جولیا هالینگزورث، گزارشگر سیانان نوشت: در سه سالی که او نخستوزیر این کشور بوده، مدام در تیتر خبرها قرار داشته است: در حالی که این کشور را رهبری میکرده، فرزند خود را به دنیا آورد یا اینکه در زمان نخستوزیریاش به یک مسجد حمله شد و تعدادی از مسلمانان این کشور به دست راستهای افراطی کشته شدند و در نهایت اینکه ویروس کرونا بهعنوان یک بیماری پاندمی پای خود را به این کشور باز کرد. مدیریت وی در این چند سال موجب شده که او یک وجهه بزرگی را در این کشور 5 میلیون نفری به دست آورد. تصویر او روی مجلات معتبری مانند «ووگ» و «تایم» رفت و در خانه خود در حومه آکلند میزبان استفن کولبرت، شخصیت برجسته تلویزیونی آمریکایی شد. سال گذشته در استرالیا او بهعنوان رهبری قابلاعتماد شناخته شد و در حالی کشور نیوزیلند را به سمت انتخابات پیش میبرد، او را باید بهعنوان یکی از محبوبترین رهبران در نظر گرفت.
سوال مهم اما این است که آیا برای بار دوم میتواند رهبری کشورش را بر عهده بگیرد یا نه. به نظر میرسد که جای سوالی در این زمینه وجود ندارد و ارقام حکایت از برتری وی و حزبش دارد و او به اندازه کافی میتواند یک اکثریت قدرتمند را برای تشکیل دولت به دست آورد. اما آردرن هم بیبهره از بدخواهان نیست. منتقدان وی میگویند او در مورد شعار خود مبنی بر دولت تحولآفرین، کمکاری کرده است. برخی مخالفان او نیز در مورینسویل هستند، جایی که وی در آنجا بزرگ شده است.
معمای «مورینسویل»
مورینسویل به دلیل تولید شیر بیشتر از نخستوزیر معرف نیوزیلند در جهان است. با رانندگی در این شهر سرسبز و مملو از گاوهای شیرده، متوجه میشوید که این شهر کوچک یک شهر زراعی و دامپروری است که محصولات متنوعی از جمله لوازم کشاورزی و تراکتور در آن به فروش میرسد. در جایجای خیابان اصلی مجسمههای گاو دیده میشود، مثلا گاوی را میبینید که در یک دستش شیشه دارو است و روبهروی آن، گاو دیگری دیده میشود که اسلحه به دست دارد. مجسمه یک گاو هولشتاینِ فریزیانی براق، یا آنگونه که میخوانندش؛ «ابرگاو مورینسویل»، در بین دو ساختمان اصلی شهر نیز جاسازی شده است. بسیاری از 8 هزار نفر ساکن این شهر دامدارند و این شهر را به یکی از قطبهای صادرات کشور تبدیل کردهاند. از نظر تاریخی کشاورزان تمایل دارند به حزب ملی طرفدار تجارت رای بدهند و مورینسویل نیز از این قاعده مستثنی نیست. در حالی که آردرن تبدیل به یکی از محبوبهای پیشروها در جهان تبدیل شده است اما او در سنگر حزب ملی بود که سر و شکل گرفت.
او در سال 1980 در یک خانواده مورمون به دنیا آمد و سالهای اول زندگیاش را در یک شهر کوچک به نام موروپارا سر کرد که از نظر اقتصادی یک شهر جنگلی با یک اقتصاد نهچندان قوی در خلیج نیوزیلند است.
آردرن که به خاطر این ماجرا از مصاحبه با سیانان خودداری کرد، گفت که اشتیاق خود را برای عدالت اجتماعی در شهر موروپارا به دست آورده است. بیکاری گسترده در این شهر منجر به خودکشیهای فراوان میشد. دختری که بهعنوان پرستار بچه از او و خواهرش مراقبت میکرد، به ویروس هپاتیت دچار شد که این ویروس بیشتر در کشورهای در حال توسعه دیده میشد.
در اوایل دهه 1980، خانواده آردرن دست به یک مهاجرت 160 کیلومتری از زادگاه خود زدند و به شهر مورینسویل رفتند؛ جایی که پدر بزرگ آردرن به کشاورزی مشغول بود. پدر آردرن بهعنوان پلیس شهر مشغول به کار شد و مادرش نیز بهعنوان آشپز در یک مدرسه محلی کار میکرد. آردرن وقتی 14 ساله شد به فروشگاه کلدن کیوی رفت و به فروشندگی مشغول شد. جان والش، به یاد میآورد که در یک شب سرد آردرن جوان را میبیند که از مغازه بیرون میآید. او میگوید: او بسیار زیاد صحبت میکرد.
