تصویرسازی دینی در کشور ما سبقه تاریخی دارد، حدود هزار و دویست سال در این زمینه کار شده است. البته به صورت رسمی و مستقیم تقریباً پنجاه سال است که به آن پرداخته می شود. از دهه چهل شمسی به بعد مؤسساتی ایجاد شد که در زمینه تصویرگری دینی فعالیت هایی کردند و تصویرگران مختلفی با انگیزه های متفاوت در این عرصه به فعالیت پرداختند و البته بازخوردهای متفاوت و متنوعی نیز دریافت کردند. آنچه امروزه به عنوان تصویرگری مذهبی قلمداد می کنیم شاید لازمه اش در وهله اول این باشد که تصویرگر، خودش آن باور دینی لازم و انگیزه کار را داشته باشد. تصویرگری در حال حاضر گستره بزرگی از انیمیشن و بازی تا عروسک سازی را دربرمی گیرد و وقتی می گوییم تصویرگری مذهبی، به انگیزه و مهارت مضاعفی نیاز داریم.
یک تصویرگر، در ابتدا باید با چند مبحث آشنا باشد که از آن به مبانی هنرهای تجسمی تعبیر می کنیم. تصویرگر باید درباره رنگ، فرم، خط، ترکیب بندی و ارتباط این ها و تأثیراتی که بر مخاطب می گذارد، آشنایی کامل را کسب کند. تصویرگر باید تاریخ هنر و نیز تکنیک های رسانه ای جدید را بشناسد. حال اگر این تصویرگر بخواهد تصویرگری مذهبی انجام دهد، متناسب با دین و مذهبی که دارد می تواند عناصر باوری خود را در قالب اشکال، فرم و ترکیبات رنگی نشان دهد. البته باز هم تأکید می کنم در تصویرگری مذهبی باید خالق اثر، باور مذهبی داشته باشد، یکی از معضلاتی که در جامعه داریم این است که بسیاری از تصویرگران حرفه ای ما، باور مذهبی ندارد، و مسلماً کاری که انجام می دهند بر دل نمی نشیند. از آن طرف بسیاری افراد دغدغه مند هستند که باور مذهبی دارند اما مبانی هنرهای تجسمی را نمی دانند و اینجا اشکال پیش می آید.
علمی به نام هنرهای تجسمی وجود دارد که یک زبان بیان تصویری جهانی است، یعنی شما چه فارسی زبان باشی، چه عرب زبان، چه انگلیسی زبان و...پیام آن را دریافت می کنید. برای مثال، پیام تصویری که علائم راهنمایی و رانندگی دارند، همه دنیا می فهمند. ما بواسطه علم نشانه های تصویری می توانیم بهترین حرف ها و مضامین را منتقل کنیم اما به آن کم توجهیم. زبان تصویری اگر با استفاده درست از عناصر زیبایی شناختی و عناصر بومی و ملی همراه شود، مسلماً نتیجه مطلوب به دست می آید. یکی از نکات مهم در تصویرگری رعایت اصل «کم گوی و گزیده گوی چون دُرّ» در زبان بصری است. هرچقدر تصاویر، شلوغ و مغشوش باشند، پیام اثر به خوبی منتقل نمی شود.
البته یک مشکل مبنایی هم داریم که بعضی فکر می کنند استفاده از عناصر بصری زیبایی شناختی در اثر مذهبی، جرم، گناه و یا مخالف دین است. در حالی که اگر کسی، دین و مذهب را خوب بشناسد، می داند که دین هیچگونه منافاتی با زیبایی ندارد، اتفاقاً دین تأکید دارد که در هر موقعیتی، زیبایی های آن را ببینید. این تعبیر از حضرت زینب(س) مشهور است که در مقابل یزید گفتند: «ما رأیتُ الا جمیلا»؛ یعنی از آن کربلا با آن همه حوادث هولناک جزء زیبایی ندیدم.
ضرورت ایجاد رشته تخصصی در زمینه تصویرگری دینی
اکنون در دانشگاه ها، رشته های زیادی داریم، ولی خروجی کیفی نداریم، یعنی کمیت هست اما کیفیت نیست، اساتید بسیار خوبی داریم که برای دانشجویان وقت می گذارند اما آن ها نمی توانند وارد بازار کار شوند که علت آن را توضیح خواهم داد. اکنون با یک مؤسسه در قم ارتباط دارم که در زمینه تصویرگری کتب کار می کنند و کارشان هم عالی است، این مؤسسه توسط دانشجویانی که دستمزد بسیار کمی دریافت می کنند، اداره می شود، خب معلوم است که بعد از مدتی دلسرد می شوند و انگیزه ای برای فعالیت در این زمینه برایشان باقی نمی ماند، اگر چنین جوانان هنرمندی حمایت مالی شوند، چه بسا تصویرگری ایران کاملاً رشد پیدا کند، ما در داخل کشور در مورد توانمندی های خود اعتماد به نفس نداریم و نمی خواهیم بپذیریم که اگر بر ظرفیت های خودمان تمرکز کنیم، در سطح دنیا حرف برای دنیا خواهیم داشت.
