سرویس فرهنگ و هنر مشرق - بنفشۀ افریقایی در بهمن 1397 در جشنواره فجر نمایش داده شد؛ دومین ساختۀ مونا زندی حقیقی که علیرضا شجاع نوری آن را تهیه کرده است. این فیلم، در سی و هفتمین جشنوارۀ فیلم فجر فقط دو نامزدی در بخش سودای سیمرغ به دست آورد: بهترین بازیگر نقش اول زن (فاطمه معتمد آریا) و بهترین موسیقی متن (پیمان یزدانیان). این جوایز به ترتیب به این افراد رسیدند: الناز شاکردوست (شبی که ماه کامل شد)، امین هنرمند (قصر شیرین).
نخست فیلم مونا زندی به نام «عصر جمعه» (1384) به تهیه کنندگی جهانگیر کوثری، به تازگی در شبکۀ نمایش خانگی عرضه شده. ایدۀ هر دو فیلم از خانم کارگردان است و نویسندگانی، فیلمنامه را برای او نوشتهاند؛ عصر جمعه را فرید مصطفوی به تحریر درآورده (یکی از نویسندگانی که بیشترین همکاری را با رخشان بنیاعتماد داشته) و بنفشه افریقایی را حمیدرضا بابابیگی نوشته است (دومین فیلمنامۀ ساختهشده از این نویسنده، بعد از فیلمنامۀ شَنل).
خلاصه داستان
شکوه (فاطمه معتمد آریا)، شوهر قبلیاش فریدون (رضا بابک) را از آسایشگاه سالمندان، به خانه آورده یک طبقه از منزلش را در اختیار او قرار میدهد. رضا شوهر کنونی او (سعید آقاخانی) سعی دارد با این مشکل کنار بیاید و غیرت به خرج ندهد. پس از چند روز، احوال فریدون بهتر میشود. اما فرزندان مشترک شکوه و فریدون (که بعد از طلاق آنها، با مادرشان قطع رابطه کردهاند) در نهایت پدر را از این منزل میبرند...
نقد و نظر
وقاحت زنان فمینیست، حد و مرز نمیشناسد. مردان را - علیرغم جواز شرعی- از تعدد زوجات نهی میکنند اما خودشان آرزو دارند که همزمان چند شوهر داشته باشند. سینما برای آنها جز یک ابزار، اهمیت دیگری ندارد؛ ابزاری که بتواند آرزوهایشان را تجسم بخشد و شرایط را برای طلب برخی مطالبات نامشروع فراهم کند. لذا سخن گفتن از هنر، درام و قصه در این فیلم، وقت تلف کردن است. برای چنین فیلمسازانی، مهم این است که «منکرات» را با سینما، «معروف» کنند تا کمکم دافعۀ آن در اذهان خلایق از بین برود.
چگونه ممکن است که زنی همزمان با شوهر سابق و لاحق خود در یک خانه زندگی کند!؟ حتی در جوامع غربی، این حد از وقاحت هنوز نوبر است. زن غربی گرچه ممکن است قبل از ازدواج میان چند مرد، مردد باشد اما بعد از انتخاب و ازدواج، به پیمان خود وفادار است؛ مگر موارد استثناء.
فمینیستهای ایرانی که با جیغ بنفش، گلویشان را برای حکم شرعی تعدد زوجات پاره میکنند اکنون چه شده که همان را برای خودشان حلال کردهاند؟ این رفتار در قرآن، جزو اعمال کاهنان یهود است. آنها مردم را از کارهایی نهی میکنند در حالیکه خودشان همانها را انجام میدهند.
چه کسی میتواند باور کند که در جمهوری اسلامی، فیلمی ساخته شود که قصدش عادی کردنِ زندگیِ یک زن با دو شوهر باشد؟ آن هم به تهیه کنندگی علیرضا شجاع نوری که سابقاً یکی از مدیران وزارت فخیمۀ ارشاد بود. شجاع نوری، بازیگر نقش اول در فیلم روز واقعه، و نقش عبدالمطلب در فیلم محمد رسول الله(ص)، اکنون نیز در سریال سلمان فارسی در نقش اصلی ایفای نقش میکند. او در دوران وزارت محمد خاتمی در ارشاد، معاون بین الملل بنیاد فارابی بود. چه میتوان گفت؟ گاهی از جایی که انتظار «نور» دارید، «بنفشۀ افریقایی» سبز میشود.