اشتهای او برای صحبت کردن سیریناپذیر بود و اولین پیروزی سیاسی خود را در دهه 1990 در مدرسهاش به دست آورد. آردرن نماینده دانشآموزان برای هیات امنای کالج مورینسویل شد؛ دبیرستانی کوچک با نقاشیهای دیواری رنگارنگ و یک زمین بزرگ چمن اختصاص داده شده به راگبی که ورزش ملی نیوزیلند به حساب میآید. در این نقش، او موفق شد هیاتمدیره را متقاعد کند قوانین یکنواخت را تغییر دهند تا دختران بتوانند شلوارک بپوشند؛ شلوار مخملی، همانطور که گرگور فونت، معلم سابق مطالعات اجتماعی آردرن از آن دوران به یاد میآورد، دیگر تنها پوشیدن دامن اجباری نبود. جان اینگر، که مدیر مدرسه آردرن بود و بیش از دو دهه نیز این مدرسه را مدیریت کرد، میگوید: «ما نسبت به دوران خودمان بسیار پیشروتر و جلوتر حرکت میکردیم. شکی نیست در شهر محافظهکاری مثل شهر ما شما شاهد این باشید که مردم به این رفتارها اخم کنند.»
اینگر از آردرن نوجوان، بهعنوان فردی باهوش، خوشبیان، بانشاط و دارای حس قوی عدالت اجتماعی یاد میکند. او اهل مناظره بود. در بسیاری از مسابقات مناظره مدرسهای پیروز شده بود. او برعکس همسن و سالهای خود اهل نوشیدنی نبود و فرد قابل احترامی به حساب میآمد. اینگر اما مهمترین نقطه ضعف او را در ورزش میداند. به گفته او، آردرن در این زمینه افتضاح بود. آردرن مدرسه را با بالاترین نمرات ترک کرد و نام او در کتاب سال مدرسه بهعنوان رکورددار نمرات در آن سال ثبت شد. در سال 1998، یک جمله در مورینسویل دهان به دهان، پیشبینیطور میچرخید: «کسی که بالاترین احتمال در نخستوزیریاش است... جاسیندا آردرن!»
شکستهای سیاسی
مورینسویل جایی نبود که بتواند به یک رهبر ملی سر و شکل دهد، برای همین آردرن به پایتخت کوچ کرد. شهر ولینگتون، که شهری بادی به حساب میآید، کمتر از 300 هزار نفر جمعیت دارد که نه تنها قطب سیاسی است، بلکه قطب فرهنگی و هنری نیز به حساب میآید. اینجا شهری لیبرال است که هر کافهای در منوی خود غذای مخصوص گیاهخواران را نیز دارد. ویلینگتون از مورینسویل بسیار دور است. عجیب است که بتوان تصور کرد در آن شهر کوچک یک نوجوان شیفته سیاست شده است. مورینسویل شهری نیست که چپها بتوانند پا بگیرند و باید گفت این شهر محافظهکار به شدت ضد فرهنگ چپ به حساب میآید اما آردرن در 18 سالگی تصمیم میگیرد که به حزب کارگر بپیوندد.
آردرن در ولینگتون در رشته مطالعات ارتباطی فارغ التحصیل شد و با هلن کرک، رهبر حزب کارگر شروع به همکاری کرد. آردرن، بسیاری از عقاید مورمونها را در حوزه لیبرالی زیر سوال برد. او در یک مصاحبه گفت: من هرگز نتوانستم با عقاید مورمونها کنار بیایم.
چندی بعد، آردرن به لندن رفت و با کابینه دولت انگلستان کار کرد. فونتین، معلم نخستوزیر فعلی نیوزیلند که پس از اتمام مدرسه آردرن، به یکی از دوستان نزدیکش تبدیل شد، به یاد میآورد که برای دیدن آردرن به لندن سفر کرده است. او میگوید که آردرن او را به جایی برد که چرچیل در زمان جنگ جهانی دوم در آن مکان به تماشای فیلم مینشسته است. او میگوید: دوست داشتنیترین لحظات بین شاگرد سابق و معلم در آنجا رقم خورد.
