در بین سپاه امام حسن علیه السلام افراد ماجراجو، غنیمت طلب و حتی خوارج هم حضور داشتند. خوارج معتقد بودند جنگ با معاویه زیر هر پرچمی و تحت فرمان هر کسی جایز است. لذا چون امام مجتبی علیه السلام شاهد به هم ریختن سپاه امیرالمؤمنین علیه السلام در صفین بعد از توطئه معاویه و عمروعاص بود، اطمینان داشت که سپاهش هنگام عمل زودتر مضمحل خواهد شد. آن حضرت سعی کرد سپاه را پیش از مقابله با معاویه تصفیه کند و کسانی را که با انگیزه های مادی و غیر معنوی به میدان آمده بودند از همان جا برگرداند تا فقط آن هایی که حاضرند در راه ایشان و خلیفه مشروع با دشمنان بجنگند باقی بمانند. ایشان سخنانی ایراد فرمودند. با شنیدن این سخنان بسیاری از افرادی که انگیزه های غیر معنوی داشتند متوجه شدند اگر بمانند نفعی برایشان وجود ندارد، به همین دلیل سخنان ایشان را قطع کردند و با شعار «لا حکم الا لله» به امام حسن علیه السلام و پدر بزرگوارشان توهین کردند و سپاه از هم پاشید. حتی قصد جان امام حسن علیه السلام را کردند و آن حضرت مجروح شدند. این نقل، نقل معتبری است که می توان آن را پذیرفت.
دلایل پاشیده شدن سپاه امام حسن علیه السلام
سپاه امام حسن علیه السلام که قرار بود به جنگ با معاویه برود و کار او را یکسره کند در ساباط مدائن از هم پاشید. به همین دلیل امام مجبور به صلح شد. در منابع تاریخی دلایل مختلفی برای به وجود آمدن این حادثه ذکر کرده اند که با هم ناهمخوان و متفاوت است. در این زمینه پنج نقل قول وجود دارد. از آنجا که در پی این صلح خلافت پیامبر صلی الله علیه و آله از بعد معنوی و ارزشی خود خارج و تبدیل به سلطنت موروثی همچون ساسانیان و قیصر روم می شد، طرفداران بنی امیه و عوامل آنان سعی کردند این واقعه را از تاریخ محو کنند و مشخص نشود دقیقاً چرا چنین وضعی پیش آمد و جامعه اسلامی چنین تحول منفی مهمی پیدا کرد.
یکی از نقل قول هایی که بیشتر محققین شیعی آن را با حقیقت سازگارتر می دانند این است که امام حسن مجتبی علیه السلام می دانست تمامی افراد سپاهی که برای مقابله با معاویه با زحمت فراوان جمع کرده با نیت و انگیزه های ارزشی نیامده اند. بسیاری از آن ها برای همراهی با روسای قبایل آمده بودند.
حضور خوارج
در بین آنان افراد ماجراجو، غنیمت طلب و حتی خوارج هم حضور داشتند. خوارج معتقد بودند جنگ با معاویه زیر هر پرچمی و تحت فرمان هر کسی جایز است. لذا چون امام مجتبی علیه السلام شاهد به هم ریختن سپاه امیرالمؤمنین علیه السلام در صفین بعد از توطئه معاویه و عمر وعاص بود، اطمینان داشت که سپاهش هنگام عمل زودتر مضمحل خواهد شد. آن حضرت سعی کرد سپاه را پیش از مقابله با معاویه تصفیه کند و کسانی را که با انگیزه های مادی و غیر معنوی به میدان آمده بودند از همان جا برگرداند تا فقط آن هایی که حاضرند در راه ایشان و خلیفه مشروع با دشمنان بجنگند باقی بمانند.
ایشان سخنانی ایراد فرمودند. با شنیدن این سخنان بسیاری از افرادی که انگیزه های غیر معنوی داشتند متوجه شدند اگر بمانند نفعی برایشان وجود ندارد، به همین دلیل سخنان ایشان را قطع کردند و با شعار «لا حکم الا لله» به امام حسن علیه السلام و پدر بزرگوارشان توهین کردند و سپاه از هم پاشید. حتی قصد جان امام حسن علیه السلام را کردند و آن حضرت مجروح شدند. این نقل، نقل معتبرتری است که می توان آن را پذیرفت.