یک تصویرگر که می خواهد در عرصه تصویرگری دینی کار کند، باید در طول مدت فعالیت حرفه ای خود، به اندازه کافی مطالعه دینی داشته و نیز باور دینی کسب کرده باشد. همه مهارت ها و تاریخ هنر را هم بلد باشد اما همانطور که گفتم مشکل این است که تصویرگران دینی ما عموماً جمیع این ویژگی ها را ندارند. اما چطور می توانیم این ویژگی ها را کسب کنیم؟ باید تلاش و تمرین کنیم تا برسیم.
در مقطع کنونی نیازی به ایجاد رشته های جدید نداریم، همین رشته های هنری را که داریم قوت و قدرت ببخشیم و کیفیت آن ها را بالا ببریم و به روز کنیم، کفایت می کند. ما اکنون رشته هایی همچون نگارگری اسلامی، هنر اسلامی، نقاشی ایرانی و...داریم اما از این رشته ها به اندازه کافی حمایت نمی شود که دانشجوی فارغ التحصیل آن بتواند وارد بازار کار شود و وقتی وارد بازار کار می شود، بتواند آثار شاخص، خلاقانه و متناسب با نیازهای جامعه تولید کند. البته این را هم معتقدم که دانشجو باید به گونه ای تربیت شود که خلاقیت و ایده پردازی اش شکوفا شود.
نکته مهم تر اینکه باید برای این رشته ها و مهارت ها سرمایه گذاری مناسب از طرف بخش دولتی و خصوصی انجام شود. چیزی که در یک جامعه، پایدار می ماند و پایداری به بار می آورد، فرهنگ و هنر است. میزان سرمایه گذاری فعلی در این حوزه اصلاً قابل توجه نیست. چرا، چون مدیریت کلان کشور برای فرهنگ و هنر، ارزش چندانی قائل نیست و حتی نمی داند فرهنگ و هنر به چه کار جامعه می آید. کمترین دستمزد ممکن به هنرمندان پرداخت می شود، خودمان با دست خودمان هنرمند را در جامعه ضعیف نگاه می داریم و بعد سؤال می کنیم که چرا هنرمند نمی تواند در جامعه ما، اثربخش و تعالی بخش باشد. بزرگ ترین دوره ای که در تاریخ ما، هنر رشد کرد و در گذر سده ها هنوز تجلی بخش است، دوره هرات(شاهرخ و بایسنقر) و دوره صفویان(شاه طهماسب و شاه عباس) بود، چون در آن دوران، به هنرمندان ارج و قرب نهاده شد و هنرمندان بر صدر می نشستند و مورد حمایت مادی و معنوی قرار می گرفتند.
اگر کسی در ایران به توانمندی خاصی در زمینه های هنری برسد، رسانه های غربی و کشورهای غربی سریع بر او تمرکز می کنند و می کوشند تا از او دعوت به کار کنند، اما در ایران افرادی که استعدادهای خود را نشان می دهند، حمایت ویژه ای نمی شوند یا به کار گرفته نمی شوند و یا آنکه ایده هایشان را به قیمت کمی می خرند و به نام شخص دیگری تمام می کنند! و بعد به جای آن ها، افراد کم استعداد، به لطف رفیق بازی برخی مدیران، پروژه ها را در دست می گیرند. مسئولان به جای اینکه پروژه ها را به افراد دور و بر و بستگان خود بدهند، باید استعدادیابی و نخبه پروری کنند و واقعاً در برابر این بی عدالتی مسئول اند.