در 28 سالگی آردرن خود را برای ورود به میدان سیاست آماده کرد. او از ساختمان خاکستری رنگش در لندن بازگشت و نامزد حزب کارگر در منطقه کشاورزی وایکاتو شد. اما این شهر، جزو شهرهای آبی به حساب میآید. آبی رنگ حزب ملی است و نزدیک به 100 سال میشد که کسی از چپها نتوانسته بود از آن شهر وارد پارلمان شود. جای تعجب هم نداشت که آردرن هم نتوانست در این شهر پیروز شود. اما با توجه به سیستم انتخاباتی نیوزیلند از 120 کرسی، 49 کرسی به این حزب رسید و او نیز به نحوی توانست وارد پارلمان شود و بهعنوان جوانترین عضو پارلمان کار خود را آغاز کند.
در انتخابات سال 2011 او در آکلند رودرروی نیکی کای از حزب ملی ایستاد و رقابت بین این دو به رقابت «دخترکها» معروف شد که هر دو سن پایینی داشتند. اما آردرن با اختلاف تنها 700 رای نتیجه را واگذار کرد. با این حال باز با توجه به سیستم انتخاباتی نیوزیلند او به نحوی در پارلمان حضور پیدا کرد. اگرچه او از سوی آکلندیها انتخاب نشد اما وی در این شهر به شدت معروف شد؛ اما نه به خاطر سیاست بلکه بهخاطر دیجی بودنش در این شهر.
در سال 2014 او باز رقابت را به کای باخت؛ این بار با 600 رای کمتر. در نهایت او در سال 2017 توانست کرسی حزب کارگر را به دست آورد و جانشین نخستوزیر کلارک شود، اما این تازه آغاز کار بود.
دو ماه پیش از برگزاری انتخابات سپتامبر در سال 2017، حزب کارگر نیوزیلند به شدت در موضع ضعف بود. تعداد زیادی از رهبران مرد میانسال - چهار نفر در کمتر از یک دهه - نتوانسته بودند اشتیاق را در رایدهندگان ایجاد کنند و این حزب به سمت چهارمین شکست خود حرکت میکرد، اما در یک اقدام ناگهانی وقتی اندرو لیتل متوجه شد در نظرسنجیها جایی ندارد از حزب کنارهگیری کرد. پس از سالها، آردرن که گفته بود سودای نخستوزیری ندارد، جانشین رهبر حزب کارگر شد.
همه اتفاقات بسیار سریع رخ داد. در 37 سالگی او به جوانترین رهبر حزب کارگر تبدیل شد و توانست آرای کافی را برای تشکیل دولت به دست آورد. چند هفته پیش از انتخابات، شور و شوق بین چپها ایجاد شد و در عرض سه هفته وی توانست این حزب را در نظرسنجیها با اختلاف 15 درصد بیشتر به سمت پیروزی هدایت کند. رسانهها به دلیل حرکتهای پر شور این رهبر جوان لقب «جاسیندای دیوانه» به او دادند و وقتی که انتخابات در سپتامبر سال 2017 برگزار شد حزب او با 37 درصد آرا توانست از رقیب خود پیشی بگیرد. او اما هنوز با 50 درصد آرا برای تشکیل دولت فاصله داشت. برای ماهها هیچ کس نمیتوانست ادعای پیروزی کند و هر دو طرف برای پیروزی نیاز به اتحاد با احزاب کوچکتر داشتند. وینستون پیترز، رهبر کاریزماتیک محافظهکاران گفت که او حاضر است با حزب کارگر و حزب سبز ائتلاف کند. در اینجا بود که آردرن فهمید پیشبینیها در مورد نخستوزیریاش در حال وقوع است. او در هر حال توانست تبدیل به جوانترین نخستوزیر نیوزیلند در 150 سال اخیر شود. فونتین میگوید او نگران ادامه ائتلافش با دو حزب دیگر بود و وقتی که شب قصد داشت فرزندش را بخواباند، صدای شاگرد خود را از رادیو میشنود. وی میافزاید: یا خدا! باورم نمیشد که او نخستوزیر شده است. او لحن نخستوزیرها را پیدا کرده بود. جاسیندا دو ماه پس از اینکه سوگند نخستوزیری به جا آورد، فرزندش به دنیا آمد و عکسی از خود و فرزندش را در اینستاگرام منتشر کرد.