فیلم دو نوبت نام خود را تغییر داده است. ابتدا «باران تابستان»، سپس «زنگاری» و در نهایت «بنفشۀ افریقایی». کارگردان در کنفرانس مطبوعاتی، شخصیت شکوه در قصه را مانند گل بنفشۀ افریقایی قلمداد کرد (گلدانی که شکوه به شوهر سابقش هدیه میکند). اما ظاهراً این گل در فیلم، نمادی از دولتمردان بنفش است که سازندگان فیلم هنوز به «تدبیر» آن، امید دارند. زیرا شباهت شکوه با بنفشۀ افریقایی، فقط در «بنفش بودن» هر دوی آنها است. چنانکه میبینیم که او در اغلب سکانسها، با روسری و مانتوی بنفش ظاهر میشود.
آن چیزی که فیلم بنفشۀ افریقایی از دیانت و اخلاق ایرانیها هدف گرفته، دو جنبه دارد: نخست، نابود کردن غیرت مردان ایرانی است و سپس مطالبۀ چند همسری برای زنان فمینیست. هر دو جنبه، از محرّمات شدید هستند و با عقل و عرف در تضاد.
الف. دشمنی فمینیستها با تعدد زوجات
خداوند حکیم در قرآن کریم، جواز تعدد زوجات را صادر کرده است (سورۀ نساء/ 3). اما فمینیستها، حکمت خدا را جهالت پنداشته، فیلمهای فراوانی علیه چند همسری ساختهاند. قاعدۀ آنها بدینگونه است که مردی را که به ازدواج دوم روی آورده یا قصد آن را کرده باشد، پلید و خبیث نشان دهند و برای مظلومیت زن، مرثیه بسرایند. برای نمونه، در اینجا به نام 10 فیلم اشاره میکنیم (لینکها، حاوی نقد و یادداشتهای راقم هستند) :
ـ لیلا/ داریوش مهرجویی (1376)
ـ تسویه حساب/ تهمینه میلانی (1386)
ـ برف روی کاجها/ پیمان معادی (1390)
ـ کوچۀ بینام/ هاتف علیمردانی (1393)
ـ آنچه مردان دربارۀ زنان نمیدانند/ قربان محمدپور (1393)
ـ دوران عاشقی/ علیرضا رئیسیان (1393) [نوشتۀ رویا محقق]
ـ زیر سقف دودی/ پوران درخشنده (1395)
ـ رگ خواب/ حمید نعمتالله (1395) [نوشتۀ معصومه بیات]
ـ قصر شیرین/ رضا میرکریمی (1397)
ـ آتابای/ نیکی کریمی (1398)
سازندگان چنین فیلمهایی، هیچ راه توجیهی برای مرد باقی نمیگذارند که مبادا ازدواج مجدد او مدلل شود. حتی به مرد اجازۀ دفاع نمیدهند تا علت کار خود را بیان کند. در احادیث منقول از معصومین علیهم السلام آمده است که یکی از حکمتهای خداوند تعالی در جواز تعدد زوجات، جبران عدم تمکین زوجه است. یعنی مرد بدون اینکه همسر ناشزۀ خود را طلاق داده و بچهها را آواره کند، میتواند هر دو خانواده را حفظ نماید (البته اگر غیرت زن اول اجازه دهد!)
هنوز هیچ فیلم و سریالی در ایران ساخته نشده که این حکمت خدایی را تبیین کند؛ (لااقل بنده چنین فیلم یا سریالی سراغ ندارم). ساز فیلمسازان ایرانی همچنان در خارجه کوک میشود و همان آهنگهای گوشخراش غربی را مینوازد.
