به گزارش مشرق،«سارا قصیر» هنرمند جوان لبنانی است؛ شاگرد اول کلاس در دانشگاه و رتبه یک آزمون ارشد تئاتر شده بود؛ وی برنده جایزه اول بخش بینالملل بیست و دومین جشنواره قصهگویی تهران نیز شد. او در زمینههایی چون قصهگویی، کارگردانی تئاتر و بازیگری تبحر دارد؛ زبان فارسی را هم آموخته است و ضمن تحصیل در مقطع دکترای تئاتر و قصهگویی، در دانشگاه نیز تدریس میکند. خانم قصیر با همکاری مرکز بهداشت حزبالله لبنان، یک اثر هنری در جهت مقابله با ویروس کرونا تولید کردهاند؛ یک فیلم کوتاه که با استقبال خوبی از سوی مردم لبنان همراه شده است. به همین بهانه با وی گفت وگو کردیم:
- سارا قصیر بازیگر، کارگردان، قصهگو و هنرمند؛ خودتان را چطور معرفی میکنید و کدام یک از صفات به شما نزدیکتر است؟
من فارغالتحصیل رشته هنر و تئاتر هستم و کارشناسی ارشد تئاتر و بازیگری دارم و در حال حاضر در مقطع دکتری رشته تئاتر و قصهگویی تحصیل میکنم؛ استاد دانشگاه هستم و دارای مدرک رسانهای و در عرصه هنری و رسانهای و تلویزیونی کار میکنم.
صفتی که به من نزدیکتر است صفت قصهگو است؛ به دو دلیل؛ اول اینکه من این حرفه را از مادر بزرگمام قاسم - که خیلی ایشان را دوست دارم - ارث بردم، و دلیل دوم اینکه وقتی در سال 2000 میلادی خواستم وارد دانشگاه بشوم هیچ دختر محجبهای در دانشگاه نبود، و من اولین دختر با حجابی بودم که هم لیسانس و هم فوقلیسانس گرفتم و اولین دختر محجبهای هستم که دارم دکترای خود را آن هم در رشته تئاتر در دانشگاه لبنان به پایان میرسانم.
خداوند را شکر میکنم که این توفیق را به من داد چراکه قبول شدن در کنکور بازیگری برای زنان خیلی سخت بود. همچنین در لبنان فرصتهای بازیگری و تولید فیلم که حجاب را در نظر بگیرند تقریبا وجود ندارد لذا به این نتیجه رسیدم که قصهگویی راهحل ایدهال برای من است که چه در لبنان و چه در خارج با آن بتوانم روی صحنه بروم و این پیام را به گونهای بیان کنم که با حجابم راحت باشم و نگذارم که کسی برای من شرط و شروط بگذارد، برای همین حرفه قصهگویی به من نزدکتر است.
بیشتر بخوانید:
- چالشهایی که در آغاز تحصیل و حرفه خود با آن روبرو شدید چه بود؟
اولین چالش که با آن روبرو شدم محیطی بود که در آن زندگی میکردم، زیرا خانواده من معتقد بودند که این رشته خوب نیست و برای دختری با حجاب کامل هم مناسب نیست، لذا در ابتدا با دو چالش روبهرو بودم؛ چالش اول این بود که خانواده و محیطم را قانع کنم و این موضوع سختی بود زیرا آن زمان هنوز کم سن و سال بودم؛ 17 ساله بودم؛ آنها البته قانع نشدند و از این رشته راضی نبودند ولی در حال حاضر راضی هستند و به من افتخار میکنند.
اما چالش دوم، در محیط تئاتر و دانشگاه بود؛ در آن زمان من تنها دختری بودم که در تمام دانشکده با حجاب بودم و خیلی سخت بود که توسط هیئت اساتید پذیرفته شوم. مطمئنا آن وقت خداوند به من قدرت و پایداری داد و حتما این عزم را از امام حسین(ع) گرفتم چون «ما ملت امام حسینیم» و هیچ وقت دست از حجاب بر نمیداریم لذا توانستم با تمام قدرت و قاطعیت بایستم. درنتیجه، اساتید در مورد من بحث طولانی کردند، زیرا نمیتوانستند یک دختر محجبه را قبول کنند. ولی بالاخره سه نفر از پنج نفر به نفع من رأی دادند و قبولم کردند.
