپور در سالهای پس از انقلاب آغاز میشود. در همه این سالها او تبدیل به شمایلی خاص از قهرمان در سینمای دفاعمقدس میشود و آنقدر بازیهای قابل قبولی از خود ارائه میدهد که در خاطرهها باقی میماند.
***
محسن محسنینسب، کارگردان فیلم سینمایی یورش:سینمای اکشن بعد از کهولت هاشمپور متوقف شد
محسن محسنینسب از کارگردانان سینمای دفاعمقدس است که آثاری در ژانر اکشن دارد و از این ژانر برای طرح موضوعات مرتبط با دفاعمقدس استفاده کرده است. یورش (1376)، یاسهای وحشی (1376) و آخرین مرحله (1374) از جمله این آثار هستند. «باز باران» اثر دیگری در سینمای دفاعمقدس است که محسنینسب آن را سال 71 ساخت. این کارگردان سینمای دفاع مقدس که در فیلم سینمایی یورش از «جمشید هاشمپور» برای بازی در نقش شهید «محمود کاوه» بهره برده است، در گفتوگو با «وطن امروز» با اشاره به فضای سینما در دهه 70، گفت: دهه 70 ایامی بود که جنگ تازه تمام شده بود و فضای ایثار و فداکاری و گذشت بود و بالطبع آثاری هم که ساخته میشد، اینگونه بود و به همین میزان چهرههایی هم که در سینما بودند از این روحیه برخوردار بودند.
محسنینسب در ادامه افزود: رفتار و منش هاشمپور خاص و کاملا حرفهای بود. البته فضای ستارههای آن دهه با ستارههای فعلی سینما نیز متفاوت بود. خوشبختانه در «یورش» توانستیم از او بهره ببریم. این کارگردان سینما درباره توانمندیهای هاشمپور اظهار کرد: جمشید هاشمپور از بازیگرانی است که توانایی بازی در تمام نقشهایی که به او محول شده را داشته است. او ساخته شده است برای بازیگری. به لحاظ توانایی بازی ویژگیهایی دارد که هیچ کدام از بازیگران سینما فکر نمیکنم آنها را یک جا داشته باشند. در یورش هم خیلی حرفهای در اختیار پروژه بود. آقای هاشمپور آن زمان تنها بازیگری بود که توان اجرای آن همه صحنههای جنگی و اکشن را داشت و به نظرم سینمای اکشن بعد از کهولت هاشمپور متوقف شد.
محسنینسب درباره این بازیگر گفت: هاشمپور ستاره یکتای سینمای ایران در دهه 70 بود و رفتارش طوری بود که میتواند برای بازیگران امروز کلاس درس باشد. محترم و مودب بود و همه هم دوستش داشتند. کارگردان فیلم سینمایی یورش با اشاره به سختیهایی که در این پروژه از منظر جلوههای ویژه با آن مواجه بوده است، گفت: یکی از متفاوتترین جلوههای ویژه را در این فیلم داشتیم. آقای توکلنیا، تهیهکننده این کار یک روز از من پرسید میدانی فقط امروز چند گلوله شلیک کردیم؟! نزدیک 1800گلوله. این تعداد معمولا در یک پروژه کامل استفاده میشد اما ما در یک روز خرج کردیم.
این کارگردان درباره به حاشیه رفتن سینمای دفاعمقدس در ژانر اکشن گفت: جالب است که به شما بگویم مدیران سینمایی در آن دهه با فیلمهایی که قهرمان داشت و چهرههایی مثل هاشمپور در آن نقشآفرینی میکردند مخالف بودند. اصلا بعد از اینکه مرحوم سیفالله داد معاونت سینمایی را عهدهدار شد، در همان هفته اول 26 فیلم را توقیف کرد که یکی از آنها یورش بود و فیلمهای اکشن هم در میان آنها بود. به صراحت میگفت دیگر لازم نیست این فیلمها ساخته شود تا اینکه تهیهکنندهها و فیلمسازها در مقابل دفتر وزیر تحصن کردند و توانستیم فیلم را اکران کنیم. البته باز هم مزاحمتهایی برای ما ایجاد شد. من در یورش از شهید محمد ناظری هم بهره بردم و همکار من در آن پروژه بودند. در کار آموزش شرکت میکردند و خیلی کمک کردند. این فیلمساز رویکرد دولت وقت نسبت به فیلمهای قهرمانمحور و اکشن را مورد انتقاد قرار داد و افزود: این رفتار در آن دولت سنگبنای این شد که دیگر توجه به فیلمهای قهرمانمحور و اکشن کاسته شود که دیدیم نتیجه خوبی برای سینما نداشت. در آن شرایط امکانات نمیدادند، از حمایت هم خبری نبود و فضا به سمت دوری از این نوع فیلمها رفت.