ب. عداوت فمینیستها با غیرت مردان
در سالهای اخیر، فیلمهای فراونی در تمسخر غیرت مردان ساخته شده. در حالیکه غیرت مرد طبق مسلّمات دینی، عین ایمان و صواب است در حالیکه غیرت زن، معادل با کفر خواهد بود (نهج البلاغه، حکمت 124). متأسفانه فمینیستها، سُرنا را از سر گشادش میزنند؛ غیرت زنانه را بها میدهند و ترویج میکنند اما غیرت مردان را دشنام گفته تمسخر مینمایند. برای نمونه، به نام 10 فیلم در این خصوص اشاره میکنیم:
ـ دو زن/ تهمینه میلانی (1376)
ـ قرمز/ فریدون جیرانی (1377)
ـ به آهستگی/ مازیار میری (1382)
ـ چهل سالگی/ علیرضا رئیسیان (1388) [نوشتۀ ناهید طباطبایی]
ـ من همسرش هستم/ مصطفی شایسته (1390) [نوشتۀ نازنین لیقوانی]
ـ به خاطر پونه/ هاتف علیمردانی (1391)
ـ طبقۀ حساس/ کمال تبریزی (1392)
ـ دوران عاشقی/ علیرضا رئیسیان (1393) [نوشتۀ رویا محقق]
ـ نقطهکور/ مهدی گلستانه (1394)
ـ مَلی و راههای نرفته/ تهمینه میلانی (1395)
ـ مردی بدون سایه/ علیرضا رئیسیان (1397) [نوشتۀ علیرضا رئیسیان و مینا وحید]
محمدرضا فروتن در پنج فیلم از ده عنوان فوق، بازی کرده است: دو زن، قرمز، به آهستگی، چهل سالگی، نقطهکور. و جالبتر اینکه جناب فروتن در دو فیلم به آهستگی و نقطهکور، نقش یک مرد تهرانی را بازی کرده که در جنوب کشور به جوشکاری صنعتی اشتغال دارد و نسبت به همسر خود غیرت میورزد و فیلمساز او را تمسخر میکند! واقعاً سخنان فمینیستها و حتی شکل فیلمهایشان چقدر تکراری و نخنما شده است.
مونا زندی در کنفرانس مطبوعاتی فیلم بنفشۀ افریقایی، به طور ضمنی درخواست کرد که مردها خود را تغییر دهند و تعصبات خود را کنار بگذارند (سایت آپارات، نشست خبری فیلم بنفشه آفریقایی، دقیقه 25). و مقصود او از «تعصب»، همین صفت نیکوی «غیرت» است که خداوند حکیم آن را در رگ و خون مردان آفریده و اگر مردی آن را بیاثر کرده باشد، در واقع از انسانیت خارج است.
همین سخن به نحوی دیگر، در فیلم مطرح میشود. آنجا که شکوه در صحبت تلفنی با شوهرش رضا، غیرتورزی را بچهبازی قلمداد میکند (دقیقۀ 54). و این همان شبی است که رضا در خانه نیست و خانم کارگردان، فریدون و شکوه را در دو طبقه در کنار پنجره میآورد و صدای اذان را نیز پخش میکند تا همه بدانند چه چیزی مانعِ فراق است. آنچنانکه در نمای اول از فیلم عصر جمعه نیز صدای اذان بیجهت روی تصویر زندان پخش میشود تا مخاطب از دین و نمادهای آن، بیزار شود.
جوازی که فمینیستها برای «تعدد شوهر» صادر کردند!
بنفشۀ آفریقایی اولین فیلمی بود که موضوع چند شوهری را مطرح کرد. متعاقباً در سال 1398 فیلم آتابای ساختۀ نیکی کریمی به جشنوارۀ فجر آمد که همین دغدغۀ فمینیستها را به نحو دیگری در قصه آورده است (آتابای هنوز اکران نشده).
هستۀ فیلم آتابای، مرثیه برای زنی به نام فرخلقا است که خودسوزی کرده. قصه از زبان برادر او به نام آتابای (هادی حجازیفر) روایت میشود که در شهرستان خوی، به تعزیت دوستش یحیی (جواد عزتی) میرود که همسرش را از دست داده است. یحیی که به فرخلقا علاقه داشته و به وصال او نرسیده، حالا اعتراف میکند که بعد از ازدواج فرخلقا، کماکان دیدارهایش را با او ادامه میداده. یحیی به آتابای میگوید که علت خودسوزی خواهرت این بود که من به او اعلام کردم که میخواهم ازدواج کنم!!
به این ترتیب، خانم نیکی کریمی به عنوان نویسنده و کارگردان آتابای، نه تنها ارتباط فرخلقا با دو مرد را موجه میشمارد بلکه در قصۀ خیالی خود، همسر یحیی را جوانمرگ میکند تا به همۀ مردان مخصوصاً یحیی بفهماند که مراقب باشند رگ غیرت زنان را نجنبانند و گرنه نسل و دودمانشان بر باد میرود! قهرمان مظلوم این فیلمساز، زنی مانند فرخلقا است که همزمان شوهر و فاسق دارند. اما مردی که میخواهد به این رابطه غیرمتعارف پایان داده به طور عادی ازدواج کند، ضد قهرمان است و باید به حکم قضا و قدر مجازات شود!!