من به آنها گفتم که: «اگر قبولم کنید ازتان ممنون میشوم و اگر قبولم نکنید من درکتان میکنم ولی بدانید اگر قبولم کردید من از حجابم و ارزشهایم دست بر نمیدارم حتی اگر مجبور بشوم این رشته را ترک کنم» و تا این حد تصمیم من قاطع بود و این قاطعیت وادارشان کرد که تجدید نظر کنند.
آنها خوب درک کردند که من آدمی هستم که به خوبی میدانم چه میخواهم و به کجا میخواهم برسم و به این شکل چهار سال درس را با سختیهای فراوان تمام کردم. بعضی از اساتید، من را به کلاسشان راه نمیدادند اما بعضی دیگر رفتار خیلی خوبی با من داشتند و با من همکاری میکردند.
این ماجراها مربوط به 20 سال پیش است؛ یعنی در آن زمان مسئله حجاب در محیطهای غیراسلامی چندان گسترده نبود ولی به لطف خداوند من هم نفر اول کلاس بودم و هم نفر اول در رشته ام. وقتی خواستم مقطع کارشناسی ارشد را ادامه بدهم در امتحان کنکور فوق لیسانس نفر اول شدم و در پایان نامه کارشناسی ارشد بالاترین نمره را در تاریخ دانشگاه گرفتم و نمره 95 را از 100 کسب کردم؛ آن وقت رئیس دانشکده و همه حاضران به من گفتند که ما خیلی به شما احترام میگذاریم که هیچ وقت از آرمانهای خود دست بر نداشتید.
من در محیطم با سختیهای زیادی مواجه شدم زیرا از یک طرف خیلی سخت بود که یک فرد مذهبی مسئله هنر را بپذیرد و از سوی دیگر افرادی که مذهبی نیستند میپرسند که آیا این فرد در حالی که مذهبی است، هنرمند میشود؟ تا الان خیلی سخت بوده که خودم را به عنوان یک بازیگر شایسته ثابت کنم چراکه در بیشتر سریالها و فیلمها نمیتوانم شرکت کنم و همچنین در تئاتر نمیتوانم آنچه از من میخواهند را انجام بدهم اما در محیط مذهبی سال به سال در زمینه تئاتر پیشرفت زیادی داریم، نمایشنامهها و آثار هنری زیادی داریم، بنابراین جامعه غیر مذهبی باید جلوی این کلیشه که دختر محجبه عقب مانده است و نمیتواند هیچ کاری انجام بدهد بایستد.
- شما قصهگو هستید؛ از این حرفه برای ما بیشتر تعریف کنید که با چه چالشهایی روبرو شدید؛ مخصوصا در زمان تسلط فناوری؟
در لبنان من اولین قصهگو و به خصوص بعد از حذف شدن این نوع از هنر بودم؛ در ابتدای جنگ داخلی 1975 میلادی تا سال 1998 ما هیچ فعالیت قصهگویی نداشتیم تا اینکه یک روز در سال 2002 میلادی «جهاد درویش» قصهگوی لبنانی- فرانسوی همراه استاد پل مطر به لبنان آمدند؛ من اولین نفری بودم که تمرینات را با آنها دنبال کردم و این مسیر را به راحتی ادامه دادم زیرا من از کودکی با داستانهای مادر بزرگم بزرگ شدم.
من تمام قصههایم را از ایشان گرفتم و روی صحنه بازگو کردم؛ من شروع به جستوجوی افراد مسن در مناطق جنوب لبنان کردم و از آنها داستان جمع کردم تا آن را بازگو کنم و اخیرا داستانهایی درباره زندگی امام حسین(ع) را جمع کردم و قصهها با موضوعات مختلف جمعآوری و آن را به عنوان داستان آماده کردم. از بعد حجاب، قصهگویی نسبت به بازیگری سختی کمتری داشت و چون کار جدیدی بود جامعه لبنانی این کار هنری را پسندید و دوست داشت.