اگر می خواهیم خروجی باکیفیت داشته باشیم، باید زحمت بکشیم و هزینه کنیم، هم هزینه انسانی و هم هزینه علمی. متأسفانه بسیاری از کسانی که ادعای انیمیشن سازی دارند و حتی آنتن های رسمی به این منظور در اختیارشان است، اصول اولیه هنرهای تجسمی را نمی دانند و اصلاً نمی دانند هنر تجسمی چیست
تصویرگری دینی برای کودکان
احتمالاً کارتون شیرشاه را دیده اید، حدود 20 سال پیش ساخته شد، برای ساخت این اثر یک تیم چهارهزار و 200 نفره که نیروهای حرفه ای بودند، مشغول به کار شدند. عکاسان این پروژه، ساعت ها در جنگل های آفریقا به عکاسی پرداختند و بعد هزاران عکسی که از جنگل ها و حیوانات ثبت شد، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. آنگاه این محتوا متناسب با سبقه فرهنگی و نیاز جامعه کشور سازنده اثر، بومی شد و در قالب کارتون(انیمیشن) به مخاطب ارائه شد. آیا ما تولیداتی با این سطح از دقت و تلاش برای کودکان داریم؟ اگر می خواهیم خروجی باکیفیت داشته باشیم، باید زحمت بکشیم و هزینه کنیم، هم هزینه انسانی و علمی. متأسفانه تا جایی که من خبر دارم، بسیاری از کسانی که ادعای انیمیشن سازی دارند و حتی آنتن های رسمی هم در اختیارشان است، اصول اولیه هنرهای تجسمی را نمی دانند، اصلاً نمی دانند هنر تجسمی چیست.
البته در زمینه کودک فعالیت هایی صورت گرفته است، اما در زمینه نوجوان هیچ چیز نداریم. آیا اکنون نوجوان ما حاضر است با بازی هایی که تولید کرده ایم، کار کند؟ اصلاً آیا بازی خوب و باکیفیت تولید کرده ایم؟ بنظرم نه، چند بازی هم که تولید کرده ایم در فضای جنگی است، برای اینکه فکر می کنیم با ایجاد فضای جنگ و کشتن دشمن، ارزش های دینی منتقل می شود، چرا فقط به این جنبه از دین توجه می کنیم؟ چرا جنبه های تعالی بخشی، عشق، محبت و مهربانی را رشد نمی دهیم و روی آن ها تمرکز نمی کنیم؟ دین ما، دین رحمت و شفقت است نه دین خشونت و کشتار.
دشمن دانا بهتر از دوست نادان است. در حال حاضر برخی تصویرگری های مذهبی در کشور ما به دست دوستان نادان افتاده است. تصویرگری مقوله ای است که باید در آن به بازه سنی مخاطب توجه کرد، تصویرگری برای کودک، نوجوان، جوان، میانسال و کهنسال، آداب خود را دارد، به این مسائل چندان توجه نمی شود. اگر بخواهیم برای همه بازه های سنی با یک ساختار معین و ثابت پیش برویم، قطعاً موفق نمی شویم. یکی از معضلات ما این است که در حال حاضر خیلی افراد از روی دلسوزی کار تصویرگری و عروسک سازی می کنند اما تخصص و مهارت لازم را ندارند. اگر کسی بدون علم وارد شود، کار را تباه می کند. ضربه ای که از دوستان نادان می خوریم بیشتر از ضربه ای است که کشورهای غربی با تهاجم فرهنگی خود به ما وارد می کنند.
این روزها در شهرهای مختلف، آثاری برای گرامیداشت سردار بزرگ، شهید سلیمانی خلق شده است، این آثار بعضاً بودجه های کلانی هم داشته اند اما فاقد ارزش های زیبایی شناختی هستند. متأسفانه بعضی از آن ها کمیک و خنده آورند، علت این فجایع همان دوستان نادان هستند. دوستانی که فکر می کنند می توانند بدون مهارت لازم، اثر هنری خلق کنند. اول انقلاب هم بسیاری از تصاویری که از امام خمینی(ره) کشیده می شد، دارای چنین مشکلاتی بود، مثلاً چهره بسیار خشنی از امام کشیده می شد که تعجب و بعضاً اعتراض مردم را برانگیخته بود. البته بماند که من اعتقاد دارم برخی از این تصویرسازی های غلط که در گوشه و کنار انجام می شود، عمدی است و برخی تلاش دارند باورهای ارزشی را تضعیف کنند و به سخره بگیرند و مدیران نالایق فرهنگی هم آتش بیار معرکه آنان می شوند.
در حال حاضر دنیای مجازی و رسانه ای به گونه ای است که سراسر جهان را پوشش می دهد...ممکن است کل دنیا بتوانند آن را بخوانند و ببینند، دیگر مثل گذشته نیست که یک محصولی تولید کنیم و فکر کنیم که دامنه بینندگان آن فقط به داخل کشور محدود می شود. من به عنوان یک هنرمند اگر تحصیلم در دانشگاه نصفه و نیمه بوده باشد، اگر توان کار کردن نداشته باشم، اگر باور دینی به تولیدی که می خواهم انجام بدهم نداشته باشم، اگر سطح کارم هم در حد همین چیزهایی باشد که در تلویزیون می بینم و بخواهم به آن ها بسنده کنم، موفق نمیشوم.