در کنفرانس خبری جشنواره فجر، در خطاب به نیکی کریمی، به دنبالهروی او از فیلم بنفشۀ افریقایی اشاره کردم و گفتم: شما در این فیلم قصد کردهاید که دو شوهر داشتن را برای زنان عادی کنید. و افزودم که شما فمینیستها سعی دارید «منکرات» را با فیلمهایتان، شهرت دهید و «معروف» کنید. سینما برای شما ارزش دیگری ندارد. او پاسخی نداشت جز سکوت و رضا. (برای تفصیل بیشتر در خصوص فیلم آتابای، به یادداشت راقم مراجعه فرمایید.)
روزنامچه فجر 7؛ نیتخوانی نیکی کریمی؛ آتابای برای ترویج فمینیسم در آذربایجان
آنچه از مجموع قصۀ بنفشۀ افریقایی برمیآید این است که شکوه (معتمد آریا) بعد از آوردن سه فرزند و پانزده سال زندگی مشترک با فریدون (رضا بابک)، او را رها ساخته و بعد از مدتی با رضا (سعید آقاخانی) ازدواج کرده است. فریدون به شکوه میگوید که تو با رفیقم فرار کردی، اما او انکار میکند و میگوید که من یک سال بعد از جدایی از تو، با رضا ازدواج کردم. چون که حاضر نشدی دربارۀ مسائلمان صحبت کنیم!
واقعاً عجیب است! اینکه شوهر راضی به صحبت نشده، آیا میتواند بهانهای برای ترک منزل باشد!؟ البته که نیست. این دیالوگ فیلم را میتوان توجیه کارگردان فمینیست، برای به رسمیت شناختن حق طلاق برای زوجه قلمداد کرد.
افراط و تفریط شکوه از عقل و منطق به دور است. او فریدون را بهسادگی ترک کرده اما حالا برای همان مرد در حال جانفشانی است. چیزی شبیه به نمایشنامۀ خانۀ عروسک (1879 م.) نوشتۀ هنریک ایبسن که نورا برای شوهرش افراط و تفریط میکند. این موضوع در اقتباس وطنی این نمایش یعنی سارا/ داریوش مهرجویی (1371) نیز عیناً دیده میشود (با بازی نیکی کریمی و امین تارخ). افراط و تفریط، هر دو از شیطان است و فمینیستها نیز عملاً رهرو همین راهند.
فیلمساز برای مخاطب معلوم نمیکند که اگر فریدون با رفتن شکوه مخالف بوده، خطبۀ طلاق آنها چطور جاری شده است. هرچند که از فمینیستها بعید نیست اگر به عقد و طلاق قائل نباشند. کدام حلال خدا است که آنها حرام نکرده باشند؟ و بالعکس. یعنی که فیلمساز به مخاطب میفهماند که، نه خطبۀ طلاقی در کار بوده و نه عقد دوم شکوه (با رضا) خوانده شده.
تجربه نشان داده که فمینیستها فقط «حق طلاق» را میخواهند و از مفهوم «طلاق» فقط همین را میفهمند. چیزی که در نزد عرف و قانون، ناشناخته است و جزو منکرات محسوب میشود. لذا شکوه از همین حق خیالی و فمینیستیاش در طلاق استفاده نموده، فریدون را در نزد خود طلاق داده است! و به همین سبب است که سه فرزندش چشم دیدن او را ندارند و به منزلش نمیآیند.
رضا (سعید آقاخانی) با کارهای شکوه مخالفت نمیکند. اما زن هیچگاه حاضر نیست برای بیرون رفتن از خانه، از شوهرش اجازه بگیرد یا لااقل مقصد خود را به او خبر دهد. حتی به سؤال شوهرش که از او میپرسد کجا میروی، بیاعتنا است. کاملاً واضح است که فیلمساز سعی دارد سبک دیگری از زندگی را رواج دهد.
خانۀ مطلوب چنین فمینیستهایی، خانهای است که شوهران همچون رضا در آن کدبانو باشند و آشپزی کنند، تمام کارهای همسرشان را تأیید نموده به صورتش گل بزنند، هیچگاه از مقصد او نپرسند و همواره برای زوجه همچون برهای رام و مطیع، آماده به خدمت باشند. مخصوصاً که رگ غیرت را از بیخ درآورده اصلاً به چنین چیزهایی فکر نکنند. زیرا که زن ممکن است ناگهان هوس کند که شوهر سابقش را نیز به این خانه بیاورد، یا حتی شوهر آیندهاش را، قبل از آنکه از شوهر کنونی جدا شده باشد؛ آنطور که در فیلم گذشته/ اصغر فرهادی (1392) مارین (برنیس بژو) برای انتقام از احمد (علی مصفا)، چنین کرد.