ماهیت صلح امام با معاویه
مفاد و ماهیت صلح حضرت
مفاد صلح نامه نیز مانند علل از هم پاشیدگی سپاه در تاریخ محو شده و دقیقاً مشخص نیست که در صلح نامه چه مفادی بوده است. در هر صورت از مجموع اطلاعاتی که در منابع تاریخی به دست می آید می توان گفت پیمان صلح امام حسن مجتبی علیه السلام حداقل دارای این موضوعات بوده است.
اول اینکه حکومت به معاویه واگذار می شود به شرطی که او مطابق با کتاب خدا و سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و خلفای شایسته عمل کند. دوم اینکه معاویه حق ناسزاگویی به امیرالمؤمنین علی علیه السلام را ندارد و از ایشان نباید جز به نیکی یاد کند.
سوم اینکه خلافت بعد از مرگ معاویه به حسن بن علی علیه السلام خواهد رسید و در صورت نبود امام مجتبی علیه السلام، به امام حسین علیه السلام می رسد و در هر حال معاویه حق تعیین جانشین ندارد. چهارم اینکه معاویه حق ندارد شیعیان و پیروان علی علیه السلام را به سبب کینه های گذشته مورد تعقیب قرار دهد و باید عفو عمومی اعلام کند. پنجم اینکه معاویه باید از هر گونه سوء قصد و توطئه بر جان ایشان و برادرشان (امام حسین علیه السلام) پرهیز کند.
ماده دیگری که در تاریخ ثبت شده است و البته برخی آن را زیر سؤال می برند و رد می کنند این است که امام قید کرده بودند بیت المال کوفه که موجودی آن بالغ بر پنج میلیون درهم بود در اختیار ایشان باقی بماند و معاویه باید خراج دارابجرد را بپردازد و نیز سالیانه مبالغی در اختیار امام حسن علیه السلام بگذارد تا میان خانواده شهدای صفین و شهدای رکاب امیرالمؤمنین علیه السلام تقسیم شود. به این دلیل این ماده زیر سؤال می رود که بیت المال کوفه در اختیار امام حسن مجتبی علیه السلام بوده است و لزومی نداشته که معاویه با آن موافقت کند. خراج دارابجرد اگر صحت داشت باید سندی داشته باشیم که معاویه این اموال را طبق مفاد صلح نامه برای امام حسن علیه السلام فرستاده باشد.
در تاریخ هیچ موردی ذکر نشده است که معاویه این کار را انجام داده باشد. حتی نقلی هم بر اینکه معاویه خلف وعده کرده و این اموال را نداده است نداریم. بنابراین این مطلب شاید از مبنا صحت نداشته است و خواسته اند این گونه نشان بدهند که امام حسن علیه السلام در ازای وعده گرفتن پول از حکومت کناره گیری کرده است.
صلح یاران امام با معاویه
امام حسن علیه السلام دستور بیعت نداد بلکه با توجه به خیانت های زیادی که توسط اشراف قبایل و بزرگان عراق صورت گرفته بود چاره ای جز انعقاد صلح با معاویه لعنت الله علیه و کناره گیری از قدرت نداشت. لذا به قیس بن سعد که فرمانده پیش قراولان سپاه بود دستور متارکه جنگ را داد، نه اینکه با معاویه بیعت کند.
هرچند که وقتی حضرت مجبور به صلح شد و با معاویه ناخواسته و بنا بر مصلحت بیعت کرد بقیه نیز چاره ای جز بیعت نداشتند اما به کسی دستور نداد که با معاویه بیعت کند.
انتقال امامت از امام حسن علیه السلام به امام حسین علیه السلام
تعیین امام، خواست و اراده الهی است و در دست پیامبر صلی الله علیه و آله هم نیست. درواقع پیامبر فقط نقش معرفی کننده دارد. نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله در غدیر خم امیرالمؤمنین علی علیه السلام را تعیین نکرد بلکه فقط معرفی کرد. خدا تعیین کرده بود و پیامبر مأمور معرفی و گرفتن بیعت برای آن حضرت بود.