اولین نمایش قصهگویی من در تئاتر بیروت بود، نمایش دوم در تئاتر مونو و سومی در تئاتر «جمیزه» بود و در «قصر سرسق» که اخیرا در انفجار بیروت منهدم شد نمایش اجرا کردم؛ ساکنان این مناطق اغلب مسیحی هستند و من با حجابم داستانها را تعریف میکردم و مردم خیلی تعجب میکردند که مانند شهرزاد ظاهر شدم. این اقدام جدید بود و با استقبال فراوانی روبرو شد.
اما چالشهایی که با قصهگویی روبرو شدم این است که این نوع از هنر برای مردم تازه بود؛ تقریبا 10 سال طول کشید تا مردم بدانند که قصهگو یعنی چه و من قبل از خردسالان داستانهایم را برای بزرگسالان تعریف میکنم و سال قبل هم جایزه بهترین قصهگو در بخش بینالمللی جشنواره بینالمللی قصهگویی را در تهران گرفتم.
- پیامی که میخواهید از طریق کارهای هنری خود منتقل کنید چیست؟
من به طور کلی روی ارزشهای انسانی کار میکنم، اما بین ارزشهای انسانی و دینی تفاوتی نمیگذارم؛ من قیام امام حسین(ع) را یک ارزش انسانی میدانم و به نظرم دین یک ارزش انسانی است، بنابراین من اولا یک پیام مستقیم دارم که عبارت است از ارزشهای کلی انسانی و ثانیا پیامی غیرمستقیم که دین با هنر منافاتی ندارد؛حجاب با هنر منافاتی ندارد. وقتی با حجاب میایستم و قصه میگویم دارم این پیام را میفرستم که این حجاب با هنر منافاتی ندارد و دین هنر را تشویق میکند؛ ما به اندیشه رهبر انقلاب ایمان داریم و ایشان این نگاه جدید را در هنر بنیان گذاشتند و هر جا که میروم این حرف را میزنم.
یک بار در مصاحبهای در رادیو «الشعب» بودم که یکی از اساتید دوره دانشگاهی من زنگ زد و از من پرسید چگونه توانستم دین و هنر را با هم جمع کنم! در حالی که آنها معتقد بودند که این دو با هم جمع نمیشوند؛ جواب من این بود که من فکر میکنم که دین عین هنر است و هنر عین دین است، ما با اندیشه رهبری بزرگ شدیم و ما باید از همه موارد خواه شعر باشد، موسیقی، صدای خوش، بازیگری، سریال و... در خدمت دین استفاده کنیم.
- در حال حاصر به عنوان فرهنگ غرب و جنگ نرم به جهان عربی و اسلامی حمله میکنند؛ آیا میتوانیم آثار هنری شما را به عنوان مقاومت در برابر جنگ نرم طبقهبندی کنیم؟
قطعا کارهای هنری من تلاشی برای مقاومت در برابر جنگ نرم است؛ جوانان و بچههایمان به جایگزینی نیاز دارند؛ مثلا گوش کردن به ترانههای مذهبی میتواند جایگزین آهنگهای غیرشرعی باشد؛ چه جایگزینی برای عدم تماشای فیلمهای فاسد خارجی داریم؟ مگر اینکه سریالهای متعهد تولید کنیم. هر تولید متعهدی که ارائه دهید یک جایگزین است و یک نقطه دیگر که من قبلا به آن اشاره کردم این است که ما میتوانیم با هنر متعهد خود میان دین و خلاقیت جمع کنیم؛ چه اینکه ما آدمهایی گوشهگیر و منزوی نیستیم.
- اخیرا شما یک کار تبلیغی برای مقابله با ویروس کرونا انجام دادید؛ از این کار برای ما بگویید و آیا این اثر هنری در وجدان و آگاهی مردم تاثیر دارد؟
مرکز بهداشت حزبالله یک تیزر با عنوان «آگاه باشید» نوشته بودند و با من تماس گرفتند و از من خواستند که در این تیزر مشارکت داشته باشم.