فیلمهای اکشن هاشم پور
عقاب ها (1363)
دهه 60 برای جمشید هاشم پور دهه بسیار پر کاری بود و هر سال تقریبا با چهار فیلم که همه شان هم در ژانر اکشن بودند بازی می کرد. عقاب ها یکی از همین فیلم ها بود که توانست پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران به لحاظ تعداد مخاطب شود. ساموئل خاچکیان «عقاب ها» را بر اساس داستان واقعی نجات خلبان ایرانی به نام یدالله شریفی زاده به وسیله کردهای عراقی و انتقال او به ایران ساخت. جمشید هاشم پور در «عقاب ها» نقش تکاور ایرانی را دارد که در لباس مبدل وارد کردستان عراق شده است. فرار جمشید هاشم پور با موتور در حالی که با هلیکوپتر عراقی تعقیب می شد، از صحنه های به یادماندنی «عقاب ها» است.
تاراج (1363)
ایرج قادری، کارگردان «تاراج»، معتقد بود جمشید هاشم پور بعد از بازی در این فیلم تبدیل به آدم دیگری شد. قادری در یکی از آخرین گفتگوهایش تعریف می کند که دفعه اولی که هاشم پور برای بازی در «تاراج» به دفترش آمد، هیچ نشانی از زینال بندری، قاچاقچی سابقه دار تریاک در او وجود نداشت اما در ملاقات های بعدی از او می خواهد تا در تمام مدت فیلم حتی یک بار هم لبخند نزند. پالتوی بلندی بپوشد، با طمأنینه حرف بزند و موقر رفتار کند. همه این توصیه ها باعث می شود تا زینال بندری یکی از قاچاقچی های ماندگار سینمای ایران شود. مردی که در طول داستان تصمیم می گیرد یکی از بزرگترین شبکه های توزیع مواد را لو دهد و در نهایت هم به دست قاچاقچی ها کشته می شود.
تیغ و ابریشم (1364)
داستان «تیغ و ابریشم» مسعود کیمیایی مانند بیشتر فیلم های آن دوران درباره مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر بود و جمشید هاشم پور اولین گزینه بازیگری برای این فیلم ها. هاشم پور در «تیغ و ابریشم» با لباس یکدست سفید، سردسته قاچاقچیان مواد مخدر است. آنها تریلی حامل بیست تن هروئین را به سمت پایتخت می آورند تا مواد را در دانشگاه، مدارس و حتی بعد در جبهه های جنگ توزیع کنند اما راننده تریلی که از همان ابتدا با سردسته گروه، جمشید هاشم پور، بگومگو دارد، بعد از بسته شدن راه ها به وسیله پلیس، تریلی را به یک پمپ بنزین می کوبد و باعث از بین رفتن همه مواد می شود.
افعی (1371)
جمشید هاشم پور در نقش شاهین اسدی یکی از بزن بهادرترین نقش هایش را بازی کرد. هاشم پور در تمام سال های بازیگری اش در قبول نقش های مثبت و منفی تعادل برقرار کرده است و این هم یکی از نقش های مثبت کارنامه اش است. هاشم پور در این فیلم، نفوذی دولت ایران در یک گروه ضد انقلاب به نام افعی است. او به عنوان عضو سابق گارد شاهنشاهی و با داستان جعلی فرار از ایران وارد این تیم می شود و علیه آنها مبارزه می کند. بعد از «نقطه ضعف»، هاشم پور و محمدرضا اعلامی چند فیلم با هم کار کرده اند. «افعی» چهارمین و آخرین آنها بود.
منبع : وطن امروز