تعیین ائمه معصومین علیهم السلام هم همین طور است. خدا اراده کرده بود این دو بزرگوار دارای امامت باشند. ابتدا امام حسن و بعد از او امام حسین. این امری است که خدا اراده کرده بود. همان طور که خدا اراده کرد نسل هر پیامبری صلب خود او باشد جز نسل پیامبر که از صلب امیرالمؤمنین است.
مقام امام حسن و امام حسین علیهماالسلام
مقام امام حسن علیه السلام از امام حسین علیه السلام بالاتر است. زیرا بر امام حسین ولایت داشت اما خدا این گونه اراده کرد که تداوم امامت در نسل امام حسین علیه السلام باشد و دیگر هیچ دو برادری امام نباشند.
بنابراین یکی از ادله شیعیان، بر بطلان ادعای برخی از امامزادگان که متأسفانه گه گاهی در برابر امام حق داعیه امامت داشتند، این بود که طبق اراده خدا و نقل های معتبر بعد از امام حسن و امام حسین دیگر امامت در دو برادر جمع نخواهد شد و هنگامی که امام حقی از دنیا رفت اگر برادر او ادعای امامت کند به طور قطع ادعای باطلی است.
اهل بیت پیامبر
اهل بیت یک معنای خاص دارد که در قرآن به آن اشاره شده است مبنی بر اینکه خدای متعال می فرماید: «انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا». طبق نقل قول ها معنای اولیه آن فقط شامل پنج معصوم بزرگوار یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه السلام، حضرت زهرا سلام الله علیها و حسنین علیهماالسلام می شود، یعنی پنج تن آل عبا. اما طبق اعتقاد ما این معنا شامل ائمه معصوم علیهم السلام از نسل امام حسین علیه السلام هم می شود. یعنی چهارده معصوم اهل بیت خاص هستند.
اهل بیت معنای عام دیگری هم دارد که شامل همه فرزندان و بانوان حرم ائمه که در مسیر حق و حقیقت چهارده معصوم باشند می شود. کما اینکه کاروان اسیران کربلا در لسان محدثین و مورخین و حتی بالاتر از آن ها در فرمایش بعضی از ائمه به عنوان اسیران اهل بیت یاد شده اند. حال آنکه هیچ معصومی جز امام سجاد و امام باقر علیه السلام در میان آن ها نبوده اند.
بانوان و کودکان امام حسین علیه السلام را با عنوان اسرای آل الله و اهل بیت تلقی می کردند. بنابراین اولاد امام حسن علیه السلام آن هایی که در مسیر حق قرار داشتند هم به این تعبیر جز اهل بیت عام نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله به شمار می آیند.
نسل امام حسن علیه السلام
می دانیم که دو پسر امام حسن علیه السلام در واقعه عاشورا به شهادت رسیدند. آیا با شهادت حضرت قاسم بن الحسن و عبدالله بن الحسن علیهماالسلام نسل ذکور امام حسن مجتبی علیه السلام قطع شد آیا سادات از نسل امام حسن علیه السلام وجود ندارد. این برداشت اشتباه است اگرچه قاسم و عبدالله علیه السلام دو فرزند امام حسن مجتبی علیه السلام به شهادت رسیدند. همچنین برادر دیگری از فرزندان پاک امام حسن علیه السلام در کربلا به شهادت رسید؛ اما نسل امام حسن مجتبی علیه السلام به لطف الهی تا امروز باقی است و این نسل هم از دو فرزندان وجود مقدس آن حضرت یکی زید بن حسن پسر بزرگ امام حسن مجتبی علیه السلام و دیگری حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام باقی مانده است.
حسن مثنی فرزند دیگر امام حسن مجتبی علیه السلام بود که در واقعه کربلا همراه با همسر خود فاطمه دختر امام حسین علیه السلام حضور داشت. در این فاجعه او مجروح شد. اما اسماء بن خارجه فزاری از خویشاوندان مادری او که در لشکر عمر سعد بود او را در پناه خود گرفت و نگذاشت کشته شود و بعد از فاجعه کربلا او را به کوفه برد و مداوا کرد و به مدینه بازگرداند. از نسل حسن مثنی و فاطمه دختر امام حسین علیه السلام فرزندانی باقی ماند که به آنها طباطبایی می گویند. سادات طباطبایی، ساداتی هستند که نسلشان به حسن مثنی می رسد.