وقتی عروسک محجبه می سازیم حتماً می خواهیم ارزش های اخلاقی را منتقل کنیم و مثلاً جایگاه مادرِ خانواده یا همسر خانه را نشان دهیم. شخصیت مادر در جامعه ایران اسلامی دارای ارزش و اعتبار است، اگر من ارزش و اعتبار جایگاه مادر را بواسطه یک عروسک زشت، خدشه دار کنم، آیا پیام اخلاقی رسانده ام...کارتون باب اسفنجی را حتماً دیده اید، 25 سال پیش که تولید شد، با خودم گفتم چه کسی حاضر این عروسک زشت را نگاه کند، ولی وقتی بچه های خودم، سه، چهارساله شدند دیدم آن را با علاقه نگاه می کنند. می خواهم کمی درباره عروسک های زشت صحبت کنم. حرف جدیدی که اکنون در دنیای هنرهای بصری مطرح است این است که می توان از برای بیان مقاصد مورد نظر، که عمدتاً نشان دادن زشتیِ یک کار یا نشان دادن یک موضوع به شکل کُمیک(فکاهی) است، استفاده شود. لذا تصویرگران و عروسک سازان خیلی خوب است که از عروسک های زشت هم برای بیان مضامینی که اشاره کردم، استفاده کنند...در بوم ایران چشم زنان عموماً درشت، سیاه، درخشان و زیباست اما چشم این عروسک بسیار ریز طراحی شده است. شاخصه هویت بصری زن ایرانی، چشم های تقریباً درشت، صورت تقریباً سفید و لب های تقریباً غنچه است. کدام یک از این مؤلفه ها در ساخت عروسک رعایت شده است؟ اگر بخواهم کار کنم، حداقل باید 10 منطقه کشور را بررسی کنم و ببینم شاخصه چهره زنان در مازندران، خراسان، اصفهان و.. . چیست؟ این عروسکی که ساخته شد به زنان کدام منطقه ایران شباهت داشت؟! آیا وقتی جامعه جهانی این عروسک را ببیند، این عروسک برای آن ها به عنوان شخصیت یک «مادر» یا «زن ایرانی» قابل شناسایی است؟ یک طراح عروسک باید از خود سؤال کند آیا عروسکی که من تولید کرده ام برای فرزند من، به عنوان مادر یا زن ایرانی آشناست؟ آیا این عروسک، شبیه مادر یا مادربزرگِ فرزند من هست؟
وقتی عروسکی نتواند در یک رسانه با مخاطب خویش، شبیه سازی ذهنی کند، معلوم است که کودک ما با محتوای نمایش ارتباط نمی گیرد، از آن فاصله می گیرد و خلأ خود را با نمایش های قوی تر و پر از رمز و راز فرهنگ های دیگر پر می کند، چنین عروسکی نه تنها اثر مثبت بر مخاطب خود نمی گذارد که چه بسا اثرات مخرب آن به مراتب بیشتر باشد...جالب اینجاست که ما بیشتر تمایل به زشت نشان دادن چهره زنان و دخترانمان در عروسک ها و کارتون هایمان داریم و یا کلاً می خواهیم حذفشان کنیم، مثل جلد کتاب ریاضی چهارم دبستان اما کشورهای دیگر، شاخصه های هویتی زنان خود را به زیبایی در آثارشان نشان می دهند. ژاپنی ها که چشم های ریز و کشیده دارند، شاخصه ای در تولیدات تصویری و کارتون های خود ایجاد کرده اند که هرکس آن کارتون را ببیند، می گوید این کارتون و این شخصیت زیبای عروسکی، ژاپنی است. آن ها از چشم های بزرگ و درخشان در شخصیت های کارتونی خود بهره برده اند و با زیبایی تمام عروسک هایی پرهیجان و جذاب برای کودکان و نوجوانان خود و جهان تهیه کرده اند. حال در این میان ما کجای کاریم؟ در حال حاضر هنرمندان باذوق و کم ادعای بسیاری در کشور داریم که به طراحی عروسک های بومی بسیار زیبا در خلوت خانه های خود مشغول اند و کسی از مدیران فرهنگی توجهی به خلاقیت و توانمندی و زیبایی شناسیِ حاکم بر کارشان نمی کند.
باید زمینه و بستر ورود افراد با استعداد و با دانش و باورمند به ارزش های دینی به عرصه فعالیت ها بیش از پیش فراهم شود تا تولید محصولات، انحصاری نباشد، نکته دیگر این است که مدیران در پروژه های هنری خود از مشاورهای هنری حرفه ای بهره بگیرند و تجربه تخصصی این وادی را به اهل فن بسپارند. فرهنگ و هنر ما نیاز به درمان جدی دارد. کار را باید به کاردان سپرد تا هرز نرود. ما نیز در این وادی مسئولیم.