سال دوم نخستوزیری آردرن اما پر حادثه بود. در 15 مارس سال 2019 در یک حمله تروریستی به یک مسجد، 51 نفر کشته شدند. ساعاتی پس از حادثه، آردرن اعلام کرد که قانون حمل اسلحه باید تغییر کند. او مرد مهاجم را تروریست خواند و گفت که حتی حاضر نیست نام این فرد مهاجم را بیاورد. بعد از او عکسی منتشر شد که وی با حجاب در مقابل این مسجد ظاهر میشود تا همدردی خود را با جامعه مسلمانان این کشور نشان دهد. بن توماس، یک مفسر سیاسی نیوزیلندی میگوید: او در جمع کردن بحرانها برتری دارد. چیزی که در آن زمان نیاز بود، یک ابراز همدردی بود.
اما داستان حوادث نخستوزیر جاسیندا به این نقطه ختم نمیشود. یک سال پس از آن حادثه، آتشفشان پیش میآید و 21 توریست کشته میشوند. بلافاصله او خود را به محل حادثه میرساند و با بازماندگان ابراز همدردی میکند. اما مصیبت آخر را ویروس کرونا رقم میزند که بدترین پاندمی 100 سال اخیر پس از آنفلوآنزای اسپانیایی است. او برای مهار این بیماری، سریع مرزها را بست و قرنطینه سراسری برقرار کرد. این کشور با مدیریت جاسیندا، تنها 25 کشته داد و بر عکس نقاط دیگر که با موج تازهای از ویروس مواجه شدهاند، این کشور توانسته است تدابیر بهداشتی لازم را برای مقابله با موجهای بعدی فراهم کند. او هر روز در این دوران در تلویزیون حضور پیدا میکرد و گزارش روزانه به مردم میداد. همین امر موجب شد تا وی بیشتر از پیش محبوب شود. افزون بر این، او از طریق شبکههای اجتماعی نیز بخشی از زندگی خود را در معرض دید مردم قرار میداد. فونتین در مورد ابتکارات جاسیندا میگوید: هیچ فرقی بین جاسیندا در ملاعام و زندگی خصوصی وی وجود ندارد. او جاسینداست و همواره اینگونه بوده است.
با این حال هنوز کسانی هستند که به وی رای ندهند. در جایی که صدای «ما-مای» گاوها میآید و زمین گل آلود است، یعنی مورینسویل، مردمش جاسیندا را باهوش و کاریزماتیک میخوانند. لوید داونینگ، دامدار کهنه کار این شهر میگوید: ما به او افتخار میکنیم اما به او رای نمیدهیم. از نظر مردم این شهر وی فردی اجتماعی است و در آن سوی آبها معروف است. داونینگ میگوید: حزب او شاید انتخابات را پیروز شود و دوباره او را به دفتر نخستوزیری بفرستد.
بر عکس دیگر کشورها که از لحاظ سیاسی دو قطبی هستند، مخالفان جاسیندا نیز بازخورد مثبتی از وی ارائه دادهاند. آنها عملکرد جاسیندا را ستایش میکنند و میگویند که مدیریت وی در مورد فاجعه تروریستی مسجد و مقابلهاش با بیماری پاندمی بینظیر بوده است. اما برخی از مخالفانش میگویند اقدامات وی ممکن است خطرات اقتصادی به همراه داشته باشد. مانند هر کشور دیگری در این دوران، جاسیندا بدهیهای عمومی را افزایش داده است و این موضوع بر اقتصاد نیوزیلند تاثیر گذاشته است. پیشبینی میشود سهم بدهی نیوزیلند از 19 درصد تولید ناخالص داخلی در سال 2019 به 43 درصد در سال مالی جاری - و تا 55 درصد تولید ناخالص داخلی در سال 2024 - افزایش یابد.
حزب کارگر میگوید این بدهی برای جبران رکود اقتصادی لازم است اما حزب ملی میگوید که آیا فکری برای بازپرداخت آن نیز شده است؟ با این حال هنوز حزب کارگر در نظرسنجیها پیش است و نشان میدهد که این حزب بالای 50 درصد رای خواهد آورد. اگر چنین اتفاقی رخ دهد، امری بیسابقه رخ داده است. با سیستم جدید انتخاباتی در این کشور تاکنون هیچ حزبی نتوانسته است راسا دولت تشکیل دهد.