من پیشنهاد کردم که از طریق قصهگویی در این کار مشارکت کنم و یک داستان کوتاه که من بیمار مبتلا به کرونا هستم را نوشتم و از ایشان خواستم که داخل یک بیمارستان فیلمبرداری کنیم؛ هنگام فیلم برداری برای یک لحظه خودم را به جای بیمار کرونا تصور کردم، که من نه میتوانم نفس بکشم، نه غذا و نه آب بخورم؛ نمیتوانم بچههایم را ببینم.لحظات خیلی سختی بود و تقریبا گریهام گرفت برای اینکه چرا باید خودم را در معرض این شرایط قرار بدهم؟ به سادگی اگر ماسک بزنم از همه این دردها نجات پیدا میکنم. این تیزر توسط مردم مورد قبول قرار گرفت و در شبکههای اجتماعی خیلی منتشر شد تا حدی که برخی از مردم خیال کردند که من واقعا مبتلا به این ویروس شدم و آرزوی بهبودی سریع داشتند.
- رابطه هنرمندان و ادیبان ایرانی ولبنانی را در چه حد میبینید؟
راز را از شما پنهان نمیکنم؛ لبنانیها خواه ایران را دوست داشته باشند یا نه هیچ کدام عظمت هنر ایرانی را انکار نمیکنند؛ سینمای ایرانی را میبینند و موسیقی ایرانی را گوش میدهند. این بزرگترین دلیل است که هنر میتواند همه موانع را بشکند.
هر بار که با کسی صحبت میکنم و تعریف میکنم که خیلی به ایران سفر میکنم میگویند خوشبهحالت؛ ما ایران را خیلی دوست داریم و خیلی از دوستان من در کشورهای عربی آرزو دارند با کارگردانهای معروف مانند ابراهیم حاتمیکیا و مجید مجیدی و... ملاقات کنند؛ تا این حد تحت تاثیر سینمای ایران هستند، اما این عشق به هنر و فرهنگ ایرانی تا چه اندازه عملا مورد بهرهبرداری قرار میگیرد؟ در لبنان متاسفانه حس میکنم رابطه تا حدودی ضعیف است و نیاز به فعال کردن دارد چون بسیاری از لبنانیها از خیلی از فعالیتهای رایزنی فرهنگی ایرانی در لبنان اطلاعی ندارند.
همانطور که در فعالیتهای فرهنگی فرانسوی، انگلیسی، و روسی میزان مشارکت مردم را میتوانیم به خوبی مشاهده کنیم برعکس مشارکت مردم در کارهای فرهنگی ایرانی محدود است که دلیل این امر ممکن است مربوط به مدیریت این مسئله باشد.
- فعالیتهای حزبالله لبنان را در تشویق هنرمندان و ادیبان و توسعه این فعالیتها را چطور میبینید؟
فعالیتهای زیادی توسط حزبالله انجام میشود، دامنه فرهنگی خصوصا در سطح تولید فیلم و سریال بسیار گسترده است و من تنها جایی که در سریالها شرکت میکنم در مرکز بیروت است که وابسته به تلویزیون المنار است.
واحد «فعالیتهای رسانهای» هم نمایشنامه تولید میکند؛ علاوهبر آن، انجمنهایی مانند انجمن «ابداع» (خلاقیت) که به شعر و نقاشی و... تشویق میکند لذا به نظر من یک حرکت تولید وجود دارد اما همچنان کمرونق است و به تحرک بیشتری نیاز دارد.
_ شما کارهای انقلابی و ضدصهیونیستی و سیاسی را بیشتر می پسندید یا کارهای اجتماعی را ؟ آیا اساسا این دو جنس کار با هم منافات دارند؟
نه این دو جنس کار با هم منافات ندارند و چون من دختر جنوب لبنان هستم و ذاتا انقلابیام همیشه مسائل و دغدغههای امت را قبول میکنم؛ من کارهای هنری انقلابی و ضدصهیونیستی و همچنین ضدسرمایهداری جهانی و ضد هر ستمگر در جهان را دوست دارم. اما این آثار هیچ تضادی با آثار هنری اجتماعی ندارد؛ جامعه ما نیز به کارهای اجتماعی نیاز دارد و موسسههای هنری حزبالله کارهای زیادی را در رابطه با مقاومت انجام دادهاند و ما به عنوان دشمن اسرائیل و صهیونیستها شناخته میشویم اما در مورد کارهایی که متعلق به رفتارهای اجتماعی و ارزشهای اخلاقی است کمبود داریم! در حالی که در جای دیگر ما با یک تهاجم فرهنگی بسیار گسترده روبرو هستیم بنابراین برای اینکه بتوانیم در برابر صهیونیسم جهانی ایستادگی کنیم باید از کارهای هنری اجتماعی حمایت کنیم.