نقدی بر فیلم گذشته؛ چه خوب شد که برگشتی!
دو شوهر سابق و لاحقِ شکوه، در فیلم به طور تمثیلی تختهنرد بازی میکنند. شبیه به آنچه در اروپا سابقاً رواج داشت که دو مرد بر سر تصاحب یک زن با هم دوئل میکردند. این نمادپردازی فیلمساز برای کسانی که قواعد این بازی را بلد هستند، معنای بیشتری دارد. کارگردان در کنفرانس مطبوعاتی خبر داد که اگر یکی از حریفها، تاس جفت بیاورد قادر خواهد بود «خانه» بگیرد. در فیلم حداقل دو نوبت تاس جفت میبینیم. طرفه اینکه هر دو شوهر در بازی تخته نرد، ماهر هستند. مشابه با همان دوئل اروپاییها، که در اینجا به پیروزی رضا ختم میشود.
خانم کارگردان، سخنان فمینیستیاش را در پشت شعارهایی انساندوستانه پنهان کرده است. مهربانی با سالمندان را ترویج میکند اما مقصودش تعطیل کردن غیرت مردانه است بلکه بتواند چند شوهری را در اذهان خلایق عادی کند. واقعاً فمینیستها، حیا را خورده و آبرو را قی کردهاند.
حالا سؤال این است که اگر قصه فیلم، بالعکس بود چه میشد؟ مردی که همسر سابق خودش را به خانه آورده و از همسر کنونیاش بخواهد که با او مدارا کند. آیا فمینیستها در ضدیت با چنین فیلمی، بیانیه نمیدادند و جیغ بنفش نمیکشیدند!؟ در حالیکه برای چنین کاری، راه قانونی و شرعی وجود دارد (عقد مجدد مرد با همسر اول). اما برای زن، چنین جوازی موجود نیست.
تعدد زوجات در فقه یهود وجود دارد و قانونی است. چنانکه در تورات در تاریخ زندگی برخی از انبیاء مانند حضرات ابراهیم و یعقوب و موسی میخوانیم که آنها همزمان، دو یا چند همسر داشتهاند. این موضوع در مسیحیت کاتولیک لغو شد. البته نه به فرمان حضرت عیسی بلکه به فرمان پولس که یک کاهن بدعتگذار یهودی بود و ادعا داشت که حضرت عیسی در رؤیا به او ظاهر شده است. پولس حتی از ازدواج هم نهی میکرد. ریشۀ عزوبت کشیشها به همین سخن او برمیگردد.
شرح ماجرا این است که پولس در باب هفتم از نامۀ اول خود به اهالی قرنتیه، نکاح را مکروه شمرده و به پیروانش توصیه کرده است که مانند او باشند و ازدواج نکنند. روی دیگر سکه، در باب نهم از همین نامه علن میشود. ظاهراً اهالی قرنتیه پولس را با زنان متعدد دیده و در نامه از او انتقاد کرده بودند. پولس در جواب آنها، به قرنتیان عتاب و خطاب میکند که مگر او حق ندارد خواهر دینی را به زنی بگیرد؟ وقتی که او روحانیها را برای مردم کاشته است آیا نباید جسمانیهای آنها را درو کند؟ از آنجا که پولس اقرار دارد که ازدواج نکرده، میتوان پی برد که آنچه او به طور ضمنی تأیید کرده، خارج از ازدواج بوده است. به عبارت دیگر، پولس حلال خداوندی را تحریم کرده و راه حرام را برای خود گشوده است. و عجیب نیست اگر میبینیم رفتار فمینیستها با پولس شباهت دارد. چون معلم هر دو، یک کافر رجیم است.
قاعدتاً زن، به سبب آنکه حامل نطفه و جنین میشود، نمیتواند همزمان به عقد دو مرد درآید. و اصلاً علت تشریع «عدّه» برای زنان، همین است که نسب نطفۀ احتمالی، در ازدواج بعدی گم نشود. اگر فمینیستها فقط همین موضوع بدیهی، یعنی تفاوت جسمی زن و مرد را قبول میکردند مسلماً نمیتوانستند از برابری حقوق، دم بزنند. آنگاه اوضاع خانواده در ایران، بسیار بهتر از اینها بود. اما چه باید گفت که قبلۀ آمال فمینیستها، به سمت کشورهایی مانند فرانسه و سوئد است که طبق آمار سال 2018، بیش از 60 درصد از موالیدشان، حرامزادهاند (Live births outside marriage, selected years: 1960-2018).
**امیر اهوارکی