آرزوی شما برای آینده چیست؟
آرزوی من این است که یک مرکز آموزشی برای قصهگویان ایجاد کنم و تمام میراث شفاهی در منطقه جبل عامل و بقاع و هرمل را جمعآوری کنم و آرزو دارم که میراث مقاومت مردم جنوب و بقاع را در مرکز جمعآوری کنم و قصهگویان را در آن مرکز آموزش دهم برای اینکه صدها قصهگو به مناطق مختلف بروند و داستانهای مقاومت را تعریف کنند.
همچنین امیدوارم موسسههای وابسته به حزبالله از رشته بازیگری و کارگردانی حمایت کنند چون متاسفانه هنوز در محیط داخلی ما(حزبالله و شیعیان) از این دو رشته ترس و واهمه داریم و هنوز برای باز کردن این دو تخصص در دانشگاههای ما تردید وجود دارد و هنوز درک صحیح و کاملی از تخصص بازیگری وجود ندارد.
دختران ما که در موسسه هنر (دانشگاه لبنانی) ثبتنام میکنند ممکن است به دلیل حجاب مورد آزار و اذیت قرار بگیرند، همانطور که برای من اتفاق افتاد حال چرا دختران را در معرض این شرایط قرار بدهیم؟ چرا رشته بازیگری در دانشگاهای ما باز نمیشود و بهترین اساتید را نمیآوریم به طوری که ما کادر وسیعی از بازیگران متعهد زن و مرد داشته باشیم؟ در این صورت نیازی نداریم تا بازیگران را از محیطهای متفاوت که از نظر لباس و رفتارهای اخلاقی چندان متعهد نیستند بیاوریم و بعدا آنها را در فیلمهای دیگری بازی کنند که نقشهای مغایر با اخلاق و رفتارهای دور از اتمسفر ما مانند نوشیدن شراب و رقصیدن و... بازی کنند و این موضوع برای بیننده مذهبی مضر است؛ چرا در این زمینه خودکفایی نداشته باشیم؟
- با توجه به بحرانها و مشکلاتی که جهان عربی و کشورهای اسلامی از آن رنج می برند، چه پیامی به آنها دارید؟
من به ملت عربی و اسلامی می گویم که ما اکنون در دوران فتنهها و غربالگری هستیم بنابراین دنبال حقیقت بگردید و در کنار حق بایستید هر چند تشخیص حقیقت از باطل
دشوار باشد.
اما من چیزی میخواهم به شماها بگویم که به دنبال کسانی بگردید که واقعا در کنار فلسطین هستند؛ هر مذهبی، دینی، گرایشی داشته باشند. اگر این آدمها صادقانه - نه فقط با شعارها- از فلسطین حمایت میکنند باید در کنار آنها بایستید و حمایتشان کنید زیرا فلسطین قضیه مشترک ماست.
- برای ایرانیها چه پیامی دارید؟
به ملت ایران میگویم که من از صمیم قلبم دوستشان دارم و به آنها ادای احترام میکنم و با تمام وجودم برای آنها آرزوی پایداری و قدرت دارم؛ واقعا مردم ایران مردمی مهربان، هنرمند، صاحبنظر و شایسته هستند؛ با آنچه در جشنواره قصهگویی در تهران دیدم گریهام گرفت، آرزو کردم که این شور و اشتیاق را در لبنان هم میدیدم؛ هیچ وقت فراموش نمیکنم چگونه صدها نفر در صف ایستادند تا نمایش قصهگو را ببینند و چگونه آنها به افتخار قصهگو میایستند و با تمام وجود دست میزنند و امیدوارم که خداوند مردم عزیز ایران را حفظ کند و به زودی از شر ویروس کرونا و همه بحرانها و مشکلات خلاص بشوند.